احكام عمره مفرده و بعضي آداب مكه معظمه و مدينه منوره

مشخصات كتاب

سرشناسه : منتظري، حسينعلي، 1301 - 1388.

عنوان و نام پديدآور : احكام عمره مفرده و بعضي آداب مكه معظمه و مدينه منوره/حسينعلي منتظري.

مشخصات نشر : قم: ارغوان دانش ، 1386.

مشخصات ظاهري : 208 ص.؛ 11/5×8س م.

شابك : 5000 ريال : 964-2768-06-6

وضعيت فهرست نويسي : برون سپاري.

يادداشت : چاپ دوم.

يادداشت : عنوان ديگر: احكام و مناسك حج.

عنوان ديگر : احكام و مناسك حج.

موضوع : حج -- فتواها

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه

رده بندي كنگره : BP188/8 /م865الف27 1386

رده بندي ديويي : 297/357

شماره كتابشناسي ملي : 1159461

[تقسيم مطالب]

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ العَالَمِينَ

و الصَّلوةُ و السَّلامُ عَلىٰ خَيرِ خَلقِهِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرين

وَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلىٰ اعْدائِهِم اجْمَعِينَ»

اما بعد، مطالب اين رساله در سه بخش بيان مى شود:

بخش اول: حاوى بيان اجمالى اهداف معنوى و اجتماعى حج؛

بخش دوم: مشتمل بر بيان وجوب حج، شرايط، احكام، واجبات و آداب و سنن عمره و حج، در سه باب و يك خاتمه؛

بخش سوم: شامل اعمال و آداب مدينۀ منوّره و بعضى دعاهاى مأثوره.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 14

بخش اول: بيان اجمالى اهداف معنوى و اجتماعى حج

اشاره

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 17

آيين مقدس اسلام ما را به دينى هدايت كرده كه جهانى است؛ و كتابى را به ما معرفى كرده كه جاودانى است؛ و ما را پيرو پيامبرى گردانيده كه «رحمة للعالمين» است؛ و به سوى مركزى دعوت كرده كه محور اجتماع همگانى است.

موجوديت، استقلال، وحدت، حركت و معنويت مسلمانان جهان به اين مركز وابسته است؛ و در سايۀ اين مكان مقدس و اين كعبه آمال، همسويى و مشاركت فعالانه و تبادل نظر در مسائل دينى به وجود خواهد آمد و نيازهاى دينى و سياسى ملتهاى اسلامى طرح و چاره انديشى خواهد شد.

[بيان أهداف حج در قرآن]

خداوند حكيم در قرآن كريم به همۀ اين مسائل در كلمۀ جامع:

«قِيٰاماً لِلنّٰاسِ» اشاره مى كند و مى فرمايد:

«جَعَلَ اللّٰهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرٰامَ قِيٰاماً لِلنّٰاسِ» «1»: «خداوند، كعبه خانۀ محترم خود را وسيلۀ قوام مردم قرار داده است.»

و باز فرموده است:

«وَ أَذِّنْ فِي النّٰاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ ... لِيَشْهَدُوا مَنٰافِعَ لَهُمْ» «2»: «اى ابراهيم! مردم را به حج بسيج كن تا بيايند ... و منافع خويش را مشاهده نمايند.»

و فرموده است:

«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثٰابَةً لِلنّٰاسِ وَ أَمْناً» «3»: «به ياد آوريد كه ما خانۀ كعبه را مرجع و مأمن انسانها قرار داديم.»

______________________________

(1)- سورۀ مائده (5): آيۀ 97.

(2)- سورۀ حج (22): آيات 27 و 28.

(3)- سورۀ بقره (2): آيۀ 125.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 18

و نيز خانۀ كعبه را به عنوان خانۀ عتيق و ديرينه معرفى مى كند تا ارزشمندى و سابقه دارى آن را نشان دهد؛ و اختصاص آن را به شخص يا گروه يا قوم و نژاد خاصى نفى كند؛ و ضيافتگاه هميشگى اهل توحيد

را معرفى نمايد:

«وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» «1»: «بايد بر اين خانۀ ديرينه طواف كنند.»

با توجه به اين نكات است كه در ميان احكام و دستورات اسلام نسبت به انجام حج و عمره بسيار تأكيد شده است؛ و همين تأكيدات دليل بر آن است كه در اعمال و مناسك حج اهداف مهم و اسرار دقيقى نهفته است. از اين رو حجاج محترم بايد به اسرار اين فريضۀ مهم الهى توجه كنند و از اين سفر الهى در حد توان بهره بردارى معنوى و اجتماعى بنمايند؛ و دور از انصاف است كه ناآگاهانه و بى توجه به اهداف آن سفر حج را طى كنند.

[بيان أهداف حج در روايات]

طبق روايتى «هشام بن حكم» از حضرت امام صادق عليه السلام دربارۀ فلسفۀ حج سؤال مى كند؛ آن حضرت مصالح اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى حج را بيان مى كند و مى فرمايد:

«و امرهم بما يكون من امر الطاعة في الدين، و مصلحتهم من امر دنياهم، فجعل فيه الاجتماع من الشرق و الغرب لِيتعارفوا و لِينزع كلّ قوم من التجارات من بلد الى بلد، و لينتفع بذلك المكارى و الجمّال، و لتعرف آثار رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم و تعرف اخباره و يذكر و لا ينسى. و لو كان كل قوم انما يتكلمون على بلادهم و ما فيها هلكوا و خربت البلاد و سقطت الجلب و الارباح و عميت الاخبار و لم تقفوا على ذلك، فذلك علّة الحج.» «2» يعنى: «خداوند در تشريع فريضۀ

______________________________

(1)- سورۀ حج (22): آيۀ 29.

(2)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «1» از ابواب «وجوب الحج و شرائطه»، حديث 18.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 19

حج، مردم را

به چيزى مأمور ساخت كه علاوه بر تعبّد و اطاعت دينى، مشتمل بر مصالح و منافع دنيوى نيز مى باشد.

پس اجتماع و گردهمايى مسلمانان را با مليتهاى مختلف از شرق و غرب عالم در مراسم حج واجب كرد تا مسلمانان يكديگر را بشناسند (و با تفاهم به اتحاد برسند و به حل مشكلات اجتماعى بپردازند) و هر يك از داد و ستد با ديگرى بهره مند گردد؛ و طبقات مردم در سايۀ اين رفت و آمد از يكديگر استفاده كنند.

همچنين آثار و اخبار پيامبر و دستورات اسلامى شناخته شود و فراموش نگردد. و اگر اين زمينۀ شناخت ملتها و تبادل فكرى و انتقال منافع و دستاوردها فراهم نمى شد و هر ملتى تنها روى منافع و مصالح خود سخن مى گفت و از ساير ملتها غفلت مى ورزيد، مسلماً ملتها و كشورهاى اسلامى هلاك مى شدند و باب تجارت و اقتصاد مسدود مى شد و اخبار و آثار پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم منتشر نمى شد و شما امروز از آنها اثرى نمى ديديد؛ اين است علّت تشريع حج.»

و در خبر «فضل بن شاذان نيشابورى» از حضرت امام رضا عليه السلام پس از بيان جنبه هاى روحى و معنوى حج مى فرمايد:

«مع ما في ذلك لجميع الخلق من المنافع لجميع من في شرق الارض و غربها، و من في البرّ و البحر ممّن يحجّ و ممّن لم يحجّ من بين تاجر و جالب و بائع و مشتري و كاسب و مسكين و مُكار و فقير، و قضاء حوائج اهل الاطراف في المواضع الممكن لهم الاجتماع فيه، مع ما فيه من التفقّه و نقل اخبار الائمة عليهم السلام الى كل صقع و ناحية.» «1»

______________________________

(1)- وسائل الشيعة،

كتاب الحج، باب «1» از ابواب «وجوب الحج و شرائطه»، حديث 15.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 20

يعنى: «گذشته از منافع معنوى حج و خارج شدن از گناهان و خضوع و خشوع در برابر خداى متعال، منافعى اقتصادى نيز از ناحيۀ آن به همۀ اهل شرق و غرب عالم مى رسد و خواسته هاى مردم اطراف و بلاد مختلف در اثر گردهمايى در جاهايى كه وسيلۀ تجمع فراهم مى گردد بررسى و حلّ و فصل مى شود، و علوم و اخبار امامان عليهم السلام به منطقه هاى گوناگون منتقل مى شود.»

پس بر اين اساس از قرآن كريم و اخبار اهل بيت عصمت عليهم السلام به خوبى استفاده مى شود كه سفر به خانۀ خدا علاوه بر آثار معنوى و جاذبه هاى روحى، داراى منافع سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى نيز براى مسلمانان جهان مى باشد.

و در اين كنگرۀ بزرگ اسلامى كه هر سال در كانون وحى و رسالت تشكيل مى شود بايد مصالح و منافع همۀ مسلمين مورد توجه واقع شود؛ و قدرتهاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام با يكديگر تماس بگيرند و در امور مهم با يكديگر تفاهم كنند؛ و صفوف موحّدين حقيقى و پيروان حضرت ابراهيم عليه السلام در برابر جبهه هاى كفر جهانى فشرده شود؛ و دستاوردهاى فكرى، علمى، اقتصادى و صنعتى آنان به يكديگر منتقل گردد؛ و آثار و علوم پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و عترت آن حضرت- قرآن كريم و سنّت- تبيين و تشريح و همچنان زنده و فروزان به همۀ مسلمين جهان ابلاغ گردد؛ و اگر در گوشه اى از جهان اسلام حادثۀ ناگوارى رخ داد، ساير ملل مسلمان در راه علاج و رفع گرفتارى از

آن ناحيه كوشش نموده و چاره جويى نمايند.

ولى مع الاسف بايد گفت: چه حرمان و خسرانى بالاتر از اينكه اجتماع عظيم مسلمانان بر حسب ظاهر هر سال در ايام حج برقرار است و همه به آن دل خوش هستيم، ولى از اين سفر الهى با اين

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 21

همه رنج و مشقت و مقدمات طاقت فرسا و هزينه هاى گزاف، كمتر بهره مى بريم. و بسا جز يك سرى اعمال تكرارى و اوراد مخصوص، از خواص معنوى و آثار اجتماعى آنها چيزى عائد ما نمى شود.

[أسرار روحي أعمال حج]

بالاتر از همۀ مسائل گذشته، حج يك آزمون بزرگ الهى و زمينه ساز تحول معنوى و تحرك باطنى حج گزاران است كه بايد از گناهان گذشتۀ خود توبه كنند و نسبت به آيندۀ خويش تجديد نظر نمايند؛ و با پذيرفتن مشقت راه و تحمل مشكلات و انفاق مال و چشم پوشى از لذتهاى جسمانى، خود را در برابر آزمايش الهى قرار دهند؛ و بدانند كه اين سفر، سفر روحانى و معنوى است نه سير و سياحت و تفريح.

دربارۀ اين جنبۀ حج، يعنى اسرار روحى اعمال و مناسك آن، علماى اعلام و بزرگان اهل معرفت كتابها نوشته اند كه خوب است حجاج محترم پيش از قصد سفر آنها را مطالعه كنند؛ و ما در اينجا به نقل حديثى از حضرت امام صادق عليه السلام از كتاب مصباح الشريعة «1» با ترجمه و توضيحاتى كوتاه قناعت مى كنيم؛ باشد كه اهل معنا از آن بهره برند و اين فقير بى بضاعت را نيز هنگام توجهات خود به ياد آورند:

«قالَ الصّادقُ عليه السلام: اذا أرَدْتَ الحجَّ فجَرِّدْ قَلبَكَ لِلّه عزّوجلّ مِن قبلِ عَزمِكَ من

كُلِّ شاغلٍ و حجب كلِّ حاجبٍ. و فَوِّض امورَك كُلّها الى خالقِك، و تَوكَّلْ عَليهِ في جميعِ ما يَظْهَرُ من حَركاتِكَ و سَكَناتِك، و سَلِّمْ لِقَضائِه و قَدَره، و وَدّعِ الدنيا و الرّاحَةَ و الخَلْق.»

حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: «چون خواستى حج بجا آورى پيش از تصميم نهايى و شروع در عمل، دل خود را متوجه خدا كن

______________________________

(1)- مصباح الشريعة، باب 21.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 22

و آن را از هر گونه مشغول كننده و باز دارنده اى نگه دار؛ و همۀ كارهاى خود را به آفريدگارت واگذار؛ و در همۀ مراحل بر او توكّل كن؛ و تسليم فرمان قضا و قدر او شو؛ و با دنيا و راحتى و خلق خدا وداع كن.»

«وَ اخْرُجْ من حُقوقٍ تَلزَمُكَ مِن جهةِ المخلوقين، و لا تَعْتَمِد على زادِكَ و راحِلَتِكَ و اصْحابِكَ و قوَّتِكَ و شبابِكَ و مالِكَ مَخافَة انْ تَصيرَ لكَ اعْداءً و وَبالًا، لِيُعْلَم انَّه لَيسَ لَهُ قُوَّةٌ و لا حيلَةٌ و لٰا حد الّا بِعصْمَةِ اللّهِ تعالى و تَوفيقِه، وَ اسْتَعِدَّ استِعْدادَ مَن لا يَرجو الرُّجوعَ، و احسِنِ الصُّحْبَة و راعِ اوقاتَ فَرائِضِ اللّهِ و سُنَنِ نَبِيّه صلى الله عليه و آله و سلم و ما يَجِبُ عَليكَ مِنَ الادبِ و الاحْتِمالِ و الصَّبْرِ و الشُّكْرِ و الشَّفَقَةِ وَ السَّخاءِ وَ ايثارِ الزّٰادِ عَلى دَوامِ الاوْقاتِ.»

«و پيش از حج حقوقى را كه از مردم در ذمه تو مى باشد ادا كن.

و اعتماد به توشه و مركب و ياران و نيرو و جوانى و مالت نداشته باش؛ زيرا بسا آنها همه دشمن تو شوند و تو را تنها گذارند و

براى تو كاربردى نداشته باشند.

بايد دانسته شود كه هيچ نيرو و پناهى جز خدا نيست. در اين راه خود را مانند كسى كه اميد به برگشتن ندارد آماده ساز؛ و با همراهانت در اين سفر خوش رفتارى كن؛ و مراقب واجبات الهى و سنتهاى پيامبر گرامى باش تا آنها را به خوبى و در اوقات خود انجام دهى و آداب آنها را رعايت كنى؛ و تحمل و صبر در برابر ناراحتيها، و شكر خدا و مهربانى نسبت به خلق خدا را پيشۀ خود كن؛ و با سخاوت باش، و در همۀ اوقات نسبت به آنچه دارى ديگران را بر خود مقدم بدار.»

«ثُمَّ اغْتَسِلْ بِماءِ التَّوبَةِ الخالِصَةِ مِنَ الذُّنوبِ، وَ الْبَسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفاءِ وَ الْخُضوعِ وَ الْخُشوعِ. و احرِمْ عَن كُلِّ شيْ ءٍ يَمنَعُكَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 23

عن ذِكْرِ اللّهِ عزَّوجَلّ و يَحْجُبُكَ عَن طاعَتِه. و لَبِّ بِمَعْنى اجابةٍ صافيةٍ خالِصَةٍ زاكيةٍ لِلّه عزَّوجَلّ في دَعْوتِكَ لَه مُتَمسِّكاً بِالْعُروَةِ الوُثْقى.»

«و پس از رسيدن به محل احرام در يكى از ميقاتها، با آب توبۀ خالص از همۀ گناهانت غسل كن. و لباس صدق و صفا، خضوع و خشوع را بپوش و محرم شو (احرام ببند) از آنچه تو را از ياد خدا باز مى دارد و بين تو و بندگى او مانع مى شود. (تا هنگامى كه انسان گرفتار تعلّقات مادى و تمايلات نفسانى است نمى تواند در مسير عالم ملكوت سير كند؛ بايد نخست صفحۀ دل را از ما سوى اللّه پاك كند تا زمينۀ تجلّى نور الهى فراهم گردد.)

سپس لبّيك بگو، بدين معنا كه دعوت خدا را با دل صاف و

با نيّت پاك و خالص اجابت كن؛ در حالى كه به ريسمان محكم الهى چنگ زده و از ما سوى اللّه بريده باشى.»

(و بر اين اساس در حال احرام، آنچه شائبۀ تعلّق و وابستگى به ظواهر طبيعت و زيباييهاى آن دارد تحريم شده است؛ و احرام كامل هنگامى حاصل مى شود كه گذشته از جسم و بدن، روح و دل و فكر و ارادۀ انسان نيز مُحرم شوند و جز در مسير رضاى خدا سير نكنند.)

«وَ طُفْ بِقَلبِكَ مَع الملائِكَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ كَطَوافِكَ معَ المُسلِمينَ بِنَفْسِكَ حَوْلَ البَيْتِ.» «در حال طواف بايد علاوه بر طواف در اطراف كعبه كه كانون توحيد است، دل تو نيز هماهنگ با ملائكه در حريم عرش خدا طواف كند.»

(مبادا چنين باشى كه فقط بدنت دور خانۀ كعبه بچرخد؛ ولى فكر و اراده و تمايلاتت و انگيزه ها و اعمالت بر محور غير خدا تنظيم شده باشد. بر حسب ظاهر با نام خدا و ياد خدا بر گرد خانۀ خدا بگردى؛ ولى در زير اين پوشش، شرك و ريا و نفاق و خدعه و حبّ مال و جاه و مقام بر قلب و درونت حاكم باشد.)

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 24

«و هَرْوِلْ هَرْوَلةً فَرّاً (هرباً) مِنْ هَواكَ و تَبَرِّياً من جَميعِ حَوْلِكَ و قُوَّتِكَ. وَ اخْرُجْ من غَفْلتِكَ و زَلّاتِكَ بِخُروجِكَ الى مِنىٰ، و لا تَمنَّ ما لا يَحِلُّ لكَ و لا تَسْتَحِقُّه. وَ اعْتَرِفْ بِالْخَطايا بِعَرفات و جَدِّدْ عَهْدَك عِندَ اللّهِ تَعالى بِوَحْدانِيَّتِه، وَ تَقرَّبُ اليهِ و اتَّقهِ بِمُزدَلِفَة، و اصْعَدْ بِروحِكَ الى الْمَلأِ الاعْلى بصُعودِكَ الى الْجَبلِ.»

«پس براى سعى صفا و مروه حاضر شو؛ و با «هَرْوَله»

سعى را انجام بده، در حالى كه خود را از هوىٰ و هوس و خودبينى و توكل بر غير خدا دور كرده باشى. (و در حقيقت سعى تو سعى الى اللّه باشد.)

و پس از آن به طرف منىٰ (آرزوها) رهسپار شو، و از غفلت و لغزشهايت بيرون آى و دل خود را متوجه خدا كن (آرزوهايت را از او بخواه)؛ و مبادا چيزهايى را كه حلال نيست و يا استحقاق آنها را ندارى آرزو كنى. و در عرفات به خطاهايت اعتراف كن و عهد و پيمان خود را با خداى يكتا تجديد نما. و در مزدلفه (جاى تقرب و نزديك شدن) [مشعرالحرام] به خدا نزديك شو و حريم او را نگه دار و تقوىٰ پيشه كن؛ و با رفتن بالاى كوه مشعر، روح و روان خود را متوجه عالم بالا كن. (از غير خدا منقطع شو و خدا را بر قلب و درونت حاكم نما).»

«و اذْبَحْ حَنْجَرةَ الهَوى و الطَّمعِ عِنْدَ الذَّبيحَةِ. و ارْمِ الشَّهَواتِ و الخَساسَةَ و الدِّنائةَ و الافعالَ الذَّميمَةَ عند رَمْىِ الجَمَراتِ.»

«و هنگام قربانى در منىٰ حلقوم هوىٰ و طمع را ببُر (يعنى در حقيقت، نفس اماره و تمايلات و تعلّقات آن را ذبح كن. حضرت ابراهيم عليه السلام مأمور شد فرزند عزيزش را كه به او دل بسته بود در راه خدا ذبح كند و او اطاعت و تسليم خود را نشان داد. ما بايد به او تأسّى كنيم و آنچه را عزيز مى داريم از مال و مقام و اولاد، دل از آنها بر كنيم و حاضر باشيم آنها را در راه خدا و دين او فدا كنيم.)

احكام و

مناسك حج (منتظرى)، ص: 25

و هنگام رمى جمرات سه گانه شهوتهاى نفسانى و زشتيها و پستيها را از خود دور كن.»

(همۀ شهوتها و تمايلات نفسانى و علاقه به مال و مقام و شئون دنيا و كبر و عجب و خودپسندى و ساير اخلاق زشت، دامهاى شيطان است. و چنانكه حضرت ابراهيم عليه السلام در سه مرحله شيطان را رمى و سنگسار كرد ما نيز بايد به پيروى از آن حضرت در رمى جمرات سه گانه، شيطان بزرگ و همۀ شيطانهاى جنّى و انسى را رمى كنيم، و دل را از وسوسه هاى آنان پاك نماييم؛ وگرنه رمى جمرات و ساير اعمال ما صورتهايى بى مغز خواهند بود. شيطان دامهاى گوناگون و جنود بى شمارى از شيطانهاى جنّى و انسى در اختيار دارد و هيچ گاه در كار خود مأيوس نمى شود؛ و اگر فرضاً وسوسه هاى او در قسمتى با شكست مواجه شد از راهى ديگر وارد مى شود؛ و براى هر دسته و گروهى دامى مخصوص دارد. و هر چند انسان اهل رياضت و تقوىٰ و در علوم و معارف قوى باشد، باز شيطان او را رها نمى كند و شيطانهاى خاصى را مأمور اغواء او مى نمايد.

پس بايد انسان به عبادتها و علم خود مغرور نشود و هميشه بيدار و هوشيار باشد و به دامهاى گوناگون شيطان توجه كند. و در اينجا تاريخ گذشتگان وسيلۀ عبرت است براى انسان. و اگر كسى گرفتار اخلاق زشت و خصلتهاى ناپسند باشد و در درون خود اسير غرور و خودپسندى و حسد و تعصّبات جاهلى و گرايشهاى نژادى و قبيله اى و زبان و گروه و امثال آن شود و بالاخره

در مبارزه با شيطان درونى شكست خورده باشد، قهراً در مبارزه با شيطانهاى بيرونى و طاغوتهاى زمان و خواسته هاى آنان نيز شكست مى خورد و اسير و مقهور قدرتهاى آنان مى گردد. اول بايد در جهاد

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 26

اكبر كه جهاد با نفس امّاره است پيروز شد تا بتوان در مقابل شرك و كفر و نفاق ايستاد.)

«وَ احْلِقِ العُيوبَ الظاهِرَةَ وَ الْباطِنَةَ بحَلْقِ شَعْرِك (رأسك). و ادْخُل في امانِ اللّهِ تَعالى و كَنفِه و سَتْرِه و حفظه وَ كِلائِه من مُتابعَةِ مُرادِكَ بدُخولِ الْحَرم. و زُرِ الْبَيْتَ مُتَحقِّقاً (متحفّفاً) لِتَعْظيمِ صاحِبه و مَعْرِفَةِ جَلالِه و سُلْطانِه. و اسْتَلِمِ الْحَجَر رِضىً بِقسْمَتِه و خُضوعاً لِعَظمتِه، و وَدِّعْ ما سِواهُ بِطَوافِ الْوَداعِ.»

«هنگام تراشيدن سر در روز عيد قربان كوشش كن عيبهاى ظاهرى و باطنى خود را بر طرف نمايى. و پس از اعمال عرفات و مشعر و منىٰ به مكه كه كانون حرم خداست بازگرد؛ و خود را در امان و حفظ و حراست خدا قرار بده تا بدين وسيله از پيروى هوىٰ و هوسها محفوظ باشى. خانۀ خدا را با حالت تعظيم و شناخت كامل از جلال و قدرت او زيارت كن؛ و با استلام و لمس حجرالاسود (كه نشانۀ بيعت با خداست) رضايت خود را از قسمت الهى و خضوع خود را در برابر عظمت خدا نشان بده. و به وسيله طوافِ وداع، با غير خدا وداع نما.»

«و صَفِّ روحَكَ و سِرَّكَ لِلقاءِ اللّهِ تَعالى يَوْمَ تَلْقاهُ بِوقوفِكَ عَلى الصَّفا، و كُنْ ذا مُروَّةٍ منَ اللّهِ بفناءِ اوصافكَ عند الْمَرْوَةِ. واسْتَقِمْ على شُروطِ حَجِّكَ و وَفاءِ عَهْدِكَ الَّذي عاهَدْتَ رَبّكَ

و اوْجَبْتَهُ له الى يَوْمِ القيامَة.»

«و در وقوف بر كوه صفا روح و باطن خود را صاف و پاكيزه كن تا در روز لقاء خدا از هر جهت پاك باشى. و چون به كوه مروه رسيدى با مردانگىِ دريافت شده از ناحيۀ خدا شخصيت و كمالات خود را در برابر خدا محو و فانى ببين و خود را در مقام فقر و فناء محض بنگر. و كوشش نما بر تعهدات خود كه با خداى خودت در

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 27

يكايك اعمال حج داشته اى، ثابت و پايدار باشى تا روز قيامت.»

«و اعْلَم بِانَّ اللّهَ تَعالى لَمْ يَفْتَرِضِ الحجَّ و لم يَخُصّهُ من جَميعِ الطّاعاتِ الّا بِالاضافَةِ الى نَفْسِه بِقَوْلِه تَعالى: «وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا» و لا شَرّعَ نَبيُّه صلى الله عليه و آله و سلم سُنَّةً في خلالِ المناسِك على تَرتيبِ ما شَرّعَه الّا لِلاسْتِعْدادِ و الاشارَةِ الَى المَوْتِ و القَبْرِ و البَعْثِ و القِيامَةِ و فَصْلِ بيانِ السُّبق مِن دُخولِ الجنَّةِ اهْلُها و دُخولِ النّارِ اهْلُها بمُشاهَدةِ مَناسِكِ الحجِّ من اوَّلِها الى آخِرها لِاولي الأَلْبابِ و اولي النُّهى.»

«و بدانكه خدا حج را واجب نفرمود و آن را از ميان عبادتها ممتاز نساخت مگر به وسيلۀ اضافه آن به ذات خود كه فرمود:

«وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا»: «براى خداست بر عهدۀ مردم، حج خانۀ خدا هركس بتواند به آن راه يابد.»

و پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و سلم تشريع نفرموده است عملى را در ضمن اعمال و مناسك حج مگر جهت مستعد ساختن مردم براى مرگ

و قبر و بعث و قيامت، و جدا كردن سبقت گيران از اهل بهشت و اهل جهنم كه در اثر مشاهدۀ مناسك حج از اول تا آخر، صاحبان عقل و خرد صحنه هاى مرگ و بعث و قيامت را مى نگرند.»

در اينجا حديث شريف «مصباح الشريعة» به پايان رسيد. و براى تذكر و بيدارى اهل دل، تأمل در همين حديث كافى است.

[گناه و عقوبت ترك حج]

و با توجه به اهداف ياد شده است كه حج يكى از اركان دين مقدس اسلام و از ضروريات آن به شمار آمده و انكار آن- با توجه به اينكه از اسلام مى باشد- موجب كفر و ترك آن از گناهان كبيره محسوب شده است. و علاوه بر قرآن كريم، روايات زيادى از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و ائمۀ معصومين عليهم السلام در بيان واجب بودن حج و اهميت آن وارد شده است كه اين مختصر گنجايش همۀ آنها را ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 28

از باب نمونه شيخ كلينى (ره) به سند معتبر از حضرت امام صادق عليه السلام روايت نموده كه فرمود:

«مَنْ ماتَ و لَمْ يَحجَّ حَجَّةَالاسلام، لَم يمنعه من ذلكَ حاجة تجحف به او مَرض لا يطيق فيه الحج او سلطان يمنعه فَلْيَمُتْ يَهودِياً اوْ نَصْرانِيّاً» «1»

يعنى: «هر كس از دنيا برود، در حالى كه حَجّةالاسلام را به جا نياورده بدون اينكه حاجتى مانع او شده باشد يا به جهت بيمارى از آن بازمانده باشد يا پادشاهى از رفتن او جلوگيرى كرده باشد، چنين كس در حال مردن به كيش يهوديت يا نصرانيت خواهد مرد.»

پس هر مكلّفى كه مستطيع باشد بايد دست كم در عمر خود

يك بار به مكۀ مكرّمه برود و عمره و حج بجا آورد و آن را «حَجّةالاسلام» مى نامند. خداوند مهربان و بخشنده به همۀ ما حالت تنبّه و بيدارى عنايت كند و عمره و حج حجاج محترم را قبول فرمايد؛ و اين بندۀ محتاج خود را نيز مورد لطف قرار دهد.

چون مستحبات حج بيش از آن است كه در اين رساله بيان شود، لذا به بيان مقدارى از آنها اكتفا كرده و باقيمانده را به كتابهاى مفصل ارجاع مى دهيم. و بجا آوردن مستحباتى كه در آن كتابها ذكر شده به اميد ثواب اشكالى ندارد بلكه ثواب هم دارد. و نظر به اينكه اين كتابِ مناسك براى فارسى زبانان نوشته شده و تكليف آنان معمولًا عمره و حج تمتع است، به بيان آنها اكتفا مى شود و از بقيه به نحو اجمال نامى برده مى شود.

بخش دوم: مشتمل بر بيان وجوب حج و عمره

اشاره

و شرايط، احكام، واجبات و آداب و سنن

عمره و حج

باب اول: مسائل ويژه حجةالاسلام

اشاره

اقسام عمره و حج و كيفيت و شرايط آنها

وصيت به حج

نيابت در حج

حج استحبابى

ميقاتها و احكام آنها

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «7» از ابواب وجوب الحج و شرائطه، حديث 1.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 31

فصل اول: وجوب فورى حَجَّةالاسلام

«مسألۀ 1» حَجَّةالاسلام بر شخص مكلف مستطيع واجب است؛

و در تمام عمر بيش از يك مرتبه واجب نمى شود.

«مسألۀ 2» وجوب حج بر شخص مستطيع فورى است؛

يعنى واجب است در سال اول استطاعت آن را بجا آورد و تأخير آن جايز نيست. و در صورت تأخير، واجب است در سال بعد انجام دهد؛ و همچنين در سالهاى بعد.

«مسألۀ 3» اگر رسيدن به حج بعد از حصول استطاعت، توقف بر مقدماتى- مانند تهيۀ اسباب مسافرت داشته باشد-

به دست آوردن آن مقدمات لازم است؛ به طورى كه در همان سال به حج برسد. و در صورتى كه شخص، كوتاهى كند و در آن سال به حج نرسد حج بر عهدۀ او ثابت شده و پس از آن بايد در هر شرايطى به حج برود؛ هر چند استطاعت او از بين رفته باشد.

فصل دوم: شرايط وجوب حَجَّةالاسلام

اشاره

حج با چند شرط واجب مى شود؛ و بدون آن شرايط حج واجب نيست:

شرط اول و دوم: «بلوغ» و «عقل»؛
اشاره

پس حج بر كودك و ديوانه واجب نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 32

«مسألۀ 4» اگر غير بالغ حج بجا آورد حج او صحيح است؛

هرچند از حجَّةالاسلام كفايت نمى كند.

«مسألۀ 5» اگر بچۀ مميّز براى حج محرم شود

و در وقت وقوف به مشعرالحرام بالغ گردد، در صورتى كه مستطيع باشد حج او از حَجَّة الاسلام كفايت مى كند؛ همچنين است ديوانه اگر پيش از رسيدن به مشعر عاقل شود.

و بنابر احتياط واجب، احرام را تجديد كند؛ هر چند اعاده كردن حج در سال بعد براى اين دو احوط است، بويژه در ديوانه.

«مسألۀ 6» كسى كه گمان مى كرد بالغ نشده و قصد حج استحبابى كرد

و پس از حج معلوم شد بالغ بوده، كافى بودن حج او از حَجَّةالاسلام محل اشكال است؛ مگر در صورتى كه در وقت نيّت، قصد وظيفۀ فعلى يا مافى الذمّه را نموده و آن را از روى اشتباه بر حج استحبابى تطبيق كرده باشد.

«مسألۀ 7» حج براى بچۀ مميّز مستحب مى باشد

و حج او صحيح است؛ هر چند ولىّ او اجازه نداده باشد. لكن پس از بالغ شدن اگر استطاعت داشت بايد دوباره به حج برود و حج زمان كودكى كافى نيست.

«مسألۀ 8» مستحب است ولىّ بچۀ غير مميّز، او را محرم كند

و لباس احرام به او بپوشاند و نيّت كند كه اين بچه را براى عمرۀ تمتّع يا حج تمتّع محرم مى كنم. و اگر مى شود «تلبيه» يعنى گفتن لبّيك «1» را به او تلقين كند؛ وگرنه خودش به جاى او بگويد. و هزينۀ سفر و حج بچه، آنچه علاوه بر مخارج متعارف اوست به عهدۀ ولىّ او مى باشد؛ مگر اينكه سفر به مصلحت بچه باشد، مثل اينكه حفظ بچه توقف داشته باشد بر اينكه او را با خود به سفر ببرد.

______________________________

(1)- جملۀ: «لَبّيك اللّهُمّ لَبّيك، لَبّيكَ لا شَريكَ لَكَ لَبّيك» را «تلبيه» مى گويند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 33

«مسألۀ 9» مقصود از «ولىّ» در اين مقام ظاهراً ولىّ شرعى بچه است؛

مانند پدر و جدّ پدرى، و هر كس از ناحيۀ آنان يا حاكم شرع با اختيارات تام اجازه داشته باشد.

«مسألۀ 10» پس از آنكه بچه محرم شد يا او را محرم كردند

بايد ولىّ، او را از محرّمات احرام باز دارد؛ و اگر بچه مميّز نيست خود ولىّ، او را از محرّمات احرام حفظ كند.

«مسألۀ 11» اگر پس از احرام بچه، ولىّ او را از محرمات احرام باز نداشت

و در نتيجه يكى از محرمات را بجا آورد، در صيد، ولىّ او بايد كفارۀ آن را از مال خودش بدهد نه از مال بچه؛ و در غير صيد وجوب كفاره ثابت نيست، هر چند در صورت عمد احتياط خوب است.

«مسألۀ 12» گوسفند قربانى حج كودك

به عهدۀ ولىّ اوست كه او را به حج آورده است.

«مسألۀ 13» ولىّ بچه پس از احرام بچه بايد او را وادار كند

كه تمام اعمال عمره و حج را بجا آورد. و هر چه را نمى تواند خود ولىّ به نيابت بچه بجا آورد.

«مسألۀ 14» اگر ولىّ بچه او را محرم كرد

و بچه را وادار كرد اعمال را مطابق دستور انجام دهد، و آنچه را نتوانست به نيابت او انجام داد، بچه از احرام خارج مى شود و پس از بزرگ شدن مى تواند ازدواج كند.

«مسألۀ 15» اگر بچۀ نابالغ پيش از آنكه در ميقات محرم شود بالغ گردد

و از همانجا مستطيع باشد حج بر او واجب است و از حَجَّةالاسلام كفايت مى كند.

شرط سوم: «حرّيت و آزاد بودن» است؛

پس بر غلام و كنيز زرخريد كه سابقاً وجود داشته حج و عمره واجب نيست؛ هر چند مال و توانايى داشته باشند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 34

شرط چهارم: اينكه انسان «مستطيع» باشد،
اشاره

يعنى:

1- از نظر مالى هزينۀ رفت و برگشت و هزينۀ عائلۀ خود را تا وقت برگشتن داشته باشد.

2- توانايى بدنى براى سفر و انجام اعمال حج را داشته باشد.

3- راه باز باشد؛ و اگر موانعى در كار هست بتواند آنها را برطرف نمايد.

4- زمان لازم براى رسيدن به مكه و انجام اعمال در ايام حج را داشته باشد.

5- از ناحيۀ حج زندگى كنونى و آيندۀ او و عائله اش مختل نشود.

و از آيۀ شريفۀ قرآن و احاديث در تفسير استطاعت همين معنا استفاده مى شود.

و در استطاعت بذلى «1» نيز همين ملاك موجود است؛ چنانكه روشن خواهد شد.

استطاعت مالى

«مسألۀ 16» «استطاعت مالى» يعنى داشتن توشۀ راه و وسيلۀ رفت و برگشت

و توان ادارۀ عائلۀ خود و لوازم زندگى به گونه اى كه ناچار نباشد لوازم زندگى خود و عائله اش را به مصرف حج برساند و از ناحيۀ حج زندگى مادى او مختل نشود. و كافى است پول يا سرمايه يا ملكى داشته باشد كه بتواند به وسيلۀ آن مخارج خود و حج و عائله اش را تهيه نمايد.

«مسألۀ 17» معتبر است در استطاعت مالى علاوه بر مخارج رفتن و انجام حج،

مخارج برگشتن را نيز داشته باشد؛ مگر اينكه

______________________________

(1)- معناى استطاعت بذلى در مسألۀ «44» ذكر شده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 35

نخواهد برگردد و بنا داشته باشد در آنجا بماند. همچنين معتبر است مخارج عائلۀ خود را نيز داشته باشد؛ مگر اينكه كسى يا ارگانى آنان را بدون منّت به خوبى اداره كند و رفتن به حج در زندگى آنان خللى ايجاد نكند. ولى در استطاعت معتبر نيست كه پول سوغاتها و تشريفات اضافى را نيز داشته باشد.

«مسألۀ 18» معتبر است در استطاعت مالى علاوه بر مخارج رفت و برگشت

و مصارف حج و عائله، ضروريات زندگى از قبيل لباس و فرش و محل سكونت- هر چند وقفى يا اجاره اى كه مناسب با نياز و شأن او باشد- و ساير لوازم زندگى را داشته باشد و يا پول يا ملكى داشته باشد كه بتواند آنها را در وقت نياز تهيه نمايد.

«مسألۀ 19» اگر كسى مخارج حج را نداشته باشد

و ضروريات زندگى خود و عائله يا پول آنها را در حج خرج كند، مستطيع نيست و حج او از حَجَّةالاسلام كفايت نمى كند.

«مسألۀ 20» كسى كه فعلًا به ازدواج نياز شديد دارد

و به اندازۀ مخارج متعارف آن پول تهيه كرده است، واجب نيست پول را به مصرف حج برساند؛ و از ناحيۀ اين پول مستطيع نيست.

«مسألۀ 21» كسى كه پول نقد يا مال موجود به مقدار استطاعت ندارد

ولى از ديگرى به همين مقدار طلب دارد و باقى شرايط استطاعت را نيز داراست، پس اگر طلب او مدت ندارد يا وقت آن رسيده و مى تواند- هر چند با شكايت و بدون مشقت- آن را بگيرد، واجب است مطالبه كند و آن را بگيرد و به حج برود؛ ولى اگر بدهكار نمى تواند آن را بدهد مطالبه جايز نيست و استطاعت حاصل نمى شود.

و اگر وقت طلب او نرسيده ولى بدهكار مى خواهد بدون منّت بدهد بايد آن رابگيرد و مستطيع مى باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 36

بلكه اگر بدهكار به فكر دادن آن نيست ولى طلبكار مى داند به مجرد اظهار به او مى پردازد و هيچ گونه اهانت و منّت هم در اظهار و گرفتن آن نيست، در اين صورت نيز بنابر احتياط واجب به او اظهار كند؛ و با پرداختن او بدون شك استطاعت حاصل مى شود.

«مسألۀ 22» بر شخص غير مستطيع واجب نيست پول قرض كند و به حج رود؛

ولى اگر قرض گرفت و زائد بر ضروريات زندگى اوست و مى داند اگر آن را صرف حج كند مى تواند در وقت پرداخت بدون زحمت آن را بپردازد، در اين صورت واجب است آن را صرف حج نمايد و از حَجَّةالاسلام كفايت مى كند. و اگر قرض كردن بدون اهانت و منّت براى او آسان باشد و درمقابل آن مالى دارد كه مى داند بعد از حج تبديل آن به پول به سهولت انجام مى شود، و يا طلبى دارد كه مى داند بعد از حج وصول مى شود و بالاخره از ناحيۀ قرض به مشقت نمى افتد، در اين صورت بنابر احتياط واجب قرض كند و به حج برود و از حَجَّةالاسلام كفايت مى كند؛ هر چند در همۀ موارد قرض بخصوص در صورت اول، اعادۀ

حج احوط است.

«مسألۀ 23» كسى كه مخارج حج را دارد و داراى بدهى نيز مى باشد،

چنانچه بدهى او مدت دار باشد و مطمئن است در وقت پرداخت بدهى توان پرداخت آن را دارد واجب است به حج برود.

همچنين است در صورتى كه طلبكار راضى به تأخير بدهى مى باشد و بدهكار مطمئن است هنگام مطالبه مى تواند بدهى را پرداخت نمايد و منّتى نيز در بين نيست.

«مسألۀ 24» كسى كه خمس يا زكات بدهكار است

و مقدارى پول يا ملك يا كالا هم دارد كه اگر زكات و خمس خود را با آن بدهد باقيمانده براى مخارج زندگى و مصارف حج كافى نيست، بايد

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 37

خمس و زكات خود را بدهد و حج بر او واجب نمى باشد؛ چه خمس و زكات در عين مالش باشد، چه در ذمّۀ او.

«مسألۀ 25» شخص مستطيع اگر پول ندارد لكن ملك دارد،

بايد بفروشد و به حج برود؛ هر چند در اثر كمى مشترى به كمتر از قيمت متعارف بفروشد؛ مگر اينكه فروش به اين نحو موجب حرج و مشقّت شود و يا اجحاف در آن به اندازه اى باشد كه از نظر عرف تضييع مال محسوب شود.

«مسألۀ 26» كسانى كه لوازم مازاد بر نياز زندگى- مانند: فرش، لباس، جواهرات و اشياى قيمتى و عتيقه- دارند،

به گونه اى كه قيمت آنها به اندازۀ هزينۀ حج است و ساير شرايط را نيز دارا مى باشند، واجب است وسائل مازاد را فروخته و به حج بروند. و از اين قبيل است زر و زيور زنى كه در اثر پيرشدن يا شرايط زمان، نياز او از آنها برطرف شده باشد، و نيز كتابهاى زيادى كه همۀ آنها مورد نياز نيست و اگر مقدار زائد را بفروشند به اندازۀ مخارج حج است.

بلكه اگر نياز او از غير كتابهاى شخصى خود- مانند كتابخانه ها و كتابهاى وقفى- به خوبى و بدون مشقّت تأمين مى شود بايد كتابهاى خود را بفروشد و به حج برود.

«مسألۀ 27» اگر كرايۀ ماشين يا هواپيما زياد باشد

يا از اندازۀ متعارف زيادتر باشد و همچنين اگر قيمت اجناس مورد نياز در سال استطاعت زياد باشد يا زيادتر از متعارف باشد بايد به حج برود و جايز نيست از سال استطاعت تأخير بيندازد؛ مگر اينكه به قدرى زياد باشد كه موجب سختى و مشقّت در زندگى او شود.

«مسألۀ 28» كسى كه در راه حج براى خدمت،

رانندگى، خبرنگارى، حسابدارى، يا به عنوان روحانى كاروان، ناظر، پزشك، پرستار يا عناوين ديگر انتخاب مى شود و مخارج او را در

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 38

حج تأمين مى كنند و مى تواند با انجام خدمت، حج كامل به جا آورد و به اندازۀ احرام و قربانى پول دارد و زندگى عائله اش در وقت حج را نيز تأمين كرده است، پس از پذيرفتن اين قبيل خدمات مستطيع مى شود و حج بر او واجب مى گردد؛ و در اين قبيل افراد، داشتن مال براى آيندۀ زندگى شرط استطاعت نيست.

«مسألۀ 29» كسى كه براى نيابت از ديگرى اجير مى شود

و اجرت آن به قدرى است كه او را مستطيع مى كند، در صورتى كه اين اجاره براى سال اول باشد بايد حج نيابى را مقدم بدارد و چنانچه استطاعت او تا سال بعد باقى بماند براى خودش در سال بعد حج به جا آورد. و اگر نايب شدن او براى سالهاى آينده باشد، يا اينكه در تعيين سال او را مخيّر نمايند بايد در سال اول براى خودش حج بجا آورد؛ مگر اينكه مطمئن باشد با حج خودش امكان حج نيابى را از دست مى دهد.

«مسألۀ 30» اگر كسى منزل گران قيمتى دارد

كه اگر آن را بفروشد و منزل ارزانترى بخرد با تفاوت قيمت آن مى تواند به حج برود و ساير شرايط استطاعت را نيز داراست، پس اگر فروش و تبديل آن براى او آسان و خلاف شأن او نيست بايد آن را تبديل كند و به حج برود. و اگر تبديل آن مشقت دارد يا خلاف شأن او مى باشد لازم نيست بفروشد و مستطيع نيست.

«مسألۀ 31» اگر كسى زمين يا چيز ديگرى را بفروشد كه منزل مسكونى مورد نياز خود را تهيه كند

با اين پول مستطيع نمى شود، هر چند براى مخارج حج كافى باشد؛ مگر اينكه با منزل وقفى يا اجاره اى بتواند خوب و بدون مشقّت زندگى نمايد.

«مسألۀ 32» هرگاه كسى سرمايه يا ملك يا ابزار كار دارد

كه اگر مقدارى از آن را بفروشد يا آن را تبديل كند مى تواند به حج

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 39

برود و با باقيماندۀ آنها بدون مشقّت زندگى كند وساير شرايط استطاعت را نيز داراست، حج بر او واجب مى شود.

«مسألۀ 33» زنى كه مهرش براى مخارج حج كافى است

و آن را از شوهر خود طلبكار است و مال ديگرى ندارد، اگر شوهر او توان پرداخت آن را ندارد، زن حق مطالبه ندارد و مستطيع نيست.

و اگر توان پرداخت آن را دارد ولى مطالبۀ آن براى زن مفسده دارد- مانند اينكه ممكن است به اختلاف و طلاق كشيده شود- در اين صورت نيز مطالبه لازم نيست و زن مستطيع نشده است.

و اگر توان پرداخت آن را دارد و مطالبۀ آن مفسده ندارد و شوهر نيز مخارج زن را تأمين مى كند، واجب است زن مهر خود را مطالبه كند و به حج برود و تأخير آن جايز نيست.

و اگر مهر زن ملك باشد و براى حج كافى است ولى شوهر او گرفتارى و بدهكارى دارد، گرفتارى و بدهكارى شوهر مانع از استطاعت زن نمى شود.

«مسألۀ 34» اگر زن مستطيع شود و بتواند بدون همراهى شوهر و به وجود آمدن مشكلى به حج برود

، شوهر حق ندارد از رفتن او جلوگيرى نمايد؛ و لازم نيست همراه محرم باشد.

«مسألۀ 35» اگر كسى در وقت ازدواج به همسر خود وعدۀ يك حج بدهد،

پس اگر به عنوان مهر باشد و در عقد ازدواج ذكر شده باشد بايد به آن عمل كند. و اگر تنها وعده باشد بدون اينكه در عقد ذكر شده باشد، وجوب عمل به آن محل اشكال است؛ ولى بنابر احتياط به آن عمل نمايد.

«مسألۀ 36» اگر زنى مستطيع است و براى حج ثبت نام كرده

و شوهر او هم مستطيع است ولى ثبت نام نكرده است، جايز نيست نوبت خود را به هر بهانه اى به شوهر خود بدهد؛ مگر اينكه

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 40

خودش به تنهايى نتواند به حج برود. ولى اگر معصيت كرد و نوبتش را به شوهر داد حج شوهر صحيح و از حج واجب كفايت مى كند.

«مسألۀ 37» اگر كسى مستطيع شد جايز نيست با بخشش پول خود به پدر يا مادر يا ديگرى و يا صرف آن در حج آنان، خود را از انجام حج عاجز كند؛

و اگر چنين كارى كرد گناه كرده و حج از او ساقط نمى شود، ولى بخشش او صحيح است.

«مسألۀ 38» كسى كه استطاعت رفتن به حج دارد،

نمى تواند پول حج را به مصرف غير حج برساند و خود را از استطاعت بيندازد؛ هر چند مصرف شرعى مهمى باشد. و اگر مصرف كرد بايد به هرگونه شده به حج برود.

«مسألۀ 39» با وجوه شرعيه مثل سهم امام و سهم سادات كه به انسان به اندازۀ نياز ساليانه پرداخت مى شود،

استطاعت حاصل نمى شود؛ ولى با گرفتن زكات از سهم سبيل اللّه براى حج استطاعت حاصل مى شود.

«مسألۀ 40» اگر كسى مستحق شرعى زكات يا خمس باشد

و از راه آنها زندگى مى كند و تصادفاً از منافع و ثمرات آنها مستطيع شود، بايد به حج برود.

«مسألۀ 41» اگر كسى شك كند مالى كه دارد به اندازۀ استطاعت حج هست يا نه،

بنابر احتياط واجب بايد تحقيق كند؛ و فرقى نيست در وجوب تحقيق احتياطاً، بين اينكه مقدار مال خود را نداند يا مقدار مخارج حج را.

«مسألۀ 42» ميزان در وجوب حج، استطاعت از جايى است كه فعلًا در آنجا مى باشد.

پس اگر كسى در وطن خود مى باشد و در آنجا مستطيع نيست حج بر او واجب نيست؛ هر چند مال به مقدار

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 41

حج ميقاتى «1» داشته باشد. ولى اگر براى كارى به ميقات رفت يا مثلًا براى تجارت به جده رفت و در آنجا استطاعت حج را با همۀ شرايط آن پيدا كرد، حج بر او واجب مى شود و از حَجَّةالاسلام كفايت مى كند.

«مسألۀ 43» در مستطيع شدن فرقى نيست بين اينكه در ماههاى حج

- يعنى شوّال و ذيقعده و ذيحجّه- مال پيدا كند يا پيش از آنها. بنابراين اگر استطاعت مالى حاصل شد انسان حق ندارد عمداً خود را از استطاعت خارج كند؛ هر چند در آغاز سال و پيش از ماههاى حج باشد.

استطاعت بذلى

«مسألۀ 44» اگر انسان مخارج سفر حج را ندارد

ولى به او گفته شود: «حج بجا آور و مخارج رفت و برگشت و عائله ات به عهدۀ من» پس با اطمينان به تعهد و پايبندىِ تأمين كننده، حج بر او واجب مى شود. و اين حج را «حج بذلى» و استطاعت آن را «استطاعت بذلى» مى نامند؛ و در آن رجوع به كفايت يعنى داشتن مالى براى تأمين مخارج پس از بازگشت معتبر نيست. مگر اينكه قبول بذل و رفتن به حج موجب اختلال و از هم پاشيدگى زندگى دائمى او شود كه در اين صورت قبول آن واجب نيست.

و بنابر اقوىٰ حج بذلى از حَجَّةالاسلام كفايت مى كند؛ هر چند احوط و افضل اعادۀ حج است اگر در آينده پولدار و متمكن شود.

«مسألۀ 45» اگر مالى را كه براى حج كافى است به او ببخشند

______________________________

(1)- در «حج ميقاتى» تأمين هزينۀ سفر حج از يكى از ميقاتها محاسبه مى شود؛ در برابر «حج بلدى» كه هزينۀ سفر حج از شهر محل سكونت شخص حساب مى شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 42

و شرط كنند حج بجا آورد بايد قبول كند و به حج برود. همچنين است اگر بخشندۀ مال بگويد: «مى توانى از اين پول حج بجا آورى» و پول هم براى حج كافى باشد. بلكه اگر اسم حج را نياورد ولى مال زيادى كه به مقدار حج و تأمين زندگى اوست به او ببخشند و در قبول آن هيچ گونه منّت و ذلت و خلاف شأن نباشد بنابراحتياط واجب بايد قبول كند؛ و پس از قبول مستطيع است و حج او حَجَّةالاسلام مى باشد.

«مسألۀ 46» كسى كه توانايى مسافرت به حج را ندارد

و از توانايى بعد از اين هم مأيوس است و استطاعت مالى هم ندارد، اگر مخارج حج را به او ببخشند واجب نيست قبول كند ونايب بگيرد.

«مسألۀ 47» اگر شخص غير مستطيع پولى را تهيه و به پدر يا برادر يا يكى از دوستان خود كه حج واجب خود را انجام داده است ببخشد

و آنان همان پول يا مثل آن را به عنوان مخارج حج به او ببخشند، در صورتى كه بخشش آنان جدى باشد، اين شخص مستطيع مى شود و حج بر او واجب مى گردد؛ هر چند قبلًا اسم نوشته و پول به حساب حج ريخته باشد، به طورى كه عين پول بخشيده شده به مصرف حج نرسد؛ ولى احوط پس از تمكن مالى اعادۀ حج است.

«مسألۀ 48» در حج بذلى پول قربانى به عهدۀ بخشنده است؛

ولى كفارات به عهدۀ او نيست. و اگر دهندۀ مال پول قربانى را نبخشد وجوب حج معلوم نيست؛ مگر اينكه شرايط استطاعت محقق شود.

«مسألۀ 49» كسى كه براى حج به ديگرى پول مى بخشد

مى تواند پس بگيرد؛ هر چند عمل زشتى است، بلكه خلاف احتياط است. و اگر بخشش به قصد قربت يا به يكى از خويشان باشد حق

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 43

ندارد پس بگيرد. و در مواردى كه حق پس گرفتن دارد اگر طرف در بين راه باشد بايد مخارج برگشت او را بدهد؛ و اگر بعد از احرام باشد بايد مخارج حج او را نيز بدهد.

رجوع به كفايت

«مسألۀ 50» معتبر است در استطاعت اينكه از ناحيۀ حج، سرمايه يا ملك يا محل كسب و يا شغلى كه اساس زندگى اوست

و زندگى آيندۀ او و عائلۀ او بر آنها متوقف است از بين نرود. و همين است معناى رجوع به كفايت. پس اگر انسان مالى دارد كه در ادارۀ زندگى خود و عائله اش به آن نياز دارد و زائد بر مقدار نياز نمى باشد واجب نيست آن را به مصرف حج برساند و از اين ناحيه مستطيع نمى شود. ولى اگر با تبديل آن مخارج حج تأمين مى شود و به آبرو و شأن و زندگى آيندۀ او نيز لطمه اى وارد نمى شود در اين صورت بايد تبديل كند و به حج برود.

و اگر براى آيندۀ خود، پول و ملك و سرمايه و محل كسب ندارد ولى قدرت بر كار و صنعت مناسب خود دارد، و يا كارمند اداره يا مؤسسه اى مى باشد و درآمد او كفاف زندگى او را مى دهد، در اين صورت با داشتن هزينۀ سفر و حج و مخارج عائله اش در وقت حج- هرچند به صورت ملك باشد- مستطيع مى شود و بايد ملك را بفروشد و به حج برود.

«مسألۀ 51» اگر باغ يا ملك يا كارخانه اى دارد كه فعلًا درآمدى ندارد

و قيمت آن براى سفر حج كافى است، ولى اطمينان دارد كه در سالهاى آينده درآمد دارد و او نيز راهى براى زندگى جز درآمد آن نخواهد داشت، در اين صورت حج بر او واجب نمى باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 44

«مسألۀ 52» كسى كه از راه كسب يا غير آن مخارج رفت و برگشت

و مخارج عائلۀ خود را در وقت حج دارد، و پس از برگشت، مقدارى از مؤونۀ زندگى خود را از درآمد كسب يا منبر يا تدريس و بقيۀ آن و يا حتى همۀ آن را از وجوه شرعيه تأمين مى كند، اگر بدون مشقت و منّت اداره مى شود بنابر احتياط واجب بايد به حج برود؛ هرچند كافى بودن آن از حَجَّةالاسلام خالى از اشكال نيست، پس اگر بعداً متمكن شد بنابر احتياط واجب حج را اعاده كند. همچنين است اگر مى داند ديگران او و عائله اش را بدون منّت و ذلت از راه نذورات و تبرّعات اداره مى كنند.

استطاعت بدنى و باز بودن راه و وسعت وقت

«مسألۀ 53» معتبر است در وجوب حج- علاوه بر استطاعت مالى- استطاعت بدنى

و بازبودن راه و وسعت وقت. پس بر مريضى كه قدرت رفتن به حج ندارد يا براى او حرج و مشقت زياد دارد واجب نيست خودش به حج برود؛ همچنين كسى كه راه براى او باز نيست يا پس از اينكه مال پيدا كرد وقت تنگ شده به گونه اى كه نمى تواند به حج برسد، برخودش واجب نيست. ولى در همۀ اين موارد اگر مأيوس است از اينكه خودش در آينده بتواند به حج برود و ممكن باشد كسى را به نيابت خود بفرستد، بنابر احتياط واجب بايد فوراً ديگرى را به نيابت خود به حج بفرستد.

و مى تواند «صَرورَه» يعنى كسى را كه تا حال به حج نرفته است نيز بفرستد. و اگر عذر او تا وقت فوت باقى بماند حج نايب از او كافى است؛ ولى اگر عذر او برطرف شود و شرايط ديگر استطاعت نيز وجود دارد، بنابراحتياط واجب خودش هم حج را بجا آورد.

و اگر اميد دارد كه

خودش در آينده بتواند به حج برود در اين

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 45

صورت واجب نيست كسى را به نيابت خود بفرستد؛ هرچند احوط است. و بنابر احتياط واجب بايد مال را براى سالهاى بعد حفظ نمايد، يعنى عمداً تلف نكند؛ بلكه اگر مى داند عذر او برطرف مى شود واجب است مال را حفظ نمايد.

«مسألۀ 54» كسى كه از همۀ جهات استطاعت دارد

و فقط وسائل رفتن را تهيه نكرده يا وقت حج نرسيده است، حق ندارد خود را از استطاعت خارج كند. و اگر كرد حج بر او ثابت و مستقر شده و بايد به هر نحو مى شود به حج برود؛ و اگر نتوانست نايب بگيرد.

«مسألۀ 55» كسى كه استطاعت حج پيدا كرد، بايد خرجهاى مقدماتى آن را بدهد؛

مانند خرج گذرنامه، ويزا، وديعه و آنچه به حج مربوط است. و اين خرجها موجب سقوط حج نمى شود؛ ولى اگر استطاعت اين خرجها را نداشته باشد مستطيع نيست.

«مسألۀ 56» مسلمانان كشورهايى كه حكومتشان فاسد و غير اسلامى است

و اگر بخواهند به حج بروند ناچارند مبالغى را به حكومت فاسد خودشان كمك نمايند، در صورتى كه استطاعت پيدا كردند و راهشان منحصر باشد بايد از همان طريق به حج بروند و حج آنان مجزى است.

«مسألۀ 57» اشخاصى كه در وقت اسم نوشتن براى حج استطاعت مالى دارند

و از طرف دولت براى پنج سال يا بيشتر اسم مى نويسند و راهى جز اين طريق براى حج نيست، واجب است اسم خود را بنويسند؛ هرچند احتمال ندهند كه درهمان سال اول قرعه به نامشان اصابت كند. و اگر كوتاهى كردند واسم ننوشتند حج بر آنان ثابت شده است. بلكه اگر كسى فعلًا استطاعت مالى ندارد ولى مى داند كه به زودى استطاعت مالى پيدا مى كند و در آن وقت ديگر اسم نمى نويسند يا مثلًا بليط هواپيما پيدا نمى شود، در اين صورت اگر مى تواند بايد اسم خود را بنويسد يا بليط را تهيه نمايد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 46

«مسألۀ 58» اگر كسى استطاعت مالى پيدا كرد ولى هنوز از طرف دولت ثبت نام اعلام نشده

ولكن انتظار مى رود ثبت نام اعلام شود، نمى تواند پول حج را در مصارف ديگر خرج كند و خود را از استطاعت بيندازد؛ هر چند بداند نوبت او به سالهاى آينده مى افتد.

«مسألۀ 59» اگر كسى مستطيع شود و در اسم نوشتن و يا رفتن به حج و تهيۀ مقدمات كوتاهى كند

تا نوبت از دست برود، واجب است به هر نحو مى شود- گرچه با سفارش و يا از راه كشورهاى ديگر و صرف مبالغى زيادتر- به حج برود؛ مگر اينكه موجب عسر و حرج شديد شود.

«مسألۀ 60» كسى كه بعد از استطاعت مالى بدون تأخير در تهيۀ مقدمات حج كوشش نمود

و در قرعه كشى شركت كرد ولى قرعه به نامش اصابت نكرد و از راه ديگرى هم نمى تواند به حج برود، حج بر خودش واجب نيست؛ ولى اگر مأيوس است كه در آينده نيز بتواند برود بنابر احتياط واجب كسى را به جاى خود به حج بفرستد. و اگر بعد از استطاعت مالى در تهيۀ مقدمات كوتاهى كرد و در قرعه كشى شركت نكرد و حج را عمداً تأخير انداخت حج بر او ثابت شده است؛ و اگر در سالهاى بعد خودش نتواند به حج برود بايد ديگرى را به جاى خود بفرستد.

«مسألۀ 61» شخص مستطيع خودش بايد به حج برود و حج ديگرى از طرف او كافى نيست؛

مگر اينكه نتواند خودش برود.

مسائل متفرقۀ استطاعت

«مسألۀ 62» اگر زنى در زمان حيات شوهر استطاعت مالى نداشت

و بعد از مردن شوهر از ارث او استطاعت پيدا كرد ولى از جهت مرض يا پيرى نمى تواند به حج برود، در صورتى كه اميد

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 47

بهبود در آينده ندارد بنابر احتياط واجب كسى را كه حج بر او واجب نيست به جاى خود به حج بفرستد. و اگر ارثى كه به او رسيده فقط براى رفت و برگشت حج كافى باشد ولى براى زندگى به آن نياز دارد و زراعت يا صنعت يا شغلى كه بتواند پس از برگشتن از حج زندگى خود را با آن اداره كند ندارد، مستطيع نمى شود و حج بر او واجب نيست.

«مسألۀ 63» كسى كه حج بر او واجب و مستقر شده

اگر بجا نياورد تا اينكه از كار بيفتد و از اينكه خودش بتواند برود عاجز و مأيوس شود، بايد فوراً كسى را به نيابت خودش به حج بفرستد.

و اگر نفرستد تا از دنيا برود، بايد از مالش براى او يك حج بجا آورند؛ وصيّت كرده باشد يا نه. و حج ميقاتى «1» كافى است و لازم نيست از شهر او كسى را بفرستند؛ مگر اينكه وصيت كند كه از شهر خودش برايش بفرستند يا ظاهر وصيتش چنين باشد. و در حج واجب، مقدار پول ميقاتى آن از اصل مال برداشت مى شود و زائد بر آن از ثلث مال. و بايد در همان سال وفات او حج را بجا آورند و تأخير آن جايز نيست. و چنانچه در آن سال نيابت از ميقات ممكن نباشد بايد از شهر وى نايب بگيرند و همۀ آن از اصل مال برداشت مى شود.

همچنين اگر در آن سال نتوانند از ميقات نايب بگيرند مگر به زيادتر از

اجرت متعارف، لازم است نايب بگيرند و تأخير نيندازند.

و اگر وصى يا وارث كوتاهى كنند و تأخير بيندازند و مال ميّت از بين برود ضامنند؛ بلى اگر ميّت مال نداشته باشد بر وارث انجام حج براى او واجب نيست، هر چند خوب است.

«مسألۀ 64» اگر كسى از سالهاى پيش مستطيع بوده

و اكنون مسافرت با هواپيما مثلًا به جهت كسالت براى او مقدور نيست و

______________________________

(1)- معناى آن در پاورقى مسألۀ 42 گذشت.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 48

جز هواپيما وسيلۀ ديگرى براى او فراهم نيست و اميد هم ندارد كه در آينده خودش بتواند به حج برود، بايد كسى را به نيابت خود به حج بفرستد؛ و اگر نفرستد تا از دنيا برود بايد از مال او برايش نايب بگيرند.

«مسألۀ 65» اگر كسى با داشتن استطاعت مالى به خوردن ترياك عادت دارد

و طبق مقررات كشور از رفتن او به حج جلوگيرى مى شود، پس اگر استطاعت او از سابق بوده و امكان رفتن به حج داشته و نرفته، حج بر او ثابت شده است. و چنانچه ترك ترياك براى او ميسّر نيست و جانش به خطر مى افتد و از رفتن در سالهاى بعد نيز مأيوس است بايد نايب بگيرد. و اگر از سابق مستطيع نبوده و سال اول استطاعت اوست، بنابر احتياط واجب نايب بگيرد.

«مسألۀ 66» اگر رفتن به حج موجب ترك واجب يا فعل حرامى مى شود،

بايد ملاحظه كند حج مهمتر است يا آن واجب يا حرام؛ اگر اهميت حج بيشتر است بايد به حج برود؛ و اگر آن واجب يا حرام مهمتر است- مثل نجات دادن مسلمانى كه در حال تلف شدن است- در اين صورت حج واجب نيست و نبايد برود؛ ولى اگر رفت و حرامى را مرتكب يا واجبى را ترك كرد- هر چند معصيت كرده- حج او صحيح است، بلكه از حَجَّةالاسلام كفايت مى كند.

«مسألۀ 67» اگر كسى در مدينۀ منوّره يا در راه حج مريض شود

و بردن او براى حج ميسّر نباشد، پس اگر سال اول استطاعت اوست و از خوب شدن حتى در سالهاى بعد مأيوس است، بنابر احتياط واجب اگر مى تواند براى خودش نايب بگيرد تا برايش اعمال عمره و حج را بجا آورد؛ و نايب گرفتن از ميقات كافى است.

و اگر از سابق حج بر او واجب و ثابت شده و از خوب شدن و انجام حج حتى در سالهاى بعد مأيوس است، واجب است براى خودش

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 49

نايب بگيرد. و اگر مى تواند خودش اعمال حج را به صورت اضطرارى انجام دهد، بايد محرم شود و هر مقدارى را مى تواند گرچه با كمك ديگران انجام دهد و هر چه را نمى تواند نايب بگيرد؛ ولى در وقوف به عرفات و مشعر نايب گرفتن كافى نيست.

«مسألۀ 68» اگر بخواهند شخص مريضِ عاجز از حج را به مكۀ معظّمه ببرند،

بنابر احتياط به قصد عمرۀ مفرده محرم شود و با انجام اعمال آن- هر چند اعمال اضطرارى آن- و تقصير «1» از احرام خارج شود.

«مسألۀ 69» اگر كسى بعد از انجام عمرۀ تمتّع مريض شود

و قادر به انجام حج نباشد و بخواهند او را به وطن باز گردانند، پس اگر مى تواند خودش احتياطاً يك طواف نساء بجا آورد؛ و اگر نمى تواند نايب بگيرد. و چنانچه از سابق حج بر او واجب شده است و از خوب شدن و انجام حج در آينده مأيوس است بايد در همان سال يا سال بعد براى عمره و حج تمتع نايب بگيرد؛ و نايب گرفتن از ميقات كافى است. و اگر مأيوس نيست هر وقت توانست خودش عمره و حج را انجام دهد. و اگر سال اول استطاعت اوست و از خوب شدن مأيوس است بنابر احتياط واجب اگر مى تواند از همانجا براى عمره و حج تمتع نايب بگيرد.

«مسألۀ 70» اگر كسى به گمان اينكه استطاعت دارد به قصد عمره و حج تمتعِ واجب همۀ اعمال را انجام داد

و بعد معلوم شد مستطيع نبوده است، چنانچه بعداً مستطيع شود بايد حَجّةالاسلام را بجا آورد و حج و عمرۀ گذشته كافى نيست.

«مسألۀ 71» اگر كسى به گمان اينكه مستطيع نيست قصد عمره و حج استحبابى كند

و بعد معلوم شود مستطيع بوده است،

______________________________

(1)- «تقصير» يعنى گرفتن مقدارى از مو يا ناخن.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 50

بنابر احتياط واجب حج او از حَجّةالاسلام كفايت نمى كند و بايد اعاده نمايد؛ مگر اينكه در وقت نيّت قصد وظيفۀ فعلى خود را كرده باشد نه خصوص استحبابى را. و اگر بعد از عمره معلوم شود مستطيع بوده است، بنابر احتياط واجب عمره را با احرام جديد بجا آورد؛ مگر در صورت ياد شده.

«مسألۀ 72» كسى كه در اثر ندانستن مسأله گمان مى كرد مستطيع شده است

و به قصد حَجَّةالاسلام به حج رفت و در سالهاى بعد واقعاً مستطيع شد، ولى چون گمان مى كرد حج خود را بجا آورده حج نيابتى قبول كرد و بجا آورد، صحت حج نيابتى او محل اشكال است، و بايد اول حج خود را بجا آورد و بعد اگر وقت و مدت اجاره وسعت داشته بنابر احتياط واجب دوباره حج نيابتى را انجام دهد؛ و اگر وقت وسعت نداشته به صاحب پول مراجعه كند و پول را برگرداند يا مجدداً نايب شود.

«مسألۀ 73» اگر كسى با تقليد صحيح در گذشته به حج مشرف شده

ولى چون مجتهد او رجوع به كفايت را شرط نمى دانسته بدون داشتن كفايت قصد حَجَّةالاسلام كرده است، و فعلًا از مجتهدى تقليد مى كند كه رجوع به كفايت را شرط مى داند و الآن همۀ شرايط استطاعت و از جمله مقدار كفايت را داراست، لازم است حج خود را اعاده كند؛ مگر اينكه مجتهد فعلى بقاى بر تقليد ميّت را جايز بداند و مقلّد هم باقى بماند.

«مسألۀ 74» كسى كه احتمال مى دهد حجى كه در سالهاى پيش انجام داده صحيح نبوده

يا مثلًا مستطيع نبوده است و فعلًا شرايط استطاعت را داراست و مى خواهد احتياط كند، مى تواند در نيّت خود قصد مطلق امر «1» كند و مى تواند قصد حج احتياطى كند.

______________________________

(1)- «مطلق امر» يعنى دستور خداوند بدون قيد و عنوان واجب يا مستحب بودن آن.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 51

«مسألۀ 75» كسى كه حج واجب خود را انجام داده است

مى تواند حج خود را احتياطاً اعاده كند؛ ولى- درصورت صحت حج و بطلان اجزاى آن- اعادۀ حج كفايت از اعادۀ اجزاى حج نمى كند؛ بلكه بايد خودِ آن جزء را تدارك نمايد «1».

«مسألۀ 76» اگر كسى كه مستطيع است به قصد عمرۀ تمتّع محرم شود و پس از ورود در حرم «2» از دنيا برود

حج و عمره از او ساقط مى شود؛ به شرط اينكه در منطقۀ حرم از دنيا رفته باشد؛ چه قبل از اعمال عمره باشد يا در وسط عمره و يا بعد از آن. ولى اجراى اين حكم در غير عمرۀ تمتّع و حَجَّةالاسلام محل اشكال است.

و اگر پيش از احرام يا پيش از ورود در حرم از دنيا برود، پس اگر از سابق حج بر او واجب و ثابت شده بايد براى او نايب بگيرند و نيابت از ميقات كافى است؛ بلكه اگر سال اول استطاعت اوست نيز بنابر احتياط برايش نايب بگيرند و مخارج آن را وارثهايى كه بالغ هستند از سهم خود حساب نمايند.

«مسألۀ 77» بر مستطيع لازم نيست با پول خود به حج برود؛

پس اگر با قرض و مانند آن يا مهمان شدن بر ديگران مجاناً يا در مقابل خدمات به حج برود از حَجَّةالاسلام كافى است. بلى اگر لباس احرام و پول قربانى غصبى باشد كافى نيست.

«مسألۀ 78» جايز نيست انسان با مال حرام به حج برود؛

ولى

______________________________

(1)- «تدارك» يعنى جبران آن جزء، به اينكه آن را مجدداً بجا آورد.

(2)- بنابر آنچه گفته شده: حدّ حرم از جانب شمال مكّه، «مسجد تنعيم» با فاصلۀ شش كيلومتر تا مسجدالحرام، و از جانب جنوب، محلّى به نام «اضائة لبن» با فاصلۀ دوازده كيلومتر تا مسجدالحرام، و از جانب شرق، «جعرانه» با فاصلۀ سى كيلومتر، و از جانب غرب، «حديبيّه» با فاصلۀ چهل و هشت كيلومتر مى باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 52

با مالى كه شك در حلال بودن آن دارد و از نظر شرعى حكم به حلال بودن آن شده مانعى ندارد.

فصل سوم: وصيّت به حج

«مسألۀ 79» اگر كسى حَجَّةالاسلام بر او واجب شده باشد و آثار مرگ بر او ظاهر شود

بايد وصيت كند كه حجش را انجام دهند.

و اگر از دنيا رفت مخارج حجّ به مقدار ميقات از اصل مال او برداشت مى شود؛ و اگر نايب گرفتن از ميقات ميسّر نيست، همۀ مخارج حج از اصل مال او برداشت مى شود؛ وصيت كرده باشد يا نه. و اگر وصيت كرده كه از ثلث مال برداشت شود از ثلث برداشت مى شود. و اگر امور ديگرى مانند مخارج تعزيه و خيرات، و مستحباتى را نيز وصيت كرده است، پس اگر در وصيت او ترتيب در كار نيست يا اينكه حج را اول وصيت كرده، حج مقدم است.

و اگر ساير خيرات را اول ذكر كرده، اول مقدار آنها از ثلث برداشت مى شود و بقيۀ ثلث در حج مصرف مى شود و كمبود آن از باقى مال برداشت مى شود.

«مسألۀ 80» اگر كسى از دنيا برود و حَجَّةالاسلام بر او واجب شده باشد،

نايب گرفتن از ميقات براى او كافى است؛ مگر اينكه وصيت كرده باشد كه از شهر وى نايب بگيرند و يا ظاهر وصيت او چنين باشد، و در اين صورت مقدار پول حجّ ميقاتى از اصل مال برداشت مى شود و بقيه از ثلث مال. و اگر نايب گرفتن از ميقات ميسّر نيست يا مورد اطمينان نيست و انجام حج بر نايب گرفتن از شهر وى توقف دارد، در اين صورت همۀ آن از اصل مال برداشت مى شود.

و احوط و اولىٰ نايب گرفتن از شهر اوست مطلقاً؛ «1» ولى زائد

______________________________

(1)- «مطلقاً» يعنى: چه وصيّت كرده باشد يا ظاهر وصيّت اين باشد كه از شهر خودش نائب بگيرند يا نه.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 53

بر ميقات را اگر وصيت نكرده وارثهايى كه بالغ هستند از سهم خودشان بدهند.

«مسألۀ 81» اگر كسى از دنيا برود و حَجَّةالاسلام بر او واجب باشد

واجب است در همان سال فوتش نايب بگيرند و تأخير جايز نيست. و اگر در آن سال نايب گرفتن از ميقات ممكن نيست بايد از شهر وى يا هر جاى ديگر كه ممكن است نايب بگيرند و همۀ مخارج آن از اصل مال برداشت مى شود.

«مسألۀ 82» اگر كسى از دنيا برود و حَجَّةالاسلام بر او واجب باشد

و در سال اول نايب پيدا نشود مگر به اجرت بيشتر از متعارف، واجب است به اجرت بيشتر نايب بگيرند و همۀ آن از اصل مال برداشت مى شود؛ و تأخير آن براى سالهاى بعد جايز نيست.

«مسألۀ 83» اگر كسى وصيت كرده باشد كه شخص معيّنى براى او حج بجا آورد

يا از شهر خاصى براى او نايب بگيرند يا مبلغ معيّنى را براى حج او مصرف نمايند، عمل به وصيت واجب است؛ و مقدار حج ميقاتى از اصل مال و بقيه از ثلث برداشت مى شود.

و اگر نايب گرفتن از ميقات ممكن نباشد و آنچه وصيت كرده از اجرت متعارفِ ممكن بيشتر نيست، همۀ آن از اصل مال برداشت مى شود.

«مسألۀ 84» اگر وصيت كند براى او از مال معيّنى حَجّةالاسلام انجام شود

و وصىّ مى داند كه آن مال متعلَّق خمس يا زكات شده و خمس يا زكات آن پرداخت نشده است، بايد اول خمس يا زكات آن پرداخت شود و باقيمانده به مصرف حجّ برسد؛ و كمبود آن از ساير مال او پرداخت شود.

«مسألۀ 85» اگر كسى از دنيا برود و حَجَّةالاسلام بر او واجب باشد،

پس اگر مال ميّت فقط به مقدار حج باشد ورثۀ او حق ندارند

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 54

قبل از نايب گرفتن براى حج يا پرداخت اجرت آن به وصىّ ميّت در آن مال تصرف كنند؛ بلكه اگر بيشتر هم باشد بنابر احتياط قبل از نايب گرفتن براى حج يا پرداخت مقدار آن به وصىّ در آن مال تصرف نكنند؛ مگر اينكه مال خيلى زياد باشد و ورثه متعهد به پرداخت مقدار حج شوند.

همچنين است اگر ميّت بدهى دارد يا خمس يا زكات بدهكار است يا وصيّت كرده باشد كه براى او كارهايى را انجام دهند.

«مسألۀ 86» اگر حَجَّةالاسلام بر ميّت واجب باشد

و ورثۀ او يا وصىّ او كه مال ميّت در اختيارشان مى باشد در نايب گرفتن براى او كوتاهى كنند تا مال تلف شود، در اين صورت ضامنند و بايد از مال خود براى او نايب بگيرند.

«مسألۀ 87» به مجرد نايب گرفتن ذمّۀ ميّت برى نمى شود.

پس اگر معلوم شود كه نايب عمداً يا به جهت عذرى حج را بجا نياورده، واجب است دوباره براى او نايب گرفته شود و مخارج آن از اصل مال يا ثلث آن به تفصيلى كه گذشت پرداخت شود و مال اول در صورت امكان پس گرفته شود.

«مسألۀ 88» اگر حج بر ميّت واجب باشد و مال نداشته باشد

بر بازماندگان واجب نيست براى او حج بجا آورند؛ ولى خوب است بويژه اولاد او به وى احسان كنند و براى او حج بجا آورند.

«مسألۀ 89» اگر شخصى مثلًا منزل يا ملك خود را به ديگرى صلح كند

به صلح قطعى، به شرط آنكه آن شخص پس از مرگ وى براى او يك حجّ بجا آورد يا مثلًا ده سال نماز و روزه به نيابت او انجام دهد، منزل يا ملك ياد شده از ملك وى خارج شده است و ورثۀ او حقّى نسبت به آن ندارند؛ و بر آن شخص واجب است حجّ بجا آورد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 55

«مسألۀ 90» اگر مالى كه براى حج ميّت در نظر گرفته شده به وصىّ ميّت تحويل داده شود

و مال در اثر تفريط و سهل انگارى وصىّ تلف گردد، وصىّ ضامن است و بايد عوض آن را از مال خود به مصرف حج برساند. و اگر بدون تفريط و سهل انگارى او تلف شود در اين صورت وصىّ ضامن نيست و حج ميّت بايد از باقى مال ميّت ادا شود؛ اگر حَجَّةالاسلام است از اصل مال، و اگر حجّ مستحبى است از ثلث مال. همچنين است حكم بدهيهاى ميّت و خمس و زكات و نماز و روزه و امثال اينها، اگر وجه آنها تحويل وصىّ شده باشد.

و اگر ورثۀ ميّت مال را تقسيم كرده اند، بايد هر كدام به نسبت سهم خود برگردانند تا حج و بدهيهاى ميّت و وصاياى او به انجام برسند. و اگر ندانيم تلف شدن مال در نزد وصىّ با تفريط و سهل انگارى بوده يا نه، ضمانت او ثابت نيست و نسبت به اعمال ميّت بايد به دستور فوق عمل شود.

فصل چهارم: نيابت در حج

«مسألۀ 91» در نايب چند شرط معتبر است:

اول- «بلوغ» بنابر احتياط واجب؛ پس نايب شدن غير بالغ در حج هر چند مميّز باشد محل اشكال است.

دوم- «عقل»

سوم- «ايمان» يعنى نايب علاوه بر اعتقاد به خدا و نبوت و معاد، دوازده امام را هم قبول داشته باشد.

چهارم- «مورد وثوق باشد»؛ يعنى اطمينان داشته باشيم كه

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 56

اعمال را انجام مى دهد. ولى لازم نيست به صحت اعمال او اطمينان داشته باشيم؛ بلكه با شك در صحت هم حكم به صحت مى شود، مگر اينكه طرف متهم به سهل انگارى و مسامحه كارى باشد كه در اين صورت حكم به صحت محل اشكال است.

پنجم- هنگام اجير شدن نايب اجمالًا اعمال و احكام حج را بداند تا

اجاره مشتمل بر جهل و غرر «1» نباشد.

ششم- نايب در آن سال حج واجب بر عهده نداشته باشد؛ پس شخص مستطيع كه حَجَّةالاسلام بر او واجب است و انجام نداده است چه سال اول استطاعتش باشد و چه از سابق حج بر او واجب و ثابت شده باشد، جايز نيست از ديگرى نيابت كند؛ و اگر نيابت كند صحت حج او محل اشكال است.

هفتم- از انجام بعضى از اعمال حج معذور نباشد؛ بلكه چنين شخصى اگر مجانى نيز به نيابت ديگرى حج بجا آورد اكتفا به عمل او محل اشكال است. ولى اگر در ارتكاب برخى از محرمات احرام مانند زير سايه رفتن در حال حركت ناچار باشد نيابت او صحيح و كافى است.

«مسألۀ 92» نايب لازم نيست در وقت اجير شدن تمام اعمال و احكام حج را به تفصيل بداند؛

پس اگر در وقت نايب شدن اعمال را اجمالًا مى داند و در وقت عمل با ارشاد و راهنمايى ديگران اعمال را بجا مى آورد كافى است.

«مسألۀ 93» لازم نيست نايب همجنس منوب عنه باشد؛

پس نايب شدن مرد از زن و زن از مرد مانعى ندارد.

«مسألۀ 94» نايب شدن «صَرُورَه»

يعنى كسى كه تا كنون حج بجا نياورده در صورتى كه حج بر خودش واجب نباشد و مطمئن

______________________________

(1)- «غَرَر» يعنى: ندانم كارى كه موجب فريب و ضرر و يا هلاك شخص گردد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 57

باشيم اعمال حج را به خوبى انجام مى دهد مانعى ندارد؛ هر چند مكروه است نايب شدن زن صَرُورَه از مرد صَرُورَه، بلكه از زن صَرُورَه نيز.

«مسألۀ 95» در منوب عنه يعنى كسى كه به نيابت او حجّ بجا مى آورند دو شرط معتبر است:

اول: اينكه مسلمان باشد؛ پس نايب شدن براى كافر در انجام حج صحيح نيست، هر چند مستطيع بوده باشد.

دوم: در حج واجب معتبر است كه منوب عنه مرده باشد، يا اگر زنده است در اثر پيرى يا مرضى كه اميد خوب شدن در آن نيست يا عذرى ديگر خودش نتواند به حج برود؛ ولى نيابت از زنده در حج مستحب مانعى ندارد، هر چند مريض و معذور هم نباشد.

«مسألۀ 96» در منوب عنه بلوغ و عقل معتبر نيست؛

بلكه اگر شخصى در وقتى كه عاقل بوده مستطيع شده و حج بر او واجب گشته و سپس پيش از انجام آن ديوانه شده و از دنيا رفته، واجب است در اين صورت از مال او برايش نايب بگيرند تا حجش را بجا آورد.

«مسألۀ 97» معناى نيابت اين است كه نايب عمل را به جاى منوب عنه انجام دهد،

و در حقيقت عمل منوب عنه را انجام دهد تا امرى كه متوجه منوب عنه شده امتثال گردد و ذمّه اش برى شود؛ خواه تبرعاً و مجاناً نيابت كند، يا به اجير شدن يا به عقد جعاله «1» و يا شرط در ضمن عقد لازم. و مقصود از قصد تقرب در عبادتهاى نيابتى، قرب منوب عنه و امتثال امرِ متوجه به اوست نه قرب نايب هر چند نايب نيز با قصد قربت در نيابت از اجر و ثواب بى بهره نيست بلكه ثواب عظيم دارد. و بالاخره نايب بايد در عمل خود

______________________________

(1)- «جعاله» آن است كه انسان قرار بگذارد در مقابل كارى (نظير حج) كه براى او انجام مى دهند مال معينى بدهد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 58

قصد نيابت از منوب عنه كند و او را تعيين نمايد، و لو به نحو اجمال و اشاره. و لازم نيست اسم او را به زبان آورد؛ ولى مستحب است در همۀ مواقف حج و جاهاى مختلف نام او را به زبان آورد.

«مسألۀ 98» نايب «طواف نساء»

را نيز بايد به نيابت از منوب عنه بجا آورد؛ هر چند بهتر است به قصد ما فى الذمّه «1» بجا آورد. و اگر طواف نساء را به نحو صحيح انجام ندهد زن بر نايب حلال نمى شود. ولى بر منوب عنه كه حج به نيابت او انجام شده حلال است.

«مسألۀ 99» نايب نمودن كسى كه وقتش از حج تمتع تنگ شده

و وظيفه اش عدول به حج افراد است براى كسى كه وظيفه اش حج تمتع است صحيح نيست. بلى اگر در وسعت وقت نايب شد و بعد تصادفاً وقت او تنگ شده، بنابر احتياط واجب بايد به حج افراد عدول نمايد؛ ولى كافى بودن آن از منوب عنه خالى از اشكال نيست، چنانكه استحقاق او نسبت به مال الاجاره نيز محل اشكال است و احوط تصالح است.

«مسألۀ 100» در حج واجب نايب شدن يك نفر از چند نفر

در يك سال جايز نيست؛ ولى در حج مستحب مانعى ندارد.

«مسألۀ 101» در حج نيابتى پول احرام و قربانى بر عهدۀ نايب است؛

مگر در صورتى كه شرط كنند كه مستأجر بدهد.

همچنين اگر نايب موجبات كفاره را مرتكب شود كفاره بر عهدۀ خود اوست.

«مسألۀ 102» كسى كه حج بر او واجب و ثابت شده،

يعنى در سال اول استطاعت كوتاهى كرده و به حج نرفته، اگر در اثر پيرى يا

______________________________

(1)- «ما فى الذّمه» يعنى آنچه واقعاً بر عهدۀ انسان است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 59

مرض يا عذرى ديگر از اينكه خودش در آينده بتواند به حج برود مأيوس است، يا رفتن براى او مشقت و حرج شديد دارد، واجب است نايب بگيرد؛ و بنابر احتياط واجب اين كار را فوراً انجام دهد.

بلكه اگر سال اول استطاعت اوست و خودش نمى تواند به حج برود نيز بنابر احتياط واجب بايد نايب بگيرد؛ چنانكه در مسألۀ «53» گذشت.

و در هر دو صورت اگر بعد از اينكه نايب حج را بجا آورد عذر خودش بر طرف شد و خودش مى تواند به حج برود، بنابر احتياط واجب خودش دوباره حج را بجا آورد. و اگر قبل از اتمام حج عذر او برطرف شد- چه قبل از احرام باشد يا بعد از آن- بايد خودش حج را بجا آورد.

«مسألۀ 103» اگر از ميّت مالى نزد كسى به قرض يا امانت يا عاريه يا به نحوى ديگر وجود داشته باشد

و مى داند كه حَجّةالاسلام به عهدۀ ميّت مى باشد و ورثۀ او از نايب گرفتن براى او استنكاف دارند، در اين صورت مى تواند از آن مال يك حج ميقاتى، و اگر ممكن نيست يك حج بلدى به كمترين اجرت براى ميّت استيجار نمايد و يا خودش انجام دهد؛ ولى با دسترسى به حاكم شرع بنابر احتياط واجب از او اذن بگيرد و بقيۀ پول ميّت را به ورثۀ او برساند.

«مسألۀ 104» ذمّۀ منوب عنه فارغ نمى شود مگر به اينكه نايب اعمال را به طور صحيح انجام دهد؛

پس مجرد نايب گرفتن كافى نيست. و اگر نايب در راه حج از دنيا برود بايد ديگرى را نايب بگيرند؛ بلى اگر نايب بعد از احرام عمرۀ تمتّع و داخل شدن در حرم «1»، در حرم از دنيا برود عمره و حج او صحيح و از منوب عنه

______________________________

(1)- حدّ حرم در پاورقى مسألۀ «76» بيان شده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 60

كفايت مى كند؛ هر چند اجراى اين حكم در نايب مجانى و نيز در غير عمرۀ تمتّع و حَجَّة الاسلام خالى از اشكال نيست. و اگر نايب بعد از احرام و قبل از داخل شدن در حرم و يا پس از احرام و داخل شدن در حرم، در غير حرم از دنيا برود كافى بودن آن محل اشكال است.

«مسألۀ 105» «نايب» يا اجير مى شود بر فارغ كردن ذمّۀ ميّت،

يا اجير مى شود بر اعمال و مناسك حج كه از جملۀ آنها احرام است، يا اجير مى شود بر مجموع رفتن و برگشتن و همۀ اعمال، و يا اجير مى شود بر انجام حج صحيح.

پس در فرض اول از چهار فرض مذكور اگر اجير پيش از احرام و ورود به حرم از دنيا برود، از مال الاجاره چيزى را مالك نشده است؛ و اگر بعد از احرام و ورود به حرم از دنيا برود همۀ مال الاجاره را مالك شده است.

و در فرض دوم اگر پيش از احرام از دنيا برود چيزى را مالك نشده؛ و اگر بعد از احرام از دنيا برود به نسبت آنچه از اعمال و مناسك انجام داده مالك شده است. و چون در اين صورت مستأجر خيار تَبَعُّض صفقه «1» دارد، پس اگر اجاره را فسخ كند، اجير اجرةالمثل «2» اعمال انجام شده

را طلبكار است.

و در فرض سوم هر جا اجير از دنيا برود به نسبت آنچه از

______________________________

(1)- «خيار» يعنى اختيار، و «تبعّض» يعنى ناقص بودن، و «صفقه» يعنى چيز مورد معامله. در معامله اى كه چيز مورد معامله يا عوض آن ناقص تحويل طرف داده شود، آن طرف حق فسخ دارد؛ و در اينجا چيز مورد اجاره، تمام اعمال و مناسك حج بوده و چون اجير آن را تمام نكرده، مستأجر اختيار فسخ دارد.

(2)- «اجرة المثل» يعنى قيمت و اجرت معمولى امثال و نظاير عمل مورد نظر.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 61

پيمودن راه و اعمال انجام شده از اجرةالمسمّىٰ «1» طلبكار است.

و در فرض چهارم اگر اركان حج را بجا آورد و از دنيا برود به طورى كه شرعاً حكم به صحت حج شود، همۀ مال الاجاره را مالك شده؛ هر چند بعضى از اعمال جزئى كه مضرّ به صحت حج نيست ترك شده باشد. و اگر بعضى از اركان حج ترك شده باشد از مال الاجاره چيزى را مالك نشده است، هر چند ميّت برى ءالذّمه شده باشد.

و ظاهراً آنچه متعارف است در نايب گرفتن براى حج، فرض چهارم است؛ ولى چون در استيجار از بلد معمولًا پيمودن راه را نيز مورد توجه قرار مى دهند و بسا خصوصيات آن را تعيين مى كنند و حج هم هر چند عنوان واحدى است ولى منطبق بر اعمال و مناسك خاصّه است، پس بنابر احتياط در استيجار از بلد نسبت به مقدار راه طى شده و اعمال انجام شده مصالحه نمايند.

«مسألۀ 106» كسى كه براى حج تمتع اجير شده مى تواند اجير ديگرى شود براى طواف يا سعى

يا ذبح يا عمرۀ مفرده بعد از اعمال حج؛ چنانكه مى تواند براى خودش عمرۀ مفرده و يا طواف بجا

آورد. همچنين مى تواند به نيابت ديگران به طور مجانى طواف يا عمرۀ مفرده بجا آورد.

«مسألۀ 107» كسى كه مستطيع نيست و از راه دور به نيابت ديگرى به حج مى رود

بنابر احتياط پس از انجام نيابت، در صورت تمكّن يك عمرۀ مفرده براى خودش بجا آورد؛ و خوب است در حد توان اين احتياط رعايت شود، ولى بنابر اقوىٰ واجب نيست.

«مسألۀ 108» يك نفر نمى تواند در يك سال براى دو نفر يا چند نفر نايب شود؛

ولى مى تواند از طرف دو نفر براى دو سال

______________________________

(1)- «اجرة المسمّى» اجرتى است كه طرفين در عقد اجاره تعيين كرده اند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 62

مختلف نايب شود، و يا از طرف يك نفر نايب شود كه خودش حج او را بجا آورد و از طرف ديگرى نايب شود كه برايش يك حج بجا آورده شود هرچند به وسيلۀ نايب گرفتن باشد.

«مسألۀ 109» اگر كسى اجير شود كه در سال معيّنى براى ميّت حج بجا آورد

جايز نيست تأخير بيندازد؛ و اگر تأخير انداخت و در سالهاى بعد حج را بجا آورد ذمّۀ ميّت از حج برى شده است ولى اجير مستحق اجرت نيست، مگر اينكه مستأجر به تأخير رضايت دهد.

«مسألۀ 110» اگر اجير شود تا براى كسى حج بجا آورد و تصادفاً مريض و ناتوان گردد

يا راه بسته شود، پس اگر اجارۀ او مقيد به همان سال اول بوده اجاره باطل مى شود و بايد اجرت را پس دهد؛ و اگر مقيد به همان سال نبوده حج به عهدۀ اوست و بايد در سالهاى بعد انجام دهد.

«مسألۀ 111» اگر كسى براى حج به مبلغ معينى اجير شود و آن مبلغ كفاف حج را ندهد،

كمبود آن به عهدۀ خود اجير است؛ چنانكه اگر زياد آيد باقيمانده مال خود اجير مى باشد.

«مسألۀ 112» اگر كسى اجير شود خودش به نيابت ديگرى حج بجا آورد،

نمى تواند ديگرى را نايب بگيرد، مگر با اجازۀ مستأجر.

«مسألۀ 113» اگر كسى اجير شود براى ديگرى در سال معينى حج بجا آورد

و پيش از انجام آن خودش مستطيع شود، پس اگر استطاعت او از ناحيۀ اجرت حج باشد حكم آن در مسألۀ «29» گذشت؛ ولى اگر از راه ديگرى از هر جهت مستطيع شود بنابر احتياط با تراضى با طرف اجاره را به هم بزند و حج خودش را انجام دهد.

«مسألۀ 114» اجير بايد اعمال حج را مطابق وظيفۀ خودش كه از راه اجتهاد يا تقليد صحيح احراز كرده انجام دهد.

ولى اگر

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 63

علاوه بر واجبات و شرايطى كه احراز كرده اعمال مخصوصى را كه مطابق با احتياط يا مطابق نظر منوب عنه است در ضمن عقد اجاره به عهدۀ او گذاشته اند بايد آنها را نيز انجام دهد.

«مسألۀ 115» در حج مستحب جايز است چند نفر در يك سال به نيابت يك نفر حج بجا آورند؛

چه به نحو اجاره باشد يا جعاله «1» يا شرط در ضمن عقد لازم و يا به طور مجانى. همچنين است در حج واجب و مستحب؛ مثلًا يك نفر نايب او شود در حَجَّةالاسلام و ديگرى در حج مستحب. حتى در حج واجب اگر متعدد باشد، مثل حَجَّةالاسلام و حج نذرى. بلكه در حَجَّةالاسلام نيز اجير كردن چند نفر براى يك نفر در يك سال، اگر به منظور احتياط باشد مانعى ندارد.

فصل پنجم: حجّ استحبابى

«مسألۀ 116» مستحب است كسانى كه شرايط وجوب حج را ندارند در صورت امكان به حج بروند.

همچنين كسانى كه حج واجب خودشان را بجا آورده اند مستحب است دوباره به حج بروند. و مستحب است شخص متمكن هر ساله به حج برود؛ بلكه مكروه است كه پنج سال متوالى آن را ترك نمايد.

از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه فرمودند: «حج و عمره، فقر و گناهان را برطرف مى كنند همان گونه كه كورۀ آتش، زنگار را از آهن مى زدايد.» و فرمودند: «اگر به وزن كوه ابى قبيس طلاى قرمز

______________________________

(1)- معناى «جعاله» در پاورقى مسألۀ «97» گذشت.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 64

در راه خدا بدهى، ثواب حج را نخواهى يافت؛ و ثواب يك درهم در راه حج معادل ثواب دو هزار هزار (دو ميليون) درهم در راه خدا مى باشد.» و از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «كسى كه پنج بار به حج برود، خداوند هيچ گاه او را عذاب نمى كند.» و فرمودند: «اگر بر شخص متمكّن پنج سال بگذرد و او بر پروردگار خود وارد نشود او قطعاً محروم خواهد بود.»

«مسألۀ 117» مستحب است انسان هنگام خارج شدن از مكۀ معظّمه نيّت برگشتن كند؛

و مكروه است كه قصد برگشتن به مكه را نداشته باشد.

«مسألۀ 118» مستحب است كسى كه هزينۀ سفر حج را ندارد قرض كند و به حج برود،

در صورتى كه در آينده بتواند قرض خود را بپردازد.

«مسألۀ 119» كسى كه تمكن ندارد از مال خودش به حج برود،

مستحب است گر چه به نيابت ديگرى باشد به حج برود.

«مسألۀ 120» مستحب است انسان كسى را كه تمكن از حج ندارد

به حج بفرستد.

«مسألۀ 121» مستحب است انسان به نيابت از ائمۀ معصومين عليهم السلام و همچنين به نيابت پدر و مادر و خويشان و برادران و خواهران دينى خود

در صورتى كه غائب يا معذور باشند حج بجا آورد يا طواف كند، و يا پس از انجام عمل، ثواب آنها را به آنان اهدا نمايد.

«مسألۀ 122» زن شوهردار يا زنى كه در عدّۀ رجعى «1» است

______________________________

(1)- «عدّۀ رجعى» عدۀ طلاقى است كه شوهر مى تواند در آن از طلاق صرف نظر نموده رجوع كند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 65

جايز نيست به حج مستحبى برود، مگر به اذن شوهر؛ ولى در زنى كه در عدّۀ بائن «1» يا عدّۀ وفات «2» است اذن شرط نيست.

فصل ششم: اقسام عمره

«مسألۀ 123» عمره نيز مانند حج گاهى واجب است و گاهى مستحب؛

و بر دو قسم مى باشد: يا «عمرۀ مفرده» است و يا «عمرۀ تمتّع» كه پيش از حج تمتّع و متصل به آن مى باشد.

«مسألۀ 124» عمره نيز مانند حج

بر كسى كه شرايط وجوب آن و از جمله استطاعت آن را داشته باشد يك مرتبه در عمر واجب مى شود؛ و وجوب آن نيز مانند وجوب حج فورى است؛ و در وجوب آن «استطاعت عمره» معتبر است نه «استطاعت حج»، چنانكه در وجوب حج نيز «استطاعت حج» معتبر است نه «استطاعت عمره».

و ممكن است كسى استطاعت يك كدام را داشته باشد؛ ولى چون وظيفۀ كسانى كه از مكۀ معظّمه دور هستند عمره و حج تمتّع است و اين دو به يكديگر وابسته و متصل مى باشند، پس قهراً استطاعت آنها غالباً از يكديگر جدا نيست. و اگر كسى از آنان استطاعت عمرۀ مفرده را به تنهايى پيدا كند- مانند كسانى كه به نيابت ديگران به حج مى روند- بنابر اقوىٰ چنانكه در مسألۀ «107» گذشت لازم نيست براى خودش عمرۀ مفرده بجا آورد؛ هر چند

______________________________

(1)- «عدّۀ بائن» عدّۀ طلاقى است كه شوهر در آن حق رجوع ندارد.

(2)- «عدّۀ وفات» عدّۀ زن است پس از مرگ شوهر.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 66

مطابق احتياط است و خوب است تا جايى كه ممكن است ترك نشود. ولى كسى كه براى خودش عمره و حج تمتّع بجا آورد، قطعاً عمرۀ مفرده بر او واجب نيست.

«مسألۀ 125» واجب است بر كسى كه مى خواهد وارد مكه شود با احرام حج يا احرام عمره وارد شود.

و اگر وقت حج نيست و مى خواهد وارد شود واجب است با احرام عمرۀ مفرده وارد شود و عمره بجا آورد؛ مگر كسانى كه بر اساس شغلشان زياد خارج و وارد مى شوند؛ مانند چوپانان، مأموران راه، رانندگان و وارد كنندگان مواد غذايى و اشياى مورد نياز مردم كه دائماً در رفت و آمد مى باشند، و همچنين بيمارانى كه قادر به اعمال عمره حتى

اضطرارى آن نيستند، و يا كسانى كه قبلًا در همين ماه با احرام به مكه وارد شده و اعمال حج يا عمره را بجا آورده اند. و بر اين اساس مديران كاروانهاى حج و عمره و كارمندانى كه هر سال به مكه مشرف مى شوند در صورتى كه حج واجب خود را در سالهاى پيش انجام داده باشند جايز است در وقت حج يك عمرۀ مفرده بجا آورند و پس از آن براى رسيدگى به كار حجاج در آن ماه بدون احرام به مكه و منىٰ و عرفات رفت و آمد كنند.

«مسألۀ 126» عمره و حج همان گونه كه به استطاعت واجب مى شوند به نذر و عهد و قسم

و اجير شدن و مانند اينها نيز واجب مى شوند.

«مسألۀ 127» تكرار عمره نيز مانند حج، مستحب مؤكّد است؛

و مستحب است در هر ماه يك عمرۀ مفرده بجا آورده شود.

و در معتبر بودن فاصلۀ زمانى بين دو عمره و مقدار آن بين فقهاى ما رضوان اللّه عليهم اختلاف است؛ و مشهور بين آنان فاصلۀ يك ماه است. و از بعضى اخبار استفاده مى شود كه مقصود از «ماه» در اينجا

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 67

حلول ماه هلالى است، نه مقدار يك ماه بدين معنا كه در هر ماه از ماههاى دوازده گانۀ قمرى يك عمره بجا آورده شود، هر چند فاصلۀ دو عمره كمتر از سى روز باشد. ولى بجا آوردن زياده بر آن به قصد رجاء و اميدوارى مانعى ندارد؛ مخصوصاً اگر ده روز فاصله باشد. و آنچه يقينى است از اعتبار فاصله بين عمره ها- اگر معتبر باشد- فاصلۀ بين دو عمره است براى خود شخص؛ پس بجا آوردن چند عمره در يك ماه به قصد اشخاص مختلف كه يكى را به قصد خود و بقيه را به نيابت ديگران يا همه را به نيابت ديگران انجام دهد ظاهراً مانعى ندارد.

«مسألۀ 128» عمرۀ مفرده با عمرۀ تمتّع در بيشتر اعمال مساويند؛

پس واجبات عمره اجمالًا عبارت است از:

1- نيّت

2- احرام از «ميقات» يا «ادنى الحلّ» «1» به تفصيلى كه مى آيد.

3- طواف خانۀ خدا

4- دو ركعت نماز طواف

5- سعى بين صفا و مروه

6- «تقصير» يعنى گرفتن مقدارى از مو يا ناخن، يا «حلق» يعنى تراشيدن سر؛ و تفصيل و شرايط اين اعمال بعداً مى آيد.

«مسألۀ 129» عمرۀ مفرده با عمرۀ تمتّع چند فرق دارد:

اول: اينكه در عمرۀ مفرده طواف نساء نيز واجب است و بايد بعد از تقصير يا حلق بجا آورده شود. ولى در عمرۀ تمتّع طواف نساء واجب نيست.

دوم: عمرۀ تمتّع فقط در ماههاى حج- يعنى شوّال و ذيقعده و

______________________________

(1)- معناى «ادنى الحلّ» در ذيل مسألۀ «155» آمده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 68

ذيحجّه- واقع مى شود؛ ولى عمرۀ مفرده در همۀ ماهها صحيح است، و بهترين وقت آن ماه رجب است.

سوم: بيرون آمدن از احرام در عمرۀ تمتّع تنها با تقصير كردن محقق مى شود، و تراشيدن سر جايز نيست؛ ولى در عمرۀ مفرده بين تقصير و تراشيدن سر مخيّر مى باشد.

چهارم: اينكه عمره و حج تمتّع بايد متصل به يكديگر و در يك سال واقع شوند؛ ولى عمرۀ مفرده ممكن است از حج افراد يا حج قران جدا شود و در سال بعد انجام شود، يا اگر استطاعت آن را ندارد اصلًا انجام نشود.

پنجم: اينكه در عمرۀ مفرده اگر پيش از سعى عمداً با زن نزديكى كند عمرۀ او باطل مى شود و علاوه بر كفاره بايد تا ماه بعد در مكه بماند و به ميقات برود و عمره را اعاده نمايد؛ ولى بطلان عمرۀ تمتّع با نزديكى با زن محل خلاف و اشكال است، چنانكه تفصيل آن در مبحث محرمات

احرام مى آيد.

فصل هفتم: اقسام حج

«مسألۀ 130» حج بر سه قسم است:

اول- حج تمتّع. دوم- حج افراد. سوم- حج قران.

«حج تمتّع» معمولًا وظيفۀ كسى است كه فاصلۀ وطنش تا مكۀ معظّمه چهل و هشت ميل يعنى شانزده فرسخ يا بيشتر باشد.

«حج افراد» يا «حج قران» وظيفۀ كسى است كه اهل خود مكه يا اطراف آن تا كمتر از شانزده فرسخ باشد. البته بسا وظيفۀ افراد بيمار يا معذور تبديل مى شود، چنانكه شرح آن مى آيد؛ ولى در حال

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 69

اختيار و بدون عذر اگر بر خلاف وظيفه عمل شود كافى نيست.

و اگر كسى هم در مكّه منزل دارد و هم در عراق مثلًا، ميزان منزل غالب اوست كه بيشتر در آنجا سكونت دارد.

و هر سه قسم حج در بيشتر اعمال مشترك هستند؛ ولى در حج تمتّع عمره پيش از حج و وابسته به حج و همچون جزء آن مى باشد كه بايد اول عمره و بعد حج به ترتيب در يك سال در ماههاى حج بجا آورده شوند؛ ولى در حج افراد و حج قران، عمره كاملًا از حج جداست و هر كدام عمل مستقل مى باشد.

در حج تمتّع در روز عيد قربان در منىٰ قربانى واجب است و از اعمال آن مى باشد و هر كس متمكن نباشد بايد به جاى آن روزه بگيرد؛ و در حج قران قربانى از ابتدا مقرون با احرام است و بايد تا روز عيد در منىٰ همراه باشد؛ ولى در حج افراد اصلًا قربانى واجب نيست.

«مسألۀ 131» آنچه در مسألۀ پيش گفته شد مربوط به حَجَّةالاسلام است؛

اما در حج استحبابى- همۀ افراد چه اهل مكه و اطراف آن، و چه اهالى شهرهاى دور- بين اقسام سه گانۀ حج مخيّرند، هر چند حج تمتّع افضل است. و در

حجى كه به واسطۀ نذر و مانند آن يا به اجاره واجب شده است، ملاك كيفيت نذر و اجاره است. و حجى كه به سبب فاسد كردن حج سابق واجب شده بايد مطابق حج سابقِ فاسد شده انجام شود.

«مسألۀ 132» كسى كه از شهرهاى دور بوده و به مكۀ معظّمه آمده

و در آنجا مجاور شده ولى قصد ماندن دائم ندارد پس تا دو سال وظيفۀ او حج تمتع است، و بعد از دو سال- بنابر مشهور- اگر اقامتش در مكه بعد از استطاعت و وجوب حج بوده بايد حج تمتّع بجا آورد؛ همچنين است اگر پيش از اقامت دو سال در مكه استطاعت پيدا كرد و مى توانست پيش از گذشتن دو سال آن را

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 70

بجا آورد. ولى احوط جمع بين دو وظيفه است بدين گونه كه عمل را به قصد آنچه بر عهدۀ اوست از تمتع و افراد انجام دهد.

امّا اگر بعد از اقامت دو سال در مكه مستطيع شد بايد حج افراد يا حج قران بجا آورد. و اگر كسى از شهرهاى دور به مكه آمده و در آنجا مستطيع شده و قصد ماندن كرده و در آنجا به قدرى مانده كه مى گويند مكه وطن او شده، وظيفۀ چنين شخصى حج افراد يا قران است؛ هر چند دو سال هم نمانده باشد؛ چنانكه اهل مكه اگر در شهرهاى دور از مكه ساكن و متوطّن شوند و در آنجا مستطيع شوند پس از صدق وطن وظيفۀ آنان به حج تمتّع تبديل مى شود.

«مسألۀ 133» شخص مجاور مكۀ معظّمه كه تصميم برگشت به وطن را داشته باشد،

در استطاعت او مخارج رفتن به مكه معتبر نيست؛ ولى بايد مخارج حج و برگشتن به وطن را داشته باشد؛ پس واجب نيست پول برگشتن را به مصرف حج برساند.

«مسألۀ 134» كسى كه مجاور مكۀ معظّمه شده ولى هنوز وظيفه اش به حج افراد و قران تبديل نشده،

بنابر احتياط بايد براى احرام عمرۀ تمتّع به ميقات شهر خود يا به يكى از ميقاتهاى پنجگانۀ ديگر برود و از آنجا محرم شود. و اگر اهل مكۀ معظّمه بخواهند حج تمتّع استحبابى يا نذرى يا اجاره اى انجام دهند بنابر احتياط به يكى از ميقاتهاى پنجگانه بروند، و در ادنى الحلّ تجديد نيّت كنند و لبّيك را بگويند. و تفصيل ميقاتها به زودى مى آيد.

فصل هشتم: صورت حج تمتّع به نحو اجمال

«مسألۀ 135» حج تمتّع مركب است از دو عمل عبادى

كه يكى «عمرۀ تمتّع» و ديگرى «حج تمتّع» است؛ و عمره بر حج مقدم

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 71

است و هر دو بايد در يك سال در ماههاى حج، يعنى شوال و ذيقعده و ذيحجّه انجام شوند.

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

احكام و مناسك حج (منتظرى)؛ ص: 71

«مسألۀ 136» در عمرۀ تمتّع شش چيز واجب است:

اول: نيّت

دوم: احرام از يكى از ميقاتها به تفصيلى كه مى آيد.

سوم: طواف دور خانۀ خدا

چهارم: دو ركعت نماز طواف

پنجم: سعى، يعنى رفت و آمد بين صفا و مروه كه نام دو كوه كوچك در كنار مسجدالحرام است.

ششم: تقصير، يعنى گرفتن مقدارى از مو يا ناخن؛ و به وسيلۀ تقصير، محرم از احرام خارج مى شود و آنچه به سبب احرام بر او حرام شده بود حلال مى شود؛ و با نزديك شدن روز عرفه بايد خود را براى اعمال حج تمتّع آماده و مهيّا سازد.

«مسألۀ 137» در حج تمتّع چهارده چيز واجب است:

اول: نيّت

دوم: احرام از مكۀ معظّمه

سوم: وقوف به عرفات بعد از ظهر روز عرفه (نهم ذيحجّه)

چهارم: وقوف در مشعر يعنى مزدلفه، از طلوع فجر روز عيد قربان تا طلوع آفتاب؛ و بنابر احتياط شب دهم را در مشعر به سر برد.

پنجم: ريگ زدن به جمرۀ عقبه «1» در منىٰ در روز عيد قربان.

ششم: قربانى در منىٰ در روز عيد.

هفتم: تراشيدن سر، يا كم كردن مو يا ناخن در منىٰ به تفصيلى

______________________________

(1)- «جمرۀ عقبه» يعنى ستون آخر كه اكنون طول آن به حدود 32 متر و عرض 5 متر افزايش يافته است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 72

كه مى آيد؛ و با اين عمل آنچه به وسيلۀ احرام بر او حرام شده بود حلال مى شود، غير از بوى خوش و زن و شكار.

هشتم: طواف خانۀ خدا

نهم: دو ركعت نماز طواف

دهم: سعى بين صفا و مروه؛ و با اين عمل بوى خوش نيز حلال مى شود.

يازدهم: طواف نساء

دوازدهم: نماز طواف نساء؛ و با اين عمل زن نيز حلال مى شود، اما شكار تا در حرم است حرمت

آن باقى است.

سيزدهم: بيتوته، يعنى ماندن شب در منىٰ، در شبهاى يازدهم و دوازدهم بلكه سيزدهم نيز در بعضى صُوَر.

چهاردهم: ريگ زدن به جمره هاى سه گانه در روزهاى يازدهم و دوازدهم بلكه سيزدهم در بعضى صُوَر.

فصل نهم: شرايط حج تمتّع

«مسألۀ 138» در حج تمتّع چند شرط معتبر است:

اول: اينكه نيّت عمره و حج تمتّع كند؛ پس اگر نيّت حج ديگرى كند يا در نيّت ترديد داشته باشد كافى نيست.

دوم: اينكه عمره و حج هر دو باهم در ماههاى حج يعنى شوال و ذيقعده و ذيحجّه واقع شوند.

سوم: اينكه عمره و حج هردو در يك سال واقع شوند. پس اگر عمره را بجا آورد و حج را براى سال بعد تأخير اندازد، حج تمتّع او صحيح نيست؛ چه در مكه بماند يا از آن خارج شود، و چه در احرام

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 73

عمره بماند يا از آن بيرون رود.

چهارم: اينكه احرام حج در حال توجه واختيار از خود مكه باشد؛ و از هرجاى مكۀ قديم باشد كافى است؛ ولى بهتر است از مسجدالحرام باشد؛ و بهترين مكان آن مقام ابراهيم عليه السلام يا حجر اسماعيل عليه السلام است. پس اگر در حال اختيار از غير مكه احرام ببندد احرام او باطل است و بايد به مكه برگردد و از آنجا احرام ببندد؛ و چون مكه توسعه پيدا كرده بنابراحتياط هر چه نزديكتر به مسجدالحرام احرام ببندد تا احرام در مكۀ سابق واقع شود؛ ولى اگر احرام از مكه ممكن نباشد از هرجا كه ممكن است بايد محرم شود.

«مسألۀ 139» لازم نيست انسان اعمال حج و عمره را پيش از احرام ياد گرفته باشد.

پس كافى است كه در وقت احرام، عمرۀ تمتّع يا حج تمتّع را قربةً إلَى اللّه نيّت كند و كيفيت و تفصيل هر يك از آنها را در وقت عمل از روى مناسك يا به تعليم ديگران ياد بگيرد و عمل نمايد؛ هر چند يادگرفتن آنها پيش از احرام بهتر و احوط است.

«مسألۀ 140» پس از انجام عمرۀ تمتّع بنابر احتياط واجب بايد انسان در مكه بماند

و خود را گرو حج بداند. و اگر براى كارى ناچار است از مكه خارج شود به قصد احرام حج احرام ببندد و با احرام حج از مكه خارج شود به گونه اى كه منجر به فوت حج نشود؛ و پس از فراغت از كار خود با همان احرام به عرفات برود.

و اگر بيرون رفتن از مكه براى او ضرورت دارد و احرام در آن حال موجب حرج و مشقت است مانعى ندارد بدون احرام خارج شود.

و چنانچه به هر جهت بدون احرام از مكه خارج شد پس اگر در همان ماهى كه عمرۀ تمتّع را بجا آورده به مكه برمى گردد، بدون احرام بازگردد و در وقت حج از مكه احرام ببندد؛ و اگر يك ماه در

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 74

خارج مى ماند در اين صورت به ميقات برود و به قصد عمرۀ تمتّع احرام ببندد وعمرۀ تمتّع را دوباره بجا آورد. همچنين است بنابر احتياط واجب اگر در خارج كمتر از يك ماه مى ماند ولى در همان ماهى كه عمرۀ تمتّع را بجا آورده بر نمى گردد؛ و در اين صورت بنابراحتياط يك طواف نساء نيز بجا آورد.

«مسألۀ 141» همان طور كه شخص متمتّع «1» پس از انجام عمرۀ تمتّع بنابر احتياط واجب نبايد از مكه خارج شود،

در بين عمرۀ تمتّع نيز بنابر احتياط واجب نبايد از مكه خارج شود. ولى اگر منزل او در اطراف و نواحى نزديك مكه است به گونه اى كه عرفاً جزو مكه محسوب مى شود، بعد از عمره يا در بين آن مانعى ندارد به منزل خود برود.

«مسألۀ 142» كسى كه وظيفه اش حج تمتّع است در حال اختيار و وسعت وقت نمى تواند به حج افراد يا به حج قران عدول نمايد.

ولى اگر پس از احرام براى عمرۀ تمتّع احساس كرد كه وقت عمره تنگ شده به گونه اى كه اگر بخواهد اعمال عمره را بجا آورد از وقوف به عرفات كه اولين ركن حج است باز مى ماند، در اين صورت نيّت عمرۀ خود را به نيّت حج افراد تبديل كند و خوب است احرام را نيز تجديد نمايد و پس از اتمام حج افراد يك عمرۀ مفرده بجا آورد؛ و در اين صورت حج تمتّع از عهدۀ او ساقط مى گردد.

و اگر پيش از احرام به قصد عمرۀ تمتّع احساس كرد كه وقت تنگ شده بنابر احتياط به قصد احرام حج افراد احرام ببندد و عمرۀ مفرده را نيز بجا آورد؛ ولى اكتفا به آن محل اشكال است. پس اگر

______________________________

(1)- «متمتّع» شخصى است كه در حال انجام حج تمتّع و عمرۀ تمتّع است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 75

استطاعت او باقى ماند يا اينكه از سابق حج بر او واجب و ثابت شده بنابر احتياط واجب در سال بعد حج تمتّع را بجا آورد.

همچنين اگر در وسعت وقت به قصد احرام عمرۀ تمتّع احرام ببندد ولى عمداً اعمال عمره را تأخير اندازد تا اينكه وقت تنگ شود به نحوى كه انجام عمره موجب فوت حج مى شود، در اين صورت نيز بنابراحتياط به حج افراد عدول كند و بنابر احتياط احرام را

نيز تجديد نمايد؛ ولى اكتفا به آن محل اشكال است.

«مسألۀ 143» اگر زن در حال احرام در ميقات حائض يا نُفَساء باشد

و اطمينان دارد براى طواف پاك مى شود، در همان حال به قصد احرام عمرۀ تمتّع احرام ببندد ولى صبر كند؛ پس اگر پيش از احرام حج پاك شد عمرۀ تمتّع را انجام دهد؛ و اگر پاك نشد و احساس كرد وقت تنگ شده و اگر بماند از وقوف به عرفات باز مى ماند، در اين صورت نيّت خود را به نيّت حج افراد تبديل كند و پس از فراغت از حج يك عمرۀ مفرده بجا آورد. همچنين است اگر در حال احرام پاك بود ولى پيش از طواف خانۀ خدا خون ديد؛ و اگر بعد از طواف خون ديد به همان حال سعى و تقصير را بجا آورد و عمرۀ او صحيح است؛ و مى تواند به همان حال به قصد احرام حج محرم شود.

«مسألۀ 144» اگر زن در حال احرام در ميقات حائض يا نُفَساء است و نمى داند براى طواف عمره پاك مى شود يا نه

و يا اطمينان دارد پاك نمى شود، بنابر احتياط احرام ببندد به قصد آنچه وظيفۀ اوست از عمرۀ تمتّع يا حج افراد. پس اگر پيش از گذشتن وقت عمرۀ تمتّع پاك شد عمرۀ تمتّع را بجا آورد و بعد احرام حج ببندد؛ و اگر پاك نشد با همان احرام حج افراد بجا آورد و بعد از آن يك عمرۀ مفرده انجام دهد و حج او صحيح است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 76

فصل دهم: صورت حج افراد و حج قران

«مسألۀ 145» حج افراد عملى است مستقل و جدا از عمره

و بر كسى واجب مى شود كه اهل مكه يا اطراف آن تا كمتر از شانزده فرسخ باشد. همچنين است بر كسى كه وقت او از عمرۀ تمتّع تنگ شده، و بر زن حائض و نُفَساء كه نمى توانند عمره و حج تمتّع را انجام دهند؛ چنانكه در مسألۀ «143» گذشت. و واجب است بر كسى كه مى تواند و استطاعت آن را دارد، علاوه بر حج افراد و يا قران يك عمرۀ مفرده نيز بجا آورد.

«مسألۀ 146» حج افراد در صورت و اعمال مانند حج تمتّع است؛ فقط چند فرق دارد:

اول: اينكه حج افراد از عمره جداست و شرط نيست هر دو در يك سال و متصل به يكديگر انجام شوند؛ ولى حج تمتّع بعد از عمرۀ تمتّع و متصل به آن مى باشد و در حقيقت حكم يك عمل را دارند.

دوم: در حج افراد قربانى واجب نيست؛ ولى در حج تمتّع قربانى واجب و جزو آن مى باشد.

سوم: در حج افراد و همچنين در حج قران جايز است در حال اختيار طواف حج و سعى را بر وقوف به عرفات مقدم بدارند؛ ولى در حج تمتّع مقدم داشتن آنها محل اشكال است، مگر اينكه مضطر و ناچار باشند؛ مانند زنى كه مى ترسد بعداً حائض شود و نتواند طواف كند، يا مريض يا پيرمردى كه مى ترسد بعداً نتواند طواف يا سعى را انجام دهد، و همچنين كسى كه به جهتى از جهات مى ترسد بعداً وارد مكه شود؛ پس اين اشخاص طواف و سعى را بر وقوف به

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 77

عرفات مقدم مى دارند. و بنابر احتياط واجب در هيچ كدام از اقسام حج طواف نساء را جلوتر بجا نياورند؛ مگر اينكه اضطرار قطعى ايجاب كند كه آن را مقدم

بدارند. و هر جا طواف را پيش از وقوف به عرفات انجام دادند بنابر احتياط پس از نماز طواف «لبّيك» را تجديد نمايند.

چهارم: محل احرام براى حج افراد يا حج قران يكى از ميقاتهاست به تفصيلى كه مى آيد؛ «1» ولى محل احرام براى حج تمتّع مكۀ معظّمه است.

پنجم: بنابر احتياط در حج افراد و قران، عمره بعد از حج واقع مى شود؛ ولى در حج تمتّع، عمره بايد پيش از حج و متصل به آن واقع شود.

ششم: در حج افراد و قران بجاآوردن طواف مستحب پس از احرام مانعى ندارد؛ ولى در حج تمتّع احتياط در ترك است. و هر جا طواف مستحب را بجا آوردند بنابر احتياط پس از آن لبّيك را تجديد نمايند.

«مسألۀ 147» حج قران كه آن هم مثل حج افراد وظيفۀ اهل مكه

و اطراف آن تا كمتر از شانزده فرسخ مى باشد، در صورت و اعمال، مانند حج افراد است، و فقط در حج قران بايد درحال احرام و پس از آن قربانى همراه و مقارن باشد تا در منىٰ ذبح شود؛ ولى در حج افراد قربانى واجب نيست. و در حج قران احرام ممكن است با لبّيك گفتن محقق شود و ممكن است با إشعار يا تقليد قربانى محقق شود، ولى بنابر احتياط واجب در اين صورت نيز لبّيك گفته شود. و إشعار مخصوص به شتر است؛ و تقليد در همۀ قربانيها جارى است. و در شتر جمع بين إشعار و تقليد مستحب است.

______________________________

(1)- در ابتداى فصل يازدهم آمده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 78

و «إشعار» عبارت است از اينكه كوهان شتر از طرف راست مجروح گردد و به خون آغشته شود؛ و «تقليد» اين است كه حاجى، نعلين «1» (يا

كفش) كهنه اى را كه در آن نماز خوانده به گردن حيوان آويزان كند.

و چون وظيفۀ مردم شهرهاى دور معمولًا حج تمتّع است ما از توضيح بيشتر نسبت به خصوصيات حج افراد و حج قران صرف نظر مى كنيم.

فصل يازدهم: ميقاتهاى احرام

اشاره

براى احرام جاهاى مخصوصى تعيين شده كه به آنها «ميقات» گفته مى شود، و بايد احرام از يكى از آن مكانها بسته شود؛ و مجموع آنچه در اين مقام گفته و تعيين شده يازده مكان است:

اول: «مسجد شجره» است
اشاره

كه در مكانى بنام «ذى الحليفه» در نزديكى مدينۀ منوّره در سر راه مكه واقع شده است. و آن ميقات اهل مدينه و هر كسى است كه خواسته باشد از راه مدينۀ منوره به عمره يا حج برود.

«مسألۀ 148» بنابر احتياط واجب از خود مسجد و در داخل آن احرام ببندند

نه در خارج آن، و بهتر است در قسمت قديمى مسجد احرام ببندند.

«مسألۀ 149» جايز نيست احرام را از مسجد شجره تأخير اندازند؛

مگر شخص مريض يا ضعيف و مانند آنان كه نمى توانند

______________________________

(1)- نماز خواندن با نعلين عربى يا هر كفش ديگر اگر هنگام سجده نوك انگشتهاى پا روى زمين قرار گيرد صحيح است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 79

زياد در حال احرام بمانند، كه در اين صورت جايز است احرام را تأخير اندازند و از «جُحفه» كه در راه آنان به مكه واقع شده محرم شوند.

«مسألۀ 150» جنب و حائض مى توانند در حال عبور از مسجد شجره احرام ببندند

و نبايد در مسجد توقف كنند. پس مى توانند در خارج مسجد لباس احرام را بپوشند و در حال عبور از مسجد نيّت كرده و لبّيك بگويند.

«مسألۀ 151» اگر جنب در اثر كثرت جمعيت نتواند در حال عبور از مسجد احرام ببندد

و غسل هم ميسّر نيست ونمى تواند صبر كند تا مقدمات غسل فراهم شود، در اين صورت بنابر احتياط واجب تيمّم كند و داخل مسجد شود و در آنجا احرام ببندد.

«مسألۀ 152» اگر زن حائض نتواند در حال عبور از مسجد شجره احرام ببندد

و نتواند صبر كند تا پاك گردد بنابر احتياط در كنار مسجد و بيرون از آن احرام ببندد و در جحفه احرام را تجديد نمايد. چنانكه مى تواند با نذر، خودرا ملزم كند كه در خود مدينه احرام ببندد و بدون عبور از ميقات به مكه برود؛ ولى نذر زن شوهر دار بدون اذن شوهر محل اشكال است.

دوم: «جحفه» است؛

و آن ميقات اهل شام و مصر و مغرب مى باشد؛ و همچنين ميقات هر كسى است كه از آنجا عبور كند و در مسجد شجره احرام نبسته باشد.

سوم: «وادى عقيق» است؛
اشاره

و آن ميقات اهل نجد و عراق و مشرق و هر كسى كه از آنجا عبور كند مى باشد. و جزء اول آن «مسلخ» و وسط آن «غَمره» و آخر آن «ذات عرق» ناميده مى شود.

«مسألۀ 153» افضل احرام از مسلخ است

و پس از آن غَمره؛ و بنابر احتياط تا ذات غرق تأخير نيندازند؛ بلكه پيش از رسيدن به آن احرام ببندند، مگر در حال ضرورت يا تقيّه.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 80

چهارم: «يَلَملَم» است

كه نام كوهى است در جنوب مكه؛ و آن ميقات اهل يمن است و هر كسى كه از آنجا عبور كند.

پنجم: «قَرن المنازل» است؛

و آن ميقات اهل طائف است و هر كس كه از آنجا عبور كند.

ششم: منزل خود شخص است؛

و آن ميقات كسى است كه منزلش بعد از ميقات و بين ميقات و مكه واقع شده است. پس چنين كسى مى تواند از منزل و محل خودش به قصد احرام عمره يا حج احرام ببندد، و لازم نيست به ميقات برود؛ هر چند رفتن به ميقات هم مانعى ندارد، بلكه بهتر است.

هفتم: «مكۀ معظّمه» است؛
اشاره

و آن ميقات حج تمتّع است كه پس از اتمام عمرۀ تمتّع از خود مكه به قصد احرام حج احرام مى بندند و به عرفات مى روند.

«مسألۀ 154» احرام حج تمتّع در هر جاى مكۀ قديم واقع شود كافى است؛

ولى افضل «مسجدالحرام» است؛ و بهترين مكان «مقام ابراهيم عليه السلام» يا «حجر اسماعيل عليه السلام» است. و چون شهر مكه توسعه پيدا كرده، بنابر احتياط هر چه نزديكتر به مسجدالحرام احرام ببندد تا مطمئن شود احرام در حدود مكه در صدر اسلام واقع شده، و اين احتياط ترك نشود.

هشتم: «جعرانه» است؛
اشاره

و آن مكانى است خارج از حرم، و بنابر احتياط محل احرام اهل مكه است براى حج افراد يا قران؛ هرچند بنابر مشهور جايز است از خود مكه و از منزل خود محرم شوند.

«مسألۀ 155» در حكم اهل مكه است كسى كه دو سال يا بيشتر مجاور مكۀ معظّمه شده است؛

هر چند قصد سكونت دائم نكرده باشد. ولى اگر كمتر از دو سال مانده باشد وظيفۀ او حج تمتّع است مگر اينكه مكه وطن او شده باشد؛ و بنابر احتياط واجب بايد

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 81

براى احرام عمره به ميقات بلد خود يا به يكى از ميقاتهاى پنجگانۀ ديگر برود، و براى احرام حج از مكه احرام ببندد؛ چنانكه تفصيل آن گذشت. و كسانى كه از شهرهاى دور به قصد حج قران يا حج افراد مى آيند، ميقات آنان يكى از ميقاتهاى پنجگانۀ نخست است.

نهم: «ادنى الحلّ» است،
اشاره

يعنى نزديكترين منطقۀ خارج از حرم به حرم؛ و آن ميقات عمرۀ مفردۀ كسانى است كه در مكه تصميم به انجام آن مى گيرند.

«مسألۀ 156» همۀ كسانى كه درمكه تصميم مى گيرند عمرۀ مفرده بجا آورند ميقات آنان ادنى الحلّ است.

پس بايد به خارج حرم بروند و از آنجا احرام ببندند؛ و بهتر است براى احرام به «جعرانه» يا «حديبيّه» يا «تنعيم» بروند؛ و از همه نزديكتر به مسجدالحرام تنعيم است. و اما كسانى كه از شهرهاى دور به قصد عمره حركت مى كنند و به يكى از ميقاتها بر مى خورند، پس بايد براى عمرۀ مفرده و همچنين براى عمرۀ تمتّع از يكى از ميقاتها احرام ببندند.

دهم: «فخّ» است؛

و آن مكانى است در كنار مكۀ معظّمه. و آن بنابر قولى محل احرام بچه هاى نابالغ است. يعنى جايز است احرام آنان را تا فخّ تأخير اندازند. ولى بنابر قول ديگر محل احرام آنان نيز يكى از ميقاتهاست و فقط تبديل لباس دوختۀ آنان به لباس احرام جايز است در فخّ انجام شود؛ و احوط رعايت اين قول است.

يازدهم: محاذات يكى از ميقاتهاى پنجگانۀ نخست است،

بنابر قول جمعى از فقها رضوان اللّه عليهم كه فرموده اند اگر كسى از راهى به مكه مى رود كه به يكى از ميقاتهاى پنجگانه بر نمى خورد، بايد محاذى ميقاتى كه به راه او نزديكتر است احرام ببندد؛ و اگر در راه، محاذى با چند ميقات مى شود بنابر احتياط محاذى اولين ميقات

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 82

احرام ببندد. ولى به نظر اينجانب ثبوت اين حكم با اين اطلاق و كليت خالى از اشكال نيست؛ چنانكه احراز محاذات نيز غالباً مواجه بااشكال است. پس بنابر احتياط حجّاج محترم سعى كنند به يكى از ميقاتهاى پنجگانه بروند و از آنجا احرام ببندند.

فصل دوازدهم: احكام ميقاتها

«مسألۀ 157» ميقات يا به علم ثابت مى شود و يابه شهادت دو مرد عادل

و يا به شهرت در محل و شهادت اهل اطلاع به نحوى كه اطمينان و وثوق حاصل شود.

«مسألۀ 158» احرام پيش از ميقات جايز نيست؛

و اگر پيش از ميقات احرام ببندد اعتبار ندارد هر چند از ميقات عبور كند؛ بلكه بايد در ميقات احرام را تجديد نمايد.

البته از اين حكم دو صورت استثناء شده است:

اول: اينكه كسى نذر كند از مكان معيّنى پيش از ميقات- مثلًا از قم يا مشهد- احرام ببندد كه در اين صورت عمل به نذر واجب است و احرام او صحيح مى باشد؛ و لازم نيست به ميقات برود يا در ميقات تجديد نمايد.

دوم: اينكه كسى بخواهد عمرۀ ماه رجب را كه مستحب مؤكّد است درك نمايد و اگر بخواهد تا ميقات صبر كند ماه رجب تمام مى شود؛ پس در اين صورت مى تواند پيش از ميقات احرام ببندد تا احرام او در رجب واقع شود و ثواب عمرۀ ماه رجب را دريابد.

و سرايت دادن اين حكم به عمرۀ ماههاى ديگر خالى از اشكال نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 83

«مسألۀ 159» همان گونه كه تقديم احرام بر ميقات جايز نيست، تأخير آن از ميقات هم جايز نيست؛

پس كسى كه قصد عمره يا حج دارد نمى تواند در حال اختيار بدون احرام از ميقات عبور كند، هر چند ميقات ديگرى نيز در پيش داشته باشد؛ بلكه بايد در اولين ميقات احرام ببندد. و اگر از ميقات بدون احرام عبور كند بايد برگردد و در ميقات احرام ببندد.

«مسألۀ 160» اگر كسى كه قصد عمره يا حج دارد از جهت فراموشى و غفلت

يا جهل به ميقات يا ندانستن مسأله بدون احرام از ميقات عبور كند، پس اگر مى تواند و وقت حج تنگ نشده بايد به ميقات برگردد و از آنجا احرام ببندد؛ چه در حرم داخل شده باشد يا نه.

و اگر نمى تواند به ميقات برگردد يا وقت حج مى گذرد، پس اگر هنوز داخل حرم نشده از همانجا احرام ببندد؛ و اگر داخل حرم شده و مى تواند براى احرام به خارج حرم برگردد بايد برگردد؛ و اگر نمى تواند برگردد از همانجا احرام ببندد، هر چند وارد مكه شده باشد. و در همۀ اين صورتها بنابر احتياط به مقدارى كه مى تواند به عقب برگردد و سپس احرام ببندد؛ و اين احتياط تا جايى كه ممكن است ترك نشود، بخصوص نسبت به زن حائض.

«مسألۀ 161» اگر زن حائض از روى ندانستن مسأله گمان مى كرد نمى تواند در حال حيض احرام ببندد

و بدون احرام از ميقات عبور كرد حكم او حكم مسألۀ سابق است.

«مسألۀ 162» اگر كسى قصد عمره يا حج نداشت و براى كارى بدون احرام از ميقات عبور كرد

و پس از انجام كار خود فهميد مستطيع بوده است يا فعلًا مستطيع شده، يا مثلًا بچه بالغ شد و تصميم گرفت عمره و حج بجا آورد، پس اگر مى تواند و وقت تنگ نيست بايد براى احرام به ميقات برگردد؛ و اگر نمى تواند بنابر

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 84

مشهور حكمش حكم مسألۀ سابق است. و هر چند اين حكم بعيد نيست ولى اقامۀ دليل بر آن خالى از اشكال نيست.

«مسألۀ 163» اگر شخص مستطيع با توجه و از روى علم و عمد بدون احرام از ميقات عبور كرد،

پس اگر مى تواند بايد به ميقات برگردد و از آنجا احرام ببندد و حج و عمرۀ او صحيح است؛ و اگر نمى تواند به ميقات برگردد، بنابر اقوىٰ وقت عمره و حج او گذشته است و بايد در سال بعد حج بجا آورد؛ هر چند خوب است مطابق مسألۀ سابق عمل كند و در سال بعد نيز حج خود را اعاده نمايد.

«مسألۀ 164» كسانى كه در اين زمانها با هواپيما به جده واردمى شوند،

چون جده ميقات نيست بايد سعى كنند به يكى از ميقاتها بروند و از آنجا احرام ببندند. و اگر كوتاهى كنند تا وقت تنگ شود حج آنان صحيح نيست؛ ولى اگر كوتاهى نكنند و به هيچ وجه نتوانند به ميقات بروند يا وقت حج تنگ شده باشد، از همانجا احرام ببندند و احتياطاً در ادنى الحلّ يعنى پيش از ورود به حرم احرام را تجديد نمايند و حج آنان صحيح است.

باب دوم: اعمال و شرايط و آداب عمرۀ تمتّع و آداب ورود به حرم و مكۀ معظّمه و مسجدالحرام

اشاره

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 87

فصل اول: احرام

اشاره

واجبات، شرايط، تروك و محرمات و آداب آن

چنانكه قبلًا گفته شد واجبات عمرۀ تمتّع شش چيز است:

اول- نيّت عمره دوم- احرام

در احرام سه چيز واجب است:
1- نيّت
اشاره

2- پوشيدن لباس احرام 3- تلبيه يعنى گفتن لبّيك

«مسألۀ 165» «نيّت» يعنى قصد محرم شدن براى انجام اعمال عمره يا حج

مطابق دستور شرع مبين قربةً إلى اللّه. و لازم نيست در وقت نيّت اعمال را به تفصيل بداند، بلكه قصد اجمالى كافى است؛ سپس با مراجعه به كتاب مناسك يا پرسيدن از افراد خبره و مورد وثوق و اطمينان، يك يك اعمال را ياد مى گيرد و عمل مى كند.

و در نيّت سه چيز معتبر است:

1- «قصد قربت»، يعنى قصد كند اعمال را براى خدا و با خلوص نيّت بجا آورد، مانند ساير عبادات؛ پس اگر قصدش ريا باشد اعمال او باطل است.

2- اينكه نيّت از اول اعمال تا آخر اجمالًا موجود و مستمر باشد.

3- اينكه خصوصيات عمل را تعيين نمايد؛ و در نيّت خود مشخص كند كه عمره است يا حج، عمرۀ تمتّع است يا عمرۀ مفرده،

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 88

حج تمتّع است يا افراد يا قران، حَجَّةالاسلام است يا مثلًا حج نذرى يا نيابتى يا مستحبى.

«مسألۀ 166» در اصل نيّت، گفتن به زبان يا خطور دادن و گذراندن در دل لازم نيست؛

بلكه مانند ساير عبادات وجود انگيزه و داعى در اعماق دل كافى است. و در تعيين خصوصيات عمل بنابر احتياط آنها را در دل خطور دهد و يا بر زبان جارى كند.

«مسألۀ 167» در نيّت احرام معتبر نيست كه تصميم داشته باشد همۀ محرمات و تروك احرام را از اول تا آخر ترك كند؛

بلكه بسا شخص محرم در حال نيّت به محرمات احرام توجه ندارد. پس همين اندازه كه قصد عمره يا حج كند و اولين عمل آن را كه گفتن لبّيك است به قصد عمره يا حج انجام دهد احرام محقق مى شود؛ يعنى با اين كار، خود و اعضا و جوارح خود را اعتباراً در حريم مقدس خدايى وارد كرده است؛ و لزوم اجتناب از محرمات از آثار و احكام شرعيۀ آن مى باشد. و در حقيقت احرام يك امر اعتبارى است كه به وسيلۀ گفتن «لبّيك» محقق مى شود. آرى اگر در حال احرام به محرمات احرام توجه كند و تصميم داشته باشد محرماتى را كه باطل كنندۀ عمره و حج است- مانند نزديكى كردن با زن- انجام دهد، لازمۀ آن عدم نيّت عمره و حج است و از اين جهت احرام و عمره يا حج او باطل است. و اگر فرضاً معناى «احرام» حرام كردن محرمات احرام باشد، برگشت آن به انشاء تحريم «1» آنهاست نه تصميم و عزم بر اجتناب از آنها؛ و انشاء كار آسانى است.

بنابراين اگر در حال احرام مثلًا تصميم داشته باشد بعضى از محرمات را كه موجب بطلان عمره و حج نيست- مانند سوار شدن در اتومبيل سقف دار يا هواپيما- انجام دهد به احرام او ضرر نمى زند.

______________________________

(1)- «انشاء تحريم» يعنى حرام نمودن چيزى را بر خود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 89

«مسألۀ 168» احرام و ديگر اعمال عمره و حج چنانكه گذشت از عبادات است

و بايد به قصد قربت و اخلاص انجام شود؛ پس اگر عمره و حج را به قصد ريا بجا آورد باطل است و بايد در سال بعد آنهارا اعاده كند. و اگر عمرۀ تمتّع را به قصد ريا بجا

آورد، پس اگر وقت براى اعادۀ آن هست آن را اعاده كند؛ و اگر وقت تنگ شده باشد بنابر احتياط واجب حج افراد و پس از آن عمرۀ مفرده بجا آورد و در سال بعد نيز عمره و حج تمتّع را بجا آورد. همچنين است اگر عمره و حج را به علل ديگرى باطل كرده باشد.

«مسألۀ 169» اگر بعضى از اركان عمره يا حج را به سبب ريا يا غير آن باطل كند،

در عمره حكم بطلان عمره را دارد و در حج حكم بطلان حج را؛ ولى اگر محل جبران آن باقى است و آن را جبران نمايد عملش صحيح مى شود، هر چند به سبب ريا معصيت كرده است.

«مسألۀ 170» اگر در اثر ندانستن مسأله يا غفلت به جاى نيّت عمرۀ تمتّع نيّت حج تمتّع كند يا برعكس،

پس اگر نظرش اين بوده كه همان عملى را كه خداوند اينك بر او واجب كرده و ديگران هم آن را انجام مى دهند بجا آورد و آن را هم بجا آورد، لكن در نامگذارى اشتباه كرده است عمل او صحيح است؛ ولى بهتر است پس از توجه نيّت را تجديد نمايد.

«مسألۀ 171» اگر در اثر ندانستن مسأله يا غفلت گمان كرد حج تمتّع بر عمرۀ تمتّع مقدم است،

پس در ميقات به قصد حج تمتّع احرام بست تا به عرفات و مشعر برود و پس از اتمام حج عمره را بجا آورد، احرام او باطل است و بايد در ميقات احرام را تجديد نمايد؛ و اگر از ميقات گذشته است بايد به ميقات برگردد.

واگر نمى تواند برگردد پس اگر در خارج حرم است از همانجا

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 90

احرام را تجديد نمايد؛ و اگر داخل حرم شده پس اگر مى تواند به خارج حرم برگردد و درخارج حرم احرام ببندد؛ و اگر نمى تواند برگردد از همانجا احرام ببندد. و در همۀ اين صورتها بنابر احتياط به مقدارى كه مى تواند به عقب برگردد و سپس احرام ببندد.

دوم از واجبات احرام پوشيدن دو جامۀ احرام است
اشاره

كه يكى را «إزار» و ديگرى را «رداء» «1» مى نامند. بدين صورت كه مردان پس از كندن لباسهاى دوخته شدۀ خود، إزار را به صورت لنگ به كمر خود مى بندند و رداء را مانند عبا بر دوش خود مى اندازند. و بنابر احتياط واجب زنها نيز دو جامۀ احرام را بپوشند ولى لازم نيست لباسهاى دوخته را بكنند؛ و جايز است دو جامۀ احرام آنان نيز دوخته باشد، به اين صورت كه شلوار را به قصد إزار بپوشند و چادر را به قصد رداء به سر بيندازند.

«مسألۀ 172» بنابر احتياط واجب لنگ بايد به اندازه اى باشد كه حداقل از ناف تا زانو را بپوشاند؛

و رداء را بايد به شكل متعارف مانند عبا بردوش بيندازند، به گونه اى كه دو شانه را بپوشاند؛ و زنها مى توانند آن را مانند چادر بر سر بيندازند.

«مسألۀ 173» بنابر احتياط واجب بايد دو جامۀ احرام را پيش از نيّت احرام بپوشند؛

و اگر بعد از تلبيه پوشيده اند تلبيه را دوباره بگويند.

«مسألۀ 174» اگر مرد از روى فراموشى يا ندانستن مسأله بدون كندن پيراهن خود احرام ببندد

بايد فوراً آن را بكند و احرامش صحيح است؛ و لازم نيست آن را از طرف پا از بدن خود درآورد. همچنين اگر بعد از احرام بستن و تلبيه پيراهن دوخته بپوشد احرامش صحيح است و باطل نمى شود؛ ولى در اين صورت

______________________________

(1)- «إزار» به معناى لنگ و «رداء» به معناى عبا مى باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 91

بايد پيراهن را از طرف پا درآورد، و اگر يقۀ آن تنگ است بايد آن را بشكافد يا پاره كند تا از طرف پا كنده شود.

«مسألۀ 175» اكتفا كردن به يك جامۀ بلند و بزرگ

به جاى دو جامۀ احرام محل اشكال است.

«مسألۀ 176» پوشيدن بيش از دو جامه در اول احرام

يا بعد از آن براى جلوگيرى از سرما يا غير آن مانعى ندارد.

«مسألۀ 177» إزار يعنى لنگ بايد بدن نما نباشد؛

و بنابر احتياط مستحب رداء نيز بدن نما نباشد. و در زنها بنابر احتياط واجب بايد بدن نما نباشد.

«مسألۀ 178» چنانكه گذشت در بچه ها جايز است در آوردن لباسهاى دوخته را تا «فخّ»

كه متصل به مكه است به تأخير اندازند.

«مسألۀ 179» بنابر احتياط واجب بايد دو جامۀ احرام را به قصد قربت

و اطاعت امر خدا و به قصد احرام بپوشند؛ و خوب است كندن لباسهاى دوخته نيز به قصد قربت و اطاعت انجام شود.

«مسألۀ 180» آنچه در لباس نمازگزار شرط است در جامه هاى احرام نيز شرط است؛

پس لباس احرام بايد از ابريشم خالص و زرباف و از اجزاى حيوان حرام گوشت نباشد. همچنين بايد پاك باشد؛ مگر از نجاساتى كه در حال نماز بخشيده شده است.

«مسألۀ 181» بنابر احتياط واجب اگر در حال احرام لباسهاى احرام نجس شود بايد آنها را تطهير يا عوض كنند.

و بدن نيز اگر نجس شود بنابر احتياط واجب بايد آن را تطهير نمايند.

«مسألۀ 182» اگر بدن يا لباس را تطهير نكنند

كفاره ندارد.

«مسألۀ 183» لباسهاى زن نيز در حال احرام بايد پاك باشد

و از اجزاى حيوان حرام گوشت نباشد. و بنابر احتياط واجب از ابريشم خالص نيز نباشد؛ ولى ابريشم مخلوط مانعى ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 92

«مسألۀ 184» بايد به جامه هاى احرام عرفاً جامه و ثوب گفته شود؛

پس بنابر احتياط واجب از جنس بافته شده باشد و از قبيل چرم و پوست و نمد نباشد.

«مسألۀ 185» واجب نيست شخص محرم هميشه دو جامۀ احرام را پوشيده باشد.

پس مانعى ندارد براى تطهير يا شستشو يا حمام يا مانند اينها جامه ها را از خود دور كند، يا مثلًا در گرما رداء را از دوش خود بردارد؛ چنانكه عوض كردن آنها هم مانعى ندارد، با رعايت شرايطى كه گذشت.

«مسألۀ 186» افضل بلكه احوط اين است كه در وقت ورود به مكه

براى طواف جامه هايى را كه در آنها احرام بسته پوشيده باشد.

«مسألۀ 187» بنابر احتياط واجب شخص محرم نبايد إزار يعنى لنگ را به گردن خود گره بزند؛

بلكه بنابر احتياط واجب هيچ يك از جامه هاى احرام را به گردن خود و به يكديگر گره نزند؛ و همچنين دو پَر جامه را با سوزن يا سنجاق يا گره به هم متصل نكند. و اگر از روى ندانستن يا فراموشى گره زد يا با سوزن و سنجاق به هم متصل كرد فوراً آن را باز كند؛ ولى به احرامش ضرر نمى زند و كفاره هم ندارد.

«مسألۀ 188» اگر محرم مثلًا براى رفع سرما ناچار باشد از قبا يا پيراهن دوخته استفاده كند

مى تواند آنها را به دوش خود اندازد، بدون اينكه دست در آستين آنها كند؛ و قبا را بايد وارونه و بالا و پايين كند. و اگر محرم لنگ پيدا نكرد و ناچار شد مى تواند شلوار بپوشد؛ ولى بنابر احتياط كفاره بدهد.

سوم از واجبات احرام «تلبيه» يعنى گفتن لبَّيك مى باشد،
اشاره

به نحوى كه وارد شده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 93

«مسألۀ 189» از تلبيه آنچه وجوب آن قطعى است

گفتن چهار «لبَّيْكَ» است بدين گونه: «لَبَّيْكَ الَّلهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ»؛ و بنابر احتياط واجب اين جملات نيز در آخر آن اضافه شود: «إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لا شَرِيكَ لَكَ»؛ و پس از اين جملات خوب است يك لبّيك نيز اضافه شود، ولى واجب نيست.

و بنابر احتياط مستحب همزۀ «إنّ» هم باكسر خوانده شود و هم بافتح؛ هر چند خواندن آن با كسر كافى است. و خوب است كلمۀ «لَكَ» بعد از «المُلْكَ» نيز اضافه شود؛ ولى واجب نيست. پس تلبيۀ كامل چنين است:

«لَبَّيْكَ الَّلهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إنَّ الْحَمدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ (لَكَ) لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ»

يعنى: «اجابت و اطاعت مى كنم تو را، خدايا اجابت مى كنم تو را، اجابت مى كنم تو را، براى تو شريك نيست، اجابت مى كنم تو را، به درستى كه ستايش و نعمت و پادشاهى از آن توست، هيچ شريك ندارى، اجابت مى كنم تو را.» و مستحب است تلبيه هاى زير نيز در آخر اضافه شود:

«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعِياً إلى دارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أهلَ التَلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الجَلالِ وَ الإكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبدِئُ وَ المَعادُ إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَستَغِني وَ يُفتَقَرُ إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيكَ مَرهُوباً وَ مَرغُوباً إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ الهَ الحَقِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعماءِ وَ الفَضْلِ الحَسنِ الجَميل لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشّافَ الكُرَبِ العِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْك». «1»

______________________________

(1)- البته اين تلبيه هاى مستحب مطابق نقل شيخ طوسى (ره) در «تهذيب» نقل شده است

و با نسخۀ «كافى» كمى تفاوت دارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 94

«مسألۀ 190» بر مكلف واجب است مقدار تلبيۀ واجب را ياد بگيرد

و مانند تكبيرةالاحرام نماز به طور صحيح ادا نمايد. و اگر خوب ياد نگرفته ديگرى تلقين كند، يعنى كلمه كلمه بگويد و او مانندش تلفظ نمايد. و اگر نمى تواند درست بگويد بنابر احتياط به شكلى كه مى تواند بگويد و ترجمۀ آن را نيز بگويد و ديگرى هم به جاى او و به نيابت او بگويد.

«مسألۀ 191» شخص لال كه تلبيه را مى داند ولى نمى تواند بگويد،

بايد زبان خود را به تلبيه حركت دهد و با انگشت خود نيز به آن اشاره نمايد؛ و بهتر است كه ديگرى نيز به جاى او تلبيه را بگويد. و اگر آن را نمى داند و نمى تواند ياد بگيرد و تلقين هم ممكن نيست تا به آن اشاره نمايد، ديگرى به جاى او بگويد.

«مسألۀ 192» بچۀ مميّز خودش تلبيه را بگويد؛

و به جاى غير مميّز ولىّ او يا ديگرى به اذن ولىّ تلبيه را بگويد. و نسبت به كسى كه در ميقات بيهوش است نيز گفته شده كه ديگرى به جاى او تلبيه را بگويد، ولى مسأله محل اشكال است؛ پس بنابر احتياط حكم او حكم كسى است كه به سبب عذرى بدون احرام از ميقات عبور كرده است. «1»

«مسألۀ 193» در خصوص حج قران جايز است به جاى تلبيه احرام را به وسيلۀ إشعار يا تقليد حيوان قربانى منعقد نمايند؛

ولى بنابر احتياط واجب لبّيك نيز گفته شود. و معناى «حج قران» و «إشعار» و «تقليد» سابقاً بيان شد. «2»

«مسألۀ 194» تلبيه در احرام عمره و حج، مانند تكبيرةالاحرام نماز است

كه نماز با آن شروع مى شود؛ پس احرام بدون تلبيه (و در خصوص حج قران، احرام بدون تلبيه يا إشعار يا

______________________________

(1)- به مسألۀ «160» مراجعه شود.

(2)- به مسألۀ «147» مراجعه شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 95

تقليد) محقق نمى شود. بنابراين كسى كه نيّت احرام كرده و لباسهاى احرام را نيز پوشيده ولى تلبيه را نگفته است اگر يكى از محرمات احرام را مرتكب شود نه گناه كرده و نه كفاره بدهكار است. همچنين است اگر تلبيۀ او به ريا و مانند آن باطل شده باشد.

«مسألۀ 195» اگر تلبيه را فراموش كرد

يا در اثر ندانستن مسأله آن را نگفت و از ميقات عبور كرد بايد به ميقات برگردد و با تلبيه محرم شود. و اگر نمى تواند برگردد و داخل حرم نشده، در همانجا با تلبيه محرم شود؛ و اگر داخل حرم شده به خارج حرم برگردد؛ و اگر نمى تواند در همانجا محرم شود. و بنابر احتياط در همۀ اين صورتها به مقدارى كه مى تواند به عقب برگردد و سپس محرم شود.

«مسألۀ 196» در صحت احرام و تلبيه طهارت از حدث اصغر و حدث اكبر شرط نيست؛

پس مى تواند بدون وضو و در حال جنابت يا حيض و يا نفاس محرم شود و احرام او صحيح است.

«مسألۀ 197» شخصى كه براى احرام عمرۀ تمتّع به ميقات آمده اگر بعد از گفتن لبّيك در ميقات و عبور از آن،

خود را در حال اعمال عمره ببيند و شك كند كه در وقت نيّت، نيّت عمره كرده يا اشتباهاً نيّت حج كرده، عمرۀ او صحيح است و احتياطاً نيّت را تجديد نمايد. همچنين اگر بعد از احرام در مكه و رفتن به عرفات كه از اعمال حج است شك كند كه آيا نيّت حج كرده يا اشتباهاً نيّت عمره كرده، حج او صحيح است؛ و در غير صورتى كه ذكر شد مسأله اقسامى دارد كه محل بحث آنها كتابهاى مفصل فقهى است.

«مسألۀ 198» اگر در ميقات پس از پوشيدن لباس احرام شك كند تلبيه را گفته يا نه بايد آن را بگويد.

و اگر پس از گفتن تلبيه و

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 96

فراغت از آن شك كند آن را صحيح ادا كرده يا غلط، اگر پس از گذشت زمانى شك كند بنا را برصحت آن بگذارد؛ و اگر بلافاصله شك كند بنابر احتياط اعاده نمايد.

«مسألۀ 199» تلبيۀ واجب به نحوى كه گذشت يك بار گفتن آن كافى است؛

ولى تكرار آن مستحب است؛ بخصوص پس از هر نماز واجب و مستحب، و بالا رفتن بر هر تپه و پايين آمدن از آن، و در هر سوار شدن و پياده شدن، و در هر بيدار شدن از خواب، و هنگام سحرها و در برخورد با هر سوارى.

و در حديث وارد شده: «هر كس در احرامش هفتاد بار از روى ايمان و اخلاص لبّيك بگويد خداوند هزار هزار مَلك را وا مى دارد كه گواهى دهند بر برائت او از آتش و از نفاق.»

و بر مردها مستحب است لبّيك را بلند بگويند، بلكه از بعضى روايات وجوب آن استفاده مى شود؛ ولى بنابر اقوىٰ واجب نيست.

«مسألۀ 200» كسى كه از مسجد شجره احرام مى بندد بنابر احتياط واجب تلبيه را در خود مسجد بگويد؛

ولى خوب است اظهار و بلند گفتن آن را تأخير اندازد تا «بَيداء» كه در حدود دو كيلومترى مسجد واقع شده است. همچنين كسانى كه از ميقاتهاى ديگر احرام مى بندند تلبيه را در وقت احرام بگويند؛ ولى خوب است بلند گفتن آن را تأخير اندازند تا كمى از راه را طى كنند.

و كسى كه از مكۀ مكرّمه براى حج احرام مى بندد خوب است بلند گفتن آن را تأخير اندازد تا به «رَقْطاء» برسد.

«مسألۀ 201» كسانى كه براى عمرۀ تمتّع احرام بسته اند بنابر احتياط پس از مشاهدۀ خانه هاى مكۀ معظّمه

تلبيه را قطع كنند و ديگر لبّيك نگويند؛ و بنابر ظاهر روايت صحيحه مقصود از «مكه» در اينجا مقدار ساخته شده در صدر اسلام است. و كسانى كه از

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 97

خارج حرم براى عمرۀ مفرده احرام بسته اند هنگام ورود در حرم تلبيه را قطع كنند. و كسانى كه در نزديك ترين منطقه به حرم براى عمرۀ مفرده احرام بسته اند پس از مشاهدۀ كعبۀ معظّمه تلبيه را قطع كنند. و كسانى كه براى هر يك از اقسام حج احرام بسته اند در ظهر روز عرفه تلبيه را قطع نمايند.

مستحبات احرام
«مسألۀ 202» براى احرام چند چيز مستحب است:
اول: اينكه پيش از احرام خود را پاكيزه كند،

ناخنهاى خود را بگيرد، شارب خود را بزند و موى عانه «1» و زير بغل خود را بتراشد يا با نوره برطرف نمايد.

دوم: كسى كه قصد حج دارد از اول ماه ذيقعده،

و كسى كه قصد عمرۀ مفرده دارد از يك ماه پيش از آن موى سر و ريش خود را رها كند و آنها را اصلاح نكند.

سوم: اينكه پيش از احرام، در ميقات غسل كند؛

و اگر مى ترسد در ميقات آب پيدا نشود جايز است پيش از رسيدن به ميقات غسل كند؛ و اگر در ميقات آب پيدا شد مستحب است آن را اعاده نمايد.

و غسل احرام از زن حائض و نُفَساء نيز صحيح است. و برخى از فقها غسل احرام را واجب بلكه شرط صحت احرام دانسته اند، پس حتى الامكان ترك نشود. و در اخبار معتبره نسبت به غسل احرام زياد تاكيد شده و حتى وارد شده است كه اگر كسى بدون غسل يا نماز محرم شد پس از غسل و نماز آن را اعاده نمايد. و اگر بعد از غسل احرام لباسى را كه بر محرم حرام است پوشيد يا غذايى را كه بر محرم حرام است خورد يا بوى خوش استعمال كرد، مستحب

______________________________

(1)- «عانه» محل روييدن مو در زير شكم است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 98

است غسل را اعاده نمايد؛ همچنين است اگر بعد از غسل و پيش از احرام بخوابد؛ بلكه اگر بين غسل و احرام حدث هم از او خارج شود خوب است به قصد رجاء، غسل را اعاده نمايد. و اگر در اول روز غسل كند تا آخر روز بلكه تا آخر شب بعد كفايت مى كند؛ همچنين اگر اول شب غسل كند تا آخر شب بلكه تا آخر روز بعد كافى است. و اگر نمى تواند غسل كند خوب است به قصد رجاء و اميدوارى تيمّم نمايد.

چهارم: اينكه

جامه هاى احرام از پنبه باشد.

پنجم: اينكه احرام بعد از نماز و خواندن دعاهاى وارده انجام شود؛

بدين ترتيب: در صورت امكان بعد از نماز ظهر، وگرنه بعد از نماز واجب ديگر؛ و اگر وقت نماز واجب نيست بعد از خواندن شش ركعت نافله و يا اقلًا دو ركعت نافله كه در آنها سوره هاى «قل هو اللّه احد» و «قل يا ايّها الكافرون» را بخواند؛ و روايت شده كه «قل هو اللّه احد» را در ركعت اول و «قل يا ايّها الكافرون» را در ركعت دوم بخواند. و پس از نماز حمد و ثناى الهى بجا آورد و بر پيامبر و آل او صلوات بفرستد. و سپس بگويد:

«اللّهُمَّ إنِّي أسْأَلُكَ انْ تَجْعَلَني مِمَّنِ اسْتَجابَ لَكَ، وَ آمَنَ بِوَعْدِكَ وَ اتَّبَعَ امْرَكَ فَانِّي عَبْدُكَ وَ في قَبْضَتِكَ، لا اوقي إلّا ما وَقيْتَ، وَ لا آخُذُ إلّا ما اعطَيْتَ، وَ قَد ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَاسْأَلُكَ انْ تَعْزِمَ لي عَلَيْهِ عَلىٰ كِتابِكَ وَ سُنّةِ نَبِيّكَ صَلَواتُكَ عَليْهِ وَ آلِهِ وَ تُقَوِّيَنِي عَلىٰ مَا ضَعُفْتُ وَ تُسَلِّمَ لي مَناسِكي في يُسْرٍ مِنْكَ وَ عافِيَة، وَ اجْعَلني مِن وَفْدِكَ الَّذي رَضِيتَ وَ ارتَضَيْتَ وَ سَمّيْتَ وَ كَتَبْتَ. اللَّهُمَّ انّي خَرَجْتُ مِن شُقّةٍ بَعيدَة، وَ انفَقْتُ مالي إبْتِغاءَ مَرْضاتِكَ. اللّهُمَّ فَتَمِّمْ لي حَجَّتي وَ عُمْرَتي، اللّهُمَّ إنّي اريدُ الَّتمَتُّعَ بِالعُمْرَةِ الَى الْحَجِّ عَلَى كِتابِك وَ سُنّةِ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 99

نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِه، فَإن عَرَضَ لي عارِضٌ يَحْبِسُني فَخَلِّني حَيْثُ حَبَسْتَني بِقَدَرِكَ الّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ، اللَّهُمَّ انْ لَمْ تَكُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً، احْرَمَ لَكَ شَعْري وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّساءِ وَ الثِيابِ وَ الطِّيبِ، ابْتَغِي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَ الدّارَ الآخِرَةَ» «1»

اين

دعا را كافى است يك بار بخواند و سپس احرام ببندد.

ششم: اينكه هنگام پوشيدن دو جامۀ احرام بنابر فرمايش شيخ صدوق (ره) بگويد:

«الْحَمْدُللّهِ الَّذي رَزَقَني مَا اواري بِهِ عَوْرَتي وَ اؤدِّي فِيهِ فَرْضِي وَ أَعْبُدُ فِيهِ رَبِّي وَ أنْتَهِي فِيهِ إلى ما أمَرَني، الْحَمْدُللّهِ الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي وَ أرَدْتُهُ فَأعانَني وَ قَبِلَني وَ لَمْ يَقْطَعْ بِي وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلَّمَني فَهُوَ حِصْني وَ كَهْفي وَ حِرْزي وَ ظَهْرِي وَ مَلاذِي وَ رَجائي وَ مَنْجايَ وَ ذُخْرِي وَ عُدَّتي في شِدَّتي وَ رَخائي». «2»

هفتم: اينكه تلبيه را تكرار كند،

بخصوص پس از هر نماز واجب و مستحب و بالا رفتن بر هر تپه و پايين آمدن از آن، و در هر سوار شدن و پياده شدن، و بيدار شدن از خواب و هنگام سحرها و در برخورد با هر سواره.

مكروهات احرام
«مسألۀ 203» مكروهات احرام نيز چند چيز است:
اول: احرام در جامۀ سياه،

بلكه احوط ترك آن است. و بهتر است جامه ها سفيد باشند.

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «16» از «ابواب الإحرام»، حديث 1.

(2)- من لا يحضره الفقيه، 2/ 527.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 100

دوم: خوابيدن مُحرم

در رختخواب و بالش زرد رنگ.

سوم: احرام

در جامۀ راه راه.

چهارم: احرام در جامۀ چركين،

ولى اگر جامه در حال احرام چرك شود بهتر آن است آن را تا زمانى كه در حال احرام است نشويد.

پنجم: استعمال حنا پيش از احرام

در صورتى كه اثر آن تا زمان احرام باقى بماند.

ششم: حمام رفتن؛

و بهتر بلكه احوط اين است كه محرم بدن خود را با كيسه و مانند آن نسايد.

هفتم: لبّيك گفتن محرم

در جواب كسى كه او را صدا زند.

تروك و محرّمات احرام
اشاره

بيست و نه چيز است كه شخص محرم به طور قطع يا به احتياط واجب بايد از آنها اجتناب كند؛ و ارتكاب بعضى از آنها سبب اعادۀ عمره يا حج، و ارتكاب بسيارى از آنها موجب كفاره مى شود:

اول از محرّمات احرام «شكار حيوان وحشى صحرايى» است؛
اشاره

مگر در مواردى كه استثناء شده است.

«مسألۀ 204» در حال احرام شكار كردن حيوان وحشى صحرايى

و كمك كردن به صياد در صيد آن و نشان دادن شكار به او هر چند با اشاره باشد حرام است؛ چه صياد در حال احرام باشد يا نه. همچنين بر محرم حرام است حيوانى را كه ديگرى شكار كرده ذبح نمايد.

«مسألۀ 205» شكار حيوان وحشى در حرم جايز نيست؛

هرچند شكارچى در حال احرام نباشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 101

«مسألۀ 206» خوردن گوشت شكار صحرايى در حال احرام حرام است؛

چه خودش شكار كند يا ديگرى، شكار كننده در حال احرام باشد يا نباشد، شكار از حرم باشد يا از خارج حرم.

«مسألۀ 207» بنابر مشهور شخص مُحرم اگر شكار را بكشد يا ذبح نمايد

در حكم ميته است و حتى غير محرم نيز بنابر احتياط بايد از آن اجتناب كند. همچنين است صيد حرم اگر كشته يا ذبح شود؛ هر چند كشندۀ آن در حال احرام نباشد.

«مسألۀ 208» حيوان وحشى صحرايى اگر در خارج حرم صيد و ذبح شود،

خوردن گوشت آن در داخل حرم براى كسانى كه در حال احرام نيستند مانعى ندارد؛ ولى اگر آن را زنده وارد حرم كردند ذبح آن در حرم جايز نيست، بلكه بايد آن را رها كنند.

«مسألۀ 209» پرندگان نيز جزو شكار صحرايى محسوبند

و شكار آنها بر محرم حرام است؛ همچنين است ملخ. و بايد شخص محرم دقت كند كه ملخها زير دست و پا تلف نشوند.

«مسألۀ 210» جايز نيست محرم حيوان شكار شده مانند آهو و كبوتر و ساير پرندگان را بخرد

و يا آنها را حبس و نگهدارى نمايد. و اگر پيش از احرام در خارج حرم آنها را شكار كرده يا خريده باشد، پس از اينكه محرم شد بايد فوراً آنها را رها نمايد؛ و اگر پرنده پر در نياورده يا پرهاى آن را چيده اند بايد از آن محافظت نمايد تا پر در آورد و سپس آن را رها كند. همچنين است حكم شكار و پرنده اى كه از خارج حرم وارد حرم كنند؛ هرچند وارد كننده در حال احرام نباشد. و نيز چنين است حكم شكار و پرندگان حرم حتى نسبت به كسى كه در حال احرام نيست؛ ولى اگر محرم در وطن خود شكار و پرنده اى دارد لازم نيست در وقت احرام او در ميقات آنها را رها كنند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 102

«مسألۀ 211» جايز نيست محرم حيوانات درنده را شكار كند يا بكشد

و يا اذيت نمايد؛ مگر اينكه قصد او كنند يا از آنها وحشت كند و بر خود بترسد، كه در اين صورت كشتن آنها مانعى ندارد. همچنين جايز است افعى و مارهاى خطرناك و عقرب و موش را بكشد و در كشتن آنها كفاره نيست.

«مسألۀ 212» هر شكارى كه بر محرم حرام است،

جوجه و تخم آن حيوان نيز بر او حرام است.

«مسألۀ 213» محرم بنابر احتياط واجب زنبور را نكشد؛

مگر در صورتى كه قصد او كند. بلكه بنابر احتياط واجب از كشتن مطلق حيوانات و حشراتى كه اذيت نمى كنند اجتناب كند.

«مسألۀ 214» شكار كردن حيوانات دريايى

مانند ماهى در حال احرام مانعى ندارد. و اگر حيوانى هم در آب و هم در خشكى زندگى مى كند، ملاك جاى تخم و جوجه گذارى آن است؛ پس اگر در آب تخم و جوجه مى گذارد حيوان دريايى محسوب است.

«مسألۀ 215» ذبح و خوردن گوشت حيوانات اهلى

مانند مرغ خانگى، گوسفند، گاو و شتر در حال احرام مانعى ندارد.

و مخفى نماند كه مسائل و فروع شكار و كفارۀ هر يك از شكارها بسيار زياد است؛ و چون براى حجاج شهرهاى دور كمتر مورد حاجت است لذا از تفصيل آنها در اينجا صرف نظر مى كنيم.

دوم از محرّمات احرام «جماع» است؛
اشاره

يعنى نزديكى كردن با زن. و در اصلِ حرام بودن آن فرقى بين احرام عمرۀ تمتّع و عمرۀ مفرده و اقسام حج نيست. پس در عمرۀ تمتّع پس از تقصير، و در احرام حج و عمرۀ مفرده پس از طواف نساء، زن بر او حلال مى شود؛ همچنين است حكم زن نسبت به حلال شدن شوهر بر او.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 103

«مسألۀ 216» اگر كسى در عمرۀ تمتّع از روى علم و عمد با زن خود نزديكى كند،

پس اگر بعد از فراغت از سعى باشد عمرۀ او صحيح است و فقط كفاره بر او واجب مى شود؛ و كفارۀ آن بنابر احتياط يك شتر است مطلقاً «1»، هر چند فرق گذاشتن بين متمكن و عاجز خالى از قوت نيست؛ يعنى اگر مى تواند يك شتر، و اگر نمى تواند يك گاو، و اگر نمى تواند يك گوسفند ذبح كند.

و اگر پيش از فراغت از سعى باشد، بنابر احتياط يك شتر كفاره بدهد و عمره را تمام كند. و در صورت وسعت وقت آن را پيش از حج اعاده نمايد و حج او صحيح است؛ و اگر نمى تواند عمره را اعاده نمايد چون وقت حج تنگ مى شود، بنابر احتياط واجب يك حج به قصد آنچه وظيفۀ اوست، مردّد بين حج تمتّع و حج افراد بجا آورد، و بعد يك عمرۀ مفرده، و در سال بعد عمره و حج تمتّع را اعاده نمايد.

«مسألۀ 217» اگر محرم در حج پيش از وقوف به مشعر از روى علم و عمد با زن خود نزديكى كند

كفارۀ آن بنابر احتياط يك شتر است مطلقاً؛ «2» و بايد حج را تمام كند و سال بعد نيز آن را اعاده نمايد، هر چند حج مستحبى باشد؛ و اگر حج را تمام نكند در احرام باقى مى ماند.

و زن هم اگر در احرام بوده و به عمل راضى شده حكمش همين است؛ و بايد تا آخر حج از يكديگر جدا شوند؛ يعنى تا آخر با يكديگر خلوت نكنند، بلكه شخص سومى با آنان باشد. و اگر زن راضى نبوده و مرد او را مجبور كرده است، حج زن صحيح است و مرد بايد كفارۀ زن را نيز بدهد.

______________________________

(1)- «مطلقاً» يعنى: چه متمكن و چه عاجز از دادن كفارۀ يك شتر باشد.

(2)- معناى آن در پاورقى

مسألۀ قبل گذشت.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 104

«مسألۀ 218» اگر محرم در حج بعد از وقوف به مشعر

و پيش از انجام پنج شَوْط «1» از طواف نساء با زن خود از روى علم و عمد نزديكى كند، بنابر احتياط كفارۀ آن مطلقاً يك شتر است؛ ولى حج او صحيح است. و اگر زن هم در حال احرام و راضى بوده حكمش همين است؛ و اگر مجبور شده كفارۀ او به عهدۀ مرد است.

و اگر پس از گذشتن پنج شَوْط از طواف نساء بوده حج آنان صحيح است و بنابر اقوىٰ كفاره هم واجب نيست.

«مسألۀ 219» اگر محرم در عمرۀ مفرده پس از فراغت از سعى

و پيش از تقصير از روى علم و عمد با زن خود نزديكى نمايد عمرۀ او صحيح است؛ ولى كفاره بر او واجب مى شود. و اگر پيش از سعى نزديكى كند عمرۀ او باطل مى شود و بايد كفاره بدهد؛ و بنابر احتياط عمره را تمام كند و يك ماه در مكه بماند و بعد به يكى از ميقاتها برود و از آنجا براى عمرۀ مفرده احرام ببندد و عمره را اعاده نمايد. و كفاره در عمرۀ مفرده مانند كفاره در عمرۀ تمتّع است به تفصيلى كه گذشت. «2»

«مسألۀ 220» در مسائلى كه گذشت فرقى نيست بين اينكه نزديكى در جلوى زن باشد يا عقب،

زن دائم باشد يا متعه، منى خارج شود يا نشود.

«مسألۀ 221» اگر با زن ديگرى غير از زن خود زنا كند

يا اشتباهاً با او نزديكى كند، حكم آن مانند نزديكى با زن خود مى باشد؛ بلكه ظاهراً لواط با مرد هم همين حكم را دارد.

«مسألۀ 222» در همۀ مسائلى كه گذشت كسى كه نزديكى كرده مرتكب گناه شده

و بايد علاوه بر كفاره از عمل خود استغفار كند.

______________________________

(1)- «شَوْط» يعنى: يك دور كامل به دور خانۀ كعبه.

(2)- به مسألۀ «216» مراجعه شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 105

«مسألۀ 223» اگر در احرام حج يا عمره با زن خود از روى غفلت و فراموشى يا ندانستن مسأله نزديكى كند،

عمره و حج او صحيح است؛ هر چند پيش از وقوف به مشعر و پيش از سعى باشد.

و كفاره نيز واجب نيست.

«مسألۀ 224» اگر در احرام حج يا عمره از روى علم و عمد با زن خود بدون دخول نزديكى كند

بايد استغفار نمايد؛ و كفارۀ آن بنابر احتياط يك شتر است مطلقاً، هرچند منى خارج نشود. ولى عمره و حج او صحيح است؛ هرچند پيش از وقوف به مشعر و پيش از سعى باشد.

سوم از محرّمات احرام «بوسيدن زن» است.
«مسألۀ 225» جايز نيست مُحرم زن خود را از روى شهوت ببوسد؛

بلكه بنابر احتياط مطلقاً او را نبوسد. و چنانچه بوسيد پس اگر از روى شهوت باشد و منى خارج شود كفارۀ آن يك شتر است؛ بلكه همچنين است بنابر احتياط واجب اگر منى خارج نشود. و اگر بدون شهوت بوسيد كفارۀ آن ذبح يك گوسفند است. و اگر زن اجنبى را ببوسد كفارۀ آن مثل كفارۀ بوسيدن زن خود مى باشد.

و بنابر احتياط واجب اگر زن مرد را ببوسد همين حكم را دارد؛ ولى بوسيدن مادر و امثال او از محارم از روى عاطفه و شفقت مانعى ندارد.

«مسألۀ 226» اگر محرم پس از اينكه تقصير كرد يا طواف نساء بجا آورد

و زن بر او حلال شد زن خود را كه هنوز در حال احرام است ببوسد، بنابر احتياط بايد يك گوسفند بكشد.

چهارم از محرّمات احرام «لمس بدن زن و بازى با زن» است.
«مسألۀ 227» جايز است مُحرم بدن زن خود را بدون شهوت

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 106

لمس كند يا او را براى سوار شدن يا پياده شدن مثلًا در بغل بگيرد؛ ولى لمس بدن او يا بازى با او از روى شهوت جايز نيست. و كفارۀ لمس او با شهوت ذبح يك گوسفند است. و اگر لمس و بازى را ادامه دهد تا منى خارج شود كفارۀ آن مثل كفارۀ نزديكى كردن است. و بنابر احتياط واجب اگر زن بدن مرد را لمس كند، حكم آن همين است.

پنجم از محرّمات احرام «نگاه كردن به زن» است.
«مسألۀ 228» جايز نيست مُحرم از روى شهوت حتى به زن خود نگاه كند؛

ولى بدون شهوت مانعى ندارد. و اگر با شهوت نگاه كند و منى خارج شود كفارۀ آن يك شتر است. و اگر با شهوت نگاه كند ولى منى خارج نشود، يا بدون شهوت نگاه كند و تصادفاً منى خارج شود كفاره ندارد.

«مسألۀ 229» اگر مُحرم به زن اجنبى با شهوت يا بدون شهوت نگاه كند

و منى خارج شود پس اگر دارا باشد كفارۀ آن يك شتر است؛ و اگر متوسط باشد يك گاو، و اگر فقير باشد يك گوسفند است. و اگر منى خارج نشود كفاره ندارد؛ هر چند گناه كرده است. و بنابر احتياط واجب نگاه زن به مرد نيز همين حكم را دارد.

«مسألۀ 230» اگر مُحرم از روى غفلت و فراموشى يا ندانستن مسأله زن خود را ببوسد

يا لمس يا نگاه كند و يا با او بازى كند كفاره ندارد؛ هر چند از روى شهوت باشد و منى هم خارج گردد.

ششم از محرّمات احرام «استمناء» است.
«مسألۀ 231» اگر مُحرم با آلت خود بازى كند

تا منى از او خارج شود، حكم او مانند كسى است كه در حال احرام عمره يا حج

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 107

نزديكى كرده باشد به تفصيلى كه گذشت. «1» همچنين است بنابر احتياط واجب اگر به نحوى ديگر غير از بازى با زن خود، كارى كند كه منى از او خارج شود؛ مخصوصاً اگر با قصد خروج منى باشد.

ولى اگر با زن خود از روى شهوت بازى كند يا او را لمس نمايد يا ببوسد و منى خارج شود، هر چند كفاره واجب است چنانكه گذشت، ولى بطلان عمره يا حج او معلوم نيست؛ بلكه اقوىٰ عدم بطلان است.

هفتم از محرّمات احرام «عقد ازدواج» و نيز «گواه شدن بر عقد ازدواج» است.
«مسألۀ 232» مُحرم جايز نيست در حال احرام براى خود زن بگيرد

يا زنى را براى ديگرى عقد نمايد؛ چه عقد دائم باشد يا متعه، و شخص ديگر در حال احرام باشد يا نباشد. و اگر زنى را براى خود يا ديگرى عقد كند، عقد باطل است؛ هر چند جاهل به مسأله باشد.

«مسألۀ 233» اگر با علم به مسأله در حال احرام زنى را براى خود عقد كند،

آن زن براى او هميشه حرام مى شود. ولى اگر جاهل به مسأله بوده پس از تمام شدن احرام مى تواند آن زن را بگيرد؛ هرچند خوب است او را نگيرد، بخصوص اگر با او نزديكى كرده باشد.

«مسألۀ 234» اگر مُحرم در حال احرام يا پيش از آن كسى را وكيل كرده كه برايش زن بگيرد

و او در حال احرامِ موكّل براى او زن گرفت، صحت آن عقد محل اشكال است؛ بلكه باطل بودن آن خالى از قوت نيست. ولى اگر در حال احرام كسى را وكيل كند كه بعد از تمام شدن احرام براى او زن بگيرد مانعى ندارد.

______________________________

(1)- به مسألۀ «216» مراجعه شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 108

«مسألۀ 235» مُحرم جايز نيست به عنوان شاهد و گواه در مجلس عقد ازدواج حاضر شود؛

هر چند آن عقد براى غير مُحرم باشد.

«مسألۀ 236» بنابر احتياط مُحرم در حال احرام بر واقع شدن عقد ازدواج شهادت ندهد؛

هر چند پيش از احرام در مجلس عقد حاضر بوده باشد. همچنين بنابر احتياط در حال احرام خواستگارى نكند.

«مسألۀ 237» بنابر احتياط واجب زنى را كه در حال احرام است براى كسى عقد نكنند؛

هر چند آن كس در حال احرام نباشد. و اگر عقد كردند آن مرد با او نزديكى نكند، بلكه احتياطاً او را طلاق دهد؛ و اگر به مسأله عالم بوده هيچ وقت او را نگيرد.

«مسألۀ 238» اگر كسى زنى را براى مردى كه در حال احرام است عقد كند و آن مرد دخول كند،

پس اگر زن و عقد كننده مى دانسته اند كه مرد مُحرم است و هر سه عالم به مسأله بوده اند بر هر يك از سه نفر كفارۀ يك شتر واجب است؛ و اگر دخول نكند بر هيچ كدام كفاره نيست. و در اين حكم فرق نيست بين اينكه زن و عقد كننده در حال احرام باشند يا نباشند. و اگر بعضى از آنان مسأله را مى دانسته بر خصوص او كفاره واجب است.

هشتم از محرّمات احرام «استعمال بوى خوش» است.
«مسألۀ 239» استعمال چيزهاى خوشبو

- مانند مشك، زعفران، عنبر، عود، ورس و كافور- به خوردن يا بوييدن يا ماليدن به بدن يا لباس بر مرد و زن در حال احرام حرام است؛ همچنين است پوشيدن لباسى كه از سابق اثرى از بوى خوش در آن مانده باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 109

و احتياط واجب، بلكه اقوىٰ تعميم حكم است نسبت به تمام اشيائى كه معمولًا به منظور استفاده از بوى خوش آنها، تهيه و استعمال مى شوند؛ مانند: گلاب و انواع عطرها و ادكلنها، همچنين صابونهاى عطرى و شامپوهاى خوشبو و معطر.

«مسألۀ 240» بنابر احتياط واجب مُحرم بايد از گلها و سبزيهايى كه بوى خوش دارند

مخصوصاً از ريحان و از گلهايى كه از آنها گلاب و عطريات تهيه مى شود اجتناب كند؛ بلكه بنابر احتياط از ادويۀ خوشبو مانند دارچين و هِل و زنجبيل و ريشۀ جوز نيز اجتناب نمايد. ولى از سبزيهاى صحرايى خودروى كه بوى خوش دارند مانند بومادران و درْمنه و خزامى كه معمول نيست در عطريات از آنها استفاده شود اجتناب لازم نيست.

«مسألۀ 241» خوردن ميوه هاى خوشبو؛

- مانند سيب، به، گلابى، پرتقال و ترنج- در حال احرام مانعى ندارد؛ ولى بنابر احتياط واجب بايد از بوييدن آنها حتى در حال خوردن اجتناب نمايد.

«مسألۀ 242» بر مُحرم واجب است بينى خود را از بوى خوش بگيرد.

و حرام است بينى خود را از بوى بد بگيرد؛ ولى تند رفتن براى نجات از بوى بد مانعى ندارد.

«مسألۀ 243» اگر مُحرم به پوشيدن لباس معطر يا غذا يا دوايى كه در آن چيزهاى خوشبو مصرف شده ناچار شود،

استعمال آن مانعى ندارد؛ ولى بايد بينى خود را از بوى خوش آنها بگيرد و احتياطاً كفاره بدهد.

«مسألۀ 244» خريد و فروش عطريات

و چيزهاى خوشبو در حال احرام مانعى ندارد؛ ولى نبايد آنها را استعمال كند و يا براى امتحان بو بكشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 110

«مسألۀ 245» اگر تصادفاً يا عمداً لباس مُحرم به زعفران يا چيزهاى خوشبوى ديگر آلوده شود،

بايد لباس را فوراً عوض كند يا بوى خوش را از آن هر چند به شستن برطرف نمايد. ولى اگر خلوق «1» كعبۀ معظّمه كه در آن زعفران و چيزهاى ديگر به كار مى رفته به لباس بمالد اجتناب از آن لازم نيست؛ لكن چون معمولًا در اين زمانها كعبه را با چيزهاى ديگر خوشبو مى كنند، مُحرم بنابر احتياط واجب بايد از آنها اجتناب نمايد و بينى خود را از بوى آنها بگيرد.

«مسألۀ 246» اگر مُحرم چيزهاى خوشبو را عمداً بخورد

بايد كفاره بدهد؛ و كفارۀ آن ذبح يك گوسفند است. همچنين است بنابر احتياط واجب اگر آنها را در حال ناچارى بخورد و يا عمداً بو بكشد يا به لباس و بدن خود بمالد؛ ولى اگر از روى غفلت و فراموشى يا ندانستن مسأله استعمال كرده كفاره ندارد؛ ولى خوب است استغفار كند، و بنابر احتياط چيزى هم صدقه بدهد يا مسكينى را اطعام نمايد.

«مسألۀ 247» اگر استعمال بوى خوش را در يك جلسه ادامه دهد

بنابر اقوىٰ يك كفاره كافى است؛ ولى اگر در چند نوبت با فاصله استعمال كند، احوط تعدد كفاره است. و اگر پس از استعمال كفاره دهد و دوباره استعمال كند واجب است دوباره كفاره بدهد.

«مسألۀ 248» مُحرم اگر در احرام حج پيش از تمام كردن سعى فوت كند

نبايد او را با آب كافور غسل دهند، و بايد به جاى آن با آب خالص غسلش دهند؛ همچنين نبايد او را با كافور حنوط كنند. همچنين است حكم محرم به احرام عمره اگر پيش از تقصير فوت كند.

______________________________

(1)- «خَلُوق» عطر خاصى بوده كه بيشترين اجزائش از زعفران تشكيل شده و در گذشته با آن كعبه را معطر و خوشبو مى نموده اند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 111

نهم از محرّمات احرام «روغن مالى بدن» است.
«مسألۀ 249» مُحرم نبايد در حال احرام بدن خود را روغن مالى كند؛

هر چند روغن خوشبو نباشد. ولى اگر براى معالجه ضرورت داشته باشد مانعى ندارد؛ مانند پمادهايى كه روى زخمها ماليده مى شوند.

«مسألۀ 250» جايز نيست پيش از احرام روغن خوشبويى كه بوى خوش آن تا بعد از احرام باقى مى ماند به بدن ماليده شود؛

ولى اگر بوى خوش آن باقى نمى ماند مانعى ندارد، هر چند چربى آن باقى بماند.

«مسألۀ 251» خوردن روغن در حال احرام

اگر چيز خوشبويى در آن نباشد مانعى ندارد.

«مسألۀ 252» اگر مُحرم عمداً به بدن خود روغنى كه مخلوط با چيز خوشبويى است بمالد،

بنابر احتياط واجب بايد كفاره بدهد؛ هر چند از روى ناچارى و براى معالجه باشد؛ و كفارۀ آن ذبح يك گوسفند است. و اگر از روى ندانستن مسأله باشد بنابر احتياط يك مسكين اطعام كند. و اگر روغن ذاتاً خوشبو باشد بنابر احتياط نيز كفاره را بدهد؛ ولى اگر روغن خوشبو نباشد در ماليدن آن كفاره ثابت نيست، هر چند خوب بلكه احوط است.

دهم از محرّمات احرام «سرمه كشيدن» است.
«مسألۀ 253» سرمه كشيدن به سرمۀ سياه كه معمولًا براى زينت استعمال مى شود

هر چند قصد زينت نكند، و همچنين به سرمه هايى كه در آنها چيزهاى خوشبو و معطر به كار رفته براى مرد و زن در حال احرام حرام است؛ و بنابر احتياط واجب از هر

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 112

سرمه اى كه زينت باشد اجتناب نمايند. ولى استعمال سرمه اى كه نه سياه و نه خوشبو و نه زينت باشد مانعى ندارد.

«مسألۀ 254» اگر براى معالجۀ چشم ناچار باشند سرمه بكشند،

جايز است از سرمه هايى كه در آنها چيزهاى خوشبو به كار نرفته استفاده نمايند.

«مسألۀ 255» در سرمه كشيدن كفاره ثابت نيست؛

هر چند احوط ذبح يك گوسفند است. ولى اگر در سرمه چيزهاى خوشبو به كار رفته باشد، كفارۀ آن بنابر احتياط واجب ذبح يك گوسفند است.

يازدهم از محرّمات احرام «به دست كردن انگشتر به قصد زينت» است.
«مسألۀ 256» بر مُحرم حرام است به قصد زينت انگشتر به دست كند؛

ولى اگر به قصد عمل به استحباب باشد مانعى ندارد؛ همچنين براى مقاصد عقلايى ديگر مانند استفاده از خواص نگين آن يا حفظ آن از گم شدن يا شمردن شوطهاى طواف با آن مانعى ندارد.

«مسألۀ 257» در استعمال انگشتر به قصد زينت، كفاره ثابت نيست؛

هر چند اولىٰ و احوط ذبح يك گوسفند است.

دوازدهم از محرّمات احرام «زينت كردن و پوشيدن زيور» براى زن است.
«مسألۀ 258» جايز نيست زن در حال احرام خود را زينت كند

و يا زيورهايى را به قصد زينت بپوشد؛ بلكه بنابر احتياط واجب از آنچه زينت است اجتناب نمايد، هر چند به قصد زينت

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 113

نباشد. ولى زيورهايى را كه پيش از احرام عادت به پوشيدن آنها داشته لازم نيست براى احرام بيرون آورد؛ لكن بايد آنها را بپوشاند و به هيچ مرد حتى به شوهر خود آنها را نشان ندهد.

«مسألۀ 259» بر مرد و زن در حال احرام حرام است به قصد زينت حنا ببندند؛

بلكه اگر حنا بستن زينت باشد بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كنند، هر چند به قصد زينت نباشد. ولى اگر زينت نباشد و براى معالجه و درمان از آن استفاده كنند مانعى ندارد.

«مسألۀ 260» حنا بستن پيش از احرام به هر قصد باشد مانعى ندارد؛

ولى اگر اثر و رنگ آن تا زمان احرام باقى مى ماند خوب است آن را ترك كنند، بلكه احوط است.

«مسألۀ 261» در زينت كردن و استعمال زيور آلات و حنا بستن كفاره ثابت نيست؛

هر چند اولىٰ و احوط ذبح يك گوسفند است.

سيزدهم از محرّمات احرام «نگاه كردن در آينه» است.
«مسألۀ 262» نگاه كردن مرد و زن در حال احرام در آينه براى زينت جايز نيست؛

بلكه بنابر احتياط واجب براى غير زينت هم در آينه نگاه نكنند، مگر اينكه به هيچ وجه صدق زينت نكند.

«مسألۀ 263» اگر عكس گرفتن از اشخاص يا منظره ها مستلزم نگاه در آينه باشد؛

بنابر احتياط از آن اجتناب نمايند.

«مسألۀ 264» اگر در اطاقى كه شخص محرم سكونت دارد

آينه باشد و مى داند كه گاهى چشم او بى اختيار به آينه مى افتد ظاهراً اشكال ندارد؛ ولى بنابر احتياط آينه را بردارد يا چيزى روى آينه بيندازد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 114

«مسألۀ 265» نگاه كردن مُحرم به اجسام صاف و صيقل داده شده

كه عكس انسان در آنها پيداست و همچنين نگاه كردن در آب مانعى ندارد؛ مگر اينكه براى زينت باشد.

«مسألۀ 266» عينك زدن اگر زينت باشد

در حال احرام حرام است؛ و اگر زينت نباشد مانعى ندارد.

«مسألۀ 267» در نگاه كردن در آينه كفاره ثابت نيست؛

هر چند اولىٰ و احوط ذبح يك گوسفند است. و مستحب است پس از نگاه كردن در آينه لبّيك بگويد.

چهاردهم از محرّمات احرام «پوشيدن لباس دوخته» بر مردان است.
«مسألۀ 268» بر مرد مُحرم پوشيدن پيراهن و قبا و شلوار و زير شلوارى

و جامه هاى آستين دار كه معمولًا دستها را در آستين آنها مى كنند، و جامه هاى دكمه دار كه معمولًا دكمه هاى آنها را مى اندازند حرام است؛ بلكه بنابر احتياط واجب بايد از پوشيدن هر جامۀ دوخته شده اجتناب نمايد.

همچنين از پوشيدن لباسهايى كه شبيه به دوخته است مانند پيراهنها و زير پيراهنهايى كه با چرخ يا با دست مى بافند اجتناب كند؛ همچنين است پوششهايى كه با پشم مى مالند مانند كُليچه و نمدهايى كه چوپانان مى پوشند.

«مسألۀ 269» بنابر احتياط مرد مُحرم از پوشيدن هر نوع لباس دوخته اجتناب نمايد؛

هر چند كوچك باشد، مانند كمربند دوخته و شب كلاه.

«مسألۀ 270» اگر قمقمۀ آب مثلًا در محفظۀ دوخته باشد

يا وسائل سفر در ساكِ دوخته باشد بنابر احتياط در حال احرام آنها را

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 115

بر دوش نيندازد؛ ولى دست گرفتن آنها مانعى ندارد.

«مسألۀ 271» هميانى را كه در آن پول خود را حفظ مى كنند

و به كمر مى بندند براى مُحرم جايز است آن را به كمر خود ببندد؛ هرچند دوخته باشد، ولى بنابر احتياط بدون گره باشد.

«مسألۀ 272» اگر مُحرم به فتق بند دوخته نياز پيدا كند

و ناچار شود آن را به خود ببندد جايز است آن را به خود ببندد؛ ولى بنابر احتياط كفارۀ آن را بدهد.

«مسألۀ 273» اگر مُحرم به لباس دوخته احتياج پيدا كند

و ناچار شود آن را بپوشد جايز است آن را بپوشد؛ ولى بنابر احتياط واجب بايد كفارۀ آن را بدهد.

«مسألۀ 274» كفارۀ پوشيدن لباس دوخته

اگر از روى علم و عمد باشد، ذبح يك گوسفند است؛ همچنين است بنابر احتياط واجب اگر از روى اضطرار و ناچارى باشد؛ ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد كفاره واجب نيست.

«مسألۀ 275» جايز است مُحرم هنگام خوابيدن از لحاف يا روانداز دوخته استفاده كند

و بدن خود را با آن بپوشاند؛ ولى سر خود را بايد نپوشاند. و بنابر احتياط در حال نشستن نيز لحاف يا پتو را به خود نپيچد.

«مسألۀ 276» مُحرم جايز است شال ندوخته يا عمامه را دور كمر خود روى لنگ ببندد؛

ولى بنابر احتياط آن را تا سينۀ خود بالا نبرد. بلكه خوب است به طور كلى از بستن شال و عمامه به دور كمر اجتناب نمايد.

«مسألۀ 277» اگر مُحرم چند نوع لباس دوخته بپوشد

- مانند پيراهن و قبا و شلوار- براى هر كدام بايد يك كفاره بدهد. و اگر آنها را داخل يكديگر كند و يكدفعه بپوشد باز هم بنابر احتياط واجب

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 116

براى هر كدام يك كفاره بدهد.

«مسألۀ 278» اگر مُحرم چند لباس دوخته از يك نوع بپوشد

- مثلًا چند پيراهن يا چند قبا بپوشد- چه در يك مجلس باشد يا در چند مجلس، بنابر احتياط براى هر كدام يك كفاره بدهد.

«مسألۀ 279» اگر يك نوع لباس دوخته مانند پيراهن مثلًا بپوشد

و كفارۀ آن را بدهد و بعد پيراهن ديگر بپوشد يا آن پيراهن را درآورد و پس از دادن كفاره دوباره آن را بپوشد بايد دوباره كفاره بدهد.

«مسألۀ 280» اگر از روى اضطرار و ناچارى چند نوع لباس دوخته بپوشد

بنابر احتياط واجب بايد براى هر كدام يك كفاره بدهد؛ همچنين است بنابر احتياط اگر چند لباس دوخته از يك نوع بپوشد.

«مسألۀ 281» اگر مُحرم لباس دوخته اى را از روى فراموشى يا ندانستن مسأله پوشيده است

پس از توجه و علم بايد فوراً آن را در آورد. پس اگر آن را پيش از تلبيه پوشيده است مى تواند آن را از طرف سر درآورد؛ و لازم نيست آن را از طرف پا درآورد. ولى اگر بعد از تلبيه و تحقق احرام پوشيده است، بايد از طرف پا درآورد؛ و اگر يقۀ آن تنگ است بايد آن را بشكافد يا پاره كند تا از طرف پا كنده شود. و در هر دو صورت اگر در بيرون آوردن آن كوتاهى نكند كفاره واجب نيست؛ و اگر عمداً كوتاهى كند و بيرون آوردن آن را به تأخير بيندازد بايد كفاره بدهد. و تفصيلى كه در چگونگى بيرون آوردن لباس دوخته گفته شد، در صورتى كه از روى علم و عمد هم آن را پوشيده باشد جارى است.

«مسألۀ 282» براى زنها جايز است در حال احرام هر اندازه لازم داشته باشند لباس دوخته بپوشند؛

با رعايت شرايطى كه در لباس احرام معتبر است و پيش از اين گفته شد؛ و كفاره نيز واجب نيست. ولى بنابر روايات معتبر زنها در حال احرام نهى شده اند از

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 117

پوشيدن «قُفّازَين» كه به صورت يك جفت دستكش زنانه بوده و زنها براى رفع سرما به دست مى كرده اند و بيشتر جنبۀ زينت داشته است؛ و بنابر احتياط از پوشيدن هر نوع دستكش در حال احرام اجتناب نمايند.

پانزدهم از محرّمات احرام «دكمه گذاشتن و گره زدن جامه هاى احرام» است.
«مسألۀ 283» مرد مُحرم نبايد به جامه هاى خود دكمه بگذارد

و دو طرف جامه را با دكمه به يكديگر متصل كند. همچنين بنابر احتياط واجب نبايد لنگ خود را به گردن خود گره بزند؛ بلكه بنابر احتياط واجب هيچ يك از جامه هاى احرام را به گردن خود و به يكديگر گره نزند. همچنين دو طرف جامه را با سوزن و سنجاق و گره به يكديگر متصل نكند؛ بلكه يك طرف لنگ را در طرف ديگر آن فرو كند.

و بعيد نيست بتواند براى حفظ رداء از افتادن، دو طرف آن را با گذاشتن سنگ در آن و پيچيدن نخ به دور آن بدون گره به يكديگر متصل كند؛ ولى يك طرف آن را روى طرف ديگر نيندازد.

«مسألۀ 284» دكمه گذاشتن و گره زدن جامه هاى احرام كفاره ندارد؛

هر چند اولىٰ و احوط ذبح يك گوسفند است.

شانزدهم از محرّمات احرام «پوشيدن جوراب و چكمه» براى مردان است.
«مسألۀ 285» بر مرد مُحرم پوشيدن جوراب و چكمه،

بلكه موزه و گيوه و هر چه تمام روى پا را بپوشاند حرام است؛ ولى براى زن در حال احرام مانعى ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 118

«مسألۀ 286» اگر مرد مُحرم نعلين پيدا نكند

و ناچار شود چكمه يا جوراب و مانند اينها را بپوشد، بنابر احتياط واجب روى آنها را شكاف دهد؛ بلكه خوب است ساق آنها را نيز قطع كند.

«مسألۀ 287» اگر مرد مُحرم از روى علم و عمد چكمه و جوراب و امثال اينها را پوشيد

بنابر احتياط يك گوسفند به عنوان كفاره ذبح نمايد.

«مسألۀ 288» اگر مرد مُحرم زير لحاف يا پتو بخوابد

مانعى ندارد؛ هر چند روى پاهاى او را بپوشاند.

«مسألۀ 289» در حال احرام پوشيدن نعلينى كه بندهاى عريض دارد

ولى همۀ روى پاها را نمى گيرد مانعى ندارد؛ هر چند بهتر است نعلين با بندهاى باريك انتخاب شود.

هفدهم از محرّمات احرام «پوشيدن سر» براى مردان است.
اشاره

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

احكام و مناسك حج (منتظرى)؛ ص: 118

«مسألۀ 290» مرد مُحرم نبايد در حال احرام تمام سر خود يا قسمتى از آن را با لباس يا پارچه بپوشاند؛

بلكه بنابر احتياط واجب با گل و حنا و دوا و پوشال و گذاشتن محمولات روى سر و مانند اينها نيز سر خود را نپوشاند.

«مسألۀ 291» مرد مُحرم اگر سرش را بشويد،

نبايد سر يا بعض آن را با حوله و دستمال خشك كند.

«مسألۀ 292» مرد مُحرم نبايد در حال احرام كلاه گيس

بر سر گذارد.

«مسألۀ 293» گوشها در اينجا حكم سر را دارند؛

پس مرد مُحرم نبايد آنها را بپوشاند.

«مسألۀ 294» مُحرم جايز است سر خود را با اعضاى بدن خود مانند دستها يا ذراع خود بپوشاند؛

هر چند احوط ترك است،

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 119

مگر در مواقع ضرورت، مانند مسح سر يا خاراندن سر و مانند اينها.

«مسألۀ 295» مُحرم جايز است براى خواب سر خود

را روى زمين يا بالش بگذارد.

«مسألۀ 296» براى مُحرم خوابيدن زير پشه بند و مانند

آن كه بالاى سر قرار مى گيرند و سر را نمى پوشانند مانعى ندارد.

«مسألۀ 297» براى مُحرم گذاشتن بند مشگِ آب بر سر

مانعى ندارد.

«مسألۀ 298» براى مُحرم جايز است هنگام سر درد،

دستمالى را به سر ببندد؛ ولى احتياطاً كفاره بدهد.

«مسألۀ 299» مُحرم اگر سر خود را هنگام خواب يا زمانى ديگر از روى غفلت و فراموشى يا ندانستن مسأله بپوشاند

كفاره ندارد؛ ولى بنابر احتياط لبّيك بگويد و پس از توجه فوراً سر خود را باز كند؛ و اگر باز نكرد و ادامه داد، بنابر احتياط واجب كفاره بدهد.

«مسألۀ 300» مُحرم جايز نيست در آب فرو رود

به طورى كه سرش زير آب برود؛ همچنين نبايد سر خود را زير آب كند؛ بلكه بنابر احتياط واجب سر خود را در مايع ديگر هم نكند، و بعض سر را نيز زير آب يا مايع ديگر نكند. و بنابر احتياط زن نيز در حال احرام سر يا بعض سر را زير آب يا مايع ديگر نكند. ولى براى غسل يا شستشو اگر آب روى سر بريزند يا زير دوش بروند مانعى ندارد؛ لكن زير آبشارى كه همۀ سر را فرو مى گيرد نروند.

«مسألۀ 301» مُحرم اگر سر خود را از روى علم و عمد بپوشاند

يا زير آب فرو ببرد بنابر احتياط واجب بايد كفاره بدهد؛ و كفارۀ آن ذبح يك گوسفند است. و بنابر احتياط براى پوشاندن

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 120

بعض سر و همچنين پوشاندن به جهت اضطرار و ناچارى نيز كفاره بدهد؛ ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله باشد كفاره ندارد؛ چنانكه در مسألۀ «299» گذشت.

«مسألۀ 302» مرد مُحرم اگر سر خود را با لباس دوخته بپوشاند،

بنابر احتياط واجب بايد دو كفاره بدهد.

«مسألۀ 303» مرد مُحرم اگر سر خود را چند مرتبه بپوشاند،

بنابر احتياط براى هر كدام يك كفاره بدهد؛ بخصوص اگر سر خود را بپوشاند و كفاره دهد و بعد دوباره بپوشاند.

«مسألۀ 304» مرد مُحرم جايز است صورت خود را بپوشاند

يا براى خواب صورت خود را روى زمين يا بالش بگذارد؛ ولى بنابر احتياط يك مسكين را به دست خود اطعام كند.

هجدهم از محرّمات احرام «پوشاندن صورت» بر زنها است.
«مسألۀ 305» جايز نيست زن در حال احرام صورت خود يا قسمتى از آن را

با نقاب يا روبند يا پوشيه يا باد بزن يا مانند اينها بپوشاند؛ بلكه بنابر احتياط واجب صورت خود را با دوا يا حنا يا گِل و مانند اينها نيز نپوشاند. ولى پوشاندن صورت به وسيلۀ اعضاى بدن خود مانند دستها مانعى ندارد.

«مسألۀ 306» بنابر احتياط واجب زن در حال احرام

صورت خود را با حوله و مانند آن خشك نكند.

«مسألۀ 307» زن در حال احرام مى تواند صورت خود را

براى خوابيدن روى زمين يا بالش بگذارد.

«مسألۀ 308» زن در حال احرام ناچار است سر خود را براى نماز بپوشاند

و طبعاً به عنوان مقدّمۀ اين كار لازم است قسمت كمى از صورت خود را نيز بپوشاند؛ ولى بنابر احتياط واجب بعد از

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 121

نماز فوراً آن قسمت را باز نمايد.

«مسألۀ 309» جايز است زن در حال احرام براى رو گرفتن از مرد نامحرم

پَرِ چادر يا عبا يا جامه اى را كه روى سر انداخته به طرف پايين رها كند تا محاذى بينى و در صورت احتياج تا محاذى گردن قرار گيرد؛ ولى اولىٰ و احوط اين است كه با دست يا چيز ديگر، آن را از صورت خود دور نگه دارد تا به صورت نچسبد.

«مسألۀ 310» كفارۀ پوشاندن صورت

بنابر احتياط ذبح يك گوسفند است.

نوزدهم از محرّمات احرام «سايه قرار دادن مرد است بالاى سر خود هنگام سير و حركت»
«مسألۀ 311» جايز نيست مرد مُحرم هنگام سير و طىّ مسافت،

خود را در زير سقف اشياى سايه دارِ متحرك مانند محمل روپوش دار يا ماشين سر پوشيده يا كشتى يا هواپيما قرار دهد؛ همچنين جايز نيست خود را زير چتر و مانند آن قرار دهد، خواه سواره باشد يا پياده؛ بلكه بنابر احتياط واجب از سايۀ چيزى كه بالاى سر او نيست نيز استفاده نكند؛ پس نبايد چتر را در طرف راست يا چپ خود قرار دهد به نحوى كه از سايۀ آن استفاده كند.

آرى شخص پياده اگر در كنار ماشين و مانند آن حركت كند به نحوى كه در سايۀ آن واقع شود اشكال ندارد.

و بنابر اقوىٰ جايز است در حال سير از زير پلها و تونلها و در سايۀ ديوارها و درختها و كوهها عبور نمايد. ولى اگر با وجود راههاى متعدد راه تونل را براى سايه اش انتخاب نمايد خالى از اشكال نيست.

«مسألۀ 312» جايز است مرد مُحرم در منازل بين راه

و

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 122

همچنين در مكه و منىٰ و عرفات و مشعر در خيمه يا سايبان يا اطاق و يا هر ساختمان ديگر منزل كند و زير سايه برود؛ همچنين رفتن در زير سقف مسجد شجره و مساجد بين راه و مسجدالحرام و مساجد مكه و منىٰ و محل سعى كه سقف دار است و مغازه ها و بازارهاى سقف دار مكۀ معظّمه و امثال اينها مانعى ندارد. ولى براى رفت و آمدهاى خود در منازل بين راه و در خيابانهاى مكه و منىٰ و مشعر و عرفات بنابر احتياط آنچه را در مسألۀ پيش گفته شد رعايت كند و از چتر و ماشين سقف دار و امثال اينها استفاده نكند؛ مگر در حال ضرورت و

ناچارى.

«مسألۀ 313» در حرمت استفادۀ مرد مُحرم از ماشين سقف دار و هواپيما و مانند اينها بين روز و شب فرق نيست.

و چنانكه در روايات مسأله اشاره شده استفاده از اينها تنها براى جلوگيرى از آفتاب نيست؛ بلكه براى حفاظت از باد و باران و سرما نيز از اينها استفاده مى شود؛ و مرد مُحرم از اين قبيل استفاده ها منع شده است.

«مسألۀ 314» جايز است مرد مُحرم به وسيلۀ دست و ذراع خود جلوى

تابش آفتاب را بر بدن خود بگيرد.

«مسألۀ 315» استفاده از اشياى سقف دار و سايه دار براى زنها و بچه هاى نابالغ

در حال احرام مانعى ندارد.

«مسألۀ 316» اگر مرد مُحرم از گرما يا سرما بى تاب مى شود

و به حدّ اضطرار و ناچارى رسيده، در اين صورت جايز است از ماشين سقف دار و مانند آن استفاده كند؛ ولى بايد كفاره بدهد.

«مسألۀ 317» كفارۀ زير سايه رفتن ذبح يك گوسفند است؛

و چنانچه اين عمل تكرار شده و در بين آنها كفاره نداده، در هر احرام يك كفاره كافى است. يعنى يك كفاره براى احرام عمره و يك كفاره براى احرام حج. و فرقى بين حال اختيار و اضطرار نيست؛

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 123

هرچند نسبت به حال اختيار بهتر بلكه احوط است كه براى هر روز يك كفاره بدهد.

و اگر در بين آنها كفاره دهد و دوباره در همان احرام زير سايه برود بنابر احتياط واجب دوباره كفاره بدهد. و اگر عمل از روى فراموشى يا ندانستن مسأله واقع شده كفاره واجب نيست.

بيستم از محرّمات احرام «فسوق» است.
«مسألۀ 318» در قرآن كريم «فُسوق» از محرّمات احرام شمرده شده،

و در اخبار وارده به دروغ و دشنام و فخر كردن تفسير شده است. و ظاهراً مقصود در اينجا «فخر فروشىِ ناحق» است؛ بدين معنا كه انسان فضيلتهايى را به دروغ به خود نسبت دهد و از طرف مقابل خود سلب نمايد، و عيبهايى را از خود سلب و به طرف مقابل نسبت دهد.

و در حقيقت فخر فروشى شاخه اى از دروغ و دشنام است؛ و هرچند اين سه موضوع هميشه حرام مى باشند ولى معلوم مى شود حرمت آنها در حال احرام شديدتر است، خواه مرتكب آنها مرد باشد يا زن.

و خوب است شخص محرم خود را به طور كلى از همۀ بديها حفظ كند و به عبادت و ذكر خدا مشغول نمايد.

«مسألۀ 319» بنابر مشهور در فسوق كفاره نيست؛

بلكه بايد استغفار كند و تلبيه را اعاده نمايد. ولى بنابر احتياط كفاره بدهد؛ و كفارۀ آن ذبح يك گاو است.

بيست ويكم از محرّمات احرام «جدال» است.
«مسألۀ 320» جدال و ستيزه جويى كه همراه قسم خوردن

به

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 124

كلمۀ: «لاواللّه» يا «بلىٰ واللّه» باشد در حال احرام حرام است؛ خواه قَسم راست باشد يا دروغ، و مُحرم مرد باشد يا زن.

و بنابر احتياط واجب بايد هر نوع قسم به خدا را ترك كنند؛ خواه در حال نزاع و ستيزه جويى باشند يا نه، و به كلمۀ: «لاواللّه» يا «بلىٰ واللّه» باشد يا به الفاظى ديگر مانند: «واللّه» يا «تاللّه» بدون «لا» و «بلى». همچنين است ترجمۀ كلمه هاى نامبرده، و قسم خوردن به ديگر نامهاى خداوند مانند: «والرّحمن» يا «والرّحيم» مثلًا.

ولى نزاع و ستيزه جويى بدون قسم و همچنين قسم خوردن به غير خدا و نامهاى خدامثل: «به جانم قسم» يا قسم به پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و ائمۀ اطهار عليهم السلام از محرّمات احرام نيستند.

«مسألۀ 321» قسم به خدا در حال احرام در دو صورت مانعى ندارد:

اول: اينكه براى اثبات حقى يا دفع باطلى ضرورت پيدا كند كه به خدا قسم بخورد؛ ولى بنابر احتياط اگر سه بار قسم بخورد يك گوسفند كفاره بدهد.

دوم: اينكه به قصد اظهار محبّت نسبت به طرف مقابل و وعدۀ به او قسم بخورد؛ مثل اينكه بنا دارد به نفع طرف كارى انجام دهد واو مى گويد به خدا قسم اين كار را نمى كنى، پس شخص مُحرم بگويد: به خدا قسم انجام مى دهم. و اين قبيل قسم نه جدال است و نه كفاره دارد.

«مسألۀ 322» بنابر مشهور اگر قسم مُحرم راست باشد

قسم اول و دوم او كفاره ندارد و فقط بايد استغفار كند؛ و كفارۀ قسم سوم يك گوسفند است. و اگر قسم او دروغ باشد كفارۀ يك قسم يك گوسفند، و دو قسم يك گاو، و سه قسم يك شتر است.

ولى اثبات تفصيل ياد شده نسبت به قسم دروغ با وجود اخبار

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 125

مختلفه در مسأله مشكل است؛ هر چند تا اندازه اى به احتياط نزديك است. و بنابر ثبوت تفصيل يادشده، بعيد نيست گفته شود:

مقصود از سوم در هر دو قِسم قَسم، رقم سه به بالاست نسبت به موضوع واحد، به شرط اينكه در بين، كفاره نداده باشد. پس در موضوع واحد، يك قسم و دو قسم راست كفاره ندارد، و سه قَسم راست به بالا هر چه باشد كفارۀ آن يك گوسفند است؛ و كفارۀ يك قسم دروغ يك گوسفند، و دو قسم دروغ يك گاو، و سه قسم به بالا يك شتر است، ولى اگر بين قسمها كفارۀ گذشته را بدهد و باز بعد از كفاره نسبت به همان موضوع قسم بخورد قسم گذشته به

حساب نمى آيد و از نو بايد حساب كند. و اگر قَسمها نسبت به موضوعهاى مختلف باشد، هر موضوعى بايد جداگانه حساب شود؛ خواه كفارۀ گذشته را داده باشد يا نداده باشد؛ واللّه العالم.

بيست و دوم از محرّمات احرام «كشتن جانوران بدن» است.
«مسألۀ 323» مُحرم جايز نيست شپشى را كه در بدن و لباس انسان وجود دارد

با دست يا سم و دارو يا به وسيلۀ ديگر بكشد، و يا آن را از بدن و لباس خود دور اندازد، و يا آن را در بدن خود جابجا كند، مگر به جايى كه امن تر باشد. و بنابراحتياط واجب كك و پشه را نيز نبايد بكشد، مگر اينكه او را اذيت كنند؛ ولى جايز است آنها را از بدن خود براند يا به دور اندازد، هر چند احوط ترك است.

چنانكه كنه و امثال آن را نيز جايز است از بدن و لباس خود دور اندازد.

«مسألۀ 324» بنابر احتياط واجب براى كشتن يا دور انداختن شپش در حال احرام يك مشت از طعام صدقه بدهد؛

و بنابر احتياط در حال خطا نيز اين كار را انجام دهد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 126

بيست و سوم از محرّمات احرام «جدا كردن مو از بدن خود يا ديگرى» است.
«مسألۀ 325» مُحرم جايز نيست سر خود يا ديگرى را بتراشد،

يا به هر شكل مويى از بدن خود يا ديگرى برطرف كند؛ خواه شخص ديگر در حال احرام باشد يانباشد، و خواه ازالۀ مو به تراشيدن باشد يا به كندن يا چيدن يا ماشين كردن و يا نوره كشيدن، و خواه مو كم باشد يا زياد؛ حتى يك مو هم جايز نيست از بدن خود يا ديگرى بكند.

البته از اين حكم دو مورد استثناء شده است:

اول: اينكه هنگام وضو يا غسل در اثر دست كشيدن به صورت يا بدن، خودبخود و بدون قصد مو از بدن جدا شود.

دوم: اينكه ضرورت، تراشيدن يا كندن مو را ايجاب كند؛ مثل اينكه مو در پلك چشم روييده باشد و موجب ناراحتى او باشد، يا وجود مو در سر مثلًا موجب درد سر باشد و چاره اى جز تراشيدن نباشد، يا اينكه وجود مو موجب كثرت شپش شده باشد ومحرم از آن رنج مى برد؛ البته در صورت دوم بايد كفاره بدهد.

«مسألۀ 326» مُحرم اگر سر خود را بدون ضرورت بتراشد

بايد استغفار كند و كفاره هم بدهد؛ و بنابر احتياط واجب كفارۀ آن ذبح يك گوسفند است. و اگر به جهت ضرورت سر خود را بتراشد واجب است كفاره بدهد؛ و در كفارۀ آن مخيّر است بين اينكه يك گوسفند ذبح كند يا سه روز روزه بگيرد يا شش مسكين را اطعام كند، يعنى به هر كدام دو مدّ طعام بدهد؛ و خوب است به ده مسكين به هر كدام دو مدّ طعام بدهد. و مقصود از دو مدّ طعام حدود يك كيلو و نيم مواد غذايى است مانند: گندم يا آرد يا نان و يا برنج.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 127

«مسألۀ 327» مُحرم اگر موى سر خود را به غير از تراشيدن برطرف كند،

بنابر احتياط واجب بايد كفارۀ تراشيدن آن را بدهد؛ بلكه اين امر خالى از قوت نيست.

«مسألۀ 328» مُحرم اگر موهاى زير هر دو بغل خود را برطرف كند

كفارۀ آن ذبح يك گوسفند است؛ همچنين است بنابر احتياط واجب اگر موهاى زير يك بغل خود را برطرف نمايد.

«مسألۀ 329» اگر مُحرم بعضى از سر خود را بتراشد

به گونه اى كه بگويند سرش را تراشيده، يا قسمتى از بدن خود- غير از سر و زير بغل- را بتراشد، بنابر احتياط واجب حكم آن حكم تراشيدن همۀ سر است؛ همچنين است اگر موها را به غير تراشيدن برطرف كند.

«مسألۀ 330» اگر مُحرم يك مو يا چند مو از ريش يا غير ريش خود بكند،

كفارۀ آن صدقه دادن يك مشت طعام است؛ و بهتر است يك مدّ يا دو مشت طعام صدقه بدهد.

«مسألۀ 331» اگر مُحرم عمداً دست به سر يا ريش خود بكشد

و خود بخود و بدون قصد مويى كنده شود بايد يك مشت طعام صدقه بدهد؛ ولى اگر براى وضو يا غسل دست به صورت يا بدن خود بكشد و خودبخود مويى زائل شود كفاره واجب نيست.

«مسألۀ 332» جايز است مُحرم سر يا بدن خود را بخاراند،

ولى بايد به گونه اى باشد كه نه خون خارج گردد و نه مويى از بدن او كنده شود.

«مسألۀ 333» اگر مُحرم سر ديگرى را بتراشد

يا مويى از بدن او زايل كند بايد استغفار نمايد، ولى كفاره بدهكار نيست؛ هر چند آن شخص اگر خودش اجازه داده باشد در صورت مُحرم بودن بايد كفاره بدهد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 128

«مسألۀ 334» اگر مُحرم از روى فراموشى يا ندانستن مسأله سر خود را بتراشد

يا مويى از بدن خود زايل كند كفاره واجب نيست.

«مسألۀ 335» در حرمت زايل كردن مو در حال احرام

و در كفارۀ آن بين زن و مرد فرقى نيست.

بيست و چهارم از محرّمات احرام «بيرون آوردن خون از بدن خود» است.
«مسألۀ 336» مرد و زن در حال احرام جايز نيست به نحوى از انحاء خون از بدن خود بيرون نمايند؛

خواه به خاراندن بدن باشد يا به حجامت كردن يا رگ زدن ياخون گرفتن و يا به نحو ديگر.

«مسألۀ 337» اگر در حال احرام خون گرفتن يا حجامت كردن يا رگ زدن ضرورت پيدا كند

مانعى ندارد؛ همچنين است اگر باز كردن دمل يا خاراندن جَرَب مثلًا ضرورت پيدا كند، هر چند موجب بيرون آمدن خون باشد.

«مسألۀ 338» مسواك كردن در حال احرام مانعى ندارد؛

ولى اگر مى داند كه موجب بيرون آمدن خون مى شود بنابر احتياط از آن اجتناب كند.

«مسألۀ 339» تزريق آمپول در حال احرام مانعى ندارد؛

ولى اگر موجب بيرون آمدن خون مى شود بايد از آن اجتناب كند، مگر اينكه ضرورت داشته باشد.

«مسألۀ 340» بنابر احتياط كفارۀ بيرون آوردن خون از بدن

ذبح يك گوسفند است.

«مسألۀ 341» مُحرم مى تواند از بدن ديگرى كه مُحرم نيست خون خارج نمايد؛

مثل اينكه او را حجامت كند يا از او خون بگيرد يا مثلًا دندان او را بكند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 129

بيست و پنجم از محرّمات احرام بنابر احتياط «كندن دندان» است.
«مسألۀ 342» بنابر احتياط مُحرم در حال احرام دندان خود را نكشد،

هر چند خون بيرون نيايد؛ و اگر كشيد بنابر احتياط يك گوسفند ذبح نمايد. و اگر دندان او را اذيت مى كند و ناراحت است مانعى ندارد آن را بِكشد؛ ولى بنابر احتياط كفارۀ آن را بدهد.

چنانكه كشيدن دندان ديگرى نيز مانعى ندارد.

بيست و ششم از محرّمات احرام «ناخن گرفتن» است.
«مسألۀ 343» گرفتن ناخن يا قسمتى از آن در حال احرام جايز نيست؛

خواه از دست باشد يا از پا، مُحرم مرد باشد يا زن، با قيچى بگيرد يا ناخنگير يا چاقو؛ بلكه بنابر احتياط واجب با سوهان آن را نسايد و با دندان نيز آن را جدا نكند. مگر اينكه باقى ماندن ناخن موجب اذيت و ضرر باشد؛ مثل اينكه ناخن كنده شده باشد و ماندنش موجب ناراحتى شديد باشد؛ پس در اين صورت جايز است آن را جدا كند و كفارۀ آن را بدهد.

«مسألۀ 344» اگر مُحرم دست يا پا و يا انگشت زيادى داشته باشد

بنابر احتياط واجب ناخن آنها را نيز نگيرد؛ و اگر گرفت كفارۀ آن را بدهد.

«مسألۀ 345» مُحرم اگر ناخن شخص ديگرى را

كه مُحرم نيست بگيرد مانعى ندارد.

«مسألۀ 346» اگر مُحرم يك ناخن از دست يا پاى خود بگيرد

براى كفارۀ آن بايد يك مُدّ طعام صدقه بدهد. همچنين است تا ناخن نهم كه براى هر ناخن بايد يك مدّ طعام صدقه بدهد. و اگر

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 130

همۀ ده ناخن دستها يا پاها را بگيرد، بدون اينكه بين آنها كفاره بدهد بايد براى ده ناخن يك گوسفند ذبح كند.

«مسألۀ 347» اگر مُحرم همۀ ناخنهاى دستها را در يك مجلس

يا چند مجلس بگيرد و بعد در مجلس ديگر همۀ ناخنهاى پاها را بگيرد، بايد دو گوسفند ذبح كند؛ ولى اگر همۀ ناخنهاى دستها و پاها را در يك مجلس بگيرد ذبح يك گوسفند كافى است؛ مگر اينكه ناخنهاى دستها را مثلًا بگيرد و فوراً كفارۀ آن را بدهد و پس از آن در همان مجلس ناخنهاى پاها را بگيرد كه در اين صورت بايد يك گوسفند ديگر ذبح نمايد.

«مسألۀ 348» اگر مُحرم همۀ ناخنهاى دستها را بگيرد

و در مجلس ديگر بعضى از ناخنهاى پاها را بگيرد، بايد براى ناخنهاى دست يك گوسفند ذبح كند و براى هر يك از ناخنهاى پا يك مدّ طعام بدهد. همچنين است بنابر احتياط اگر همۀ ناخنهاى دستها و بعضى از ناخنهاى پاها را در يك مجلس بگيرد. هر چند كافى بودن ذبح يك گوسفند در اين صورت خالى از وجه نيست.

«مسألۀ 349» اگر چند ناخن از دستها بگيرد و چند ناخن از پاها

بايد براى هر ناخن يك مدّ طعام بدهد؛ هرچند مجموع آنها ده ناخن يا بيشتر باشد.

«مسألۀ 350» اگر مُحرم قسمتى از يك ناخن خود را بگيرد

بنابر احتياط واجب بايد يك مدّ طعام بدهد.

«مسألۀ 351» اگر مُحرم ناچار شود ناخن يا ناخنهاى خود را بگيرد

بنابر احتياط كفاره را مطابق آنچه گذشت بدهد؛ هر چند بعيد نيست اگر به جاى يك مدّ طعام يك مشت طعام بدهد كافى باشد.

«مسألۀ 352» اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله

در حال احرام ناخنهاى خود را بگيرد كفاره واجب نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 131

«مسألۀ 353» اگر كسى براى مُحرم فتوىٰ دهد كه جايز است ناخن خود را بگيرد

و او به گفتۀ او ناخن خود را گرفت به گونه اى كه خون خارج شد، بنابر احتياط واجب فتوادهنده بايد يك گوسفند ذبح كند؛ و خوب است خود او هم يك گوسفند ذبح نمايد.

بيست و هفتم از محرّمات احرام «برداشتن سلاح» است.
«مسألۀ 354» مُحرم جايز نيست سلاحهاى جنگى

مانند شمشير، نيزه، تفنگ، كلت و امثال اينها را به دوش گيرد يا با خود حمل كند؛ بلكه بنابر احتياط از داشتن سلاح با خود به طور كلى اجتناب نمايد، مگر اينكه آن را در جايى پيچيده و مخفى نمايد.

و بنابر احتياط از حمل وسائل دفاعى از قبيل زره و كلاه خُود و سپر نيز اجتناب نمايد.

«مسألۀ 355» جايز است مُحرم در حال ضرورت و ترس

از دشمن يا دزد سلاح باخود حمل نمايد.

«مسألۀ 356» اگر مُحرم بدون ضرورت با خود سلاح حمل نمود

بنابر احتياط كفارۀ آن ذبح يك گوسفند است.

بيست و هشتم از محرّمات احرام بنابر احتياط «جنگ كردن و كشتى گرفتن» است.
«مسألۀ 357» بنابر احتياط جنگ كردن در حال احرام

هر چند در غير حرم باشد جايز نيست؛ و اگر دو مُحرم با يكديگر جنگ كردند بنابر احتياط هر كدام يك گوسفند ذبح نمايد.

«مسألۀ 358» بنابر احتياط مُحرم با كسى كشتى نگيرد؛

زيرا در معرض جراحت يا كنده شدن مو قرار مى گيرد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 132

بيست و نهم از محرّمات احرام «كندن و بريدن درخت و گياه حرم» است.
«مسألۀ 359» كندن و بريدن و چيدن هر چه در حرم خدا روييده و مى رويد،

درخت باشد يا گياه، بر مُحرم و غيرمُحرم، مرد باشد يا زن، حرام است؛ و در حقيقت اين امر از محرّمات حرم است. چنانكه صيد حيوانات حرم نيز حرام است، حتى بر غير محرم؛ هر چند ممكن است حرمت آنها نسبت به كسى كه در حال احرام است شديدتر باشد.

«مسألۀ 360» از حكم گذشته چند مورد استثناء شده است:

اول: گياهانى كه در اثر راه رفتن انسان و حيوانات و وسيله هاى نقليه بدون قصد كنده يا له مى شوند.

دوم: جايز است شتر و ساير حيوانات را در علفها و گياهان حرم رها كنند تا بچرند؛ ولى چيدن و جمع كردن علفهاى حرم براى آنها محل اشكال است.

سوم: درختهاى خرما و درختهاى ميوه

چهارم: درختها و گياهانى كه خود انسان آنها را كشت مى كند.

پنجم: درختانى كه در ملك يا منزل انسان مى رويند؛ اما كندن درختهايى كه پيش از تملك يا خريدن منزل يا ملك در زمين بوده جايز نيست. چنانكه كندن گياهانى كه در منزل و ملك انسان خودبخود مى رويند نيز خالى از اشكال نيست.

ششم: «اذخِر» و آن نام گياهى است خوشبو كه از آن معمولًا براى پوشش بامها استفاده مى كرده اند.

«مسألۀ 361» درختى كه ريشۀ آن در حرم و شاخه هايش در خارج حرم،

يا ريشۀ آن در خارج حرم و شاخه هايش در حرم مى باشد حكم درخت حرم را دارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 133

«مسألۀ 362» كندن و بريدن گياه و درخت خارج حرم

در حال احرام مانعى ندارد.

«مسألۀ 363» در مواردى كه كندن يا بريدن گياه و درخت در حرم جايز نيست

بنابر مشهور كفارۀ كندن درخت بزرگ ذبح يك گاو، و كفارۀ كندن درخت كوچك ذبح يك گوسفند است؛ و كفارۀ بريدن قسمتى از درخت قيمت آن قسمت مى باشد كه بايد آنها را صدقه بدهند؛ و در كندن گياه استغفار كافى است. ولى اقامۀ دليل بر اين تفصيل با توجه به اخبار وارده در مسأله مشكل است؛ و لكن در درخت بزرگ و كوچك اگر قيمت درخت از يك گاو يا گوسفند زيادتر باشد در صورتى كه مقدار زياده را نيز صدقه بدهند ظاهراً به احتياط در مسأله عمل شده است. و در كندن گياه خوب است علاوه بر استغفار قيمت آن را نيز صدقه بدهند.

جاى ذبح و نحر كفارات

«مسألۀ 364» شكار اگر در احرام عمره واقع شود،

جاى ذبح و نحرِ «1» كفارۀ آن مكۀ معظّمه است؛ و اگر در احرام حج واقع شود جاى ذبح و نحرِ كفارۀ آن منىٰ است. همچنين است بنابر مشهور و بنابر احتياط حكم كفاره در غير شكار؛ ولى بنابر اقوىٰ در غير كفارۀ شكار جايز است آن را تأخير اندازد و در وطن خود يا جاى مناسب ديگرى انجام دهد. و اگر فرضاً صدقه دادن گوشت آنها در مكه يا منىٰ مورد نداشته باشد مثل زمان ما، در اين صورت احتياط در تأخير است. و بنابر احتياط خود او از گوشت حيوانِ كفاره نخورد؛ مگر به مقدار كمى به شرط اينكه قيمت آن را صدقه دهد.

______________________________

(1)- «نحر» يعنى: قربانى كردن شتر.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 134

مستحبات ورود به حرم
«مسألۀ 365» براى داخل شدن در حرم خدا چند چيز مستحب است:

اول: اينكه وقتى به حرم خدا رسيد پياده شود و غسل كند و براى تواضع و فروتنى نسبت به خداى متعال، كفش خود را به دست گيرد و پابرهنه داخل حرم شود؛ چنانكه- برحسب روايت «أبان بن تغلب»- حضرت امام صادق عليه السلام چنين كرد و فرمود:

«هر كس به منظور تواضع براى خدا چنين كند، خداوند صد هزار سيّئه از او محو مى كند، و صد هزار حسنه براى او مى نويسد، و صد هزار درجه به او مى دهد، و صد هزار حاجت از او روا مى كند».

دوم: بر حسب فرمايش شيخ صدوق (ره) هنگام ورود به حرم بگويد:

«اللَّهُمَّ إنَّكَ قُلتَ فِي كِتابِكَ الْمُنزَلِ وَ قَوْلُكَ الحَقُّ: «وَ أَذِّنْ فِي النّٰاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجٰالًا وَ عَلىٰ كُلِّ ضٰامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» أللَّهُمَّ إنِّي أَرْجُو أنْ أكُونَ مِمَّنْ أجابَ دَعْوَتَكَ وَ قَدْ جِئتُ مِن شُقَّةٍ بَعِيدةٍ وَ فَجّ عَمِيق

سامِعاً لِنِدائِكَ وَ مُستَجِيباً لَكَ مُطِيعاً لأمْرِكَ. وَ كُلُّ ذلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ و إحْسانِكَ إلَيَّ فَلَكَ الْحَمدُ عَلى ما وَفَّقْتَنِي لَهُ أبْتَغِي بِذلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ وَ الْقُربَةَ إلَيْكَ و الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ و الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي وَ التَّوبَةَ عَلَيَّ مِنْهَا بِمَنِّكَ. أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ حَرِّمْ بَدَنِي عَلَى النَّارِ وَ آمِنِّي مِنْ عَذابِكَ وَ عِقابِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ». «1»

______________________________

(1)- من لايحضره الفقيه، 2/ 529.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 135

سوم: وقتى كه داخل حرم شد مقدارى از گياه «اذخِر» را كه گياه خوشبويى است بجود تا دهان او خوشبو شود.

مستحبات ورود به مكۀ معظّمه

«مسألۀ 366» مستحب است حاجى براى ورود به مكۀ معظّمه نيز غسل كند

و با آرامش و وقار وارد شود؛ و كسانى كه از راه مدينۀ منوّره به مكه مى آيند مانند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از گردنۀ «مدنيين» كه در بالاى مكه است وارد شوند و هنگام خروج از مكه از گردنۀ «ذى طُوى» خارج شوند. و در حديث صحيح وارد شده است: «هر كس با حالت آرامش بدون تكبّر وارد مكۀ معظّمه شود، خداوند گناهان او را مى آمرزد».

آداب ورود به مسجدالحرام
«مسألۀ 367» مستحب است حاجى در حال ورود به مسجدالحرام با غسل باشد

و با پاى برهنه و آرامش و وقار و خشوع وارد مسجد شود؛ و ورود او از در «بنى شيبه» باشد كه بر حسب آنچه گفته شده در امتداد باب السلام فعلى واقع شده، پس خوب است انسان از «باب السلام» وارد شود؛

و مستحب است بر درب داخلى مسجدالحرام بايستد و بگويد:

«السَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ. بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ مِنَ اللّهِ وَ ما شاءَاللّهُ، وَالسَّلامُ عَلىٰ أنْبِياءِ اللّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ السَّلامُ عَلىٰ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم و السَّلامُ عَلى إبراهِيمَ (خَلِيلِ اللّهِ)، وَ الحَمْدُللّهِ رَبِّ العالَمِينَ».

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 136

و هنگامى كه داخل مسجد شد

رو به خانۀ خدا بايستد و دستها را بلند كند و بگويد:

«أللَّهُمَّ انّي أسْألُكَ فِي مَقامِي هذا في أَوَّلِ مَناسِكِي أن تَقْبَلَ تَوْبَتِي وَ أن تَجاوَزَ عَن خَطِيئَتِي وَ أن تَضَعَ عَنّي وِزرِي، الْحَمْدُ للّهِ الَّذي بَلَّغَنِي بَيتَهُ الحَرامَ. أللَّهُمَّ إنّي أشْهَدُ أنَّ هذا بَيْتُكَ الحَرامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثابَةً للنَّاسِ وَ أَمْناً مُبارَكاً وَ هُدىً لِلعالَمِينَ. أللَّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ وَ البَلَدُ بَلَدُكَ وَ البَيتُ بَيْتُكَ جِئتُ أطلُبُ رَحْمَتَكَ وَ أؤُمُّ طاعَتَكَ مُطِيعاً لِامْرِكَ راضِياً بِقَدَرِكَ أسألُكَ مَسْألَةَ الْمُضطَرِّ إليْكَ الخائفِ لِعُقُوبَتِكَ.

أللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أبْوابَ رَحْمَتِكَ و استَعْمِلْنِي بِطاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ».

بعد كعبه را مخاطب قرار داده بگويد:

«أَلْحَمدُ للّهِ الَّذِي عَظَّمَكِ وَ شرَّفَكِ وَ كَرَّمَكِ وَ جَعَلَكِ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أمناً مُبارَكاً وَ هُدىً لِلعالَمِينَ».

و در روايتى ديگر وارد شده كه درب مسجد مى گويى:

«بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ مِنَ اللّهِ وَ ما شاءَاللّهُ وَ عَلىٰ مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ، وَ خَيْرُ الأسماءِ للّهِ، وَ الْحَمْدُللّهِ وَ السَّلامُ علىٰ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم، السَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحمَةُاللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، السَّلامُ عَلىٰ أَنْبياء اللّهِ وَ رُسُلِهِ، السَّلامُ عَلىٰ إبراهيمَ خَليلِ اللّهِ الرَّحْمنِ، السَّلامُ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلىٰ عِبادِاللّهِ الصَّالِحينَ، أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ بارِكْ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد كَما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلىٰ إبْراهِيمَ وَ آلِ إبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ أللَّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد [و آلِ مُحَمَّد] عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ عَلى إبْراهيمَ خَلِيلِكَ وَ عَلىٰ أنْبِيائِكَ وَ رُسُلِكَ وَسَلِّم عَلَيهِم، وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ أللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أبْوابَ رَحْمَتِكَ وَ اسْتَعمِلْنِي فِي طاعَتِكَ وَ مَرْضاتِكَ وَ احْفَظْنِي بِحِفْظِ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 137

الإيمانِ أبَداً ما أبْقَيْتَنِي جَلَّ ثَناءُ وَجْهِكَ، الْحَمْدُللّهِ الَّذي جَعَلَنِي مِن وَفْدِهِ وَ زُوّارِهِ وَ جَعَلَنِي مِمَّن يَعْمُرُ مسَاجِدَهُ، وَ جَعَلَنِي مِمَّن يُناجِيهِ.

أللَّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ وَ زائِرُكَ فِي بَيْتِكَ، وَ عَلىٰ كُلِّ مَأتِيّ حَقٌ لِمَن أتاهُ وَزارَهُ، وَ أنْتَ خَيرُ مَأتِيّ وَ أكْرَمُ مَزُور، فَأَسْأَلُكَ يااللّهُ يا رَحْمنُ بِأنَّكَ أنْتَ اللّهُ لا إلهَ إلا أنْتَ وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ وَ بِأنَّكَ واحِدٌ أحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ (لكَ خ. ل) كُفواً أحَدٌ،

وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَىٰ أهْلِ بَيْتِهِ ياجَوادُ يَاكريمُ يا ماجِدُ يا جَبَّارُ يا كَريمُ أسْألُكَ أن تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إيّايَ بِزيارَتِي إيَّاكَ أوَّلَ شَي ء تُعْطِينِي فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ».

پس سه مرتبه مى گويى: «أللَّهُمَّ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ».

پس مى گويى: «وَ أوْسِعْ عَلَيَّ مِن رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَّيِّبِ وَ ادْرأْ عَنِّي شَرَّ شَياطِينِ الجِنِّ وَ الإنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ».

و هنگامى كه محاذى حجرالأسود شدى بگو:

«أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَ أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّهِ وَ كَفَرتُ بِالجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ الَّلاتِ وَ العُزّىٰ وَ بِعبادَةِ الشَّيْطانِ وَ بِعِبادَة كُلِّ نِدٍّ يُدعىٰ مِن دُونِ اللّهِ».

پس به فرمايش شيخ صدوق (ره) نگاه كن به حجرالأسود و متوجه آن شو و بگو:

«الْحَمْدُ للّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهتَدِيَ لَولا أنْ هَدانَا اللّهُ، سُبحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ للّهِ وَلا إِلهَ إلّا اللّهُ وَ اللّهُ أكْبَرُ، اللّهُ أكبَر (مِن خَلْقِه وَ اللّهُ أكبَرُ مِمَّا أَخْشىٰ وَأحْذَرُ) لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُميِتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيي وَ هوَ حَيٌّ لايَمُوتُ بِيَدِهِ الخَيرُ وَ هُوَ عَلٰى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 138

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلٰى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ بارِكْ عَلٰى مُحَمَّد وَ آلِهِ كَأفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلٰى إبْراهِيمَ وَ آلِ إبْراهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَ سَلامٌ عَلٰى جَميعِ النَّبيّينَ و الْمُرْسَلِينَ وَ الحَمدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. أللَّهُمَّ إنِّي اومِنُ بِوَعْدِكَ وَ أُصَدِّقُ رُسُلَكَ وَ أتَّبعُ كِتابَكَ».

و در روايت صحيحه از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده است:

«هنگامى كه نزديك حجرالأسود رسيدى دستهاى خود را بلند كن و حمد و ثناى خدا را بجاآور و صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بفرست و از خدا بخواه از تو قبول كند؛ پس از آن دست خود را بر حجرالأسود بكش و آن را ببوس، اگر نتوانستى ببوسى دست بكش، و اگر نشد اشاره كن به آن و بگو:

«اللَّهُمَّ أمانَتِي ادَّيْتُها وَ مِيثاقي تَعاهَدتُهُ لِتَشْهَدَ لي بِالْمُوافاةِ. أللَّهُمَّ تَصْديقاً بِكِتابِكَ وَ عَلٰى سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اشهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ، وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ باللّهِ وَ كَفَرتُ بِالجِبتِ وَالطّاغُوتِ وَالَّلاتِ وَ العُزّى وَ عِبادَةِ الشَّيطانِ وَ عِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدعٰى مِن دُونِ اللّهِ».

واگر نتوانستى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:

«أللَّهُمَّ إلَيْكَ بَسَطْتُ يَدي وَ فِيما عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي فَاقْبَلْ سُبْحَتِي وَ اغْفِر لِي وَ ارحَمْنِي، اللَّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الكُفْرِ وَ الفَقْرِ وَمَواقِفِ الخِزْيِ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ».

فصل دوم: طواف خانۀ خدا واجبات، شرايط، احكام و آداب آن

اشاره

اولين واجب عمرۀ تمتّع «نيّت» و دومين واجب آن «احرام» بود كه شرح آن گذشت.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 139

سوم: «طواف خانۀ كعبه» است، بدين معنا كه هفت مرتبه دور خانۀ كعبه به گونه اى كه شرحش مى آيد بگردند؛ و هر دور را يك «شَوْط» مى نامند.

[طواف از اركان عمرۀ تمتّع است]
«مسألۀ 368» «طواف» از اركان عمرۀ تمتّع است؛

چنانكه از اركان عمرۀ مفرده و انواع حج نيز مى باشد، مگر طواف نساء كه هرچند واجب است ولى جزو عمره و حج نيست. پس در عمرۀ تمتّع اگر طواف را عمداً ترك كند تا وقت آن فوت شود عمرۀ او باطل مى شود. همچنين است عمرۀ مفرده و انواع حج؛ خواه ترك طواف با علم به مسأله باشد يا از روى ندانستن مسأله يا ندانستن محل طواف. و جاهل در حج علاوه بر اعادۀ حج بايد يك شتر نيز كفاره بدهد؛ و بنابراحتياط عالم به مسأله نيز اين كفاره را بدهد.

و ثبوت اين كفاره در عمره مبنى بر احتياط است.

و وقت فوت عمرۀ تمتّع وقتى است كه اگر بخواهد آن را با باقى اعمال عمره بجا آورد از وقوف به عرفات كه اولين ركن حج است باز مى ماند. و وقت فوت آن در انواع حج تمام شدن ماه ذيحجّه است. و وقت فوت آن در عمرۀ مفرده محل اشكال است و بايد به كتابهاى مفصل مراجعه شود.

«مسألۀ 369» كسى كه عمرۀ تمتّع را در اثر تأخير طواف باطل كرده

هرچند محتمل است احرامش نيز به اين عمل باطل شده باشد، ولى بنابر احتياط نيّت خود را به حج افراد برگرداند و احتياطاً احرام را نيز تجديد نمايد و پس از اتمام حج، يك عمرۀ مفرده بجا آورد، و در سال بعد نيز عمره و حج تمتّع را اعاده نمايد. و حكم كفارۀ آن در مسأله پيش گفته شد.

«مسألۀ 370» اگر كسى طواف را فراموش كرد

عمره و حج او باطل نيست؛ ولى هر وقت يادش آمد بايد آن را با نماز آن بجا آورد؛

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 140

بلكه بنابر احتياط واجب سعى صفا و مروه را نيز بجا آورد، هر چند آن را بجا آورده باشد. و اگر به وطن خود برگشته و مى تواند به مكه برگردد بايد برگردد؛ و قهراً اگر ماه احرامِ اول گذشته باشد بايد با احرام جديد وارد مكه شود. و اگر برگشتن براى او مقدور نيست يا مشقت دارد بايد به شخص مورد اطمينانى نيابت دهد تا طواف و نماز و سعى را به نيابت او به جا آورد.

و اگر در اين مدت پس از توجه به ترك طواف نزديكى كرده بايد كفاره بدهد؛ و كفارۀ آن بنابر احتياط واجب يك شتر است.

همچنين است بنابر احتياط اگر پيش از توجه نزديكى كرده است.

پس اگر طواف عمره بوده شتر را در مكه، و اگر طواف حج بوده شتر را در منىٰ قربانى كند.

«مسألۀ 371» محرم اگر به واسطۀ مرض خودش نتواند طواف كند

و تا آخرين فرصت ممكن نيز قدرت پيدانكند، پس اگر ممكن است ديگران او را طواف دهند، به نحوى كه پاهايش بر زمين گذاشته شود يا به زمين كشيده شود؛ و اگر ممكن نيست او را به دوش گيرند يا بر تخت گذارند و طواف دهند؛ و اگر به هيچ شكل طواف دادن او ممكن نيست بايد براى خود نايب بگيرد.

«مسألۀ 372» شخص مريض را كه طواف مى دهند

بايد همۀ شرايط و احكام طواف را به قدر ممكن رعايت كند.

شرايط طواف
اشاره

در صحيح بودن طواف پنج چيز شرط است:

اول «نيّت» است
اشاره

؛ بدين معنا كه بايد طواف را با توجه و قصد قربت و خلوص براى خدا بجا آورد.

«مسألۀ 373» لازم نيست نيّت را به زبان بياورد

يا تفصيل آن

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 141

را به قلب و دل بگذراند؛ بلكه همين كه بنا دارد عمل را براى خدا بجا آورد و دنبال اين بنا آن را بجا مى آورد كافى است.

طواف و ساير عبادتها مانند ساير كارهاى روزانه است كه انسان با توجه و اختيار خود انجام مى دهد. البته بايد اعمال عبادى را براى رضاى خدا و عمل به دستور او انجام دهد.

«مسألۀ 374» در صحيح بودن طواف و ساير عبادتها فرق نمى كند كه عمل را براى خدا بجا آورد، يا براى رضا و خوشنودى خدا،

يا براى اطاعت امر خدا، يا براى ترس و فرار از غضب خدا و اينكه خدا او را به جهنم نبرد، و يا براى اينكه خدا به او ثواب دهد و او را به بهشت ببرد.

«مسألۀ 375» اگر در بجا آوردن طواف يا ساير اعمال عمره و حج و عبادتهاى ديگر ريا كند،

يعنى براى نشان دادن و به رخ كشيدن و تحسين ديگران عمل را بجا آورد، علاوه بر اينكه عمل او باطل است در اين كار معصيت خدا رانيز كرده است و بايد توبه كند.

«مسألۀ 376» اگر در عملى كه براى خدا بجا مى آورد مخلص نباشد

و رضاى ديگرى را نيز شركت دهد عمل او باطل است.

«مسألۀ 377» اگر عمل را فقط براى خدا بجا آورد

ولى پس از تمام شدن عمل آن را به رخ ديگران بكشد، عمل باطل نمى شود.

دوم از شرايط طواف «طهارت از حدث» است؛
اشاره

پس طواف كننده بايد پاك باشد، هم از حدث اكبر كه موجب غسل است- مانند جنابت و حيض و نفاس و مسّ ميّت- و هم از حدث اصغر كه موجب وضوست، يعنى بايد با وضو باشد.

«مسألۀ 378» طهارت از حدث در طواف واجب شرط است؛

خواه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء؛ حتى در عمره

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 142

و حج مستحبى نيز چون پس از احرام اتمام آنها واجب مى شود طهارت در طواف آنها شرط است.

«مسألۀ 379» مُحدث «1» اگر طواف واجب بجا آورد باطل است؛

خواه از روى علم و عمد باشد يا از روى غفلت يا فراموشى يا ندانستن مسأله. مانند نماز كه اگر بى طهارت بجا آورده شود در هر حال باطل است و بايد از سر گيرد.

«مسألۀ 380» طواف يعنى «گردش هفت شَوْط دور خانۀ كعبه» مستحب مؤكد است؛

و هر چه انسان بتواند به نيّت خود يا به نيابت ديگران طواف كند خوب است. و در اين قبيل طواف كه مستحب است و جزو عمره و حج نيست طهارت از حدث اصغر شرط نيست؛ يعنى لازم نيست با وضو باشد، هر چند براى نماز آن بايد وضو بگيرد. ولى جنب و حائض و نفساء جايز نيست در مسجدالحرام داخل شوند؛ و اگر از روى نافرمانى يا فراموشى و غفلت داخل شدند و طواف مستحب بجا آوردند صحيح بودن آن محل اشكال است.

«مسألۀ 381» اگر در بين طواف واجب حدث خارج شود مسأله چهار صورت دارد:
اول: اينكه پيش از رسيدن به نصف حقيقى طواف باشد؛

در اين صورت طواف باطل مى شود و بايد پس از وضو آن را از سرگيرد؛ خواه حدث به اختيار او خارج شود يا بدون اختيار. و خوب است پس از وضو طواف و نماز آن را تمام كند و دوباره آنها را از سر گيرد.

دوم: اينكه پس از رسيدن به نصف و پيش ازتمام شدن شَوْط چهارم باشد؛

در اين صورت بنابر احتياط واجب پس از وضو

______________________________

(1)- «مُحدث» كسى است كه حدث اكبر يا اصغر از او سرزده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 143

طواف سابق را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند و دوباره طواف و نماز آن را از سر گيرد.

سوم: اينكه بعد از تمام شدن شَوْط چهارم به اختيار، خود را مُحدث كند؛

در اين صورت نيز مانند صورت دوم احتياط كند.

چهارم: اينكه پس از تمام شدن شوط چهارم بى اختيار حدث خارج شود؛

در اين صورت پس از وضو يا غسل كافى است طواف سابق را از جايى كه حدث خارج شده تمام كند.

«مسألۀ 382» اگر در بين طواف، حدث اكبر- مانند جنابت يا حيض و يا نفاس- عارض شود

بايد فوراً از مسجدالحرام خارج شود؛ و راجع به طواف جنب تفصيلى كه در مسألۀ پيش گفته شد جارى است. و حكم حائض و نفساء در مسائل آينده روشن خواهد شد. «1»

«مسألۀ 383» كسى كه از وضو يا غسل كامل معذور است،

مانند كسى كه وظيفه اش وضو يا غسل جبيره اى است، يا مسلوس و يا مبطون «2»، بايد به همان نحوى كه براى نماز عمل مى كرد براى هر يك از طواف و نماز طواف نيز عمل نمايد و بنابر احتياط براى مبطون نايب هم بگيرند تا براى او طواف كند.

و زن مستحاضه هر چند بنابر اقوىٰ جايز است بدون غسل و وضو وارد مسجدالحرام شود، ولى او نيز بايد براى هر يك از طواف و نماز آن مطابق آنچه براى نمازهاى يوميه عمل مى كرد عمل نمايد.

______________________________

(1)- به مسألۀ «390» مراجعه شود.

(2)- «مسلوس» كسى است كه بدون اختيار از او ادرار خارج مى شود؛ و «مبطون» كسى است كه به اسهال شديد مبتلا شده و بدون اختيار از مخرج غائط او مدفوع خارج مى شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 144

«مسألۀ 384» كسى كه از وضو يا غسل به طور كلى معذور است،

پس اگر اميد دارد كه عذرش برطرف شود و بتواند طواف را با وضو يا غسل بجا آورد، بنابر احتياط واجب بايد صبر كند. و اگر اميد ندارد يا اميد او برطرف شده است بايد براى طواف واجب و نماز آن تيمّم كند؛ بدل از وضو يا غسل يا هر دو به ترتيبى كه در نماز گفته شده است.

«مسألۀ 385» كسى كه از تيمّم نيز عذر دارد

و اميد هم ندارد كه عذرش برطرف شود و به اصطلاح «فاقد الطّهورين» است، پس جنب و حائض جايز نيست در مسجدالحرام وارد شوند؛ بلكه بايد براى طواف نايب بگيرند. همچنين كسى كه از وضو و تيمّم معذور است بايد نايب بگيرد؛ ولى بنابر احتياط واجب خودش نيز بدون طهارت طواف و نماز آن را بجا آورد.

«مسألۀ 386» اگر بدل از غسل تيمم كرد

و بعد حدث اصغر از او خارج شد، در اين صورت علاوه بر وضو يا تيمّمِ بدل آن، بنابر احتياط تيمّم بدل از غسل را نيز اعاده نمايد.

«مسألۀ 387» اگر در سابق وضو گرفته و شك كرد كه وضويش باطل شده يا نه

جايز است بنابر طهارت گذارد و لازم نيست وضو بگيرد؛ همچنين اگر از حدث اكبر پاك بوده و شك كرد كه مُحدث شده يا نه لازم نيست غسل كند. و بر عكس اگر سابقاً مُحدث بوده و شك كرد كه وضو يا غسل بجا آورده يا نه، بايد بنا گذارد بر باقى بودن حدث، و وضو يا غسل را بجا آورد.

و خوب است در دو صورت اول نيز احتياطاً وضو يا غسل را بجا آورد تا مبادا كشف خلاف شود و از ناحيۀ باطل بودن طواف به زحمت افتد.

«مسألۀ 388» اگر بعد از تمام شدن طواف شك كند

كه با

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 145

طهارت بوده يا نه، در هر صورت با احتمال توجه در اول عمل، طواف او صحيح است؛ ولى براى اعمال بعد و از جمله نماز طواف بايد طهارت را به نحوى تحصيل يا احراز «1» نمايد. و اگر در اثناى طواف شك كند كه طواف او با طهارت بوده يا نه و يقين به طهارت سابق نيز ندارد، در اين صورت بنابر احتياط پس از تحصيل طهارت طواف را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند و دوباره طواف و نماز را از سر گيرد؛ خواه پس از شَوْط چهارم باشد يا پيش از آن.

«مسألۀ 389» اگر زن در حال احرام حائض باشد

يا پس از احرام حائض شود بايد صبر كند تا پاك شود و طواف خود را بجا آورد؛ همچنين است زن نفساء. و اگر در احرام عمرۀ تمتّع است و وقت تنگ شده به گونه اى كه مى ترسد وقوف به عرفات را درك نكند بايد نيّت خود را به حج إفراد برگرداند و پس از تمام شدن حج يك عمرۀ مفرده بجا آورد؛ و در اين صورت وظيفۀ خود را انجام داده است.

«مسألۀ 390» اگر زن در بين طواف واجب حائض يا نفساء شود-

چنانكه گذشت- بايد فوراً از مسجدالحرام خارج شود و صبر كند تا پاك شود. و در مسأله چند صورت است:

اول: اينكه چهار شَوْط از طواف را انجام داده باشد؛ در اين صورت آنچه انجام داده صحيح است و بايد پس از پاك شدن آن را تكميل نمايد و پس از آن، نماز و سعى را بجا آورد. و اگر در احرام عمرۀ تمتّع است و مى ترسد وقوف به عرفات را درك نكند بايد سعى و تقصير را بدون تكميل طواف بجا آورد و براى حج محرم شود و پس از پاك شدن بنابر احتياط واجب اول باقيماندۀ طواف

______________________________

(1)- «احراز»: كسب اطمينان.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 146

عمره را با نماز آن، و پس از آن طواف حج را بجا آورد؛ همچنين است اگر پس از طواف و پيش از نماز طواف حائض يا نفساء شود.

دوم: اينكه پيش از انجام نصف طواف باشد؛ در اين صورت بنابر اقوىٰ طواف او باطل است. پس اگر وقت دارد بايد صبر كند؛ و اگر وقت تنگ شده و مى ترسد وقوف به عرفات را درك نكند بايد نيّت خود را به حج إفراد برگرداند و پس

از تمام شدن حج يك عمرۀ مفرده به جا آورد.

سوم: اينكه از نصف حقيقى گذشته، ولى چهار شَوْط تمام نشده است؛ در اين صورت پس از پاك شدن بنابر احتياط طواف سابق را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند و دوباره آنها را از سر گيرد.

و اگر وقت تنگ شده و مى ترسد وقوف را درك نكند، بنابر اقوىٰ مانند صورت دوم نيّت خود را به حج إفراد برگرداند.

چهارم: اينكه يقين دارد كه در آينده نيز قدرت طواف با طهارت را ندارد؛ مثل اينكه مى داند كاروان او فرصت نمى دهند كه او تا زمان پاك شدن و انجام طواف در مكه بماند. در اين صورت بايد براى طواف و نماز آن نايب بگيرد و خودش باقى اعمال را بدون طهارت انجام دهد.

«مسألۀ 391» اگر زن با احرام عمرۀ تمتّع وارد مكه شد و با اينكه فرصت طواف و ساير اعمال را داشت

عمداً و بدون عذر تأخير انداخت تا اينكه حائض شد و وقت هم تنگ شده است، در اين صورت بنابر احتياط واجب نيّت خود را به حج إفراد برگرداند و احتياطاً احرام را نيز تجديد نمايد، و پس از حج يك عمرۀ مفرده بجا آورد. ولى با اين حال كافى بودن حج او از حَجَّةالاسلام محل اشكال است؛ پس در سال آينده نيز حج را اعاده نمايد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 147

سوم از شرايط طواف «پاك بودن بدن و لباس» است از خون و ساير نجاسات.
«مسألۀ 392» بنابر احتياط واجب از نجاساتى كه در نماز بخشيده شده

- مانند خون كمتر از درهم «1» و نجاست لباسهاى كوچكى كه پوشاننده عورت نيستند، مثل جوراب و عرقچين- و حتى به دست كردن انگشتر نجس نيز اجتناب شود. ولى حمل اشياى متنجس در جيب و مانند آن مانعى ندارد؛ هر چند احتياط خوب است.

«مسألۀ 393» اگر شستن خون زخم و دمل مشقت و حرج داشته باشد

و تأخير طواف هم ميسّر نيست، طواف با آن مانعى ندارد. ولى اگر تأخير طواف ممكن است و وقت تنگ نيست، يا اينكه شستن آن مشقت ندارد و يا لباس را مى تواند عوض نمايد، در اين موارد بنابر احتياط واجب با آن طواف نكند.

«مسألۀ 394» اگر بعد از طواف يقين كند بدن يا لباس او در حال طواف نجس بوده است

و سابقاً آن را نمى دانسته، بنابر اقوىٰ طواف او صحيح است.

«مسألۀ 395» اگر نجس بودن بدن يا لباس را مى دانست ولى فراموش كرد

و پس از طواف يا در بين آن يادش آمد، بنابر احتياط طواف را اعاده نمايد.

«مسألۀ 396» اگر در پاكى بدن يا لباس خود شك داشته باشد،

پس اگر حالت گذشتۀ آن نجاست بوده بايد بنا گذارد بر نجاست آن، و آن را تطهير نمايد؛ و اگر حالت گذشته را نمى داند، يا مى داند كه پاك بوده مى تواند بنابر طهارت گذارد و شستن آن لازم نيست.

______________________________

(1)- اندازۀ درهم تقريباً به اندازۀ بند انگشت شست افراد متعارف يا دو ريالى هاى سابق است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 148

«مسألۀ 397» اگر در بين طواف نجاستى بر بدن يا لباس عارض شود،

طواف را از همانجا قطع كند و پس از شستن يا عوض كردن لباس از همانجا ادامه دهد؛ به شرط اينكه موالات عرفى «1» به هم نخورد. و اگر موالات به هم مى خورد، پس اگر بعد از شَوْط چهارم باشد طواف را از همانجا ادامه دهد و اعادۀ آن لازم نيست، هر چند خوب است؛ و اگر پيش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد، پس از تمام كردن طواف بنابر احتياط آن را از سر گيرد. همچنين است اگر نجاستى را ببيند و احتمال دهد كه الآن عارض شده باشد.

«مسألۀ 398» اگر در بين طواف نجاستى را بر بدن يا لباس ببيند

و يقين كند از اول بوده است، طواف را از همانجا قطع كند و پس از شستن يا عوض كردن لباس، آن را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند و بنابر احتياط دوباره آن طواف را با نماز از سر گيرد؛ بخصوص اگر پيش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد، يا شستن آن طول بكشد به گونه اى كه موالات عرفى به هم بخورد.

چهارم از شرايط طواف «ختنه» است در مردها؛ و اين شرط در زنها نيست.
«مسألۀ 399» مرد اگر ختنه نشده باشد، طوافش باطل است؛

مگر اينكه ختنه شده به دنيا آمده باشد. همچنين است بنابر ظاهر بچۀ مميّزى كه خودش احرام و طواف را انجام مى دهد. بلكه بنابر احتياط واجب اين شرط در بچۀ غير مميّزى كه او را طواف مى دهند نيز بايد رعايت شود؛ وگرنه صحت طواف و حلال شدن

______________________________

(1)- «موالات عرفى» يعنى پى در پى بودن مجموعۀ عمل از نظر عرف، به گونه اى كه فاصلۀ مجموعۀ طواف پيش از شستن و پس از آن به نحوى نباشد كه در عرف بگويند دو عمل است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 149

زن بر او محل اشكال است، مگر اينكه او را ختنه كنند و طواف دهند يا پس از بزرگ شدن، خود را ختنه كند و طواف را بجا آورد و در صورت عدم امكان نايب بگيرد.

«مسألۀ 400» اگر مرد ختنه نشده مستطيع گردد،

اگر مى تواند بايد ختنه شود و به حج برسد؛ و اگر وقت براى ختنه نيست خود را ختنه كند و در سال بعد به حج برود. و اگر به طور كلى ختنه براى او ضرر يا خطر دارد بايد عمره و حج را بجا آورد، و لكن بنابر احتياط واجب هم خودش طواف و نماز آن را بجا آورد و هم براى طواف نايب بگيرد و پس از طواف نايب، خودش نيز نماز طواف را بجا آورد.

پنجم از شرايط طواف «پوشاندن عورت» است بنابر مشهور و احتياط واجب.
«مسألۀ 401» اگر در حال طواف عورت خود را نپوشاند

صحت طواف او محل اشكال است؛ همچنين است اگر با پوشش غصبى آن را بپوشاند. و بنابر احتياط واجب طواف كننده در لباس خود همۀ شرايط لباس نمازگزار را رعايت كند.

واجبات طواف
اشاره

در طواف چند چيز واجب است، و به اصطلاح در حقيقت طواف معتبر است:

اول و دوم: اينكه طواف از حجرالأسود شروع شود و به حجرالأسود نيز ختم شود.
«مسألۀ 402» بايد به گونه اى طواف كند كه در عرف بگويند از حجرالاسود شروع كرد

و هفت دور طواف نمود و به آن ختم كرد. و سعى كند دقتهاى ناشى از وسوسه را در آن راه ندهد كه

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 150

علاوه بر زنندگى، بسا موجب اشكال هم خواهد شد.

و لازم نيست در آخر هر شَوْط بايستد و جلو و عقب برود و قصد شَوْط بعد نمايد؛ بلكه در شَوْطهاى بعد مى تواند بدون توقف دور بزند تا هفت شَوْط تمام شود. و بنابر احتياط به گونه اى شروع كند كه در اول طواف، همۀ بدن او از برابر همۀ حجرالاسود عبور نمايد. و اگر از باب مقدمۀ علميه «1» مقدار خيلى كمى از پيش شروع كند به قصد اينكه از اول حجرالاسود طواف باشد كافى است. و در آخر نيز قصد كند تا برابر نقطۀ شروع جزو طواف باشد به گونه اى كه از هفت شَوْط نه زيادتر طواف كرده باشد و نه كمتر.

سوم از واجبات طواف: اينكه خانۀ كعبه را در همۀ شَوْطها در طرف چپ خود قرار دهد.
«مسألۀ 403» طواف بايد به نحو متعارف باشد

و از دقتهاى ناشى از وسوسه اجتناب شود؛ بلكه به نحوى طواف كند كه در عرف بگويند در حال طواف است و خانۀ كعبه را در طرف چپ خود قرار داده است. و اگر طبعاً در گذشتن از مقابل اركان «2» و

______________________________

(1)- «مقدمۀ علميّه» يعنى كارى كه مقدمةً انجام مى شود به منظور علم و اطمينان پيدا كردن به اينكه به وظيفه عمل شده است.

(2)- كعبه چهار ركن دارد:

الف- ركن جنوب شرقى كه «حجرالاسود» بر آن نصب شده و «ركن حَجَر» نيز ناميده مى شود.

ب- ركن شمال شرقى كه به «ركن عراقى» معروف است؛ از درب كعبه گذشته نرسيده به حجر اسماعيل واقع شده است.

ج- ركن شمال غربى كه به «ركن شامى» معروف است؛ پس

از حجر اسماعيل قرار دارد.

د- ركن جنوب غربى كه به «ركن يمانى» معروف است؛ پيش از حجرالاسود نرسيده به آن قرار دارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 151

طواف دور حِجْر اسماعيل عليه السلام مقدارى شانۀ او از برابر كعبه منحرف مى شود مانعى ندارد. بر حسب بعضى از روايات پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه بر شتر خود سوار بودند طواف كردند و در اين حال قهراً شانه از خانۀ كعبه منحرف مى شود. ولى اگر در قسمتى از طواف خود براى بوسيدن اركان عمداً رو به كعبه كرد يا براى انجام كارى پشت به كعبه كرد يا در اثر فشار جمعيت به طور كلى از مسير عادى منحرف شد، آن مقدار از طواف را حساب نكند و آن را جبران نمايد.

«مسألۀ 404» گاهى ديده مى شود بعضى از افراد براى احتياط در امر طواف، ديگرى را وادار مى كند كه او را طواف دهد

و خود را در اختيار او قرار مى دهد و به او تكيه مى كند به نحوى كه اراده را از خود سلب كرده و آن شخص او را با فشار با خود مى برد. اين گونه طواف باطل است؛ و اگر فرضاً طواف نساء را به اين نحو بجا آورده باشد همسرش بر او حلال نشده است.

«مسألۀ 405» اگر در اثر كثرت جمعيت، انسان را بدون اختيار با خود ببرند

به نحوى كه حركت انسان به اختيار و ارادۀ خودش نباشد، اين مقدار از طواف صحيح نيست و بايد اين مقدار را از سر بگيرد؛ هر چند شانۀ چپ او از كعبه منحرف نشده باشد.

«مسألۀ 406» انسان در حال طواف مى تواند آهسته برود،

و مى تواند تند برود و يا بدود، و مى تواند سواره طواف كند؛ ولى خوب است حركت او به نحو متعارف باشد و به گونه اى طواف كند كه ديگران را اذيت نكند.

چهارم از واجبات طواف: اينكه حجْر اسماعيل عليه السلام را نيز دور بزند؛
اشاره

بدين معنا كه دور خانۀ كعبه و حِجْر بگردد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 152

و «حِجْر اسماعيل عليه السلام» محلى است متصل به خانۀ كعبه كه مطابق اخبار وارده محل دفن حضرت اسماعيل عليه السلام و مادر او و جمعى از انبياء عليهم السلام است.

«مسألۀ 407» اگر در طواف داخل حجر اسماعيل عليه السلام شود

و فقط به دور خانۀ كعبه بگردد، طواف او باطل است و بايد از سر گيرد. و اگر در بعضى از شوطها اين كار را كند، بنابر اقوىٰ كافى است همان شَوْط را از حَجَرالأسود تا حَجَرالأسود از سر گيرد؛ هرچند احوط اتمام طواف و اعادۀ همۀ آن مى باشد.

«مسألۀ 408» اگر در بعضى از شَوْطها از روى ديوار حِجْر كه ديوار كوتاهى است طواف كند،

بنابر احتياط واجب بايد مانند مسألۀ پيش عمل نمايد. و بنابر احتياط در حال طواف دست خود را روى ديوار حِجْر نگذارد؛ ولى دست گذاشتن و تماس با سطح خارج ديوار حِجْر مانعى ندارد.

پنجم از واجبات طواف: اينكه طواف دور همۀ كعبه و خارج از خود كعبه واقع شود.
«مسألۀ 409» در پايين بعضى از اطراف كعبه يك نما و پيش آمدگى است كه آن را «شاذرْوان» مى گويند؛

و بنابر مشهور آن پيش آمدگى جزو خانۀ كعبه است و ديوار، عقبتر از آن بنا شده است. پس طواف كننده بايد خارج از شاذروان طواف كند؛ و اگر در اثر كثرت جمعيت يا غير آن روى شاذرْوان حركت كند آن مقدار از طواف او باطل است و بايد آن مقدار را از سر گيرد، و احتياطاً پس از اتمام طواف همۀ طواف را نيز اعاده نمايد. و بنابر احتياط در حال طواف دست خود را روى شاذروان و يا به ديوار بالاى شاذروان نيز نگذارد؛ زيرا در نتيجه دست او داخل فضاى كعبه شده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 153

ششم از واجبات طواف:- بنابر مشهور- اينكه طواف بين كعبه و مقام ابراهيم عليه السلام واقع شود.
«مسألۀ 410» بنابر مشهور اگر پشت مقام ابراهيم عليه السلام طواف كنند

كه مقام نيز در محدودۀ طواف واقع شود طواف باطل است.

و گفته شده كه فاصلۀ بين «كعبه» و «مقام» بيست و شش ذراع و نصف «1» است و اين فاصله بايد در همۀ اطراف رعايت شود؛ و چون بنابر احتياط در ناحيۀ حِجْر اسماعيل عليه السلام نيز اين فاصله از خود كعبه حساب مى شود و مسافت حِجْر بيست ذراع است، در نتيجه براى طواف در ناحيۀ حِجْر شش ذراع و نيم مسافت باقى مى ماند. و براى اين حكم به حديث «محمد بن مسلم» استدلال شده است.

و لكن بر حسب حديث معتبر «حلبى» طواف در پشت مقام ابراهيم عليه السلام نيز مانعى ندارد؛ ولى مكروه است مگر در صورت ناچارى. و هر چند عمل به مضمون اين حديث كه موافق با اطلاقات ادلۀ طواف است اقوىٰ است، ولى بنابر احتياط مستحب به موارد ضرورت و ناچارى اكتفا شود. البته بايد كوشش كند در حال طواف از جمعيت طواف كنندۀ متصل به كعبه زياد

فاصله نگيرد و متصل به جمعيت طواف كند. و حديث «محمد بن مسلم» علاوه بر ضعف سند، بسا ناظر است به اينكه اگر كسى بخواهد پشت مقام ابراهيم عليه السلام با فاصلۀ زياد از كعبه و از جمعيت به تنهايى طواف كند، در عرف طواف كعبه صادق نيست؛ بلكه طواف در مسجد است.

ضمناً يادآور مى شود كه فتواى منسوب به مشهور، بين قدماى از فقها مشهور نيست؛ زيرا غير از «شيخ طوسى» و «ابن بَرّاج» در

______________________________

(1)- «يك ذراع» تقريباً حدود نيم متر است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 154

كلمات ديگران مانند «شيخ صدوق» و «شيخ مفيد» و «سيد مرتضى» و «ابو الصلاح» يافت نشد؛ و چون علماى غير شيعه به اين شرط قائل نيستند اگر از خصائص قطعى شيعه بود فقهاى قديم شيعه همه متعرض آن مى شدند.

هفتم و هشتم از واجبات طواف: اينكه طواف بايد هفت شَوْط كامل باشد،
اشاره

نه كمتر و نه زيادتر. همچنين بنابر اقوىٰ بايد اين هفت شَوْط عرفاً متوالى و پى در پى واقع شود به نحوى كه عمل واحد شمرده شود؛ پس نبايد بين شَوْطها و اجزاى آنها فاصله زياد پيدا شود، مگر در موارد خاصى كه استثنا شده باشد.

«مسألۀ 411» اگر از اول عمداً نيّت كند كمتر از هفت شَوْط يا بيشتر طواف كند

طوافش باطل است؛ هر چند بالاخره هفت شَوْط بجا آورد. بلكه اگر از روى ندانستن مسأله يا سهو و يا غفلت نيّت كمتر يا بيشتر كند صحّت آن نيز محل اشكال است؛ هر چند بالاخره هفت شَوْط انجام دهد.

«مسألۀ 412» اگر در بين طواف از نيّت هفت شوط برگردد

و نيّت كند طواف را كمتر يا بيشتر از هفت شوط انجام دهد، هر چه را با اين نيّت بجا آورده باطل است و بايد آن را اعاده نمايد. و اگر موالات عرفى به هم خورده يا با اين نيّت زيادتر بجا آورده، اصل طواف باطل است و بايد آن را از سر گيرد.

بقيۀ مسائل زياد كردن طواف

«مسألۀ 413» اگر بعد از تمام شدن هفت شَوْط نيّت كند يك شَوْط ديگر زياد كند

كه طواف او هشت شَوْط باشد و اين كار را انجام دهد، بنابر اقوىٰ طواف او باطل مى شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 155

«مسألۀ 414» اگر از اول يا در بين نيّت كند كه هفت شَوْط طواف كند

و پس از آن يك دور بدون قصد طواف براى تماشا يا تبرّك يا پيدا كردن كسى مثلًا بگردد طواف او صحيح است.

«مسألۀ 415» اگر در اثر ندانستن مسأله گمان كرد همين طور كه هفت شَوْط طواف شرعى است يك شَوْط هم طواف شرعى مستحب است،

پس از اول طواف يا در بين آن نيّت كرد هشت شَوْط طواف كند كه هفت شَوْط آن طواف واجب باشد و يك شَوْط آن طواف مستحب جداگانه باشد، هفت شَوْط طواف او صحيح است؛ هرچند خوب است آن را از سر گيرد. همچنين است اگر پس از تمام شدن هفت شَوْط با اين گمان يك شَوْط اضافه كند.

«مسألۀ 416» بنابر احتياط واجب در طواف واجب «قِران» جايز نيست؛

يعنى جايز نيست پس از اتمام طواف واجب بدون اينكه نماز طواف فاصله شود يك طواف ديگر بجا آورد. ولى در طواف مستحبى «قِران» بين آنها مانعى ندارد؛ پس جايز است چند طواف مستحبى به دنبال هم بجا آورد و بعد نمازهاى آنها را بخواند، هر چند بنابر مشهور كراهت دارد.

«مسألۀ 417» اگر يك شَوْط يا كمتر يا بيشتر بر طواف خود اضافه كند

و قصدش اين باشد كه زياده را جزو طواف ديگر قرار دهد، از موارد قِران حساب مى شود و حكم قِران بر آن جارى است.

«مسألۀ 418» در طواف واجب اگر از اول يا در بين طواف، قصد قِران كند،

بنابر احتياط واجب بايد پس از مقدارى فاصله كه موالات به هم بخورد طواف را از سر گيرد؛ و اگر بعد از تمام شدن طواف قصد طواف ديگر كند و آن را بجا آورد بنابر اقوىٰ طواف اول او صحيح است، هر چند احوط اعاده است.

«مسألۀ 419» اگر از روى سهو و غفلت بر هفت شَوْط اضافه نمود،

پس اگر زياده كمتر از يك شَوْط است آن را رها كند و بنابر مشهور و اقوىٰ طواف او صحيح است؛ ولى خوب است اعاده كند.

و اگر زياده يك شَوْط يا بيشتر است بنابر احتياط طواف را ادامه دهد تا چهارده شَوْط شود به قصد قربت مطلقه، يعنى قصد وجوب يا استحباب نكند؛ و بعد دو ركعت نماز طواف به قصد طواف واجب بجا آورد بدون اينكه معيّن كند كه «واجب» طواف اول است يا دوم، و دو ركعت ديگر بعد از سعى صفا و مروه بجا آورد.

مسائل كم كردن از طواف يا قطع طواف

«مسألۀ 420» قطع كردن طواف مستحب هر چند بدون عذر باشد مانعى ندارد.

بلكه در طواف واجب نيز دليل مورد اعتمادى بر حرمت قطع آن نيست؛ هر چند احوط ترك است، مگر در صورت ضرورت يا احتياج.

«مسألۀ 421» اگر در بين طواف عمداً آن را رها كرد،

پس اگر منافى طواف بجا نياورده و موالات عرفى آن نيز به هم نخورده است مى تواند همان طواف را تمام كند و طواف او صحيح است.

و اگر منافى طواف بجا آورده يا موالات عرفى آن به هم خورده است، پس اگر پيش از نصف بوده طواف او باطل است و بايد آن را از سر گيرد؛ و اگر بعد از نصف بوده بنابر احتياط آن را تمام كند و دوباره از سر گيرد.

«مسألۀ 422» اگر در بين طواف خسته شد

مى تواند در محل طواف به مقدارى كه موالات عرفى طواف به هم نخورد استراحت كند و بعد طواف را ادامه دهد.

«مسألۀ 423» اگر در بين طواف واجب عمداً آن را رها كند

و داخل كعبۀ معظّمه شود، پس اگر پيش از نصف طواف باشد طواف

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 157

او باطل مى شود و بايد آن را از سر گيرد. و اگر پس از نصف باشد بنابر احتياط آن را تمام كند و نماز آن را نيز بخواند؛ ولى دوباره طواف و نماز را از سر گيرد.

«مسألۀ 424» اگر از روى سهو و فراموشى بعضى از طواف واجب را ترك كرد

و پيش از خارج شدن از مَطاف «1» و به هم خوردن موالات عرفى و حادث شدن منافيات طواف يادش آمد، مى تواند آن را تمام كند و طواف او صحيح است.

و اگر از مطاف به طور كلى خارج شده يا موالات عرفى آن به هم خورده است يا بعضى از منافيات طواف حادث شده؛ مسأله چند صورت دارد:

اول: اينكه مقدار باقيمانده يك شوط يا كمتر باشد؛ در اين صورت پس از اينكه يادش آمد بايد باقيمانده را بجا آورد و طواف او صحيح است. و اگر خودش نمى تواند- مثل اينكه به وطن برگشته است- بايد براى همان باقيمانده نايب بگيرد.

دوم: اينكه مقدار باقيمانده بيشتر از يك شَوْط باشد ولى چهار شَوْط را تمام كرده باشد؛ اين صورت نيز بنابر اقوىٰ مثل صورت اول است. ولى بنابر احتياط پس از تمام كردن طواف سابق همۀ طواف را نيز از سر گيرد؛ و اين احتياط تا ممكن است ترك نشود.

سوم: اينكه بيش از نصف طواف را بجا آورده باشد ولى چهار شوط را تمام نكرده باشد؛ در اين صورت پس از اينكه يادش آمد بنابر احتياط واجب طواف سابق را تمام كند و پس از نماز آن، دوباره طواف و نماز آن را از سر گيرد.

______________________________

(1)- «مَطاف» محدودۀ معيّنى است كه

بايد طواف در آن واقع شود؛ و مقدار آن محدوده در مسألۀ «410» بيان شده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 158

چهارم: اينكه كمتر از نصف طواف را بجا آورده باشد؛ در اين صورت بنابر مشهور و قاعده، طواف او باطل است؛ ولى بنابر احتياط مانند صورت سوم عمل نمايد. و در همۀ اين صوَر اگر به وطن برگشته و برگشتن به مكه براى او مشقت دارد براى خود نايب بگيرد.

«مسألۀ 425» اگر در بين سعى صفا و مروه متوجه شود كه بعضى از طواف را ترك كرده است

بنابر احتياط نسبت به طواف مانند مسألۀ پيش عمل نمايد، و نسبت به سعى بنابر احتياط آن را تمام كند و دوباره بجا آورد. مگر اينكه توجّه او به نقص طواف بعد از انجام چهار شوط از طواف و چهار شوط از سعى باشد كه در اين صورت پس از اتمام طواف و اعاده آن بنابر احتياط اتمام سعى كافى است.

«مسألۀ 426» اگر در بين طواف مريض شود

به گونه اى كه نمى تواند طواف را هر چند با كمك ديگران ادامه دهد، پس اگر بعد از تمام شدن شَوْط چهارم باشد بنابر احتياط براى تمام كردن آن نايب بگيرد؛ و اگر در مكه حالش خوب شد خودش نيز باقيمانده را بجا آورد، و بهتر است همۀ طواف را نيز از سر گيرد.

و اگر پيش از نصف باشد طواف او باطل مى شود. پس اگر در آينده بتواند بايد خودش آن را بجا آورد، هر چند ديگران او را طواف دهند؛ و اگر نتواند بايد نايب بگيرد.

و اگر بعد از نصف و پيش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد بنابر احتياط مانند صورت اول عمل كند و بعد نيز طواف را از سر گيرد؛ و اگر نمى تواند نايب بگيرد.

«مسألۀ 427» قطع كردن طواف براى انجام كارهاى ضرورى

مربوط به خود يا ديگران مانعى ندارد؛ بلكه در اخبار وارده نسبت

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 159

به قطع طواف براى انجام خواسته هاى مؤمنين ترغيب و تشويق نيز شده است.

پس اگر طواف مستحب باشد در هر صورت مى تواند از جايى كه قطع كرده ادامه دهد. و اگر طواف واجب باشد، پس اگر از محل طواف خارج نشده و موالات عرفى نيز به هم نخورده است مى تواند طواف سابق را ادامه دهد و صحيح است؛ و اگر موالات عرفى به هم خورده است در مسأله چند صورت است:

اول: اينكه بعد از شَوْط چهارم قطع شده باشد؛ در اين صورت بايد طواف گذشته را ادامه دهد و صحيح است؛ ولى بنابر احتياط پس از تمام كردن، آن را از سر گيرد.

دوم: اينكه بعد از نصف طواف و پيش از تمام شدن شَوْط چهارم باشد؛ در اين صورت

احتياط كند، يعنى طواف گذشته را تمام كند و بعد آن را از سر گيرد.

سوم: اينكه پيش از نصف باشد در اين صورت طواف او باطل شده و بايد آن را از سر گيرد.

«مسألۀ 428» اگر در اثر عارض شدن جنابت يا حيض يا نفاس يا حدث اصغر و يا نجس شدن بدن يا لباس طواف را قطع كند،

حكم آنها در بحث شرايط طواف، مسائل «381»، «390»، «397» بيان شده است.

«مسألۀ 429» اگر در بين طواف واجب وقت نماز واجب تنگ شود،

واجب است طواف را قطع كند و نماز را بخواند. پس اگر بعد از شَوْط چهارم طواف بوده همان طواف را تمام كند؛ و اگر پيش از تمام شدن شَوْط چهارم بوده، بنابر احتياط طواف را تمام كند و نماز آن را بخواند و دوباره آن را از سر گيرد. و نيز جايز بلكه مستحب است براى درك جماعت يا فضيلت وقت، طواف واجب را قطع كند و پس از نماز مطابق دستور فوق عمل نمايد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 160

مسائل شك در طواف

«مسألۀ 430» در چند مورد طواف كننده به شك خود اعتنا نمى كند و حكم به صحت طواف او مى شود:
اول: اينكه بعد از فراغت از هفت شَوْط شك كند آيا طواف را صحيح انجام داده يا نه؛

مثلًا احتمال بدهد از طرف راست دور زده باشد، يا در حال طواف مُحدث بوده، يا از داخل حِجْر اسماعيل عليه السلام طواف كرده باشد.

دوم: اينكه بعد از فراغت از طواف و وارد شدن در واجب ديگرى- مثل نماز طواف يا سعى- در عدد شَوْطها شك كند؛

به شرط اينكه يك طرف احتمال او هفت شَوْط باشد، مثلًا شك كند آيا هفت شَوْط بجا آورده يا كمتر يا بيشتر. ولى اگر از طواف منصرف شده و هنوز وارد واجب ديگرى نشده در عدد شَوْطها شك كند و احتمال نقيصه در ميان باشد، صحت طواف او خالى از اشكال نيست و احوط اعادۀ آن است.

سوم: اينكه در آخر شَوْط باشد و يقين دارد كه هفت شَوْط كامل طواف كرده

ولى نسبت به زياده شك كند و احتمال بدهد كه يك شَوْط يا بيشتر اضافه كرده باشد.

چهارم: كسى كه كثيرالشك و خارج از متعارف باشد؛

و خوب است چنين شخصى ديگرى را وادار كند تا مراقب طواف او باشد و عدد شَوْطها را حفظ كند.

«مسألۀ 431» در چند صورت شك در طواف موجب بطلان طواف است
اشاره

و بايد آن را از سر گيرد؛ و جامع همۀ آنها اين است كه هفت شَوْط قطعى نشده باشد و احتمال نقيصه در بين باشد:

اول: اينكه همۀ اطراف احتمال، كمتر از هفت باشد؛

مثل اينكه

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 161

شك بين سه و چهار، يا چهار و پنج، يا پنج و شش باشد.

دوم: اينكه پيش از فراغت از طواف، بين هفت و كمتر شك كند.
سوم: اينكه بين كمتر از هفت و بيشتر از هفت شك كند،

مثلًا شك كند آيا شش شَوْط بجا آورده يا هشت شَوْط.

چهارم: اينكه بين هفت و كمتر و زيادتر شك كند

و هنوز از طواف، منصرف نشده باشد.

پنجم: اينكه پيش از رسيدن به حَجرالاسود و تمام شدن شَوْط،

بين هفت و بيشتر شك كند.

«مسألۀ 432» «گمان» در عدد شَوْطها

و در شرايط طواف معتبر نيست و حكم شك را دارد.

«مسألۀ 433» اگر در طواف مستحب در عدد شَوْطها شك كند،

بنابر كمتر گذارد و طواف او صحيح است.

«مسألۀ 434» اگر رفيق انسان كه مورد اعتماد است به عدد شَوْطها يقين دارد

اعتماد بر شمارۀ او جايز است.

مسائل متفرقۀ طواف
«مسألۀ 435» اگر در بين سعى صفا و مروه يادش آيد كه طواف را بجا نياورده

يا طوافش باطل بوده است، بايد سعى را رها كند و طواف و نماز آن را بجا آورد و پس از آنها سعى را از سر گيرد.

و همچنين بنابر احتياط واجب اگر پس از تمام شدن سعى يادش آيد كه طواف را بجا نياورده يا باطل بوده، پس از طواف و نماز آن سعى را دوباره بجا آورد.

«مسألۀ 436» اگر مريض يا كودكى را به دوش گرفت تا طوافش دهد

مى تواند براى خودش نيز قصد طواف كند؛ و طواف هر دو صحيح است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 162

«مسألۀ 437» در حال طواف تكلّم كردن، خنديدن، شعر خواندن و مانند اينها اشكال ندارد؛

ولى در طواف واجب كراهت دارد. بلكه سزاوار است در هر طوافى مشغول دعا و ذكر خداوند و تلاوت قرآن باشد.

«مسألۀ 438» آب خوردن در حال طواف

و در بين آن مانعى ندارد.

«مسألۀ 439» لازم نيست در حال طواف روى طواف كننده به طرف جلو باشد؛

بلكه جايز است به طرف چپ يا راست بلكه عقب نگاه كند يا صورت خود را به طرف راست يا چپ بگرداند؛ و مى تواند طواف را رها كند و خانۀ كعبه را ببوسد و برگردد و از همانجا طواف كند. ولى چنانكه گذشت در حال طواف بايد شانۀ چپ او عرفاً به طرف كعبه باشد، و لكن از دقتهاى عاميانۀ ناشى از وسوسه بايد اجتناب شود.

«مسألۀ 440» هر گاه در حال طواف در قسمتى از آن اشكالى پيش آمد

- مثل اينكه او را بى اختيار بردند يا در اثر كثرت و فشار جمعيت، پشت يا رو به كعبه شد و قسمتى از طواف به اين صورت انجام شد- بايد همان قسمت را از سر گيرد؛ و در صورت شك كمى از پيش شروع كند و قصد كند آنچه واقعاً طواف نشده طواف باشد. و اگر برگردد و از حَجَرالاسود به قصد طواف شروع كند محل اشكال است.

و اگر نمى تواند برگردد مى تواند بدون قصد طواف با جمعيت تا جايى كه از آنجا بايد طواف را انجام دهد دور بزند و از آنجا قصد طواف كند. و اگر كثرت جمعيت او را نمى برد بلكه سبب مى شود به اختيار خودش تندتر يا كندتر راه برود طواف او صحيح است و اعادۀ آن لازم نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 163

آداب و مستحبات طواف
«مسألۀ 441» 1- مستحب است در حال طواف بگويد:

«أللّهُمَّ إنِّي أسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذي يُمْشى بِهِ عَلٰى طَلَلِ الْماء كَما يُمْشى بِهِ عَلٰى جَدَدِ الارْضِ وَ أَسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ وَ أَسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذي تَهْتَزُّ لَهُ أقْدامُ مَلائكَتِكَ وَ أَسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذي دَعاكَ بِهِ مُوسىٰ مِنْ جانِبِ الطُّورِ فاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ الْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ، وَ أَسْالُكَ بِاسْمِكَ الَّذي غَفَرْتَ بِهِ لُمحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله و سلم ما تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِهِ وَ ما تَأخَّر وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ أن تَفْعَلَ بِي كَذا وَ كَذا». «1»

و به جاى «كذا و كذا» حاجات خود را بطلبد.

2- در حال طواف بگويد:

«اللَّهُمَّ إنِّي إلَيْكَ فَقيرٌ و إنِّي خائِفٌ مُسْتَجيرٌ فَلا تُغَيِّر جِسْمِي و لا تُبَدِّلْ إسْمِي».

3- هر وقت به در خانۀ كعبه مى رسد

صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد و اين دعا را بخواند:

«سائِلُكَ فَقيرُكَ مِسْكينُكَ بِبابِكَ، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالجَنَّةِ. أللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ و الْحَرَمُ حَرَمُكَ وَ العَبْدُ عَبْدُكَ وَ هذا مَقامُ الْعائِذِ الْمُستَجيرِ بِكَ مِنَ النّارِ فَأعْتِقْني وَ وَالِدَيَّ وَ اهْلي وَ وُلْدِي وَ إخْوانِيَ الْمُؤمِنينَ مِنَ النّارِ يا جَوادُ يا كَريمُ» «2»

4- وقتى كه به حِجْر اسماعيل عليه السلام رسيد،

پيش از رسيدن به ناودان سر را بلند كند و در حال نگاه به ناودان بگويد:

«أللّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ وَ أَجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ وَ عافِنِي مِنَ السُّقْمِ وَ اوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَ ادْرَأ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الإنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ».

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 406.

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

احكام و مناسك حج (منتظرى)؛ ص: 163

(2)- من لايحضره الفقيه، 2/ 531.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 164

5- وقتى كه از حِجْر اسماعيل عليه السلام گذشت و به پشت كعبه رسيد

بگويد: «يا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ يا ذَا الْجُودِ وَ الْكَرَمِ إنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْهُ مِنِّي إنَّكَ أنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ».

6- وقتى كه به ركن يمانى رسيد دست بلند كند و بگويد:

«يا اللّهُ يا وَليَّ الْعافِيَةِ و خالِقَ الْعافِيَةِ و رازِقَ العافِيَةِ وَ الْمُنْعِمَ بِالْعافِيَةِ وَ الْمَنّانَ بِالعافِيَةِ وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعافِيَةِ عَلَيَّ وَ عَلىٰ جَميع خَلْقِكَ يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَ رَحيمَهُما صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ارْزُقْنَا الْعافِيَةَ وَ دَوامَ العافِيَةِ وَ تَمامَ العافِيَةِ وَ شُكْرَ العافِيَةِ في الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ يا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ». «1»

7- در بين ركن يمانى و حَجرالاسود بگويد:

«رَبَّنٰا آتِنٰا فِي الدُّنْيٰا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ».

8- در شوط هفتم وقتى كه به مستجار-

كه نزديك ركن يمانى و مقابل در كعبه است- رسيد دو دست خود را بر ديوار كعبه بگشايد و شكم و صورت خود را به كعبه بچسباند و بگويد: «أللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هذا مَكانُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ».

پس از آن به گناهان خود اعتراف كند؛ زيرا هر بندۀ مؤمنى در اين مكان به گناهان خود اعتراف كند و طلب آمرزش نمايد، خداى منّان گناهان او را مى آمرزد، إن شاءَ اللّه تعالى؛ پس بگويد: «أللَّهُمَّ مِن قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ العافِيَةُ، أللَّهُمَّ انَّ عَمَلي ضَعِيفٌ، فَضاعِفْهُ لي، وَ اغْفِرْ لي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي وَ خَفِيَ عَلىٰ خَلْقِكَ».

پس از آن پناه ببرد به خدا از آتش جهنم، و آنچه مى خواهد دعا كند.

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «20» از «ابواب الطواف»، حديث 7.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 165

9- ركن يمانى را استلام كند،

يعنى ببوسد يا لمس كند و خود را به حَجرالاسود برساند و طواف را تمام كند و بگويد: «أللَّهُمَّ قَنِّعْني بِما رَزَقْتَنِي وَ بارِكْ لِي فِيما آتَيْتَنِي». «1»

10- مستحب است در هر شَوْط، ستونهاى چهارگانۀ كعبه

و نيز حَجرالاسود را استلام كند و يا به آن اشاره نمايد.

11- در وقت استلام حَجَرالاسود بگويد:

«أللّهُمَّ أمانَتِي أدَّيْتُها وَ مِيثاقِي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافاةِ».

ضمناً يادآور مى شود چون سند بعضى از دعاها مورد اعتماد نيست خوب است دعاها به قصد رجاء خوانده شوند. «2»

فصل سوم: نماز طواف

اشاره

چهارم از واجبات عمرۀ تمتّع «نماز طواف» است.

«مسألۀ 442» واجب است بعد از تمام شدن طواف واجب دو ركعت نماز

مانند نماز صبح به قصد نماز طواف بخواند؛ خواه طواف عمره باشد يا طواف حج يا طواف نساء.

«مسألۀ 443» واجب است پس از تمام شدن طواف واجب بدون فاصلۀ عرفى نماز طواف را بخواند؛

و نبايد عمداً آن را تأخير اندازد.

«مسألۀ 444» نماز طواف واجب را بنابر احتياط واجب بايد

______________________________

(1)- من لايحضره الفقيه، 2/ 534.

(2)- يعنى به اميد مطلوبيت انجام دهد، نه به قصد ورود در شرع تا اينكه مستلزم نسبت دادن حكم غير معلوم به خداوند متعال گردد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 166

پشت مقام ابراهيم عليه السلام و نزديك به آن بخواند؛ به نحوى كه مقام در جلوى او قرار گيرد و عرفاً گفته شود نزد مقام خوانده است. مگر اينكه در اثر كثرت جمعيت نتواند و مزاحم او شوند؛ پس در اين صورت آن را پشت مقام ولى عقب تر بخواند، ولى بنابر احتياط واجب نزديكترين مكان را نسبت به مقام ابراهيم عليه السلام رعايت نمايد.

و اما نماز طواف مستحب را در هر جاى مسجدالحرام بخواند كافى است.

«مسألۀ 445» جايز است در نماز طواف پس از حمد هر سوره اى را كه مى خواهد بخواند؛

به جز سوره هايى كه در آنها سجدۀ واجب است. ولى مستحب مؤكد است در ركعت اول سورۀ:

«قل هو اللّه احد» و در ركعت دوم سوره: «قل يا أيّها الكافرون» را بخواند.

«مسألۀ 446» نماز طواف را مى تواند مانند نماز صبح بلند بخواند،

و مى تواند مانند نماز ظهر آهسته قرائت كند.

«مسألۀ 447» اگر در ركعتهاى نماز طواف شك كرد،

نماز باطل مى شود و بايد آن را از سر بگيرد. و اگر در يكى از افعال يا اقوال آن شك كرد، پس اگر محل آن نگذشته است آن را بجا آورد؛ و اگر محل آن گذشته است به شك خود اعتنا نكند. و اگر در ركعتهاى آن يا در افعال و اقوال آن به يك طرف اطمينان پيدا كرد به اطمينان خود عمل كند.

«مسألۀ 448» اگر نماز طواف واجب را فراموش كند

و در اثناء سعى يادش آيد، بايد برگردد و نماز را پشت مقام بخواند و سپس سعى را از محلى كه قطع نموده تمام كند.

«مسألۀ 449» اگر نماز طواف واجب را فراموش كرد

و پس

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 167

از عمره يا حج يادش آيد، پس اگر هنوز در مكه است بايد آن را در پشت مقام بجا آورد؛ همچنين است اگر از مكه خارج شده ولى مى تواند به مكه برگردد و براى او مشقت ندارد. و لازم نيست سعى را اعاده نمايد؛ هر چند خوب است. و اگر برگشتن به مكه براى او حرج و مشقت دارد هر جا هست- هر چند در شهر خود- آن را بخواند.

«مسألۀ 450» در حكم فراموشى نماز است اگر در اثر ندانستن مسأله آن را نخوانده است،

يا فهميد نمازى كه خوانده باطل بوده است.

«مسألۀ 451» اگر نماز طوافى را كه فراموش كرده يا باطل بوده

يا در اثر ندانستن مسأله نخوانده است پيش از خواندن آن از دنيا برود، وليِّ او بايد آن را به جاى او بخواند.

«مسألۀ 452» اگر عمداً و با علم به مسأله نماز طواف عمره يا حج را نخواند

تا وقت تدارك آن بگذرد، در اين صورت صحيح بودن عمره و حج او محل اشكال است؛ پس بنابر احتياط واجب نماز را بخواند و عمره يا حج را نيز اعاده نمايد.

«مسألۀ 453» بر هر مكلف واجب است نماز خود و شرايط و واجبات و قرائت و ذكرهاى واجب آن را به طور صحيح ياد بگيرد؛

مخصوصاً كسى كه مى خواهد به حج برود. و اگر كوتاهى كند و نماز خود را تصحيح نكند، صحت عمره و حج او محل اشكال است؛ و قهراً در حلال شدن زن و ساير محرمات احرام با اشكال مواجه مى شود.

«مسألۀ 454» اگر نتوانست قرائت يا ذكرهاى واجب نماز را ياد بگيرد

بايد كسى را وادارد تا در وقت خواندن به او تلقين كند؛

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 168

و اگر ممكن نيست بايد به هر نحو ممكن است خودش نماز را بخواند، و به يك نفر نيز نيابت دهد تا به جاى او نماز را بخواند؛ و اگر كسى قرائت نمازش درست نيست و نمى تواند خوب ياد بگيرد جايز نيست به نيابت ديگرى به حج برود.

«مسألۀ 455» نماز طواف را در همه وقت جايز است بخواند؛

مگر اينكه موجب فوت نماز واجب يوميه شود؛ پس در اين صورت اول نماز يوميه را بخواند.

«مسألۀ 456» اگر كسى نماز طواف واجب را در حِجْر اسماعيل عليه السلام بجا آورد

و پس از نماز متوجه اشتباه خود شود بايد نماز را در پشت مقام ابراهيم عليه السلام اعاده نمايد.

«مسألۀ 457» كسى كه در عمرۀ تمتّع بعد از طواف وضويش باطل شده

و خجالت كشيده كه بگويد وضويش باطل شده و نمازش را بى وضو خوانده و بعد از آن سعى و تقصير را بجا آورده و از احرام خارج شده است، بايد نماز طواف و سعى و تقصير را اعاده نمايد.

«مسألۀ 458» خواندن نماز طواف به جماعت در حال اختيار محل اشكال است؛

و در حال ضرورت نيز نبايد به آن اكتفا كند.

«مسألۀ 459» اگر بين طواف واجب و نماز آن زياد فاصله بيندازد،

هر چند گناه كرده است ولى لازم نيست طواف را از سر گيرد.

«مسألۀ 460» اگر قرائت نماز او غلط بوده

و غلط بودن آن را نمى دانسته ولى ركنهاى نماز را بجا آورده و شرايط آن را نيز رعايت كرده است، اعادۀ نماز لازم نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 169

مستحبات نماز طواف
«مسألۀ 461» 1- بر حسب فرموده شيخ صدوق (ره) مستحب است بعد از نماز طواف، حمد و ثناى خدا را بجا آورد

و صلوات بر پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و آل او بفرستد و از خدا بخواهد نماز او را قبول نمايد و آن را آخرين عهد با خود قرار ندهد و سپس بگويد:

«الْحَمدُللّهِ بِمَحامِدِه كُلِّها عَلىٰ نَعمائِهِ كُلِّها حتى يَنتَهِيَ الحَمدُ إلىٰ ما يُحِبُّ رَبّي وَ يَرضى. أللَّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد و تَقَبَّلْ مِنِّي وَ طَهِّرْ قَلبِي وَزَكِّ عَمَلِي».

2- پس بكوشد در دعا و خواهش قبولى اعمال.

3- و به روايتى ديگر پس از نماز بگويد:

«أللَّهُمَّ ارْحَمنِي بِطَواعِيَتي إيّاكَ وَ طَواعِيَتي رَسُولَكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ أَللَّهُمَّ جَنِّبْني أن أتَعَدّىٰ حُدُودَكَ وَ اجْعَلنِي مِمَّن يُحِبُّكَ وَ يُحِبُّ رَسُولَكَ وَ مَلائِكَتَكَ وَ عِبادَكَ الصّالِحِينَ».

4- و به روايتى ديگر حضرت امام صادق عليه السلام پس از نماز طواف به سجده رفتند و فرمودند:

«سَجَدَ لَكَ وَجهِي تَعَبُّداً وَ رِقّاً لا إلهَ إلّا أنتَ حَقّاً حَقّاً الأوَّلُ قَبلَ كُلِّ شَي ء وَ الآخِرُ بَعدَ كُلِّ شَي ء، وَ ها أنا ذا بَينَ يَدَيكَ ناصِيَتي بِيَدِكَ فاغفِرلي إنَّهُ لا يَغفِرُ الذَّنبَ العَظيمَ غَيرُكَ فَاغفِرلِي فَانّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلىٰ نَفْسي وَ لا يَدفَعُ الذَّنبَ العَظِيمَ غَيرُكَ».

پس از سجده روى آن حضرت از گريه چنان بود كه گويا در آب فرو رفته باشد. «1»

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «78» از «ابواب الطواف»، حديث 2.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 170

فصل چهارم: سعى بين صفا و مروه

اشاره

واجبات، شرايط، احكام و آداب آن

سعى بين صفا و مروه:

پنجم از واجبات عمرۀ تمتّع «سعى بين صفا و مروه» است.

«مسألۀ 462» واجب است پس از نماز طواف سعى كند بين صفا و مروه

كه دو كوه معروفند، بدين نحو كه از صفا برود به مروه و از مروه برگردد به صفا؛ و اين عمل در حج و عمرۀ مفرده نيز واجب است.

«مسألۀ 463» سعى بين صفا و مروه بايد هفت مرتبه باشد؛

و هر مرتبه را يك «شَوْط» مى نامند. بدين نحو كه از صفا به مروه يك شَوْط است و از مروه به صفا نيز يك شَوْط.

«مسألۀ 464» در سعى واجب است از صفا شروع كند،

و در نتيجه به مروه ختم مى شود. پس اگر از مروه شروع كند، سعى باطل است و بايد آن را از سر گيرد.

«مسألۀ 465» بنابر احتياط واجب در سعى بايد از اول كوه صفا، از پايين آن شروع كند

و تا اولين جزء كوه مروه ادامه دهد؛ و اگر مقدارى روى كوه صفا برود و از آنجا به شكل متعارف شروع كند مانعى ندارد. چنانكه در مروه هم مى تواند براى احتياط كمى بالاى آن برود.

«مسألۀ 466» در سعى جايز است بدون عذر نيز بر حيوان يا دوچرخه و مانند آن سوار شود

و سواره سعى كند؛ هر چند پياده

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 171

رفتن افضل است.

«مسألۀ 467» واجب است رفت و برگشت بين صفا و مروه از راه متعارف باشد؛

و اگر فرضاً از داخل مسجدالحرام يا راهى ديگر به طرف مروه برود كافى نيست؛ ولى لازم نيست رفت و برگشت در يك خط مستقيم باشد.

«مسألۀ 468» واجب است هنگام رفتن به طرف مروه متوجه مروه باشد؛

و هنگام رفتن به طرف صفا متوجه صفا باشد. پس اگر عقب عقب برود يا پهلوى خود را به طرف صفا و مروه كند و راه برود باطل است؛ ولى نگاه كردن به طرف راست يا چپ و احياناً به پشت سر مانعى ندارد.

«مسألۀ 469» سعى نيز مانند طواف از عبادات است و بايد آن را به قصد قربت

و با خلوص نيّت براى خدا بجا آورد؛ و اگر به قصد ريا يا مقاصد ديگر آن را بجا آورد باطل است.

«مسألۀ 470» در سعى بايد نيّت كند

كه براى عمرۀ تمتّع است يا حج و يا عمرۀ مفرده.

«مسألۀ 471» در سعى پوشاندن عورت و پاك بودن بدن و لباس و طهارت از حدث معتبر نيست.

پس مى تواند بدون وضو يا به حال جنابت يا حيض و يا نفاس سعى را بجا آورد؛ هر چند خوب است تا جايى كه مى تواند پاك و با وضو باشد.

«مسألۀ 472» سعى نيز همانند طواف يكى از اركان عمره و حج است.

پس اگر عمداً آن را ترك كند تا زمانى كه تدارك آن ممكن نباشد، عمره و حج او باطل است؛ هرچند از روى ندانستن مسأله باشد.

و اگر آن را فراموش كند، هر وقت يادش آمد بايد آن را بجا آورد. و اگر برگشتن به مكه براى او حرج و مشقت دارد، بايد براى خود نايب بگيرد تا سعى را به جاى او بجا آورد؛ و عمره و حج او صحيح است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 172

«مسألۀ 473» واجب است سعى را پس از طواف و نماز طواف بجا آورد؛

و اگر عمداً آن را پيش از طواف يا نماز طواف بجا آورد بايد آن را بعد از نماز طواف از سر گيرد؛ و اگر از روى فراموشى سعى را جلو بيندازد بنابر احتياط واجب پس از طواف و نماز آن، سعى را اعاده نمايد.

«مسألۀ 474» اگر بيمارى را به دوش بگيرد

تا او را سعى دهد و براى خودش نيز نيّت سعى نمايد، سعى هر دو صحيح است.

«مسألۀ 475» اگر كسى به هيچ گونه حتى سواره نتواند سعى را بجا آورد

بايد نايب بگيرد تا سعى را به جاى او بجا آورد؛ و عمره و حجش صحيح است.

«مسألۀ 476» پس از نماز طواف لازم نيست فوراً و بلافاصله سعى را انجام دهد؛

بلكه مى تواند به خاطر رفع خستگى يا گرمى هوا يا جهات ديگر تا شب همان روز تأخير اندازد. هر چند احوط عدم تأخير است؛ مگر به جهت عذر، از قبيل بيمارى و مانند آن.

ولى تأخير سعى تا روز بعد بدون عذر جايز نيست؛ و اگر تأخير انداخت گناه كرده، لكن عمره و حج او صحيح است.

«مسألۀ 477» بنابر احتياط واجب بايد موالات عرفى را در سعى رعايت كند

و بين شَوْطهاى آن و همچنين بين اجزاى آنها زياد فاصله نيندازد؛ ولى به جهت استراحت و رفع خستگى مى تواند مقدار كمى بر كوه صفا يا مروه بلكه در وسط راه بنشيند.

چنانكه اگر وقت نماز واجب روزانه داخل شود مانعى ندارد نماز را بخواند و بعد سعى را از محل قطع آن ادامه دهد؛ هر چند بهتر است اگر شوط چهارم را تمام نكرده پس از تمام كردن سعى سابق، همۀ آن را نيز از سر گيرد. و اگر وقت نماز واجب تنگ شده واجب است نماز را مقدم دارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 173

«مسألۀ 478» اگر بين صفا و مروه را چند طبقه كنند

پس سعى هر طبقه اى كه ميان دو كوه واقع شده بنابر اقوىٰ مانعى ندارد؛ هر چند احوط سعى در همان راهى است كه از قديم متعارف بوده است. و اگر بالاتر از دو كوه واقع شده باشد سعى در آنجا محل اشكال است.

زياد و كم كردن در سعى

«مسألۀ 479» اگر عمداً زيادتر از هفت شوط سعى كند،

سعى او باطل است و بايد از سر گيرد؛ نظير آنچه در طواف گذشت. و اگر در اثر ندانستن مسأله زياد كرده باشد- مثل اينكه گمان مى كرد در سعى بايد رفت و برگشت را يك شَوْط حساب كند و در نتيجه چهارده شَوْط سعى كرده است- بنابر اقوىٰ سعى او صحيح است؛ يعنى هفت شوط اول سعى است و بقيۀ آن زياده اى است كه موجب بطلان نيست؛ هر چند احوط اعادۀ سعى است.

«مسألۀ 480» اگر از روى اشتباه و فراموشى زيادتر از هفت شَوْط سعى كرده است،

سعى او صحيح است و بهتر است زياده را رها كند. ولى بعيد نيست اگر زياده يك شَوْط است جايز باشد آن را به هفت شَوْط برساند و يك سعى مستحب حساب كند؛ هر چند به صفا ختم مى شود.

«مسألۀ 481» اگر عمداً بعضى از شَوْطهاى سعى را در عمرۀ تمتّع ترك كند

به نحوى كه اگر بخواهد بجا آورد وقوف به عرفات را درك نمى كند، ظاهراً عمره و حج او باطل است؛ نظير كسى كه عمداً همۀ سعى را ترك كرده باشد. و بنابر احتياط نيّت خود را به حج إفراد بَدل كند و پس از تمام كردن حج، يك عمرۀ مفرده بجا آورد؛ ولى به آنها اكتفا نكند و در سال بعد عمره و حج را اعاده نمايد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 174

همچنين است بنابر احتياط واجب اگر از روى ندانستن مسأله بعضى از شَوْطهاى سعى را ترك كرده باشد و وقت تدارك آن گذشته باشد؛ مثل اينكه خيال مى كرد سعى واجب پنج شَوْط است.

«مسألۀ 482» اگر از روى فراموشى بعضى از شَوْطهاى سعى را ترك كرده است،

پس اگر چهار شَوْط آن را بجا آورده باشد هر وقت يادش آمد باقيمانده را بجا آورد و عمره و حج او صحيح است؛ و اگر بعد از ذيحجّه يادش آمد بنابر احتياط همۀ سعى را نيز از سر گيرد. و اگر به وطن خود برگشته و برگشتن به مكه براى او حرج و مشقت دارد، بايد نايب بگيرد تا به جاى او بجا آورد؛ و بنابر احتياط نايب پس از انجام باقيمانده، همۀ سعى را نيز اعاده نمايد.

و اگر كمتر از چهار شَوْط را بجا آورده است، بنابر احتياط باقيمانده را بجا آورد و همۀ سعى را نيز از سر گيرد؛ و اگر براى او حرج و مشقت دارد نايب بگيرد تا نايب هم باقيمانده را بجا آورد و هم سعى را از سر گيرد.

«مسألۀ 483» اگر از روى فراموشى بعضى از شوطهاى سعى را ترك كرد

و به گمان اينكه سعى را تمام كرده ناخن گرفت يا از موى خود كم كرد و مُحلّ شد، «1» پس اگر با زن نزديكى كرده بايد علاوه بر تمام كردن سعى به نحوى كه در مسألۀ پيش گفته شد يك گاو به عنوان كفاره ذبح نمايد؛ بلكه هر چند نزديكى هم نكرده باشد بنابر اقوى اين حكم جارى است.

شك در سعى

«مسألۀ 484» شك در عدد شَوْطهاى سعى چند صورت دارد:

______________________________

(1)- يعنى از احرام خارج شد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 175

اول: بعد از تقصير شك كند آيا به مقدار واجب سعى انجام داده يا كمتر يا بيشتر؛ در اين صورت به شك خود اعتنا نكند.

دوم: بعد از تقصير مى داند هفت شَوْط نبوده ولى نمى داند آيا بيشتر بوده يا كمتر؛ در اين صورت بنابر احتياط سعى و تقصير را از سر گيرد.

سوم: تقصير را هنوز بجا نياورده ولى در حالى كه خود را خارج از محل سعى و فارغ از سعى مى بيند شك كند آيا به مقدار واجب بجا آورده يا كمتر يا بيشتر، يا شك كند آيا به مقدار واجب بجا آورده يا كمتر؛ در اين صورت بنابر احتياط سعى را از سر گيرد.

چهارم: در حالى كه خود را در مروه مى بيند شك كند آيا هفت شَوْط بجا آورده يا كمتر؛ در اين صورت بايد سعى را از سر گيرد.

پنجم: مى داند هفت شوط را كاملًا بجا آورده است، ولى شك دارد آيا زيادتر از آن بجا آورده يا نه؛ در اين صورت سعى او صحيح است، خواه از محل سعى خارج شده باشد يا نه.

ششم: در بين شوط شك كند آيا شوط هفتم است يا نهم مثلًا؛ در اين صورت

نيز بايد سعى را از سر گيرد، هرچند خوب است شَوْط را تمام كند و بعد همۀ سعى را از سر گيرد.

«مسألۀ 485» اگر در روزى كه طواف كرده است، فرداى آن روز شك كند

آيا سعى را بجا آورده است يا نه، پس اگر پس از تقصير باشد به شك خود اعتنا نكند؛ و اگر قبل از تقصير باشد بنابر احتياط سعى را بجا آورد.

«مسألۀ 486» اگر پس از تمام شدن سعى و فراغت از آن شك كند

آيا آن را صحيح انجام داده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.

همچنين است اگر شوط يا جزئى از آن را بجا آورده و پس از داخل شدن در شوط يا جزء ديگر شك كند آيا آنچه را قبلًا انجام داده درست بجا آورده است يا نه.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 176

«مسألۀ 487» اگر در حال طواف يا سعى پول يا چيز ديگر غصبى يا مالى كه خمس آن داده نشده همراه دارد

به نحوى كه آن پول يا آن چيز به حركات طواف و سعى متحرك و جابجا مى شود، صحت طواف و سعى او محل اشكال است.

مستحبات سعى
«مسألۀ 488» 1- مستحب است پس از نماز طواف و پيش از سعى از آب زمزم بنوشد

و از آن بر سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد: «أللَّهُمَّ اجْعَلهُ عِلماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَ شِفاءً مِن كُلِّ داءٍ وَ سُقْم»

2- به طرف حَجَرالاسود برود و آن را لمس نمايد و ببوسد و به آن اشاره نمايد.

3- از درى كه مقابل حَجَرالاسود است با آرامش و وقار به طرف كوه صفا برود از بالاى آن به خانۀ كعبه و ستونى كه حَجَرالاسود در آن قرار دارد متوجه شود و به آن نگاه كند، و حمد و ثناى خدا را بجا آورد و نعمتها و خوبيهاى او را در حق خود به ياد آورد.

4- پس از آن: هفت مرتبه: «اللّهُ اكبر» و هفت مرتبه: «الحمدُ للّه» و هفت مرتبه: «لا اله الا اللّه» بگويد.

5- آنگاه سه مرتبه بگويد: «لا إلهَ إلَّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلكُ وَ لَهُ الحَمدُ، يُحيِي وَ يُميتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الخَيرُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شي ء قَديرٌ.»

6- سپس صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد و سه مرتبه بگويد:

«اللّهُ أكبَرُ عَلىٰ ما هَدانا وَ الحَمدُللّهِ عَلىٰ ما أَوْلانا وَ الحَمدُ للّهِ الحَيِّ القَيُّومِ وَ الحَمدُللّهِ الحَيِّ الدَّائمِ.»

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 177

7- پس سه مرتبه بگويد: «اشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللّهُ وَ أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ لا نَعبُدُ إلّا إيّاهُ مُخلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشرِكُونَ.»

8- پس سه مرتبه بگويد: «أللَّهُمَّ إنِّي اسأَلُكَ العَفْوَ وَ

العافِيَةَ وَ اليَقِينَ في الدُّنيا وَ الآخِرَةِ.»

9- پس سه مرتبه بگويد: «أللَّهُمَّ آتِنٰا فِي الدُّنْيٰا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ.»

10- پس صد مرتبه بگويد: «اللّه اكبر» و صد مرتبه: «لا اله الّا اللّه» و صد مرتبه: «الحمدُللّه» و صد مرتبه: «سبحانَ اللّه».

11- پس بگويد: «لا إلهَ إلَّا اللّهُ وَحدَهُ وَحدَهُ أنجَزَ وَعدَهُ وَ نَصَرَ عَبدَهُ وَ غَلَبَ الاحزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلكُ وَ لَهُ الحَمدُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ.

أللَّهُمَّ بارِكْ لِي فِي الْمَوتِ وَ فيما بَعدَ الْمَوتِ، أللَّهُمَّ إنِّي أعُوذُ بِكَ مِن ظُلمَةِ القَبرِ وَ وَحْشَتِهِ أللَّهُمَّ أظِلَّنِي في ظِلِّ عَرشِكَ يَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّكَ.»

12- و بسيار تكرار كند سپردن دين و نفس و اهل خود را به پروردگار خود.

13- پس بگويد: «استَودعُ اللّهَ الرَّحمنَ الرَّحِيمَ الَّذي لا تَضيعُ وَدائعُهُ دِينِي وَ نَفسي وَ أهلي، أللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِي عَلىٰ كِتابِكَ وَ سُنّةِ نَبيِّكَ و تَوَفَّنِي عَلىٰ مِلَّتِهِ وَ أَعِذْنِي مِنَ الفِتنَةِ.»

14- پس سه مرتبه بگويد: «اللّه اكبر» و دوباره اين دعا را تكرار كند؛ پس يك تكبير بگويد و باز دعا را بخواند. و اگر همۀ اين دعاها را نمى تواند بخواند هر قدر مى تواند بخواند. «1»

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 431.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 178

از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:

«پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و سلم به اندازۀ خواندن يك سورۀ بقره با تأنّى بر روى كوه صفا مى ايستادند.»

15- و در روايتى وارد شده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام وقتى بالاى كوه صفا مى رفتند رو به كعبه مى كردند و دستها را بلند كرده و اين دعا را مى خواندند:

«أللَّهُمَّ اغفِرلِي كُلَّ ذَنبٍ أذنَبتُهُ قَطُّ

فَانْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغفِرَةِ فَانَّكَ أنتَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ، أللَّهُمَّ افْعَلْ بي ما أنتَ أهلُهُ فَانَّكَ إن تَفعَلْ بي ما أنتَ أهلُهُ تَرحَمْنِي وَ إن تُعَذِّبْنِي فَأنتَ غَنِيٌّ عَن عَذابي و أنا مُحتاجٌ إلىٰ رَحْمَتِكَ فَيا مَن أنا مُحتاجٌ إلى رَحْمَتِهِ ارحَمنِي، أللَّهُمَّ لا تَفْعَلْ بِي ما أنَا أهلُهُ فَانَّكَ إن تَفعَلْ بي ما أنَا أهلُهُ تُعَذِّبْنِي وَ لَم تَظْلِمْنِي. أَصبَحتُ أتَّقِي عَدْلَكَ و لا أَخافُ جَوْرَكَ فَيا مَن هُوَ عَدلٌ لا يَجُورُ ارْحَمنِي.» «1»

16- پس بگويد: «يا مَن لا يَخِيبُ سائِلُهُ وَ لا يَنفَدُ نائِلُهُ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ أَعِذْني مِنَ النَّارِ بِرَحمَتِكَ.»

و در حديث وارد شده: هر كه مى خواهد مال او زياد شود، توقف بر صفا و مروه را طول دهد.

17- هنگامى كه از كوه صفا به طرف پايين حركت كرد به پلۀ چهارم كه رسيد در مقابل كعبه بايستد و بگويد:

«أللَّهُمَّ إنِّي أعُوذُ بِكَ مِن عَذابِ القَبرِ وَ فِتنَتِهِ وَ غُربَتِهِ وَ وَحشَتِهِ وَ ظُلمَتِهِ وَ ضِيقِهِ وَ ضَنْكِهِ، أللَّهُمَّ أظِلَّني فِي ظِلِّ عَرشِكَ يَومَ لا ظِلَّ إلّا

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 432، وسائل الشيعة، 9/ 518.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 179

ظِلُّكَ». «1»

18- پس از پلۀ چهارم به طرف پايين برود و احرام خود را از پشت خود كنار زند و بگويد:

«يا رَبَّ العَفوِ يا مَن أمَرَ بِالعَفوِ يا مَن هُوَ اوْلى بِالعَفوِ، يا مَن يُثيبُ عَلَى العَفوِ، العَفوَ، العَفوَ، العَفوَ، يا جَوادُ يا كَرِيمُ يا قَريبُ يا بَعيدُ ارْدُدْ عَلَيَّ نِعمَتَكَ وَ استَعْمِلْنِي بِطاعَتِكَ و مَرضاتِكَ».

19- مستحب است پياده سعى كند، و با آرامش و وقار حركت كند تا به منارۀ نزديك صفا برسد و از آنجا

تا جايى كه سابقاً بازار عطر فروشان بوده و اكنون با علامت خاصى مشخص شده است با شتاب و هَرْوَله مانند دويدن شتر حركت كند و بگويد:

«بِسمِ اللّهِ، وَ اللّهُ أكبَرُ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلىٰ مُحَمَّد وَ أهلِ بَيتِهِ، أللَّهُمَّ أغْفِرْ وَ ارحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعلَمُ إنَّكَ أنتَ الأعَزُّ الاكْرَمُ، وَ اهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أقْوَمُ. أللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِي ضَعيفٌ، فَضاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْهُ مِنِّي. أللَّهُمَّ لَكَ سَعيِي، وَ بِكَ حَولِي وَ قُوَّتِي فَتَقَبَّلْ عَمَلِي يا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِينَ». «2»

20- وقتى كه از آن محل گذشت، شتاب و هَرْوَله را ترك كند و با آرامش و وقار حركت كند تا مروه و بگويد:

«يا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّولِ وَ الكَرَم وَ النَّعماء وَ الجُودِ صَلِّ عَلىٰ مُحَمّد وَ آلِ مُحَمَّد اغْفِرْلِي ذُنوبِي، إنَّهُ لا يَغفِرُ الذُّنُوبَ إلا أنتَ».

21- هنگامى كه به مروه رسيد، بالاى آن برود و به طرف خانۀ كعبه متوجه شود و آنچه را در صفا انجام داده بجا آورد و دعاهاى

______________________________

(1)- من لايحضره الفقيه، 2/ 536.

(2)- من لايحضره الفقيه، 2/ 536.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 180

آنجا را بخواند و از خدا بخواهد حاجات او را برآورده فرمايد؛ پس بگويد:

«أللَّهُمَّ يا مَن أمَرَ بِالعَفوِ يا مَن يَجْزِي عَلَى العَفوِ يا مَن دَلَّ عَلَى العَفوِ، يا مَن زَيَّنَ العَفوَ يا مَن يُثيبُ عَلَى العَفوِ يا مَن يُحِبُّ العَفوَ يا مَن يُعْطِي عَلَى العَفوِ يا مَن يَعفُو عَلَى العَفوِ يا رَبَّ العَفوِ؛ العَفْوَ العَفْوَ العَفْوَ.»

22- مستحب است نزد خدا تضرع نمايد و گريه كند و اگر نمى تواند، حالت گريه به خود بگيرد و كوشش نمايد از چشمانش اشك خارج شود هرچند

به مقدار پر مگسى باشد؛ و زياد دعا كند.

23- خوب است بخواند: «أللَّهُمَّ إنِّي أَسْألُكَ حُسنَ الظَّنِ بِكَ عَلىٰ كُلِّ حَال، وَ صِدْقَ النِّيةِ في التَّوَكُّلِ عَلَيكَ.» «1»

24- هنگام برگشتن به طرف صفا نيز مانند آمدن به طرف مروه عمل نمايد، و همچنين پس از برگشتن، بر صفا و مروه اعمال گذشته را تكرار نمايد؛ و بر زنها به طور كلى شتاب و هَرْوَله نيست.

فصل پنجم: تقصير و احكام آن

اشاره

ششم از واجبات عمرۀ تمتّع «تقصير» است؛

يعنى زدن مو يا ناخن.

«مسألۀ 489» در عمرۀ تمتّع واجب است پس از سعى تقصير كند؛

يعنى مقدارى از ناخنهاى دست يا پا، يا موى سر يا شارب و يا ريش خود را بزند. و بهتر بلكه احوط اين است كه به زدن ناخن اكتفا نكند؛ بلكه مقدارى از مو را نيز بزند. و تراشيدن سر كافى نيست؛ بلكه بنابر مشهور حرام است.

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 433.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 181

«مسألۀ 490» بنابر اقوىٰ كندن مو كافى نيست؛

و كافى بودن زدن موى عانه «1» يا زير بغل و امثال اينها نيز محل اشكال است.

«مسألۀ 491» تقصير بايد بعد از سعى باشد؛

و اگر پيش از سعى تقصير كند كافى نيست و بايد آن را بعد از سعى بجا آورد.

و اگر عمداً واقع شده كفاره نيز دارد.

«مسألۀ 492» تقصير نيز از عبادات است

و بايد آن را با نيّت خالص و به قصد اطاعت خدا بجا آورد. و اگر به قصد ريا يا مقاصد ديگر بجا آورد كافى نيست و بايد آن را جبران نمايد.

«مسألۀ 493» پس از تقصير آنچه به سبب احرام حرام شده بود حلال مى شود؛

حتى نزديكى با زن. فقط بنابر احتياط واجب سر خود را نتراشد؛ مگر در بعضى موارد كه جايز است.

«مسألۀ 494» پس از فراغت از سعى لازم نيست فوراً تقصير كند؛

بلكه مى تواند آن را تأخير اندازد و در منزل يا جاى ديگر تقصير كند؛ ولى بايد پيش از احرامِ حج تقصير را انجام داده باشد.

«مسألۀ 495» اگر عمداً تقصير را تا وقت احرام حج ترك كند

و بدون انجام آن به قصد احرام حج محرم شود عمرۀ او باطل است و احرام او به احرام حج إفراد تبديل مى شود؛ و بنابر احتياط واجب پس از حج بايد يك عمرۀ مفرده بجا آورد، و در سال بعد نيز عمره و حج تمتّع را بجا آورد.

«مسألۀ 496» اگر تقصير را فراموش كرد

تا وقتى كه محرم شد براى احرام حج، عمره و حجش صحيح است؛ ولى بنابر احتياط يك گوسفند ذبح نمايد.

______________________________

(1)- محل روييدن موىِ زير شكم.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 182

«مسألۀ 497» اگر از روى ندانستن مسأله بعد از سعى و پيش از تقصير با زن خود نزديكى كند

بنابر احتياط يك شتر كفاره بدهد؛ و حكم نزديكى عمدى، در باب تروك و محرمات احرام گذشت.

«مسألۀ 498» در عمرۀ تمتّع طواف نساء واجب نيست؛

و اگر بخواهد احتياط كند، آن را با نماز آن به قصد رجاء و اميدوارى بجا آورد.

باب سوم: اعمال، احكام و آداب حج تمتّع

اشاره

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 185

واجبات حج تمتع

سابقاً گفته شد وظيفۀ كسانى كه از مكۀ معظّمه دورند حج تمتّع است؛ و آن مركب است از دو عمل: «عمرۀ تمتّع» و «حج تمتع».

و واجبات عمرۀ تمتّع شش چيز است، و واجبات حج تمتّع چهارده چيز. «1»

اينك كه از بيان واجبات عمرۀ تمتّع فارغ شديم بحث خود را در بيان واجبات حج تمتّع ادامه مى دهيم؛ و آنها را در شش فصل بيان مى كنيم.

فصل اول: احرام حج و مستحبات آن

«مسألۀ 499» اولين واجب حج تمتع «نيّت حج تمتع» است

و دومين واجب آن «احرام» است؛ و آن در واجبات و شرايط و تروك و محرمات و مستحبات و مكروهات گذشته مانند احرام عمره است؛ فقط در نيّت و محل احرام تفاوت دارند. در احرام حج بايد به نيّت حج تمتّع مُحرم شود و محل آن مكۀ معظّمه است؛ و در هر جاى مكه واقع شود كافى است، ولى افضل «مسجدالحرام» است و افضل مواضع آن «مقام ابراهيم عليه السلام» و «حِجْر اسماعيل عليه السلام» است.

و چون شهر مكه وسعت پيدا كرده است بنابر احتياط هر چه نزديكتر به مسجدالحرام مُحرم شود تا مطمئن شود در حدود مكۀ

______________________________

(1)- به مسائل «135»، «136» و «137» مراجعه شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 186

صدر اسلام محرم شده است؛ و حتى المقدور اين احتياط ترك نشود. زيرا از صحيحۀ «معاوية بن عمّار» در باب قطع تلبيه بسا استفاده شود كه اجمالًا حدود مكۀ آن زمان مورد توجه بوده است. «1» ولى اگر احرام از مكه ميسّر نيست از هر جا ممكن است بايد محرم شود.

«مسألۀ 500» پس از انجام عمرۀ تمتّع بنابر احتياط واجب بايد انسان در مكه بماند

و خود را گرو حج بداند، مگر اينكه ناچار باشد از مكه خارج شود؛ و در اين صورت بايد احرام حج ببندد و با احرام حج از مكه خارج شود. ولى اگر فرضاً بدون حاجت و بدون احرام خارج شد و پس از يكى دو روز برگشت و در مكه احرام حج بست، احرام و حج او صحيح است. و براى اطلاع از تفصيل در اين مسأله به مسأله «140» مراجعه شود.

«مسألۀ 501» پس از تمام شدن عمرۀ تمتّع لازم نيست فوراً احرام حج ببندد؛

بلكه اجمالًا وقت آن وسعت دارد، و مى تواند تأخير اندازد تا وقتى كه بتواند وقوف اختيارى عرفات را در ظهر روز نهم ذيحجّه درك نمايد؛ ولى پس از آن، تأخير جايز نيست.

و اولىٰ و احوط اين است كه احرام حج در روز هشتم ذيحجّه واقع شود؛ و بهتر است بعد از نماز ظهر باشد. ولى مقدم داشتن بر آن، مخصوصاً براى افراد پير و مريض و بخصوص تا سه روز قبل بى اشكال است.

«مسألۀ 502» اگر احرام حج تمتّع را فراموش كند

يا در اثر ندانستن مسأله ترك كند و به منىٰ يا عرفات برود، هر وقت متوجه شود بايد برگردد و در مكه محرم شود. و اگر نمى تواند به مكه

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «43» از ابواب «الاحرام»، حديث 1.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 187

برگردد بنابر احتياط به مقدارى كه مى تواند برگردد؛ و اگر نمى تواند يا وقت تنگ است از همانجا احرام ببندد، هر چند در عرفات يا مشعر باشد. و اگر پس از اتمام حج متوجه شود، پس اگر در وقت احرام عمره اجمالًا نيّت آن را داشته است حج او صحيح است.

«مسألۀ 503» بنابر احتياط در حج تمتّع پس از احرام و پيش از رفتن به عرفات، طواف مستحب بجا نياورد؛

و اگر فرضاً بجا آورد بنابر احتياط لبّيك را تجديد نمايد.

مستحبات احرام حج

«مسألۀ 504» چيزهايى كه در احرام عمرۀ تمتّع مستحب بود و در مسألۀ «202» به آنها اشاره شد
اشاره

در احرام حج نيز مستحب است.

علاوه بر اين مستحب است:

1- پس از اينكه در راه مشرف بر «ابطَح» شد به آواز بلند لبيّك بگويد؛

و چون متوجه منىٰ شد بگويد: «أللَّهُمَّ ايّاكَ ارْجُوْ، وَ ايّاكَ ادْعُو، فَبَلِّغْنِي امَلِي وَ أصْلِحْ لِي عَمَلِي.»

2- و وقتى كه به منىٰ رسيد بگويد:

«الْحَمْدُللّهِ الَّذِي اقْدَمَنِيهَا صَالِحاً فِي عَافِيَة وَ بَلَّغَنِي هَذَا الْمَكانَ. اللَّهُمَّ وَ هَذِه مِنىٰ وَ هِيَ مِمّا مَنَنْتَ بِها عَلى اولِيائِكَ مِنَ الْمَناسِكِ فَاسأَلُكَ انْ تُصِلّيَ عَلَىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمّد وَ انْ تَمُنَّ عَلَيَّ فِيهَا بِمَا مَنَنْتَ عَلىٰ اولِيائِك وَ أهلِ طاعَتِك، فَإنّمَا انَا عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِك.»

3- و شب عرفه را در منىٰ بماند

ونماز مغرب و عشا و صبح روز عرفه را در مسجد «خيف» بخواند؛ و بهتر است در نزد منارۀ وسط مسجد باشد تا سى ذراع اطراف آن، زيرا اين محل جاى نماز پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و انبياء گذشته عليهم السلام است. و مى تواند تا طلوع آفتاب در منىٰ بماند. و اگر پيش از طلوع آفتاب به طرف عرفات حركت

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 188

كند مانعى ندارد، ولى بهتر است قبل از طلوع آفتاب از وادى مُحَسَّر نگذرد. و حدّ منىٰ از گردنۀ عقبه است تا وادى مُحَسّر كه متّصل به مزدلفه «1» است.

4- و هنگام توجه به طرف عرفات اين دعا را بخواند:

«اللّهُمَّ الَيْكَ صَمَدْتُ وَ اياّكَ اعْتَمَدْتُ، وَ وَجْهَكَ ارَدْتُ فَاسْأَلُكَ انْ تُبارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي وَ انْ تَقْضِيَ لِي حَاجَتِي وَ ان تَجْعَلَنِي اليَومَ مِمَّنْ تُبَاهِي بِهِ مَنْ هُوَ افْضَلُ مِنِّي.»

پس تلبيه گويان رهسپار عرفات شود.

فصل دوم: وقوف به عرفات

اشاره

سوم از واجبات حج به طور كلى «وقوف به عرفات» است.

«مسألۀ 505» واجب است مُحرم به احرام حج در ظهر روز عرفه- نهم ذيحجّه- در عرفات باشد

و در آنجا نيّت وقوف كند؛ و آن ركنى است از اركان حج كه اگر عمداً آن را ترك كند حجش باطل است.

«مسألۀ 506» وقوف به عرفات نيز مانند ساير اعمال حج از عبادات است

و بايد به قصد قربت و با خلوص نيّت و خالى از ريا باشد.

«مسألۀ 507» مقصود از «وقوف» توقف كردن و بودن در آن مكان است

براى رضاى خدا؛ خواه سواره باشد يا پياده، نشسته باشد يا خوابيده و يا در حال حركت، به هر صورت باشد كافى است. ولى اگر در تمام مدت- يعنى از ظهر تا مغرب- خواب يا

______________________________

(1)- «مزدلفه» همان مشعرالحرام است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 189

بيهوش يا بدون نيّت باشد، وقوف او باطل است.

«مسألۀ 508» هر چند از بعضى اخبار استفاده مى شود كه مى توانند اول ظهر نماز ظهر و عصر را در خارج عرفات بخوانند

و بعد وارد عرفات شوند، ولى بنابر احتياط از اول ظهر به عرفات بروند و تا مغرب شرعى كه وقت نماز مغرب و عشاست در آنجا بمانند؛ و لازم است پيش از مغرب از عرفات خارج نشوند.

«مسألۀ 509» عرفات بيابانى است در خارج حرم خدا،

در حدود چهار فرسخى مكۀ سابق؛ و محدود است به مكانهايى به نامهاى «ثويّه» و «عُرَنَه»، «نَمِرَه»، «ذى المجاز» و «مَأزَميْن» كه تنگه اى است بين عرفات و مزدلفه و اين حدود خارج از عرفات است؛ پس وقوف در آنها كافى نيست.

«مسألۀ 510» در عرفات كوهى است معروف به «جبل الرحمة» كه جزو عرفات است.

ولى مستحب است وقوف در پايين كوه، طرف چپ آن واقع شود؛ مگر اينكه در اثر كثرت جمعيت ناچار باشد بالاى كوه برود.

«مسألۀ 511» هر چند واجب است از بعد از ظهر تا مغرب شرعى در عرفات باشند ولى همۀ آن ركن حج نيست؛

پس اگر بعد از ظهر بيايد و مقدار كمى هر چند يك دقيقه به قصد وقوف در آنجا بماند و قبل از مغرب شرعى برود، هر چند گناه كرده ولى حج او صحيح است.

«مسألۀ 512» چنانكه گفته شد اگر با علم و عمد وقوف به عرفات را به طور كلى ترك كند،

يعنى در هيچ جزيى از ظهر تا مغرب شرعى روز عرفه را در عرفات نماند حجش باطل است.

و براى او وقوف در شب عيد كه وقوف اضطرارى عرفات است كافى نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 190

«مسألۀ 513» كسى كه در اثر فراموشى يا دير رسيدن به مكه يا اشتباه در ماه

يا ندانستن محل وقوف يا عذرهاى موجه ديگر، وقوف اختيارى عرفات را درك نكرده لازم است مقدارى از شب عيد را پيش از طلوع فجر در عرفات بماند و قصد وقوف كند. و اين وقوف «وقوف اضطرارى عرفات» است؛ و اگر عمداً آن را ترك كند حجش باطل است.

ولى اگر در اثر يكى از عذرهايى كه گفته شد وقوف اضطرارى عرفات را نيز نتوانست درك كند لكن وقوف اختيارى مشعر را بعد از طلوع فجر روز عيد درك كرد حج او صحيح است؛ چنانكه اگر گمان دارد كه رفتن به عرفات براى وقوف اضطرارى موجب ترك وقوف اختيارى مشعر است، در اين صورت نيز بايد به مشعر برود و وقوف اختيارى آن را درك كند و حج او صحيح است.

«مسألۀ 514» اگر كسى عمداً پيش از مغرب شرعى از عرفات كوچ كرد

و بيرون رفت، حج او صحيح است ولى گناه كرده است و علاوه بر استغفار بايد كفاره بدهد؛ و كفارۀ آن نحر «1» يك شتر است در روز عيد در منىٰ. و اگر توانايى آن را ندارد بايد هجده روز در مكه يا در راه و يا در محل خود روزه بگيرد؛ و بنابر احتياط روزه ها را پى در پى و پشت سر هم بگيرد. و اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله يا اشتباه در وقت پيش از مغرب از عرفات كوچ كرد كفاره ندارد. ولى اگر متوجه شد و وقت باقى است و مى تواند بايد برگردد؛ و اگر برنگشت گناه كرده ولى ثبوت كفاره در آن محل اشكال است، هر چند احوط است.

چنانكه اگر عمداً كوچ كرد ولى پشيمان شد و زود برگشت در اين صورت نيز لزوم كفاره محل اشكال است، ولى

احوط است.

______________________________

(1)- «نحر» يعنى: قربانى نمودن شتر.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 191

«مسألۀ 515» اگر ماه در نزد علما و قضات اهل سنّت در حجاز ثابت شد

و بر طبق آن حكم كردند، پس چنانچه ما يقين بر خلاف آن نداشته باشيم بايد از آنان پيروى كنيم و وقوف به عرفات ومشعر و ساير اعمال را مطابق حكم آنان انجام دهيم و حج ما صحيح است. و لازم نيست احتياط كنيم و روز بعد را نيز به عرفات برويم؛ بلكه اگر موجب خوف و ضرر و بروز اختلاف شود جايز نيست.

ولى اگر يقين به بطلان حكم آنان پيدا كنيم و بدانيم در ماه اشتباه كرده اند و مثلًا وقوف به عرفات را در روز هشتم انجام داده اند، در اين صورت كافى بودن عملى كه به پيروى آنان انجام شده محل اشكال است. پس اگر ممكن است بدون خوف و ضرر وقوف به عرفات را- هر چند اضطرارى آن باشد- درك كنيم حج ما صحيح است؛ و گرنه بنابر احتياط با قصد آنچه فعلًا وظيفۀ اوست از حج و عمرۀ مفرده، اعمال را همراه آنان انجام دهد و در سال بعد حج را بجا آورد. ولى يقين به بطلان حكم آنان كمتر پيدا مى شود.

مستحبات وقوف به عرفات

«مسألۀ 516» پس از رسيدن به عرفات مستحب است:
1- هنگام ظهر پس از قطع تلبيه «لااله إلااللّه» بگويد

و حمد و ثناى خداى متعال را بجا آورد.

2- غسل كند و نماز ظهر وعصر را با غسل و با يك اذان و دو اقامه بدون فاصله بجا آورد

و خود را مهيّاى دعا و مسألت از خدا كند و به تمام معنا دل خود را متوجه خدا نمايد و به مردم نگاه و توجه نكند.

3- وقوف در پايين كوه و در طرف چپ آن در زمينهاى هموار باشد

و بالاى كوه نرود؛ مگر در صورت ازدحام و كثرت جمعيت.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 192

4- در حال وقوف با طهارت باشد.
5- صد مرتبه: «اللّه اكبر» بگويد؛

و صد مرتبه سورۀ: «قل هو اللّه احد» را بخواند؛ و آنچه مى خواهد دعا كند و در دعا كوشش نمايد كه روز، روز دعا ومسألت از خداست. و از شيطان به خدا پناه برد؛ زيرا براى شيطان غافل كردن انسان در اين مكان از غافل كردن در هر جاى ديگر محبوبتر است.

6- اين دعا را بخواند:

«اللّهُمَّ رَبَّ الْمَشاعِرِ كُلِّها فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ اوسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزقِ الحَلالِ، وَ ادْرَأ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَ الانْسِ، اللَّهُمَّ لا تَمكُرْ بِي وَ لاتَخدَعْنِي وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي يا اسْمَعَ السّامِعِينَ وَ يَا ابْصَر النَاظِرينَ وَ يَا اسْرَعَ الحَاسِبِينَ وَ يَا ارْحَمَ الرَّاحِمِينَ اسْأَلُكَ ان تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمّد وَ ان تَفْعَل بِي كَذَا وَ كَذَا»

و به جاى «كذا و كذا» حاجات خود را نام ببرد.

7- پس دستهاى خود را به طرف بالابلند كند و بگويد:

«أللّهُمَّ حَاجَتِي الَّتِي ان اعْطَيْتَنِيهَا لَم يَضُرَّنِي ما مَنَعْتَنِي، وَ ان مَنَعْتَنِيها لَم يَنفَعْنِي مَا اعطَيتَنِي اسأَلُكَ خَلَاصَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ.

اللّهُمَّ انّي عَبْدُكَ وَ مِلْكُ يَدِك وَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ وَ اجَلِي بِعِلْمِكَ، اسْأَلُكَ ان تُوَفِّقَنِي لِمَا يُرضِيكَ عَنِّي وَ انْ تَسلِمَ مِنِّي مَنَاسِكِيَ الّتي ارَيْتَهَا ابْراهيمَ خَلِيلِك وَ دَللْتَ عَلَيْهَا حَبِيبَكَ مُحمّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه، اللّهُم اجْعَلْنِي مِمَّن رَضِيتَ عَمَلَه وَ اطَلْتَ عُمْرَه وَ احيَيْتَهُ بَعْدَ الْمَوتِ حَيَاةً طَيّبَةً». «1»

8- اين دعا را بخواند:

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 464.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 193

«لَاإلهَ الّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الحَمْدُ، يُحيِى و يُمِيتُ، وَ يُمِيتُ وَ يُحيِي، وَ هُوَ حَيٌّ لَايَمُوتُ بِيَدِهِ الخَيْرُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ. اللَّهُمَّ لَكَ الحَمْد، انْتَ كَمَا تَقُول وَ خَيرُ مَا يَقُولُ القَائِلوُن.

اللَّهُمَّ لَكَ صَلاتي وَ دِينِي و مَحيايَ وَ مَماتِي، وَ لَكَ تُراثِي وَ بِكَ حَولِي وَ مِنك قُوّتِي. الَّلهُمَّ انّي اعُوذُ بِكَ مِنَ الفقْرِ وَ مِن وَسْوَاسِ الصَّدرِ وَ مِن شَتَاتِ الامرِ وَ مِن عَذَابِ النَّارِ وَ مِنْ عَذابِ القَبْر. اللّهُمَّ انِّي اسألكَ مِن خَيرِ مَا تَأتِي بِهِ الرّيَاحُ وَ اعُوذُ بِكَ مِن شرِّ ما تَأتِي بِهِ الرّياحُ وَ اسْأَلُكَ خَيرَ اللّيلِ وَ خَيْرَ النَهَار».

9- و بگويد:

«اللَّهُمَّ اجْعَل فِي قَلْبِي نُوراً وَ فِي سَمْعِي (نُوراً) وَ فِي بَصَرِي نُوراً، وَ فِي لَحمِي وَ دَمِي وَ عِظامِي وَ عُرُوقِي وَ مَفاصِلِي وَ مَقعَدِي وَ مَقَامِي وَ مَدخَلي وَ مَخرَجِي نُوراً، وَ اعظِمْ لِي نوراً يَا رَبّ يَومَ القَاك انَّكَ عَلى كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ».

10- رو به كعبه بايستد و صد مرتبه:

«سبحان اللّه» و صد مرتبه:

«اللّه اكبر» و صد مرتبه: «ماشاء اللّه لا قُوَّةَ إلا بِاللّهِ» و صد مرتبه:

«اشهَدُ ان لَا إلهَ إلّا اللّهُ وَحدَهُ لَا شَريكَ لَه، لَهُ الْمُلكُ وَ لَهُ الحَمدُ، يُحيِي وَ يُميت، وَ يُميتُ وَ يُحيِي (وَ هُوَ حَيٌ لايَمُوتُ- خ ل)، بِيَدِهِ الخَير وَ هُوَ عَلىٰ كُلّ شَي ءٍ قَدِير» بگويد.

11- ده آيه از اول سورۀ بقره،

وسه مرتبه «قل هو اللّه احد» و «آيةالكرسى» را بخواند و سپس اين آيات را بخواند:

«انَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّموَاتِ وَ الأَرضَ فِي سِتَّةِ أيّامٍ ثُمَّ اسْتَوىٰ عَلَى العَرشِ يُغشِي اللّيلَ النّهَارَ يَطلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمسَ وَالقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخّراتٍ بِامرِه، الا لَه الخَلْقُ وَ الامرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 194

العَالَمين. ادعوا رَبَّكُم تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً انَّهُ لَايُحِبُّ الْمُعتَدين.

وَ لَا تُفسِدُوا فِي الأَرضِ بَعدَ اصلاحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوفاً وَ طَمَعاً انّ رَحْمَتَ اللّهِ قَريبٌ مِنَ الُمحسِنين». «1»

12- سورۀ: «قُل اعوذُ بِرَّبِ الفَلَق»

و «قُل اعُوذُ بِرَبّ النّاس» را بخواند.

13- حمد خدا گويد بر همۀ نعمتهايش؛

و يكايك نعمتهاى خدا را كه به ياد دارد ذكر كند. همچنين حمد كند خدا را براى اهل ومال و ساير چيزهايى كه به او انعام كرده است. پس بگويد:

«اللّهُمَّ لَكَ الحَمْدُ عَلَىٰ نَعْمائِكَ الَّتي لَاتُحْصى بِعَدَد وَ لاتَكافَئُ بِعَمَل.»

و به همۀ آياتى از قرآن كه در آنها حمد خدا ذكر شده خدا را حمد نمايد؛ و به آياتى كه در آنها تسبيح ذكر شده خدا را تسبيح نمايد؛ و به آياتى كه در آنها تكبير ذكر شده خدا را تكبير نمايد؛ و به آياتى كه در آنها تهليل ذكر شده خدا را تهليل نمايد. و زياد بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم و آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم صلوات بفرستد؛ و به هر اسمى از اسماءاللّه كه در قرآن ذكر شده خدا را بخواند؛ و به هر اسمى از اسماء الهى كه به ياد دارد خدا را بخواند؛ و به اسمائى كه در آخر سوره حشر ذكر شده خدا را بخواند.

14- پس بگويد:

«اسْألُكَ يا اللّهُ يا رَحْمنُ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ، وَ اسْألُكَ بِقُوَّتِكَ وَ قُدرَتِكَ وَ عِزَّتِكَ، وَ بِجَميعِ ما احاطَ بِهِ عِلْمُكَ، وَ بِجَمعِكَ وَ بِاركانِكَ كُلِّهَا، وَ بِحَقِّ رَسُولِكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ بِاسْمِكَ الْاكبَرِ الْاكبَرِ، وَ

______________________________

(1)- سورۀ اعراف (7): آيات 54 تا 56.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 195

بِاسْمِكَ العَظيمِ الَّذي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيْكَ ان تُجِيبَه. وَ بِاسمِكَ الاعظَمِ الاعظَمِ الاعظَمِ الّذي مَنْ دَعَاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيْكَ ان لا تَرُدَّه وَ ان تُعطِيَهُ ما سَأَلَ ان تَغفِرَلِي جَميعَ ذُنُوبِي فِي جَميعِ عِلْمِكَ فِيَّ.»

15- و حاجتهاى دنيايى و آخرتى خود را از خدا بخواهد؛

و از او بخواهد كه در سال آينده و همۀ سالها توفيق حج بيابد؛ و هفتاد مرتبه بهشت طلب كند؛ و هفتاد مرتبه توبه و استغفار كند. و بگويد:

«اللّهُمَّ فُكَّنِي مِنَ النّارِ وَ اوسِعْ عَليَّ مِنْ رِزْقِكَ الحَلالِ الطَيِّبِ، وَ ادْرَأ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الانْسِ، و شَرَّ فَسَقَةِ العَرَبِ وَ الْعَجَمِ.» «1»

16- و نزديك غروب آفتاب بگويد:

«اللّهُمَّ انّي اعُوذُ بِكَ مِنَ الفَقْرِ، وَ مِنْ تَشَتُّتِ الامرِ، وَ مِنْ شَرِّ ما يَحْدُثُ بِاللّيلِ وَ النَّهارِ، امسى ظُلمِي مُستَجيراً بِعَفوِكَ وَ امسى خَوفِي مُستَجيراً بِامانِكَ، وَ امسى ذُلّي مُستَجيراً بِعِزّكَ، وَ امسى وَجْهِيَ الفانِي مُستَجيراً بِوَجهِكَ الباقِي، يا خَيرَ مَنْ سُئِلَ وَ يا اجْوَدَ مَنْ اعْطى، جَلِّلْنِي بِرَحمَتِكَ و البِسْنِي عافِيَتَكَ وَ اصرِفْ عَنّي شَرَّ جَميعِ خَلقِكَ.»

17- هر چه مى تواند در حق برادران دينى خود دعا كند؛

و از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام نقل شده كه: هر كس در پشت سر برادر خود دعا كند از عرش ندا مى شود: از براى تو باد صد هزار برابر آن.

18- بسيار خوب است كه در اين روز دعاى حضرت سيّدالشهداء عليه السلام

و دعاى حضرت زين العابدين عليه السلام كه در صحيفۀ كامله ذكر شده است خوانده شود.

19- پس از غروب آفتاب بگويد:

______________________________

(1)- من لايحضره الفقيه، 2/ 542.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 196

«اللّهُمَّ لَاتجْعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِنْ هَذَا الْمَوقِفِ وَ ارْزُقنِيهِ ابَداً ما ابقَيتَنِي. وَ اقْلِبْني اليَومَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُستَجاباً لِي، مَرحُوماً مَغفُوراً لِي بِافْضَلِ ما يَنقَلِبُ بِهِ اليَومَ احَدٌ مِنْ وَفْدِكَ وَ حُجّاجِ بَيتِكَ الحَرام، وَ اجْعَلْنِيَ الْيَوْمَ مِن اكرَمِ وَفْدِك عَلَيك، وَاعطِني افضَلَ ما اعطَيتَ احَداً مِنهُم مِنَ الخَيرِ وَ البَرَكَةِ (وَالعافِيَةِ) وَالرَّحْمَةِ وَ الرِّضوانِ وَ الْمَغفِرَةِ، وَ بارِك لِي فيما ارجِعُ الَيْهِ مِن اهل أوْ مال او قَلِيل او كَثِير، وَ بارِكْ لَهُم فِيَّ.»

20- بسيار بگويد:

«اللّهُمَّ اعْتِقْنِي مِنَ النّار.»

فصل سوم: وقوف به مشعر

اشاره

چهارم از واجبات حج «وقوف در مشعر» است.

«مسألۀ 517» شخص حاج پس از انجام وقوف به عرفات، در مغرب شب عيد بايد به طرف مشعرالحرام كوچ كند،

به نحوى كه نماز مغرب و عشا را در مشعر بخواند؛ و آن را «مُزْدَلِفَه» نيز مى نامند. و آن بيابانى است كه بين «مأزمين» (تنگه اى است بين عرفات و مشعر) و «حياض» و «وادى مُحَسّر» واقع شده است.

و اين حدود سه گانه خارج از مشعراست و وقوف در آنها كافى نيست؛ مگر در صورت ازدحام و كثرت جمعيت كه در اين صورت وقوف در «مأزمين» مانعى ندارد.

«مسألۀ 518» وقوف در مشعر نيز از اركان حج است

كه اگر عمداً آن را به طور كلى ترك كند حج او باطل است؛ و وقت آن از طلوع فجر شب دهم است تا طلوع آفتاب. و هر چند وقوف در همۀ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 197

اين وقت واجب است، ولى آنچه ركن است وقوف در جزئى از اين وقت مى باشد؛ هر چند يك دقيقه باشد.

«مسألۀ 519» وقوف در مشعر نيز مانند وقوف در عرفات از عبادات است

و بايد با نيّت و قصد قربت و اخلاص آن را بجا آورد؛ و اگر براى ريا يا مقاصد ديگر انجام شود باطل است.

«مسألۀ 520» بنابر احتياط واجب در مشعر ذكر خدا را ترك نكند؛

هر چند مختصر باشد. و بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و آل او نيز صلوات بفرستد.

«مسألۀ 521» بنابر احتياط واجب بايد شب دهم را نيز تا طلوع فجر در مشعر به سر برد

و آن را «بيتوته در مشعر» مى نامند.

و آن هم بايد با نيّت و قصد قربت واقع شود؛ هر چند ترك آن موجب بطلان حج نيست در صورتى كه وقوف بعد از طلوع فجر را انجام دهد.

«مسألۀ 522» جايز است كمى پيش از طلوع آفتاب از مشعر به طرف منىٰ حركت كند؛

ولى بنابر احتياط به نحوى حركت كند كه پيش از طلوع آفتاب وارد وادى مُحسِّر كه متصل به مشعر است نشود.

«مسألۀ 523» جايز است براى اشخاص ضعيف و معذور

- مانند زنان و بچه ها و پيرمردان و بيماران و كسانى كه براى پرستارى و راهنمايى آنان لازم است و همچنين كسانى كه ترسانند- وقوف در مشعر را در شب انجام دهند و شبانه به طرف منىٰ كوچ كنند؛ ولى بنابر احتياط واجب پيش از نصف شب حركت نكنند؛ و اگر بتوانند تا جايى كه ممكن است بمانند و مانند ديگران وقوف را پس از طلوع فجر انجام دهند بهتر است. و مخفى نماند كسانى كه حجشان نيابتى است و موظفند فرائض و واجبات حج را

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 198

به نحو كامل انجام دهند، مشكل است به عنوان راهنمايى و پرستارى زنان و ضعيفان شب كوچ كنند و به وقوف اضطرارى اكتفا كنند؛ بلكه اين اشكال نسبت به خود ضعيفان نيز اگر حجشان نيابتى باشد جارى است.

«مسألۀ 524» اگر در اثر فراموشى يا عذرى ديگر وقوف از طلوع فجر تا طلوع آفتاب را به طور كلى ترك كند،

كافى است از طلوع آفتاب تا ظهر روز عيد- هر چند مدت كمى باشد- در مشعر وقوف كند. و اين وقوف اضطرارى مشعر است؛ و اگر اين را عمداً ترك كرد، حجش باطل است.

«مسألۀ 525» از آنچه گذشت معلوم شد براى وقوف در مشعر سه وقت است:

يك وقت اختيارى و دو وقت اضطرارى.

وقت اختيارى آن از طلوع فجر روز عيد است تا طلوع آفتاب؛ و وقت اضطرارى اول، شب عيد است براى زنان و كودكان و ضعيفان؛ و وقت اضطرارى دوم از اول آفتاب روز عيد است تا ظهر، براى كسى كه در اثر عذر هيچ يك از دو وقت اول را درك نكرده است.

«مسألۀ 526» چون وقوف به عرفات دو وقت دارد:
اشاره

اختيارى و اضطرارى، و وقوف به مشعر سه وقت دارد: يك اختيارى و دو اضطرارى شبانه و روزانه، پس جمع آنها پنج مى شود؛ و براى شخص حاج به ملاحظۀ درك و عدم درك آنها دوازده صورت فرض مى شود:

يك صورت اينكه هيچ كدام را به هيچ نحو درك نكند. و شش صورت اينكه هر دو وقوف را به نحوى درك كند؛ زيرا با ضرب دو وقت عرفات در سه وقت مشعر شش صورت مركب به دست مى آيد. و پنج صورت اينكه فقط يكى از وقتهاى پنجگانه را درك كند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 199

اينك احكام صورتهاى دوازده گانه را به نحو اجمال بيان مى كنيم:

اول: هيچ يك از دو وقوف را به هيچ نحو درك نكند؛

در اين صورت بدون اشكال حج او باطل است؛ و بايد با همان احرام عمرۀ مفرده بجا آورد و بنابراحتياط نيّت خود را به عمرۀ مفرده برگرداند؛ و اگر گوسفند يا شتر همراه داشته آن را نيز احتياطاً قربانى كند.

و مى تواند بلكه مستحب است با حجاج در منىٰ به حال احرام بماند و بعد اعمال عمرۀ مفرده را بجا آورد و از احرام خارج شود.

پس اگر ترك دو وقوف از روى عمد بوده، بايد در سال بعد حج را بجا آورد؛ همچنين است اگر عمدى نبوده ولى استطاعت او باقى ماند يا از سالهاى گذشته حج بر او ثابت شده است. و اگر حج او حج تمتّع بوده، عمرۀ تمتّع را نيز در سال بعد بايد اعاده نمايد.

و درهمۀ صورتهاى آينده كه حكم به بطلان حج مى شود اين دستور جارى است.

و اعمال عمرۀ مفرده- چنانكه سابقاً گفته شد- علاوه بر احرام عبارت است از «طواف»، «نماز طواف»، «سعى بين صفا

و مروه»، «تقصير يا حلق» و «طواف نساء و نماز آن».

دوم: وقوف اختيارى عرفات و وقوف اختيارى مشعر را درك كند؛

در اين صورت حج او بدون اشكال صحيح است.

سوم: وقوف اختيارى عرفات و اضطرارى مشعر را در روز عيد درك كند؛

پس اگر وقوف اختيارى مشعر را عمداً ترك كرده است حج او باطل است، وگرنه صحيح است.

چهارم: وقوف اختيارى مشعر را با اضطرارى عرفات درك كند؛

پس اگر وقوف اختيارى عرفات را عمداً ترك كرده است حج او باطل است، والّا صحيح است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 200

پنجم: وقوف اختيارى عرفات را با اضطرارى مشعر در شب عيد درك كند؛

پس اگر ترك وقوف اختيارى مشعر در اثر يكى از عذرها بوده حج او صحيح است. و سابقاً در مسألۀ «523» گفته شد كه زنان و پيرمردان و كودكان و مريضها از معذورين محسوبند كه مى توانند در شب وقوف كنند و پس از نيمه شب رهسپار منىٰ شوند. و اگر ترك وقوف اختيارى مشعر از روى علم و عمد و بدون عذر بوده، هر چند بنابر مشهور حج او صحيح است، ولى بنابر احتياط واجب اعمال حج تمتع و عمرۀ مفرده را به قصد ما فى الذّمه (از حج تمتع و عمره) انجام دهد و در سال بعد نيز حج را اعاده نمايد. و لازم نيست طواف و نماز و سعى و طواف نساء را تكرار كند؛ بلكه مى تواند آنها را يكبار به قصد ما فى الذّمه بجا آورد.

ششم: وقوف اضطرارى عرفات را با اضطرارى مشعر در روز عيد درك كند.

پس اگر وقوف اختيارى آن دو يا يكى از آنها را عمداً ترك كرده است حج او باطل است. و اگر از روى عمد نبوده بنابر اقوىٰ حج او صحيح است؛ هر چند احوط اعادۀ حج است در سال بعد اگر شرايط آن باقى بماند يا از سالهاى سابق حج بر او ثابت شده است.

هفتم: وقوف اضطرارى عرفات و اضطرارى مشعر را در شب عيد درك كند؛

پس اگر از قبيل معذورين عمومى يعنى زنان و كودكان و پيرمردان و بيماران باشد و وقوف اختيارى عرفات را عمداً ترك نكرده باشد ظاهراً حج او صحيح است؛ و اگر وقوف اختيارى عرفات را عمداً ترك كرده است حجش باطل است.

و اگر از معذورين عمومى نباشد، پس اگر وقوف اختيارى عرفات را عمداً ترك كرده است بدون اشكال حج او باطل است؛

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 201

و اگر وقوف اختيارى مشعر را عمداً ترك كرده باشد يا ترك هيچ كدام از روى عمد نبوده، به احتياط واجبِ ياد شده در صورت پنجم عمل نمايد.

هشتم: فقط وقوف اختيارى عرفات را درك كند.

پس اگر وقوف در مشعر را عمداً ترك كرده است حج او باطل است؛ و گرنه احوط تمام كردن حج و اعادۀ حج است در سال بعد.

نهم: فقط وقوف اضطرارى عرفات را درك كند؛

در اين صورت ظاهراً حج او باطل است.

دهم: فقط وقوف اختيارى مشعر را درك كند؛

پس اگر وقوف به عرفات را عمداً ترك كرده است حج او باطل است، و گرنه صحيح است.

يازدهم: فقط وقوف اضطرارى مشعر را در روز عيد درك كند.

پس اگر وقوف به عرفات يا وقوف اختيارى مشعر را عمداً ترك كرده است حج او باطل است؛ وگرنه احوط اتمام حج و اعادۀ حج است، هر چند صحّت آن خالى از وجه نيست.

دوازدهم: فقط وقوف اضطرارى مشعر را در شب عيد درك كند.

پس اگر وقوف به عرفات را عمداً ترك كرده است حج او باطل است؛ و اگر از روى عمد نبوده، پس اگر از قبيل معذورين عمومى باشد ظاهراً حج او صحيح است، هر چند احوط اعاده است؛ و اگر از معذورين عمومى نباشد به احتياط ياد شده در صورت پنجم عمل نمايد.

«مسألۀ 527» اگر كسى در بيابانى به گمان اينكه از عرفات است وقوف كند و بعد معلوم شود از عرفات نبوده و اشتباه كرده است،

پس اگر وقت وقوف اضطرارى باقى است، بايد وقوف اضطرارى را انجام دهد؛ و اگر وقت وقوف اضطرارى نيز گذشته

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 202

است حكم او مانند حكم كسى است كه از روى عذر وقوف به عرفات را ترك كرده باشد. همچنين است حكم كسى كه در محلى به گمان اينكه مشعر است وقوف كند و بعد معلوم شود اشتباه كرده است.

«مسألۀ 528» خدمه اى كه حجشان حج نيابتى است

و با زنان و معذورين عمومى پيش از طلوع فجر به منىٰ مى روند، ولى خود را پيش از طلوع آفتاب به مشعر مى رسانند و وقوف به مشعر را به مقدارى كه ركن است درك مى كنند، حج آنان صحيح است و ذمّۀ كسى كه حج براى او بجا آورده اند برى مى شود؛ ولى علاوه بر اينكه معصيت كرده اند در صورتى كه اجارۀ آنان در مقابل همۀ اعمال بوده است نسبت به مقدارى از مال الإجاره كه در مقابل وقوفِ ترك شده واقع شده است مديون مى باشند.

«مسألۀ 529» اگر كسى غير از معذورين عمومى در اثر ندانستن مسأله به وقوف اضطرارى مشعر در شب عيد اكتفا كرد

و به منىٰ رفت، پس اگر مى تواند به مشعر برگردد و وقوف اختيارى مشعر را درك كند بايد برگردد؛ بلكه اگر درك وقوف اختيارى مقدور نيست ولى مى تواند وقوف اضطرارى مشعر را در روز عيد درك كند، در اين صورت نيز احتياطاً برگردد. و اگر به هيچ گونه نمى تواند برگردد، پس اگر وقوف اختيارى عرفات را نيز درك كرده است بنابر اقوىٰ حج او صحيح است، و بنابر احتياط واجب يك گوسفند ذبح كند. و اگر با درك وقوف اختيارى عرفات و وقوف شب عيد در مشعر از روى فراموشى پيش از طلوع فجر از مشعر كوچ كرده است، اگر مى تواند برگردد؛ و اگر به هيچ گونه نمى تواند برگردد در اين صورت نيز حج او صحيح است و ذبح گوسفند نيز واجب نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 203

مستحبات وقوف به مشعر
«مسألۀ 530» 1- مستحب است با وقار و آرامش دل

و در حال استغفار از عرفات به طرف مشعرالحرام برود و وقتى كه از طرف راست جاده به تلّ سرخ رسيد بگويد:

«اللّهُمَّ ارْحَمْ مَوقِفِي وَ زِدْ فِي عِلْمِي وَ سَلِّمْ دِينِي وَ تَقبَّلْ مَناسِكِي.»

2- در راه رفتن، ميانه رو باشد

و از حركت تند يا كند بپرهيزد؛ و مردم ضعيف و مسلمانان را آزار ندهد؛ و بگويد:

«اللّهُمَّ انّي اعُوذُ بِكَ انْ اظْلِمَ او اظْلَمَ او اقْطَعَ رَحِماً او اوذِيَ جاراً.»

3- نماز مغرب و عشا را تا مشعر تأخير اندازد؛

هرچند از ثلث شب نيز بگذرد. و بين دو نماز جمع كند به يك اذان و دو اقامه؛ و نافلۀ مغرب را بعد از نماز عشا بخواند. ولى اگر تا قبل از نصف شب نتوانست به مشعر برسد نماز مغرب و عشا را بين راه بخواند و تا نصف شب تأخير نيندازد.

4- در وسط وادى، طرف راستِ راه پياده شود؛

و براى «صَروُرَه» يعنى كسى كه نخستين بار است به حج آمده مستحب است در مشعر الحرام قدم گذارد.

5- هر چه مى تواند شب را به شب زنده دارى

و دعا به سر برد و بگويد:

«اللّهُمَّ هذِهِ جَمعٌ، اللّهُمَّ انّي اسأَلُكَ ان تَجْمَعَ لِي فِيها جَوامعَ الخَيرِ. اللّهُمَّ لا تُؤيِسْنِي مِنَ الخَيرِ الَّذِي سَأَلتُكَ ان تجْمَعَهُ لِي فِي قَلبِي و اطْلُبُ الَيكَ ان تُعَرِّفَنِي مَا عَرّفْتَ اولِيَائَك فِي مَنزِلِي هٰذَا وَ انْ تَقِيَني جَوامعَ الشَرِّ.»

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 204

6- بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناى خدا گويد؛

و آنچه مى تواند نعمتهاى او را به ياد آورد؛ و بر پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و آل او صلوات بفرستد؛ و اين دعا را بخواند:

«اللّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الحَرام فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ وَ اوسِعْ عَلَيّ مِنْ رِزقِكَ الحَلالِ، وَ ادْرَأَ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الجنِّ وَ الانسِ. الّلهُمَّ انتَ خَيرُ مَطلوُب الَيه وَ خَيرُ مَدعُوّ وَ خَيرُ مَسئُول، وَلِكُلِّ وافِد جَائِزَةٌ فَاجعَلْ جَائِزَتِي فِي مَوطِنِي هَذَا انْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي وَ تَقْبَلَ مَعذِرَتِي وَ ان تَجَاوَزَ عَن خَطيِئَتِي ثُمَّ اجْعَلِ التَّقوىٰ مِن الدُّنيَا زادِي.»

7- وقوف در مشعر را

با غسل شروع نمايد.

8- در حال وقوف براى خود و پدر و مادر و اولاد و اهل و مال و برادران و خواهران مؤمن خود دعا كند؛

زيرا مكان، مكان شريفى است. و هنگام طلوع آفتاب هفت مرتبه به گناهان خود اعتراف كند و هفت مرتبه از خدا طلب بخشش نمايد.

9- مستحب است ريگهايى را كه در منىٰ براى رمى جمرات لازم است از مشعر جمع آورى كند؛

و دست كم مقدار لازم هفتاد دانه است. ولى چون ممكن است بعضى از ريگها به هدف نخورد بجاست مقدار بيشترى جمع آورى كند.

10- مستحب است در كوچ كردن به طرف منىٰ وقتى كه به وادى مُحَسِّر رسيد مقدار صد قدم مانند شتر تند حركت كند؛

و اگر سواره است مركوب خود را حركت دهد و بگويد:

«رَبِّ اغفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمَّا تَعلَمُ انَّك انْتَ الاعَزُّ الاكْرَمُ.»

و بگويد:

«اللّهُمَّ سَلِّمْ عَهْدِي، وَ اقْبَلْ تَوبَتِي وَ اجِبْ دَعْوَتِي وَ اخْلُفْنِي فِيمَنْ تَركْتُ بَعدِي.»

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 205

فصل چهارم: واجبات منىٰ در روز عيدقربان

«مسألۀ 531» پنجم و ششم و هفتم از واجبات حج اعمال سه گانۀ منىٰ است

در روز عيد قربان؛ يعنى: «رمى جمرۀ عقبه» و «ذبح گوسفند يا نحر شتر» و «تراشيدن سر و يا احياناً تقصير».

و «منىٰ» مكانى است در حدود يك فرسخى مكۀ سابق؛ و بين مكه و وادى مُحَسّر واقع شده است. و حدّ آن در طرف مكه گردنه اى است كه جمرۀ عقبه در آن قرار گرفته است.

1- رمى جمرۀ عقبه:
«مسألۀ 532» اولين واجب منىٰ در روز عيد «رمى جمرۀ عقبه» «1» است؛

يعنى انداختن هفت ريگ به آن، به پيروى از حضرت ابراهيم عليه السلام كه در اين مكان شيطان را رمى كرد. و انداختن سنگهاى بزرگ يا شنِ خيلى ريز يا كلوخ يا گلِ پخته يا چيزهاى ديگر غير از ريگ كافى نيست؛ ولى رنگهاى مختلف ريگ هر كدام باشد كافى است.

«مسألۀ 533» در ريگها سه شرط معتبر است:
اول: اينكه از حرم باشند؛

و اگر از خارج حرم جمع آورى شده باشند كافى نيست. و از هر جاى حرم باشد مانعى ندارد؛ مگر

______________________________

(1)- «جمرات» ستونهاى سنگى است كه در منىٰ در سه محل نزديك به يكديگر نصب شده اند؛ و سمبل جاهايى است كه شيطان در برابر حضرت ابراهيم عليه السلام وسوسه كرده است. و پرتاب ريگ به آنها به معناى زدن شيطان و ايستادگى در برابر او مى باشد. و جمرۀ عقبه از همه به مكه نزديكتر است. يادآورى مى شود هر كدام از ستونهاى نامبرده را در سالهاى اخير در چند طبقه و به طول حدود 32 متر و ارتفاع 5 متر افزايش داده اند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 206

مسجدالحرام و مسجد خيف؛ بلكه احتياط اين است كه از مساجد ديگر نيز برداشته نشده باشند. و مستحب است از مشعر جمع آورى شده باشند.

دوم: اينكه ريگها بِكْر باشند؛

يعنى كسى آنها را در رمى صحيح به كار نبرده باشد، هر چند در سالهاى پيش.

سوم: اينكه غصبى نباشند؛

پس اگر از زمين غير يا از ريگهايى كه ديگرى براى خودش جمع كرده برداشته شود كافى نيست.

«مسألۀ 534» در رمى چند چيز معتبر است:
اول: اينكه به هفت ريگ رمى كند،

و كمتر از آن كافى نيست؛ چنانكه زيادتر از آن نيز اگر به قصد رمى شرعى باشد بدعت و حرام است.

دوم: اينكه مانند ساير اعمال حج به قصد قربت

و با نيّت خالص، بدون ريا و مقاصد ديگر انجام دهد.

سوم: اينكه ريگها را رمى كند،

يعنى به جمره بيندازد؛ پس اگر نزديك جمره برود و ريگها را روى آن بگذارد كافى نيست.

چهارم: ريگها به جمره اصابت كند؛

و اگر يكى از آنها اصابت نكرد بايد دوباره بزند.

پنجم: اينكه به انداختن او به جمره برسد؛

پس اگر انداختن او در رسيدن آنها به جمره كافى نباشد و در راه سنگ ديگران يا چيز ديگر با آن برخورد كند و فشار و كمك آن، ريگ را به جمره برساند كافى نيست. اگر در وسط راه به چيزى برخورد كند ولى رد شود و به همان نيروى اول به جمره برسد كافى است؛ ولى اگر به چيز ديگر بخورد و در اثر صلابت آن چيز كمانه كند و تصادفاً به جمره بخورد، به گونه اى كه خوردن به جمره مستقيماً مستند به انداختن او نيست، در اين صورت كافى بودن آن محل اشكال است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 207

ششم: اينكه ريگها را بتدريج و پشت سر هم بزند،

هر چند بعضى از آنها باهم به جمره بخورند. پس اگر همه يا بعضى را باهم بزند كافى نيست.

«مسألۀ 535» وقت رمى جمره از طلوع آفتاب روز عيد است تا مغرب شرعى؛

و بهتر است در وقت ظهر باشد. و اگر در اثر فراموشى يا ندانستن مسأله يا جهات ديگر، آن را ترك كرد بايد در روز يازدهم تا سيزدهم كه ايام تشريق «1» است، هر وقت متوجه شد قضاى آن را بجا آورد؛ و اوّل قضاى گذشته را بجا آورد و سپس وظيفۀ آن روز را.

و اگر متوجه نشد تا ايام تشريق گذشت و هنوز از مكه خارج نشده، بنابر احتياط به منىٰ برگردد و رمى را انجام دهد؛ ولى بنابر احتياط واجب در سال آينده نيز خودش، و اگر نمى تواند ديگرى به جاى او آن را در روز عيد، و اگر نشد در ايام تشريق قضا نمايد.

و اگر رمى جمره را در اثر فراموشى يا ندانستن مسأله ترك كرده و قربانى و تراشيدن سر را انجام داده است لازم نيست پس از قضاى رمى جمره قربانى و تراشيدن سر را دوباره بجا آورد.

«مسألۀ 536» كسانى كه از رمى جمره در روز معذورند

- مانند اشخاص بيمار يا ترسان- مى توانند در شب رمى كنند؛ و هر وقتِ شب باشد مانعى ندارد.

و معذورين عمومى مانند زنان و پيرمردان و كودكان و ضعيفان كه شبانه از مشعر به منىٰ كوچ داده شده اند نيز جايز است در شب عيد رمى جمرۀ عقبه را انجام دهند؛ همچنين است حكم چوپانان؛ ولى قربانى بايد در روز عيد واقع شود.

______________________________

(1)- «ايام تشريق» روزهاى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذيحجّه مى باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 208

«مسألۀ 537» اگر احتمال دهد ريگهايى را كه در حرم است از خارج حرم به حرم آورده باشند

به شك خود اعتنا نكند.

«مسألۀ 538» اگر احتمال دهد ريگهايى را كه جمع آورى كرده بِكْر نباشند

و سابقاً در رمى مورد استفاده واقع شده باشند، به شك خود اعتنا نكند.

«مسألۀ 539» اگر شك كند آنچه را براى رمى جمع آورى كرده «حِصى»- يعنى ريگ- به آنها گفته مى شود يا نه،

رمى با آنها كافى نيست و بايد يقين كند «حِصى» به آنها گفته مى شود.

«مسألۀ 540» اگر در عدد ريگهايى كه انداخته يا در رسيدن آنها به جمره شك كرد،

پس اگر مشغول رمى است بايد به اندازه اى بيندازد كه يقين كند هفت عدد آنها اصابت كرده است؛ و مجرّد مظّنه و گمان كافى نيست. و اگر از رمى فارغ شده و وارد واجب ديگرى- مانند قربانى يا حلق- شده و شك كرده، يا اينكه رمى در روز واقع شده و در شب شك كرده، به شك خود اعتنا نكند.

«مسألۀ 541» اگر پس از فراغت از رمى بلافاصله در صحت آن شك كرد،

بنابر احتياط دوباره آن را بجا آورد؛ و اگر زمانى از آن گذشته و پيش از اينكه وارد واجب بعدى شود در صحت آن شك كرد، به شك خود اعتنا نكند؛ ولى در اين صورت اگر در عدد آن شك كرد احتياطاً آن را از سر گيرد.

«مسألۀ 542» اگر معلوم شود ريگهايى را كه انداخته به جمره نخورده است

يا بعضى از آنها به جمره نخورده، بايد دوباره رمى كند؛ هر چند در حال رمى گمان مى كرد به جمره خورده است. پس اگر نزديك جمره ساختمان يا ستونى مثلًا وجود داشته و اشتباهاً ريگها را به آن زده است بايد دوباره رمى كند؛ و اگر خودش نمى تواند بايد نايب بگيرد، هر چند براى سال بعد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 209

«مسألۀ 543» اگر چند ريگ را با هم بزند مانعى ندارد؛

ولى يك عدد محسوب است، هر چند همۀ آنها به جمره بخورند.

«مسألۀ 544» بايد ريگ را با دست بزند؛

پس اگر مثلًا با دهان بيندازد كافى نيست. و انداختن با فَلاخُن و مانند آن نيز محل اشكال است.

«مسألۀ 545» جايز است سواره رمى كند؛

ولى مستحب است پياده باشد.

«مسألۀ 546» طهارت از حدث و خبث در رمى معتبر نيست؛

ولى مستحب است با طهارت باشد. و ريگها هم لازم نيست پاك باشند؛ هر چند احوط است.

«مسألۀ 547» براى كودكان و بيماران و افراد بيهوش كه قدرت رمى ندارند واجب است نايب بگيرند

كه به جاى آنان رمى كند؛ همچنين است كسى كه درك ندارد. و متصدى امر كودك، ولىّ شرعى اوست؛ و متصدى امر بيمار و بيهوش و كسى كه درك ندارد ظاهراً همراهان او هستند. و بنابر احتياط بيمار را نزد جمره ببرند و در حضور او از طرف او رمى كنند؛ مگر اينكه بردن او مشقت و حرج داشته باشد. و بنابر احتياط وقتى براى بيمار يا بيهوش نايب بگيرند كه از سالم شدن و موفق شدن خودش مأيوس باشند.

«مسألۀ 548» اگر بيمار يا بيهوش بعد از تمام شدن عمل نايب سالم شود،

بنابر احتياط خودش نيز رمى كند. ولى اگر در بين عمل او سالم شود بايد خودش آن را از سر گيرد؛ و اكتفا به مقدار رمى نايب محل اشكال است.

«مسألۀ 549» بر رمى در طبقۀ دوم جمرات،

ظاهراً رمى جمره صدق مى كند و كافى است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 210

مستحبات رمى جمرات
«مسألۀ 550» در رمى جمرات چند چيز مستحب است:
اول:

در حال رمى با وضو باشد.

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

احكام و مناسك حج (منتظرى)؛ ص: 210

دوم:

پياده باشد نه سواره.

سوم:

رمى در وقت ظهر واقع شود.

چهارم:

ريگها را در دست چپ نگه دارد و با دست راست بيندازد.

پنجم:

ريگ را بر انگشت ابهام (شست) بگذارد و با سر انگشت سبّابه «1» بيندازد.

ششم:

وقتى كه ريگها را در دست گرفت و آماده رمى شد اين دعا را بخواند:

«اللّهُمَّ هؤُلاءِ حَصَياتِي فَاحْصِهِنَّ لِي وَ ارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي.» «2»

هفتم:

با انداختن هر ريگ تكبير ذيل را بگويد:

«اللّهُ اكبَر، اللّهُمَّ ادْحَرْ عَنِّي الشَيطان. اللّهُمَّ تَصديِقاً بِكِتَابِكَ وَ عَلىٰ سُنّةِ نَبيِّكَ صلى الله عليه و آله و سلم، اللّهُمَّ اجعَلْهُ حَجّاً مَبرُوراً وَ عَمَلًا مَقبُولًا وَ سَعياً مَشكوُراً وَ ذَنباً مَغفوراً.»

هشتم:

در رمى جمرۀ عقبه بين او و جمره پانزده يا ده ذراع فاصله باشد؛ و در رمى جمرۀ اولىٰ و وُسطىٰ در كنار آنها بايستد.

نهم:

در جمرۀ عقبه پس از رمى توقف نكند؛ و در دو جمرۀ ديگر رو به قبله بايستد و دعا كند و حمد و ثناى خدا گويد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و آل او صلوات بفرستد.

دهم:

در رمى جمرۀ عقبه پشت به قبله و رو به جمره بايستد.

______________________________

(1)- «سبّابه» به انگشت پهلوى شست مى گويند.

(2)- الكافى، 4/ 479.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 211

يازدهم:

پس از برگشتن به جاى خود در منىٰ بگويد:

«اللّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكّلْتُ فَنِعْمَ الرَبُّ وَ نِعمَ الْمَوْلىٰ وَ نِعمَ النَّصِير.»

دوازدهم:

مستحب است ريگها از مشعر جمع آورى شده باشند و به قدر سر انگشت و ابْرَش «1» و نقطه دار باشند؛ و كراهت دارد سياه يا سفيد يا قرمزِ يك دست باشند.

2- قربانى و شرايط و مستحبات آن:
«مسألۀ 551» دوم از واجبات منىٰ در روز عيد در حج تمتّع «هَدْى» يعنى قربانى است.

پس كسى كه حج تمتع بجا مى آورد واجب است در روز عيد پس از رمى جمرۀ عقبه يك شتر قربانى كند و يا يك گاو يا گوسفند ذبح نمايد؛ و شتر از هر دو افضل است و گاو از گوسفند افضل است. و غير از سه حيوان نامبرده ساير حيوانات كافى نيست.

«مسألۀ 552» در شرايط عادى يك قربانى براى چند نفر كافى نيست؛

بلكه در حال ناچارى نيز كافى بودن آن محل اشكال است. پس اگر هر كدام به تنهايى پول يك قربانى را ندارند يا تهيّۀ آن ممكن نيست ولى مى توانند به شركت يك قربانى تهيه كنند، در اين صورت بنابر احتياط، بين شركت در قربانى و روزه گرفتن جمع كنند و هر دو را بجا آورند.

«مسألۀ 553» قربانى بايد در منىٰ باشد؛

و اگر در حال اختيار در جاى ديگر قربانى كند كافى نيست.

«مسألۀ 554» اگر قربانگاه را در خارج منىٰ درست كرده اند

و به طور كلى از ذبح در منىٰ جلوگيرى مى كنند، پس اگر ممكن است

______________________________

(1)- «ابرَش» به ريگهاى خال و خط دار مى گويند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 212

در روز بعد تا آخر ايام تشريق بلكه تا آخر ذيحجّه در منىٰ قربانى كند هر چند به وسيلۀ نايب گرفتن باشد بايد در منىٰ ذبح كند؛ ولى اگر به طور كلى هرچند با تأخير و به وسيلۀ نايب مقدور نيست، در اين صورت مى تواند در خارج منىٰ قربانى كند. و بنابر احتياط نزديكترين قربانگاه به منىٰ را انتخاب نمايد.

«مسألۀ 555» بنابر احتياط واجب قربانى بايد در روز باشد؛

حتى كسانى كه معذور بوده و شب از مشعر كوچ كرده اند و رمى جمره را شبانه انجام داده اند قربانى را جايز نيست در شب انجام دهند. ولى شخص خائف (ترسان)، كه در روز نمى تواند قربانى كند مى تواند در شب آن را انجام دهد.

«مسألۀ 556» بنابر احتياط واجب قربانى را از روز عيد تأخير نيندازد.

ولى اگر تأخير انداخت يا در اثر فراموشى يا ندانستن مسأله يا پيدا نشدن حيوان يا عذرى ديگر انجام نشد، در ايام تشريق يعنى تا سيزدهم ذيحجّه بجا آورد؛ و اگر نتوانست چنانچه تا آخر ذيحجّه آن را انجام دهد كافى است.

«مسألۀ 557» اعمال منىٰ در روز عيد قربان به ترتيب عبارت است از:

«رمى جمرۀ عقبه» و «قربانى» و «تراشيدن سر يا تقصير».

پس بايد ترتيب را رعايت كند؛ ولى اگر در اثر فراموشى يا ندانستن مسأله بعضى را بر بعضى مقدم داشت كافى است و اعادۀ آن لازم نيست.

«مسألۀ 558» قربانى نيز مانند ساير اعمال حج از عبادات است

و بايد به قصد قربت و با نيّت خالص بدون ريا انجام شود.

«مسألۀ 559» در حيوان قربانى چند شرط معتبر است:
اول: اگر شتر باشد سن آن كمتر از پنج سال نباشد؛

و بنابر احتياط سن گاو و بز كمتر از دو سال و سن ميش يا بره كمتر از يك سال نباشد. و اگر پس از قربانى كردن معلوم شد سن آن كمتر بوده كافى نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 213

دوم: تام الاجزا باشد

و نقص نداشته باشد؛ پس اگر لنگ يا كور يا گوش بريده يا دم بريده باشد، يا اگر شاخ داخلى آن بريده يا شكسته باشد كافى نيست. ولى اگر شاخ بزرگ خارجى آن بريده يا شكسته باشد مانعى ندارد؛ چنانكه اگر گوش آن سوراخ يا شكافته باشد نيز مانعى ندارد، هر چند خلاف احتياط است. و بنابر احتياط اگر كورى يا لنگى آن ظاهر و روشن نيز نباشد به آن اكتفا نشود.

سوم: در نظر عرف لاغر نباشد؛

و بر حسب روايت وارده اگر بر كُليه هاى آن مقدارى پيه باشد كافى است.

چهارم: بنابر احتياط واجب به هيچ نحو مريض نباشد،

حتى مرض پوستى و كچلى.

پنجم: بنابر احتياط واجب

خيلى پير نباشد.

ششم: بنابر احتياط واجب خَصِىّ يعنى اخْتِه نباشد؛

بلكه بنابر احتياط بيضۀ آن را نيز نكوبيده باشند.

هفتم: بنابر احتياط واجب به حسب اصل خلقت نيز بى دم نباشد؛

بلكه بنابر احتياط هيچ نقص نداشته باشد.

«مسألۀ 560» اگر در روز عيد غير از اخته يافت نمى شود

ولى بعد از عيد تا آخر ذيحجّه يافت مى شود، بنابر احتياط بين آنها جمع كند؛ بدين معنا كه اخته را در روز عيد قربانى كند و بعد هم يك غير اخته قربانى نمايد. و اگر بعد از عيد هم يافت نمى شود جمع كند بين قربانى اخته و قربانى غير اخته در سال بعد. همچنين است اگر حيوان كامل و سالم در روز عيد يافت نمى شود ولى غير سالم يافت مى شود.

«مسألۀ 561» اگر به طور كلى حيوان قربانى يافت نمى شود

بايد پول آن را نزد شخص امينى بگذارد تا در ايام تشريق، و اگر نشد تا آخر ذيحجّه، و اگر نشد در سال بعد به جاى او بخرد و در منىٰ قربانى كند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 214

«مسألۀ 562» در قربانى دست كم يك گوسفند واجب است

و هر چه بيشتر باشد بهتر است. و در اخبار حجة الوداع آمده است كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى قربانى صد شتر با خود آورده بودند و شصت و شش يا شصت و چهار يا شصت و سه عدد آنها را براى خودشان و بقيه را براى اميرالمؤمنين عليه السلام كه از يمن به حج آمده بودند قربانى كردند.

«مسألۀ 563» اگر حيوانى را به گمان صحيح و سالم بودن بخرد و قربانى كند و بعد معلوم شود مريض يا ناقص بوده است،

كافى بودن آن محل اشكال است. ولى اگر آن را به گمان چاق بودن بخرد و قربانى كند و بعد معلوم شود لاغر بوده كافى است؛ و اگر پيش از قربانى كردن لاغر بودن آن معلوم شود كافى بودن آن خالى از اشكال نيست.

«مسألۀ 564» اگر حيوانى را با احتمال لاغرى بخرد و به اميد چاق بودن با قصد قربت قربانى كند

و تصادفاً معلوم شود چاق بوده است كافى است؛ ولى اگر قصد قربت محقق نشود كافى نيست.

«مسألۀ 565» اگر بعد از قربانى كردن شك كند آيا حيوان واجد شرايط بوده است يا نه

و احتمال مى دهد پيش از قربانى كردن بررسى كرده باشد، در اين صورت به شك خود اعتنا نكند.

«مسألۀ 566» بنابر احتياط اگر احتمال نقص يا عيب در حيوان مى دهد آن را بررسى كند.

و به اصل سلامت حيوان اكتفا نكند؛ مگر اينكه به سلامت آن اطمينان داشته باشد.

«مسألۀ 567» اگر حيوان سالمى را براى قربانى بخرد و در راه قربانگاه زمين بخورد

و دست و پاى آن بشكند يا معيوب شود كافى است همان را قربانى كند؛ ولى اين حكم در نذر و كفاره جارى نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 215

«مسألۀ 568» لازم نيست خود انسان ذبح كند

و جايز است نايب بگيرد. و بنابر احتياط هم خودش نيّت كند و هم نايب؛ مگر اينكه خودش حضور نداشته باشد.

«مسألۀ 569» اگر مى خواهد براى ذبح نايب بگيرد بايد به شخص مورد اطمينان نيابت دهد؛

و در اين صورت اگر در صحت عمل او شك كرد به شك خود اعتنا نكند.

«مسألۀ 570» اگر نايب در خريد حيوان و ذبح نيابت داشته باشد

و عمداً بر خلاف دستور شرع عمل كند، مطلقاً «1» ضامن است و بايد غرامت بدهد. همچنين است اگر از روى اشتباه يا ندانستن مسأله بوده ولى براى عمل خود اجرت گرفته است؛ و اگر اجرت نگرفته ضمانت او معلوم نيست. ولى بالاخره براى كسى كه در حال احرام است كافى نيست و بايد دوباره قربانى كند.

«مسألۀ 571» بنابر احتياط واجب ذبح كننده بايد مؤمن اثناعشرى باشد؛

همچنين است در ذبح و نحر كفارات. و اگر به وسيلۀ غير مؤمن ذبح واقع شده بنابر احتياط واجب دوباره قربانى كند؛ هر چند در اثر ندانستن مسأله يا اشتباه اين كار انجام شده باشد.

«مسألۀ 572» ولىّ بچه كه او را مُحرم كرده است به احرام حج تمتّع،

بايد براى او از مال خودش- نه از مال بچه- قربانى كند؛ و اگر توانايى ندارد بايد به جاى آن روزه بگيرد.

«مسألۀ 573» بنابر احتياط در صورت امكان قربانى را سه قسمت كند:

يك ثلث آن را به فقراى مؤمنين صدقه دهد، و يك ثلث آن را به مؤمنين اهداكند، و يك ثلث آن را براى مصرف خود و اهل خود نگه دارد و كمى از آن بخورد. و مى تواند براى عمل به احتياط از فقيرى و از مؤمنى وكالت بگيرد و بدون تقسيم حيوان

______________________________

(1)- «مطلقاً» يعنى چه اجرت گرفته باشد يا نه.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 216

نسبت به دو ثلث آن قصد صدقه و اهدا كند. و اگر حيوان را پس از ذبح از او ربودند ضامن نيست؛ و اگر حيوان پس از ذبح در آنجا هيچ ارزش ندارد در اين صورت صدقه و اهدا لازم نيست.

روزه به جاى قربانى

«مسألۀ 574» اگر نه قربانى دارد و نه پول آن را،

واجب است ده روز روزه بگيرد: سه روز در حج و هفت روز پس از مراجعت به وطن.

«مسألۀ 575» اگر بدون مشقت مى تواند قرض بگيرد

و چيزى دارد كه قرض را با فروختن آن ادا كند بايد قرض بگيرد و قربانى كند.

«مسألۀ 576» اگر در اشيائى كه در سفر با خود دارد چيز زايدى به اندازۀ پول قربانى وجود دارد

بايد آن را بفروشد و قربانى كند؛ ولى لباسهاى معمولى خود را لازم نيست بفروشد.

«مسألۀ 577» اگر قربانى و پول آن را ندارد

و چيزى هم كه بفروشد ندارد ولى مى تواند كسب كند و پول آن را تهيه نمايد، واجب نيست كسب كند؛ ولى اگر كسب كرد و پول آن را پيدا كرد واجب است قربانى كند.

«مسألۀ 578» سه روز از ده روز روزه بايد در ماه ذيحجّه واقع شود؛

و بنابر احتياط روز هفتم و هشتم و نهم ذيحجّه را اختيار كند؛ و اگر نشد چهاردهم و پانزدهم و شانزدهم ذيحجّه را روزه بگيرد. و جايز نيست در ايام تشريق در منىٰ روزه بگيرد؛ بلكه روزه در ايام تشريق در منىٰ در هر صورت حرام است. و مى تواند تا آخر ذيحجّه هر وقت بخواهد اين سه روزه را بگيرد؛ هر چند احوط اين است كه پس از ايام تشريق بلافاصله بگيرد.

«مسألۀ 579» سه روز روزه بايد پشت سر هم باشد؛

و گرفتن

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 217

اين سه روزه در سفر مانعى ندارد. پس لازم نيست در مكه براى روزه ها قصد اقامه كند؛ و اگر كاروان مهلت ماندن در مكه را نداد مى تواند آنها را در راه و يا شهر خود بگيرد.

«مسألۀ 580» اگر تا آخر ذيحجّه اين سه روزه را نگرفت

ديگر روزه نتيجه ندارد و بايد يك گوسفند، خودش يا نايبش در منىٰ ذبح كند.

«مسألۀ 581» پس از گرفتن سه روزه بايد هفت روز روزه پس از مراجعت به وطن خود بگيرد.

و جايز نيست آنها را در مكه يا در راه بگيرد؛ مگر اينكه قصد ماندن در مكه را داشته باشد كه در اين صورت پس از گذشت يك ماه يا گذشت مدتى كه براى رسيدن به وطن لازم است مى تواند در مكه بگيرد؛ و بنابر احتياط بين سه روز و هفت روز فاصله بيندازد، هر چند يك روز باشد.

«مسألۀ 582» بنابر احتياط هفت روز را نيز پشت سرهم بگيرد.

و اگر روزه ها را گرفت و بعد قدرت خريد قربانى پيدا كرد، قربانى واجب نيست؛ و اگر پس از گرفتن سه روز قدرت پيدا كرد، بنابر احتياط قربانى كند.

«مسألۀ 583» اگر روزه رانگرفت و از دنيا رفت،

ولىّ او بايد سه روزۀ واجب در حج را به جاى او بگيرد؛ ولى گرفتن هفت روز لازم نيست.

هر چند فروع و مسائل روزه در اينجا زياد است، ولى چون كمتر مورد ابتلا مى باشد لذا ما از تفصيل آنها صرف نظر مى كنيم.

مسائل متفرقۀ قربانى

«مسألۀ 584» كسى كه در حج اجير ديگرى است مى تواند براى ذبح قربانى نايب بگيرد

و نايب قربانى را به قصد جزئى براى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 218

حجى كه موكّلش آن را انجام مى دهد ذبح كند.

«مسألۀ 585» در شب عيد قربانى كردن جايز نيست،

مگر براى خائف (ترسان)؛ و در شبهاى بعد نيز خلاف احتياط است.

پس اگر در روز عيد قربانى نكرده در روزهاى بعد قربانى كند؛ مگر اينكه خائف باشد.

«مسألۀ 586» كسى كه در حال احرام است پيش از تقصير يا تراشيدن سر

جايز است براى ذبح يا نحر قربانى، نايب ديگرى شود.

«مسألۀ 587» اگر چند نفر پول روى هم گذاشتند و به كسى وكالت دادند كه برود و گوسفند بخرد

و براى آنان قربانى كند و او به شركت به عدد آنان گوسفند خريد و براى هر كدام يك گوسفند معين كرد و ذبح نمود، در صورتى كه همه به اين گونه معامله رضايت داده اند كافى است؛ هر چند گوسفندها از نظر قيمت تفاوت داشته باشند.

«مسألۀ 588» كسى كه در اثر ندانستن مسأله گوسفند خود را براى ذبح به غير مؤمن داده است

و پس از ذبح، تراشيدن سر و ساير اعمال حج را بجا آورده و از احرام خارج شده، پس از توجه بنابر احتياط واجب بايد قربانى خود را دوباره انجام دهد؛ هر چند به وسيلۀ نايب گرفتن باشد، واعمال و حج او صحيح است. همچنين است اگر گمان مى كرد ذبح كننده مؤمن است و به او در ذبح نيابت داد و بعد معلوم شد مؤمن نبوده است.

«مسألۀ 589» سابقاً گفته شد كه قربانى بايد در منىٰ باشد

و اگر در روز عيد ممكن نيست در روزهاى بعد تا آخر ذيحجّه هر چند به وسيلۀ نايب گرفتن انجام دهد؛ ولى اگر به هيچ گونه قدرت اين كار را ندارد، ذبح در غير منىٰ مانعى ندارد.

«مسألۀ 590» اگر كسى بدون گرفتن وكالت از ديگرى

به

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 219

گمان كافى بودن رضايت قلبى به نيابت او قربانى كرد كافى نيست؛ هر چند آن ديگرى زن او يااز دوستان صميمى او باشد.

«مسألۀ 591» ذبح بايد با كارد آهنى باشد

و ذبح با غير آهن جايز نيست.

«مسألۀ 592» اگر به كسى در خريد حيوان و ذبح آن وكالت داد

و وكيل فراموش كرد يا نتوانست انجام دهد و پس از مراجعت به وطن متوجه شد، حج او صحيح است؛ ولى قربانى به عهدۀ او باقى است. پس اگر ممكن است، به كسى وكالت دهد در ذيحجّه همان سال در منىٰ براى او قربانى كند؛ وگرنه بايد به كسى نيابت دهد در سال بعد در منىٰ براى او قربانى كند.

«مسألۀ 593» اگر كسى به اعتقاد اينكه گوشتها تلف مى شود و قربانى تضييع مال است قربانى نكرد

و ساير اعمال حج را انجام داد و از احرام خارج شد، در صورتى كه اعتقاد او از روى ندانستن حكم قطعى شرع بوده و گمان مى كرده اعمالش صحيح است، در اين صورت اعمال و حج او صحيح است و از احرام خارج شده؛ ولى قربانى بر عهدۀ او باقى است.

«مسألۀ 594» محرم مى تواند پيش از ذبحِ قربانى خود،

براى ديگران ذبح كند.

«مسألۀ 595» قربانى را اگر از پول متعلَّق خمس

كه خمس آن را نداده بخرد كافى نيست.

«مسألۀ 596» اگر براى رمى جمرۀ عقبه نايب گرفت

و به گمان اينكه نايب رمى كرده است قربانى كرد و سرخود را تراشيد و بعد معلوم شد نايب رمى نكرده است، قربانى و سر تراشيدن او صحيح است؛ ولى قضاى رمى را بايد بجا آورد.

«مسألۀ 597» اگر قربانى را عمداً از روز عيد تأخير انداخت

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 220

و در روزهاى بعد قربانى كرد، هر چند بر خلاف احتياط واجب عمل كرده ولى قربانى او صحيح است؛ و تا زمانى كه قربانى را انجام نداده نمى تواند سرخود را بتراشد يا تقصير كند.

مستحبات قربانى در منىٰ

«مسألۀ 598» در قربانى چند چيز مستحب است:
1- شتر از گاو افضل است؛

و گاو از گوسفند افضل است؛ و ميش از بز افضل است.

2- خيلى فربه

و چاق باشد.

3- شتر و گاو مادّه باشند

و گوسفند نر.

4- در گوسفند مستحب است

قوچ چشم و گوش درشت و دهان و چشم و دست و پا سياه باشد.

5- مُحرم خودش نحر و ذبح را انجام دهد؛

هر چند زن باشد.

و اگر نمى تواند دست خود را روى دست ذبح كننده بگذارد.

6- در حال نحر، شتر ايستاده باشد

و دستهاى آن را تا زانو بسته باشند؛ و نحر كننده در طرف راست آن بايستد.

7- در حال نحر يا ذبح اين دعا را بخواند:

«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً (مُسلِماً) وَ مٰا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، إِنَّ صَلٰاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيٰايَ وَ مَمٰاتِي لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِينَ لٰا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذٰلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ. اللَّهُمَّ مِنكَ وَ لَكَ، بِسمِ اللّهِ وَ اللّهُ اكبرَ. اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي.» «1»

3- تقصير يا سر تراشيدن:
«مسألۀ 599» سوم از واجبات منىٰ در روز عيد

- كه هفتم از

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 498.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 221

واجبات حج مى باشد- تقصير يا سر تراشيدن است. پس حاجى بايد پس از قربانى از مو يا ناخن خود كم كند، يا سرخود را بتراشد؛ و مخيّر است بين آنها، و تراشيدن سر از تقصير افضل است. و جمع بين آنها افضل مى باشد، مگر براى چند طائفه:

اول: زنها كه بايد تقصير كنند و تراشيدن سر براى آنها كافى نيست؛ بلكه جايز بودن آن نيز محل اشكال است.

دوم: كسى كه سال اول حج اوست كه بنابر احتياط واجب بايد سر خود را بتراشد.

سوم: كسى كه موى سرخود را گره زده و درهم پيچيده يا بافته است، و يا به وسيلۀ عسل يا صمغ «1» براى رفع شپش و مانند آن به هم چسبانده است كه بايد سر خود را بتراشد.

«مسألۀ 600» خنثاى مشكل «2» اگر از دو دستۀ اخير نباشد

بايد تقصير كند؛ و اگر از آنها باشد بنابر احتياط جمع كند بين تقصير و تراشيدن، و بهتر است تقصير را مقدم بدارد.

«مسألۀ 601» در تراشيدن سر بنابر احتياط همۀ سر را بتراشد.

و در تقصير گرفتنِ هر مقدار از مو يا ناخن به هر وسيله كه باشد كافى است؛ هر چند به وسيلۀ دندان باشد.

«مسألۀ 602» تقصير و سر تراشيدن نيز مانند ساير اعمال حج از عبادات است

و بايد آن را به قصد قربت و نيّت خالص و بدون قصد ريا و مقاصد ديگر بجا آورد؛ وگرنه صحيح نيست و آنچه بايد به سبب آن حلال شود حلال نمى شود.

«مسألۀ 603» در سر تراشيدن جايز است انسان سر خود را

______________________________

(1)- «صَمغ» شيرۀ بعضى درختان كه چسبندگى دارد.

(2)- «خنثاى مشكل» خنثايى است كه زن و مردى او به هيچ وجه تشخيص داده نمى شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 222

بتراشد و يا ديگرى بتراشد؛ و در اين صورت بنابر احتياط هر دو نيّت كنند.

«مسألۀ 604» كسانى كه بايد سر خود را بتراشند اگر سرشان مو ندارد،

بايد تيغ را به سر خود بكشند؛ و بنابر احتياط تقصير را نيز انجام دهند.

«مسألۀ 605» كسانى كه مخيّرند بين تقصير و سرتراشيدن اگر سرشان مو ندارد

بايد تقصير كنند؛ و اگر اصلًا مو ندارند بايد از ناخن خود بزنند.

«مسألۀ 606» در تقصير تراشيدن ريش

كافى نيست.

«مسألۀ 607» در تقصير كافى بودن زدن موى زير بغل و زير شكم،

محل اشكال است.

«مسألۀ 608» وقت تقصير و تراشيدن

سر روز عيد است بعد از قربانى؛ و جايز نيست آن را پيش از قربانى انجام دهد. و بنابر احتياط در حال اختيار آن را از روز عيد تأخير نيندازد؛ ولى اگر به هر جهت هر چند عمداً آن را تأخير انداخت كافى است آن را در روز بعد تا آخر ايام تشريق بجا آورد؛ و ظاهراً انجام آن در شبهاى ايام تشريق نيز مانعى ندارد، هر چند خلاف احتياط است.

«مسألۀ 609» اگر در اثر فراموشى يا ندانستن مسأله، تقصير يا سرتراشيدن را پيش از قربانى يا پيش از رمى جمره بجا آورد

كافى است و اعادۀ آن لازم نيست؛ ولى اگر عمداً آن را جلو انداخت بنابر احتياط واجب دوباره آن را انجام دهد.

«مسألۀ 610» جاى تقصير و سرتراشيدن منىٰ است؛

و جايز نيست در حال اختيار آن را در جاى ديگر انجام دهد؛ و اگر در اثر فراموشى يا ندانستن مسأله و يا عمداً از منىٰ خارج شده است بايد برگردد و در منىٰ انجام دهد. و اگر نمى تواند برگردد، در هر جا

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 223

هست آن را بجا آورد و موهاى خود را در صورت امكان به منىٰ بفرستد تا در آنجا دفن شود؛ هر چند دفن واجب نيست.

«مسألۀ 611» طواف و سعى را بايد پس از تقصير يا سر تراشيدن بجا آورد.

و اگر جلو انداخت، پس اگر عمداً اين كار را كرده بايد پس از تقصير يا سرتراشيدن، طواف بلكه سعى را نيز اعاده نمايد؛ و يك گوسفند نيز به عنوان كفاره ذبح كند. و اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله بوده كفاره ندارد؛ ولى بنابر احتياط پس از تقصير يا تراشيدن سر، طواف بلكه سعى را نيز دوباره انجام دهد.

«مسألۀ 612» پس از تقصير يا سرتراشيدن همۀ محرمات احرام بر او حلال مى شود مگر زن و بوى خوش،

و صيد نيز بنابر احتياط.

مسائل متفرقۀ تقصير و سر تراشيدن

«مسألۀ 613» اگر قربانى از روز عيد تأخير افتاد

بنابر احتياط واجب جايز نيست تقصير كند و از احرام خارج شود؛ بلكه بايد صبر كند پس از قربانى تقصير نمايد و سپس طواف و سعى را بجا آورد.

«مسألۀ 614» اگر كسى را براى قربانى وكيل نمايد

تا زمانى كه وكيل قربانى نكرده جايز نيست تقصير يا تراشيدن سر را بجا آورد. ولى اگر خيال كند وكيل قربانى را انجام داده پس سر خود را بتراشد يا تقصير كند، سر تراشيدن و تقصير او صحيح است؛ و اگر طواف و سعى را نيز بجا آورده اعادۀ آنها لازم نيست.

«مسألۀ 615» كسانى كه مخيّرند بين تقصير و تراشيدن سر،

اگر بدانند تراشيدن سر موجب خون آمدن مى شود، در اين صورت بايد تقصير كنند و تراشيدن سر جايز نيست؛ ولى كسى كه وظيفه اش تنها تراشيدن سر است بايد در هر صورت سر را بتراشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 224

«مسألۀ 616» كسى كه وظيفه اش تراشيدن سر است

جايز نيست به واسطۀ بلندى موها اول موها رابا ماشين بزند و بعد سر را بتراشد، هر چند بلافاصله باشد؛ و اگر عمداً اين كار را كرد بايد كفاره بدهد.

«مسألۀ 617» مُحرم جايز نيست پيش از سر تراشيدن يا تقصير، خودش سر ديگرى را بتراشد يا موى او را بزند،

ولى گرفتن ناخن ديگرى مانعى ندارد.

«مسألۀ 618» اگر در اثر عدم امكان ذبح در منىٰ،

در كشتارگاهِ خارج منىٰ قربانى كند جايز نيست در آنجا تقصير نمايد يا سر خود را بتراشد؛ بلكه بايد در منىٰ انجام دهد.

و اگر در خارج انجام داده بايد برگردد و تراشيدن سر يا تقصير رااعاده نمايد؛ و اگر طواف و سعى را نيز بجا آورده بايد آنها را نيز اعاده نمايد.

«مسألۀ 619» اگر بچۀ مميز تمام اعمال حج را به نحو صحيح انجام دهد

و در آخر سرش را بتراشد، از صروره بودن خارج مى شود و در سال بعد حكم صروره ندارد.

مستحبات سر تراشيدن

«مسألۀ 620» در سر تراشيدن چند چيز مستحب است:

اول: اينكه از طرف راست جلوى سر ابتدا كند و «بسم اللّه» بگويد و اين دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ أَعطِني بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَومَ القِيامَة».

دوم: موى سر خود را در منىٰ در خيمه و محل اقامت خود دفن كند.

سوم: بعد از تراشيدن سر، شارب و اطراف ريش خود را اصلاح كند و ناخن خود را نيز بزند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 225

چهارم: اگر به تراشيدن سر عادت دارد، نوبت تراشيدن بعد را حتى المقدور تأخير اندازد.

فصل پنجم: اعمال مكۀ معظمه

اشاره

هشتم، نهم، دهم، يازدهم و دوازدهم از واجبات حج «طواف»، «نماز طواف»، «سعى صفا و مروه»، «طواف نساء و نماز آن» مى باشد.

«مسألۀ 621» بعد از انجام سه واجب منىٰ در روز عيد، واجب است به مكه برود

و طواف خانۀ خدا و نماز طواف و سعى را به همان گونه اى كه در عمره گفته شد انجام دهد. و پس از آنها طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ هر چند طواف نساء و نماز آن از اجزاى حج نيستند، ولى واجبند و تا زمانى كه آنها را بجا نياورده زن بر او حرام است.

و بهتر است براى اين اعمال در روز عيد و يا حدّاقل روز يازدهم ذيحجّه به مكه برود؛ هر چند تأخير آنها تا بعد از ايام تشريق مانعى ندارد؛ ولى بنابر احتياط بعد از ايام تشريق بدون تأخير آنها را بجا آورد. و اگر معذور باشد تأخير آنها تا آخر ذيحجّه مانعى ندارد. و تا زمانى كه آنها را انجام نداده بايد از زن و بوى خوش اجتناب كند.

«مسألۀ 622» طواف و نماز و سعى در اينجا از نظر كيفيت و واجبات و شرايط و احكام، مانند طواف و نماز و سعى عمره است؛

فقط در آنجا نيّت عمره مى كرد و در اينجا بايد به نيّت حج آنها را بجا آورد. و در طواف نساء نيّت طواف نساء كند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 226

«مسألۀ 623» محل انجام اعمال پنج گانۀ ياد شده بعد از اعمال منىٰ است

و بنابر احتياط واجب جايز نيست در حال اختيار آنها را پيش از وقوف به عرفات بجا آورد.

«مسألۀ 624» براى چند طائفه جايز است طواف و نماز و سعى را پس از احرام حج و پيش از رفتن به عرفات انجام دهند:
اول: زنى كه بترسد

در برگشتن از منىٰ حائض يا نفساء شود و نتواند بماند تا پاك شود.

دوم: پيرمرد يا پيرزنى كه نتواند به مكه برگردد

يا در اثر زياد بودن جمعيت از طواف عاجز باشد.

سوم: بيمارى كه بترسد پس از برگشتن

در اثر كثرت جمعيت نتواند طواف كند.

چهارم: كسى كه مى داند تا آخر ذيحجّه در اثر ترس يا جهاتى ديگر نمى تواند به مكه برگردد،

يا نمى تواند طواف و سعى را بجا آورد.

«مسألۀ 625» سه طائفۀ اول كه طواف و سعى را جلو انداخته اند

اگر به مكه برگشتند و مى توانند، بنابر احتياط سعى را دوباره بجا آورند؛ بلكه خوب است طواف را نيز در صورت امكان اعاده نمايند، هر چند واجب نيست. ولى طائفۀ چهارم اگر مى توانند به مكه برگردند و معلوم شد مانعى كه خيال مى كردند وجودندارد بنابر احتياط واجب بايد طواف و سعى را اعاده نمايند.

«مسألۀ 626» كسى كه به جهتى از جهات مى ترسد به مكه برگردد جايز است طواف نساء را نيز جلو بيندازد.

و طوائف ديگر نيز هر چند جايز است جلو بيندازند ولى بنابر احتياط در صورت امكان آن را اعاده نمايند.

«مسألۀ 627» اگر بعد از ورود به مكه نتواند بعضى از اعمال نامبرده را انجام دهد

- مثل اينكه بيمار شود و به هيچ شكل هر چند

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 227

با كمك و مساعدت ديگران نتواند طواف و سعى را به جا آورد، يا زن حائض بوده يا حائض شود و كاروان به او مهلت ماندن را نمى دهد- براى آنچه مقدور او نيست بايد نايب بگيرد؛ و آنچه را مى تواند خودش بايد انجام دهد.

«مسألۀ 628» تروك و محرمات احرام حج در سه مرحله حلال مى شوند:
اول: بعد از تقصير يا تراشيدن سر همۀ محرمات حلال مى شوند،

غير از نزديكى بازن و بوى خوش؛ بلكه بنابر احتياط از صيد نيز هر چند در خارج حرم اجتناب نمايد. همچنين بنابر احتياط از ساير بهره بردنها مانند بازى كردن و بوسيدن و نيز عقد زن اجتناب نمايد.

دوم: بعد از سعى صفا و مروه

بوى خوش حلال مى شود.

سوم: بعد از طواف نساء و نماز آن،

زن و آنچه مربوط به زن است بر او حلال مى شود. ولى صيد در حرم خدا بر همه كس حرام است؛ هر چند در حال احرام نباشد. و صيد در خارج حرم پس از خارج شدن از احرام مانعى ندارد.

«مسألۀ 629» براى كسانى كه در اثر ترس از حيض يا مرض يا جهات ديگر طواف و سعى و طواف نساء را جلو انداخته اند،

پس از طواف و سعى محرمات احرام حلال نمى شود؛ بلكه پس از تقصير يا تراشيدن سر حلال مى شود.

مسائل طواف نساء
«مسألۀ 630» طواف نساء و نماز آن در كيفيت و واجبات و شرايط و احكام مانند طواف حج و نماز آن مى باشد؛

فقط در نيّت بايد نيّت طواف نساء كند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 228

«مسألۀ 631» طواف نساء اختصاص به مرد ندارد؛

بلكه بر زن و خنثىٰ و خصىّ (اخته) نيز واجب است. و اگر زن آن را بجا نياورد شوهر بر او حلال نمى شود؛ و مردان نيز اگر آن را بجا نياورند، زن بلكه بنابر احتياط واجب ساير امور مربوط به زن نيز بر آنها حلال نمى شود.

«مسألۀ 632» بنابر احتياط واجب بچۀ مميّز كه احرام بسته نيز براى حلال شدن زن ياشوهر براى او،

بايد طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ بلكه بنابر احتياط بچۀ غير مميّز را نيز اگر احرام بستند، وليّش او را به طواف نساء طواف دهد تا بعد از بلوغ، زن يا شوهر براى او اشكال نداشته باشد.

«مسألۀ 633» طواف نساء و نماز آن هر چند واجبند، ولى ركن حج نيستند؛

بلكه اصلًا جزو حج نيستند و حج بدون آنها صحيح است. لكن اگر آنها را بجا نياوردند زن يا شوهر حلال نمى شوند؛ بلكه حلال شدن همۀ امور مربوط به زن، از قبيل خواستگارى و عقد و گواهى بر عقد نيز بنابر احتياط واجب بر طواف نساء و نماز آن توقف دارد.

«مسألۀ 634» در حال اختيار بايد طواف نساء را پس از سعى بجا آورد،

چنانكه سعى را نيز بايد پس از طواف حج و نماز آن بجا آورد. و اگر برخلاف ترتيب عمل كرده بايد اعاده كند به گونه اى كه ترتيب حاصل شود.

«مسألۀ 635» اگر در اثر فراموشى يا ندانستن مسأله، طواف نساء و نماز آن را پيش از سعى بجا آورد،

بنابر احتياط پس از سعى آنها را اعاده نمايد؛ هر چند صحّت آنها خالى از وجه نيست.

«مسألۀ 636» زنى كه مى ترسد حائض شود و نتواند طواف نساء را بجا آورد

بنابر احتياط طواف و نماز آن را پيش از سعى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 229

بجا آورد؛ و چنانچه حائض نشد آن را اعاده كند، واگر حائض شد نايب بگيرد.

«مسألۀ 637» اگر زن حائض شد و كاروان او مهلت نمى دهند

تا پاك شود و طواف نساء را بجا آورد بنابراحتياط واجب بايد نايب بگيرد.

«مسألۀ 638» در حج اجاره اى نايب بايد طواف نساء را به نيابت منوب عنه بجاآورد؛

و اگر آن را بجا نياورد، زن بر خود او حلال نمى شود.

«مسألۀ 639» اگر كسى طواف نساء را كه بر او واجب بوده بجا نياورد تا از دنيا برود،

ولىّ او بايد به جاى او قضاى آن را بجا آورد، يا از ديگرى بخواهد به جاى او بجا آورد.

«مسألۀ 640» اگر طواف نساء را فراموش كرد

يا در اثر ندانستن مسأله آن را ترك كرد و به وطن خود برگشت، پس اگر مى تواند بايد خودش برگردد و آن را بجا آورد؛ و اگر نمى تواند يا مشقت دارد بايد نايب بگيرد؛ و تا زمانى كه آن را خودش يا نايبش بجا نياورده زن يا شوهر بر او حلال نمى شود. و اگر در اين مدت با زن نزديكى كرده، پس اگر بعد از توجه به ترك طواف نزديكى كرده بايد كفاره بدهد؛ همچنين است بنابر احتياط اگر پيش از توجه نزديكى كرده باشد. و كفارۀ آن بنابر احتياط واجب قربانى كردن يك شتر است؛ اگر طواف واجب در حج بوده آن را در منىٰ، و اگر در عمره بوده آن را در مكه قربانى كند. و وظيفۀ كسى كه طواف واجب حج يا عمره را ترك كرده در مسألۀ «368» و «370» گذشت.

مستحبات طواف حج و نماز آن و سعى
«مسألۀ 641» آنچه براى طواف و نماز طواف و سعى در عمره مستحب بود

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 230

در اينجا نيز جارى است؛ و مستحب است طواف حج را در روز عيد يا حدّاقل فرداى آن بجا آورد و تأخير نيندازد؛ و مستحب است وقتى كه به درب مسجد رسيد بايستد و بگويد:

«أللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلىٰ نُسُكِكَ وَ سَلِّمْني لَهُ وَ سَلِّمْهُ لِي. أسألُكَ مَسألَةَ العَلِيلِ الذَّلِيلِ الْمُعتَرِفِ بِذَنْبِهِ أن تَغفِرَ لي ذُنُوبي وَ أن تُرْجِعَنِي بِحاجَتي. أللَّهُمَّ إنِّي عَبْدُكَ وَ البَلَدُ بَلَدُكَ وَ البَيتُ بَيتُكَ جِئتُ اطلُبُ رَحمَتَكَ وَ أؤُمُّ طاعَتكَ مُتَّبِعاً لَامرِكَ راضِياً بِقَدَرِكَ، أسأَلُكَ مَسألَةَ الْمُضطَرِّ إلَيكَ الْمُطِيعِ لَامرِكَ الْمُشفِقِ مِن عَذابِكَ الخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ أن تُبَلِّغَنِي عَفوَكَ وَ تُجِيرَنِي مِنَ النّارِ بِرَحمَتِكَ».

پس به طرف حجرالاسود برود و آن را استلام كند و ببوسد؛ و اگر نتواند پس از استلام

دست خود را ببوسد؛ و اگر نتوانست رو به حجرالاسود بايستد و تكبير بگويد و پس از آن بجا آورد آنچه را در طواف عمره بجا آورد.

فصل ششم: اعمال منىٰ در ايام تشريق

اشاره

(يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذيحجّه)

سيزدهم و چهاردهم از واجبات حج: «بيتوتۀ در منىٰ» يعنى ماندن شب در منىٰ و «رمى جمرات سه گانه» است در روز. هر چند از بعضى اخبار معتبره استفاده مى شود كه اين دو واجب جزو حج نيستند «1»؛ بلكه مانند طواف نساء واجب مستقل مى باشند، و در نتيجه ترك آنها گناه است ولى موجب بطلان حج نيست.

______________________________

(1)- مثل صحيحۀ معاوية بن عمار كه در «وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب 4 از ابواب زيارةالبيت، حديث 1» آمده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 231

1- بيتوتۀ در منىٰ يعنى ماندن شب در آنجا:
«مسألۀ 642» بنابر مشهور بر حجاج واجب است شب يازدهم و دوازدهم ذيحجّه را

از اول شب تا نصف شب در منىٰ بيتوته كنند؛ يعنى در آنجا بمانند.

«مسألۀ 643» بر چند طايفه واجب است در شب سيزدهم نيز در منىٰ بمانند:
اول: كسى كه در حال احرام صيد كرده است؛

و بنابر احتياط واجب اگر صيد را گرفته ولى آن را نكشته نيز همين حكم جارى است. ولى بر كسى كه صيد نكرده ولى گوشت شكار را خورده يا مثلًا صيد را به صياد نشان داده بنابر اقوىٰ واجب نيست در شب سيزدهم بماند؛ هر چند احوط است و تا ممكن است ترك نشود.

دوم: بنابر احتياط واجب كسى كه در حال احرام با زن خود يا ديگرى نزديكى كرده است.

ولى اگر غير از نزديكى كارهاى ديگر مانند بوسيدن يا لمس و يا عقد را انجام داده بنابر اقوىٰ واجب نيست بماند؛ هر چند احوط است و تا ممكن است ترك نشود.

سوم: كسى كه در روز دوازدهم تا مغرب شرعى در منىٰ مانده

و از آنجا خارج نشده؛ هر چند در صدد كوچ كردن بوده ولى موفق نشده است.

«مسألۀ 644» كسى كه يكى از محرمات در حال احرام را غير از آنچه گذشت انجام داده

بنابر اقوىٰ واجب نيست در شب سيزدهم در منىٰ بماند؛ هر چند احوط است، بخصوص نسبت به محرماتى كه كفاره دارد؛ و تا ممكن است ترك نشود.

«مسألۀ 645» بنابر اقوىٰ كسى كه در احرام عمرۀ تمتع نيز از صيد يا زن اجتناب نكرده

بايد شب سيزدهم در منىٰ بماند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 232

«مسألۀ 646» در بيتوتۀ در منىٰ كافى است از مغرب شرعى تا نصف شب در آنجا بماند؛

پس جايز است پس از نيمه شب از منىٰ خارج شود. و بهتر است پيش از اذان صبح وارد مكه نشود؛ هر چند مانعى ندارد. و بنابر احتياط شب را از اول مغرب تا طلوع آفتاب حساب نمايد.

«مسألۀ 647» از برخى اخبار معتبره استفاده مى شود كه جايز است پيش از غروب آفتاب يا اول شب از منىٰ خارج شود؛

به شرط اينكه پيش از نصف شب به منىٰ برگردد و تا اذان صبح بماند. و از بعضى استفاده مى شود كافى است به نحوى برگردد كه اذان صبح در منىٰ باشد.

و هر چند عمل به اخبار دستۀ اول خالى از قوت نيست و در نتيجه در ماندن شب در منىٰ مخيّر است بين نصف اول شب يا نصف دوم آن، ولى بنابر احتياط و مشهور نصف اول را اختيار كند و از اول تا نصف شب در منىٰ بماند؛ ليكن اگر تصادفاً نتوانست سر شب در منىٰ باشد سعى كند پيش از نصف شب به منىٰ برگردد و بنابر احتياط در اين صورت شب را از مغرب تا اذان صبح حساب كند.

«مسألۀ 648» بيتوتۀ در منىٰ مانند ساير اعمال حج از عبادات است

و بايد به قصد قربت انجام شود.

«مسألۀ 649» لازم نيست در منىٰ بيدار بماند:

بلكه جايز است پس از نيّت و قصد قربت در آنجا بخوابد.

«مسألۀ 650» بر چند طايفه بيتوته و ماندن شب در منىٰ واجب نيست:
اول: بيماران و پرستاران آنان

كه نمى توانند بمانند؛ و همچنين ديگر كسانى كه براى آنان حرج و مشقت دارد.

دوم: كسانى كه بر جان يا ناموس يا بستگان و يا مال خود مى ترسند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 233

در صورتى كه مال قابل اعتنا باشد و تلف شدن آن به حال صاحبش مضرّ باشد.

سوم: چوپانهايى كه ناچارند

براى چراندن و حفظ حيوانات خود در خارج منىٰ باشند.

چهارم: كسانى كه ناچارند براى سقايت

و آب دادن به حجاج در مكه بمانند.

پنجم: كسانى كه شب را در مكه به عبادت مى گذرانند

و كار ديگرى انجام نمى دهند، بجز كارهاى ضرورى مانند خوردن و آشاميدن به مقدار نياز و تجديد وضو. ولى ماندن در غير مكه براى عبادت محل اشكال است؛ و اگر از عبادت در مكه فارغ شد كوشش كند پيش از اذان صبح در منىٰ باشد.

«مسألۀ 651» اگر بعد از ظهر روز دوازدهم از منىٰ كوچ كرد

و خارج شد ولى پس از مغرب براى كارى به منىٰ برگشت واجب نيست شب سيزدهم را در منىٰ بماند. ولى اگر پيش از مغرب به منىٰ برگشت بنابر احتياط واجب بايد شب سيزدهم را در منىٰ بماند.

«مسألۀ 652» در ايام تشريق واجب نيست روزها در منىٰ بماند،

مگر به مقدار رمى جمرات؛ ولى اگر بماند خوب است.

«مسألۀ 653» اگر بيتوتۀ در منىٰ را بدون عذر ترك كرد،

علاوه بر اينكه گناه كرده و بايد توبه كند بايد براى هر شب نيز يك گوسفند كفاره دهد و آن را قربانى نمايد. و اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله يا اضطرار و ناچارى بيتوته را ترك كرده نيز بنابر احتياط كفارۀ آن را بدهد.

«مسألۀ 654» اگر اول شب در منىٰ ماند ولى پيش از نصف شب خارج شد

بنابر احتياط واجب كفاره را بدهد. ولى بر كسى كه پس از نصف شب از منىٰ خارج شده يا شب را در مكۀ معظمه به

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 234

عبادت گذرانده كفاره واجب نيست؛ همچنين است بنابر اقوىٰ اگر از منىٰ خارج شده ولى پيش از نصف شب خود را به منىٰ رسانده و تا صبح در آنجا بيتوته كرده است؛ و نيز كسى كه براى سقايت حجاج ناچار بوده شب را در مكه بماند.

«مسألۀ 655» اگر شب را به قصد عبادت در مكه ماند ولى خوابش برد

در صورتى كه خواب او طولانى شده به گونه اى كه صدق نمى كند همۀ شب را در مكه به عبادت گذرانده در اين صورت كفاره را بدهد.

«مسألۀ 656» اگر در اثر اشتباه در خارج منىٰ

به گمان اينكه جزو منىٰ است بيتوته كرد، بنابر احتياط كفاره را بدهد.

«مسألۀ 657» اگر براى طواف و سعى به مكه رفته بود

پس به قصد بيتوته در منىٰ از مكه و حدود آن خارج شد ولى نرسيده به منىٰ در بين راه خوابيد، بنابر اقوىٰ گناه نكرده و كفاره نيز ندارد.

«مسألۀ 658» بنابر احتياط جاى قربانىِ كفارات حج منىٰ است؛

ولى اگر فرضاً قربانيها در منىٰ ضايع مى شود و به مصرف نمى رسد، در غير كفارۀ صيد بهتر است آنها را در وطن خود قربانى كند و بين نيازمندان تقسيم نمايد. ولى قربانى عيد قربان كه از اعمال حج است بايد در منىٰ ذبح شود و تصور اسراف و تبذير نسبت به آن بيجا و اجتهاد در برابر نصّ است؛ و غرض، پيروى از حضرت ابراهيم عليه السلام و به يادآوردن اطاعت و فداكارى و روحيۀ تسليم آن حضرت است.

«مسألۀ 659» كسانى كه از منىٰ روز دوازدهم كوچ مى كنند جايز نيست پيش از ظهر كوچ كنند؛

ولى كسانى كه روز سيزدهم كوچ مى كنند جايز است پس از رمى جمرات پيش از ظهر كوچ كنند و خارج شوند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 235

«مسألۀ 660» اگر در اثر عذر شرعى رمى جمرات را در شب دوازدهم انجام داده

بنابر احتياط واجب پيش از ظهر آن روز كوچ نكند؛ مگر اينكه از ماندن در منىٰ عذر داشته باشد.

2- رمى جمرات سه گانه در روزها:
«مسألۀ 661» شبهايى كه بايد در منىٰ بيتوته كند در روزِ آنها واجب است جمرات سه گانه (اولىٰ و وسطىٰ و عقبه) را به ترتيب رمى كند؛

يعنى به هر كدام هفت ريگ بيندازد. و اگر عمداً آن را ترك كند، هر چند حج او باطل نمى شود ولى گناه كرده است.

«مسألۀ 662» كسانى كه بايد شب سيزدهم را در منىٰ بمانند

در روز سيزدهم نيز بايد جمرات را رمى كنند.

«مسألۀ 663» در هر روز بايد به هر يك از جمرات سه گانه هفت ريگ بزند

كه مجموع آنها براى كسانى كه شب سيزدهم نيز مى مانند به ضميمۀ رمى جمرۀ عقبه در روز عيد هفتاد عدد، و براى غير آنها چهل و نه عدد مى باشد.

«مسألۀ 664» كيفيّت، واجبات، شرايط، احكام، آداب

و موارد نايب گرفتن در رمى جمرات سه گانه، به همان گونه اى است كه در رمى جمرۀ عقبه در روز عيد گفته شد.

«مسألۀ 665» وقت رمى جمرات

از اول آفتاب تا مغرب است. و رمى در شب يا بين اذان صبح و طلوع آفتاب براى افراد غيرمعذور جايز نيست.

«مسألۀ 666» كسانى كه مى دانند در روز نمى توانند رمى كنند-

مانند بيماران و معلولين و سالخوردگان و چوپانان و كسانى كه ترس دارند- جايز است در شبِ قبل رمى كنند و اگر شبِ قبل رمى نكردند و در روز نيز نمى توانند رمى كنند، در شب بعد رمى نمايند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 236

«مسألۀ 667» رمى جمرات نيز از عبادات است

و بايد آن را با نيّت و به قصد قربت انجام دهد.

«مسألۀ 668» رمى جمرات سه گانه بايد به ترتيب واقع شود؛

يعنى اول جمرۀ اولىٰ، و پس از آن جمرۀ وُسطىٰ، و در آخر جمرۀ عقبه- كه در گردنۀ بين منىٰ و مكۀ معظمّه واقع شده است- را رمى كند. و اگر بر خلاف اين ترتيب عمل كرده- هر چند از روى فراموشى ياندانستن مسأله باشد- باطل است؛ پس بايد دوباره به گونه اى كه ترتيب حاصل شود رمى كند. ولى اگر فرضاً جمرۀ اولىٰ را كه بايد اول رمى شود در آخر رمى كرده اعادۀ رمى آن لازم نيست؛ مگر اينكه عمداً و با توجه اين كار را كرده باشد و در نتيجه قصد اطاعت و قربت از او محقق نشده باشد، كه در اين صورت بايد همه را از سر گيرد.

«مسألۀ 669» اگر پس از رمى جمرات متوجه شد از برخى گذشته ها سه ريگ يا كمتر باقى مانده

يا به جمره اصابت نكرده، كافى است همان را تكميل كند و در اين صورت ترتيب ساقط است و لازم نيست دوباره جمره يا جمرات بعد را رمى كند. مثلًا اگر پس از رمى جمرات سه گانه متوجه شد سه ريگ از جمرۀ اولىٰ و يك ريگ از جمرۀ وُسطىٰ را نزده است كافى است همانها را به ترتيب تكميل نمايد.

«مسألۀ 670» اگر رمى همۀ جمرات يا بعضى از آنها را در برخى از روزها- عمداً يا از روى فراموشى يا ندانستن مسأله- ترك كرده

است يا معلوم شود صحيح نبوده است، بايد در روز بعد قضاى آنها را بجا آورد؛ همچنين است اگر وظيفۀ چند روز را ترك كرده باشد.

پس اگر تا روز سيزدهم اصلًا جمرات را رمى نكرده است بايد در آن روز قضاى همه را به ضميمۀ وظيفۀ خود روز بجا آورد؛

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 237

و قضاى جمرۀ عقبه را كه در روز عيد واجب بوده اول بجا آورد؛ بلكه بنابر احتياط واجب اول همۀ قضاها را به ترتيب بجا آورد، و سپس وظيفۀ خود روز را انجام دهد. و افضل بلكه احوط اين است كه بين وظيفۀ دو روز ساعتى فاصله بيندازد؛ و اگر قضا را در صبح و وظيفۀ خود روز را هنگام ظهر بجا آورد بهتر است.

«مسألۀ 671» اگر پس از مغرب متوجه شود چند عدد از هفت ريگِ همۀ جمرات يا بعضى از آنها را نزده

يا صحيح نبوده است، بايد در روز بعد قضا نمايد. پس اگر از يك جمره چهار ريگ يا بيشتر باقى مانده بايد رمى آن جمره را از سر گيرد؛ و اگر سه ريگ يا كمتر باقى مانده همان باقيمانده را انجام دهد. و بنابر احتياط واجب قضاى گذشته را بر وظيفۀ روز مقدم بدارد.

«مسألۀ 672» اگر پس از مغرب يقين كرد يكى از سه جمره را رمى نكرده است

يا صحيح نبوده و نمى داند كدام است، بنابر احتياط در روز بعد قضاى هر سه را بجا آورد.

«مسألۀ 673» اگر پس از رمى جمرات سه گانه متوجه شود سه ريگ يا كمتر، از يك جمره باقى مانده

يا صحيح نبوده، پس اگر مى داند از كدام جمره باقى مانده به همان بزند؛ و اگر نمى داند از كدام باقى مانده است بايد به هر كدام از آنها مقدار باقيمانده را بزند تا يقين كند وظيفۀ خود را نسبت به همه انجام داده است.

«مسألۀ 674» اگر رمى جمرات يا برخى از آنها را عمداً يا از روى فراموشى

يا ندانستن مسأله ترك كرده يا صحيح انجام نداده و به مكۀ معظّمه كوچ كرده است، پس اگر ايام تشريق منقضى نشده بايد برگردد و رمى را انجام دهد؛ و اگر منقضى شده بنابر احتياط برگردد و انجام دهد و در سال بعد نيز در ايام تشريق قضا نمايد؛ و در هر صورت اگر خودش نمى تواند برگردد نايب بگيرد تا به جاى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 238

او بجا آورد. و اگر از مكه خارج شده و در راه يا وطن خود متوجه شد، پس اگر خودش در سال بعد به مكه برگشت بنابر احتياط واجب در ايام تشريق قضاى آن را بجا آورد؛ و اگر برنگشت نايب بگيرد تا در ايام تشريق به جاى او انجام دهد.

«مسألۀ 675» اگر به گونه اى بيمار شود كه نمى تواند رمى جمرات يا برخى از آنها را انجام دهد،

پس اگر به سالم شدن خود اميد دارد صبر كند؛ و اگر اميد بهبودى ندارد بايد در همان روز نايب بگيرد تا به جاى او رمى كند. و در صورت امكان بيمار را نزد جمره ببرند و به جاى او رمى كنند. و اگر پس از عملِ نايب بهبودى يافت، بنابر احتياط خودش دوباره آن را بجا آورد.

«مسألۀ 676» اگر بيمار در روز نمى تواند رمى كند ولى در شب مى تواند،

بنابر اقوىٰ رمى در شب بر نايب گرفتن مقدم است؛ هر چند جمع بين هر دو احوط است.

«مسألۀ 677» نايب بايد اعمال اختيارى را انجام دهد؛

پس اگر در رمى نايب شده بايد آن را در روز بجا آورد؛ و اگر معذور است نبايد نايب شود. و شخص معذور نيز بايد به كسى نيابت دهد كه بتواند در روز رمى را انجام دهد.

«مسألۀ 678» زنها كه شبانه از مشعر به منىٰ كوچ مى كنند جايز است در همان شب جمرۀ عقبه را رمى كنند؛

ولى رمى جمرات سه گانه در ايام تشريق را بايد در روز انجام دهند، مگر اينكه معذور باشند.

«مسألۀ 679» كسانى كه به جهتى از جهات قربانى و سر تراشيدن را از روز عيد عقب انداخته اند،

بيتوتۀ در منىٰ و رمى جمرات سه گانه را بايد در ايام تشريق انجام دهند. و صحت آنها بر قربانى و سر تراشيدن توقف ندارد؛ بلكه واجب مستقل مى باشند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 239

«مسألۀ 680» اگر پس از گذشتن روز در انجام وظيفۀ روز يا در صحت آن شك كرد

به شك خود اعتنا نكند.

«مسألۀ 681» اگر پس از تمام شدن رمى و گذشتن از محل آن در صحت آن شك كرد

به شك خود اعتنا نكند؛ و اگر در حالى كه مشغول رمى است شك كرد بايد آن را از سر گيرد. همچنين است بنابر احتياط اگر رمى را تمام كرده ولى بدون فاصله و گذشتن از محل در صحت آن شك كرد.

«مسألۀ 682» اگر پس از شروع در رمى جمرۀ بعد در عدد ريگهايى كه به جمرۀ پيش زده يا در رسيدن آنها به جمره شك كرد،

به شك خود اعتنا نكند؛ و اگر در حالى كه مشغول رمى جمره است در عدد ريگها شك كرد بايد مقدارى را كه شك دارد بزند تا يقين كند هفت عدد اصابت كرده است؛ و مجرد مظنّه و گمان كافى نيست. همچنين است بنابر احتياط اگر پس از فراغت از رمى و پيش از شروع در رمى جمرۀ بعد در عدد ريگها شك كند؛ و در اين صورت اگر به چهار عدد يقين دارد كافى است باقيمانده را بزند؛ و اگر به چهار عدد يقين ندارد و فاصلۀ زمانى زياد شده به گونه اى كه به موالات ضرر مى زند، بنابر احتياط، اصل رمى را از سر گيرد.

مستحبات منىٰ در ايام تشريق

«مسألۀ 683» در ايام تشريق در منىٰ چند چيز مستحب است:

1- در منىٰ بماند و براى هيچ كارى حتى طواف مستحب از منىٰ بيرون نرود؛ ولى اگر طواف و سعى واجب را در روز عيد بجا نياورده خوب است در روز يازدهم براى انجام آنها به مكه برود.

2- در منىٰ بعد از پانزده نماز و در جاهاى ديگر بعد از ده نماز

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 240

كه اول آنها نماز ظهر روز عيد است تكبيراتى را كه وارد شده بگويد. و بعضى از علما واجب دانسته اند؛ و احوط عدم ترك است؛ هر چند اقوى و مشهور استحباب آنهاست. و بهتر است بدين كيفيت بگويد:

«اللّهُ اكْبَرُ، اللّهُ اكْبَر، لا الهَ الَّا اللّهُ وَ اللّهُ اكْبَرُ، اللّهُ اكْبَرُ وَ لِلّهِ الْحَمْدُ، اللّهُ اكْبَرُ علىٰ ما هَدانا، اللّهُ اكْبَرُ عَلىٰ ما رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ الأنْعامِ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ عَلىٰ ما ابْلانا.»

3- تا زمانى كه در منىٰ اقامت دارد نمازهاى واجب و مستحب خود را

در مسجد خيف بجا آورد.

در حديث صحيح وارد شده كه هزار پيغمبر در آن مسجد نماز خوانده اند و پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم در نزد منارۀ آن نماز مى خوانده اند.

و در حديث ديگر وارد شده: «هر كس در مسجد خيف پيش از اينكه از منىٰ خارج شود صد ركعت نماز بخواند با عبادت هفتاد سال برابر است؛ و هر كس در آن صد مرتبه: «سبحان اللّه» بگويد ثواب آزاد كردن بنده براى او نوشته مى شود؛ و هر كس صد مرتبه:

«لا اله الّا اللّه» بگويد با ثواب احياى نفس برابر است؛ و هر كس صد مرتبه: «الحمدللّه» بگويد با ثواب خراج عراقين كه در راه خدا صدقه داده شود برابر است.»

و در حديث ديگر شش ركعت نماز در آن مسجد وارد شده است. «1»

ضمناً يادآور مى شود كه در بحث رمى جمرۀ عقبه در روز عيد (مسألۀ 550) مستحبات در حال رمى جمرات به تفصيل بيان شده است.

خاتمه:

اشاره

آداب مكۀ معظّمه

عمرۀ مفرده

احكام مصدود و محصور

و

برخى مسائل متفرقه

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب الصلوة، باب «51» از ابواب «احكام المساجد»، حديث 1 و 2.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 243

آداب مكۀ معظّمه
«مسألۀ 684» حجاج محترم اگر در روز عيد قربان يا در ايام تشريق، طواف حج و سعى و طواف نساء را به طور كامل بجا آورده باشند

لازم نيست پس از تمام شدن بيتوته و رمى جمرات در منىٰ دوباره به مكۀ معظّمه برگردند؛ ولى خوب است براى برخى آداب و مستحبات و از جمله طواف وداع و عمرۀ مفرده برگردند.

اينك قسمتهايى از آداب و مستحبات مكه و از جمله طواف وداع را به طور اجمال بيان مى كنيم:

1- خواندن نماز و قرآن و سجده و ذكر خدا

و ختم قرآن و روزه گرفتن. در احاديث وارد شده: يك نماز در مسجدالحرام افضل است از صد هزار نماز در مساجد ديگر.

و گفتن يك «سبحان اللّه» در مكه افضل است از انفاق خراج عراقين در راه خدا؛ و كسى كه قرآن را در مكه ختم كند از دنيا نمى رود مگر اينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و جاى خود را در بهشت مى بيند؛ و ثواب كسى كه يك سجده در مكه بجا آورد و يا كسى كه در مكه بخوابد ثواب كسى است كه در خون خود در راه خدا غلطان باشد؛ و ثواب يك روزه در مكه ثواب يك سال روزه است در جاهاى ديگر؛ و كسى كه در مكه راه برود در حال عبادت خدا مى باشد.

2- بسيار نگاه كردن به كعبه

كه در احاديث وارد شده: نگاه كردن به كعبه عبادت است، و از براى خدا در اطراف كعبه صد و

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 244

بيست درجۀ رحمت است؛ بيست درجۀ آن مخصوص نگاه كنندگان به كعبه است.

3- آشاميدن از آب زمزم

كه شفاى دردهاست و مستحب است در آن حال بگويد: «اللّهُمَ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً، وَ رِزْقاً واسِعاً، وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داء وَ سُقْم.» و بگويد: «بسم اللّه، الحمد للّه، الشكر للّه.»

4- در هر شبانه روز ده طواف كامل بجا آورد:

سه طواف اول شب، سه طواف آخر شب، دو طواف در صبح و دو طواف بعد از ظهر؛ و چنانكه نقل شده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آنها را اين چنين انجام مى دادند.

5- سيصد و شصت طواف كامل به عدد ايام سال بجا آورد؛

و اگر نمى تواند سيصد و شصت شوط بجا آورد، و در نتيجه در آخر آنها چهار شوط اضافه كند تا پنجاه و دو طواف شود؛ و اگر نمى تواند به اندازۀ توان خود طواف كند. و براى هر طواف دو ركعت نماز طواف بخواند.

6- هر چه مى تواند به نيابت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم

و اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت زهرا عليها السلام و ائمۀ اطهار عليهم السلام و گذشتگان و غائبين از صلحا و مؤمنين و خويشان و دوستان خود طواف كند؛ و مى تواند يك طواف به نيابت چند نفر بجا آورد. و بر حسب روايت وارده شخصى از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام پرسيد من زمانى كه عازم مكه مى شوم بسا كسى از من مى خواهد به جاى او طواف بجا آورم و من فراموش مى كنم و نمى دانم در جواب آنان چه گويم؛ آن حضرت فرمود:

«پس از انجام اعمال خود يك طواف و دو ركعت نماز بجا آور و بگو: خدايا اين طواف و نماز را به نيابت پدر و مادر و همسر و اولاد و ياران و همشهريان خود بجا مى آورم؛ و در اين صورت به

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 245

هر كس بگويى: به نيابت تو طواف و نماز بجا آوردم راست گفته اى.» «1»

7- مستحب است داخل كعبه برود،

بخصوص كسى كه سفر اول اوست؛ و پيش از داخل شدن غسل كند، و پاى برهنه با آرامش و وقار داخل شود و هنگام داخل شدن بگويد: «اللّهُمَ انَّكَ قُلْتَ:

وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فآمِنِّى مِنْ عَذابِ النّار.»

پس دو ركعت نماز بين دو ستون كعبه بر سنگ قرمز بجا آورد؛ در ركعت اول پس از حمد سورۀ: «حم سجده»، و در ركعت دوم پس از حمد پنجاه و پنج آيه از جاهاى ديگر قرآن بخواند؛ سپس در هر يك از چهار زاويۀ كعبه دو ركعت نماز بجا آورد و پس از آنها اين دعا را بخواند:

«اللّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ اوْ تَعَبّأَ اوْ اعَدَّ اوْ اسْتَعَدَّ لِوِفادَة الى مَخْلُوق رَجاءَ

رِفْدِه وَ جائِزَتِه وَ نَوافِلِه وَ فَواضِلِه. فَالَيْكَ يا سَيِّدي تَهْيِئَتِي وَ تَعْبِئَتي وَ اعْدادِي وَ اسْتِعْدادِي رَجاء رِفْدِكَ وَ نَوافِلِكَ وَ جائِزَتِكَ فَلا تُخَيِّب الْيَوْمَ رَجائِي. يا مَنْ لا يَخِيبُ عَلَيه سائِلٌ وَ لا يَنْقُصه نائِلٌ. فَانّي لَمْ آتِكَ الْيوْم بِعَمَل صالح قَدَّمْتُهُ، وَ لا شَفاعَةِ مَخْلُوق رَجَوْتُهُ، وَ لكِنّي اتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالظُّلْمِ (بالذّنوب خ، د) وَ الاسائَةِ عَلىٰ نَفْسِي فَانّه لا حُجَّةَ لِي وَ لا عُذْرَ، فَاسْألكَ يا مَنْ هُوَ كَذلِكْ انْ تُصَلِّيَ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آله وَ تُعْطِيَني مَسْألتِي وَ تُقِيلَنِي عَثْرَتي وَ تَقْبَلَني (و تقلِبني خ د) بِرَغْبَتي وَ لا تَرُدَّني مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَ لا خائِباً يا عَظيمُ يا عَظيمُ يا عَظيمُ.

ارْجُوك لِلْعَظيم، اسْألك يا عَظيمُ انْ تَغْفِرَلِيَ الذَّنبَ العَظيمَ لا إله إلّا أنتَ.» «2»

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «17» از ابواب «العود الىٰ منىٰ»، حديث 1.

(2)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «36» از ابواب «مقدمات الطواف و ما يتبعها»، حديث 1.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 246

و هنگام خارج شدن از كعبۀ معظّمه سه مرتبه تكبير بگويد و سپس بگويد: «اللّهُمَّ لا تَجْهَدْ بَلائَنا رَبَّنا، وَ لا تُشمِتْ بِنا اعْدائَنا فَانَّكَ انْتَ الضّارُّ النافعُ.»

8- يك طواف به عنوان طواف وداع با نماز آن بجا آورد

و در صورت امكان در هر شوطى حجرالاسود و ركن يمانى را استلام نمايد. و سپس نزد مستجار برود و كارهايى را كه در مستحبات طواف گفته شد انجام دهد؛ «1» و آنچه مى خواهد دعا كند. پس از آن حجرالاسود را استلام نمايد، و شكم خود را به خانۀ خدا بچسباند.

يك دست بر حجرالاسود و دست ديگر را به طرف درب خانۀ كعبه بگذارد، و حمد و ثناى خدا گويد و صلوات بفرستد، پس

بگويد:

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمّد عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبيِّكَ وَ امينِكَ وَ حَبيبِكَ وَ نَجِيِّكَ (و نجيبك، خ د) وَ خِيَرتِكَ مِنْ خَلْقِكَ. اللّهُمَّ كَما بَلَّغَ رِسالاتِكَ وَ جاهَدَ في سَبيلِكَ وَ صَدَعَ بِامْرِكَ وَ اوذِيَ في جَنْبِكَ وَ عَبَدَكَ حَتّى اتاهُ اليَقينُ. اللّهُمَّ اقْلِبْني مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لِي بِافْضَلِ ما يَرْجعُ بِهِ احَدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَ الْمَغْفِرةِ وَ البَرَكَةِ وَ الرَحْمَةِ وَ الرِضْوانِ وَ العافِية. اللّهُمَّ انْ امَتَّنِي فَاغْفِرْ لِي، وَ انْ احْيَيْتَنِي فَارْزُقْنِيهِ مِنْ قابِل.

اللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنْ بَيْتِك.»، تا آخر دعا. «2»

پس به طرف زمزم رود و از آب زمزم بنوشد؛ و در حال خارج شدن از مسجدالحرام بگويد: «آئِبُونَ تائِبُونَ عابِدُونَ، لِرَبِّنا حامِدُونَ، الى رَبِّنا راغِبُونَ، الَى اللّهِ راجِعُونَ انْ شاءَ اللّه.»

و درب مسجدالحرام يك سجدۀ طولانى بجا آورده، و از درب حنّاطين «3» خارج شود.

______________________________

(1)- مستحبات طواف در مسألۀ «441» بيان شده است.

(2)- الكافى، 4/ 531.

(3)- «درب حنّاطين» در مقابل ركن شامى بوده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 247

9- از خدا بخواهد كه به او توفيق بازگشتن

به مكۀ معظّمه را عنايت فرمايد.

10- زمانى كه مى خواهد از مكه خارج شود مقدار يك درهم خرما بخرد و صدقه دهد

تا كفارۀ خلافهايى باشد كه احياناً در حال احرام يا در حرم از او سر زده است.

11- شهيد اول (ره) در دروس فرموده است:

«نهم از مستحبات مكه زيارت جاهاى با شرافت مكه است؛ مانند زيارت زادگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه الآن به صورت مسجدى است؛ و زيارت خانۀ خديجه عليها السلام كه محل سكونت آن حضرت و پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم بوده تا زمان هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، و آن هم به صورت مسجدى است؛ و زيارت قبر خديجه عليها السلام در «حجون» در دامنۀ كوه، و مسجد «ارقم» كه مخفيگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در صدر اسلام بوده است؛ و «غار حرا» كه عبادتگاه آن حضرت بوده و «غار ثور» كه مخفيگاه آن حضرت هنگام هجرت بوده است.» «1»

عمرۀ مفرده
«مسألۀ 685» از جمله مستحبات مؤكده «عمرۀ مفرده» است

كه در همۀ ايام سال مى توان آن را بجا آورد؛ و در روايات از آن به «حج اصغر» تعبير شده است. و مستحب است در هر ماه يك عمرۀ

______________________________

(1)- يادآورى مى شود زادگاه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در حال حاضر به صورت كتابخانه درآمده است اما از خانۀ خديجه (مولد فاطمه عليها السلام) و مسجد ارقم اثرى وجود ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 248

مفرده بجا آورده شود؛ بخصوص نسبت به عمرۀ ماه رجب بسيار تأكيد شده است.

واجبات عمرۀ مفرده هشت چيز است:

اول: نيّت دوم: احرام سوم: طواف خانۀ خدا چهارم: نماز طواف پنجم: سعى بين صفا و مروه ششم: تراشيدن سر يا تقصير يعنى گرفتن مقدارى از مو يا ناخن هفتم و هشتم: طواف نساء و نماز آن.

و در معتبر بودن فاصلۀ زمانى بين دو عمره و مقدار فاصله، بين فقها اختلاف است؛ و مشهور بين فقها فاصلۀ يك ماه است. ولى بجا آوردن زياده بر آن به قصد رجاء و اميدوارى مانعى ندارد؛ مخصوصاً اگر ده روز فاصله شده است. و بر فرض فاصله معتبر باشد ظاهراً در صورتى است كه همه را به نيّت خودش بجا آورد؛ پس اگر چند عمره پشت سر هم به نيّت چند نفر بجا آورد بنابر اقوىٰ مانعى ندارد.

«مسألۀ 686» ميقات عمرۀ مفرده

براى كسانى كه در مكه تصميم مى گيرند عمرۀ مفرده بجا آورند «ادنى الحلّ» است؛ و براى كسانى كه از شهرهاى دور به قصد عمرۀ مفرده حركت كرده اند يكى از ميقاتهاى پنجگانه اى است كه در فصل ميقاتها گفته شد.

و مقصود از «ادنى الحلّ» نزديكترين منطقۀ خارج از حرم است به حرم؛ پس بايد از مكه به قصد احرام به خارج حرم بروند و در آنجا محرم شوند. و بهتر است به «جعرانه» يا «حديبيه» يا «تنعيم» بروند؛ و از همه نزديكتر به مسجدالحرام تنعيم است.

ضمناً يادآور مى شود كه بر حسب موثقۀ «زراره» «1» حرم خدا چهار فرسخ در چهار فرسخ است كه مجموعاً شانزده فرسخ مربع مى شود. و هر چند مكۀ معظّمه در ميان حرم واقع شده ولى در

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «87» از ابواب «تروك الإحرام»، حديث 4.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 249

وسط حقيقى آن نيست؛ بلكه فاصلۀ

حدود حرم نسبت به آن تفاوت دارد و از همه نزديكتر طرف تنعيم است.

و چون در فصل ششم از باب اول اجمالًا مسائل عمره گفته شده است در اينجا به همين مقدار اكتفا مى كنيم. «1»

احكام مصدود و محصور
«مسألۀ 687» «صدّ» به معناى منع و «حصر» به معناى حبس «2» است.

و اصطلاحاً «مصدود» به كسى گفته مى شود كه او را به زور و ناحق از عمره يا حج منع كرده باشند؛ و «محصور» به كسى گفته مى شود كه در اثر بيمارى سخت از عمره يا حج باز مانده باشد.

«مسألۀ 688» اگر كسى به قصد عمره يا حج احرام ببندد،

در صورت امكان واجب است آن را تمام كند؛ و اگر تمام نكند در احرام باقى مى ماند.

1- احكام مصدود:
«مسألۀ 689» اگر كسى احرام بست براى عمرۀ تمتّع يا عمرۀ مفرده،

پس او را به ناحق بازداشت كردند يا از رفتن به مكۀ معظّمه منع كردند و راه ديگرى جز آن راه نيست يا اگر هست مخارج آن را ندارد، مى تواند در همان جايى كه منع شده يك شتر يا يك گاو يا يك گوسفند به نيّت خارج شدن از احرام قربانى كند و بنابر احتياط واجب به همين نيّت نيز تقصير نمايد؛ يعنى مقدارى از مو يا ناخن خود را بزند. و در اين صورت از احرام خارج مى شود و همۀ محرمات احرام حتى زن بر او حلال مى گردد.

______________________________

(1)- براى اطلاع بيشتر به مسألۀ «123» و بعد از آن مراجعه شود.

(2)- «حبس» به معناى باز ماندن از انجام كارى است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 250

«مسألۀ 690» اگر كسى با احرام عمره وارد مكۀ معظّمه شد و پس از ورود او را به ناحق بازداشت كردند

يا از بجا آوردن اعمال عمره يا بعضى از آنها منع كردند، پس اگر مى تواند براى اعمال نايب بگيرد بنابر احتياط جمع كند بين نايب گرفتن و عمل به وظيفۀ مصدود؛ يعنى پس از عمل نايب، قربانى و تقصير را نيز انجام دهد و از احرام خارج شود. و اگر نمى تواند نايب بگيرد به قربانى و تقصير از احرام خارج مى شود.

«مسألۀ 691» كسى كه از عمرۀ مفرده يا حج منع شده

براى خارج شدن از احرام مى تواند به جاى تقصير سر خود را بتراشد، بلكه بهتر است؛ و اولىٰ و احوط جمع است. ولى كسى كه از عمرۀ تمتّع منع شده پس از قربانى براى خارج شدن از احرام بنابر احتياط به تقصير اكتفا كند.

«مسألۀ 692» اگر پس از احرام عمره يا حج براى بدهى كه دارد او را بازداشت كردند

يا از انجام اعمال منع كردند، پس اگر مى تواند بدهى خود را بدهد بايد بدهد و به عمل خود ادامه دهد و در احرام باقى است؛ ولى اگر نمى تواند بدهد، حكم مصدود بر او جارى است.

«مسألۀ 693» اگر پس از احرام عمره يا حج براى وارد شدن در مكه يا انجام اعمال از او پولى را به ناحق مطالبه مى كنند

بايد آن را بدهد؛ مگر اينكه براى او حرج و مشقت داشته باشد يا مفسدۀ خيلى مهمى بر آن مترتب باشد كه در اين صورت واجب نيست بدهد و حكم مصدود بر او جارى است.

«مسألۀ 694» اگر پس از احرام راه را بر او بستند ولى راه ديگرى هر چند دورتر باز است

و مخارج و امكانات آن را نيز دارد، در اين صورت واجب است در احرام بماند و از آن راه برود؛

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 251

هرچند احتمال بدهد كه حج از او فوت مى شود. و اگر از آن راه رفت و بر حسب اتفاق حج از او فوت شد بايد با انجام يك عمرۀ مفرده از احرام خارج شود.

«مسألۀ 695» اگر پس از احرام حج از وقوف به عرفات و مشعر يا يكى از آنها- به گونه اى كه سبب فوت حج مى شود

(و تفصيل آن در مسألۀ «526» گذشت)- منع شد، و راه ديگرى نيز ندارد، در اين صورت حكم مصدود بر او جارى است و با قربانى و تقصير يا سر تراشيدن از احرام خارج مى شود.

«مسألۀ 696» اگر پس از وقوف در مشعر به طور كلى از رفتن به منىٰ و مكۀ معظّمه منع شد

و اطمينان دارد كه منع ادامه دارد، پس اگر مى تواند براى اعمال منىٰ و مكه نايب بگيرد بنابر احتياط جمع كند بين نايب گرفتن و عمل به وظيفۀ مصدود؛ بدين گونه كه پس از رمى جمرۀ عقبه و قربانى نايب، خودش تقصير يا سر تراشيدن را انجام دهد، و پس از طواف و سعى و طواف نساء از طرف نايب، خودش وظيفۀ مصدود را انجام دهد و از احرام خارج شود. و اگر نمى تواند نايب بگيرد، با عمل به وظيفۀ مصدود از احرام خارج شود. و اگر مى تواند صبر كند و اميد دارد كه در ايام تشريق منع از منىٰ، و تا آخر ذيحجّه منع از مكه برطرف شود در اين صورت بنابر احتياط صبر كند و از احرام خارج نشود تا اعمال را انجام دهد، و در نتيجه حج او صحيح خواهد بود.

«مسألۀ 697» اگر پس از وقوف در مشعر فقط از رفتن به منىٰ يا انجام اعمال آن منع شد،

براى رمى جمرۀ عقبه و قربانى در منىٰ نايب بگيرد و پس از عمل نايب، خودش تقصير يا سر تراشيدن را انجام دهد و سپس طواف و سعى و طواف نساء را بجا آورد و حج او صحيح است. و اگر نمى تواند براى رمى جمرۀ عقبه و قربانى در

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 252

منىٰ نايب بگيرد، جارى شدن حكم مصدود بر او محل اشكال است؛ هر چند خالى از وجه نيست.

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

احكام و مناسك حج (منتظرى)؛ ص: 252

«مسألۀ 698» اگر پس از انجام اعمال منىٰ در روز عيد از ورود به مكه يا انجام اعمال آن منع شد

چنانچه مى تواند تا اواخر ذيحجّه صبر كند بنابر احتياط در احرام بماند؛ پس اگر پيش از انقضاى ذيحجّه مانع برطرف شد خودش طواف و سعى و طواف نساء را بجا آورد و از احرام خارج شود و حج او صحيح است؛ و اگر مانع برطرف نشد جمع كند بين نايب گرفتن و عمل به وظيفۀ مصدود؛ همچنين است اگر نمى تواند تا آخر ذيحجّه صبر كند.

و اگر نمى تواند نايب بگيرد در اين صورت بنابر اقوىٰ جايز است به وظيفۀ مصدود عمل كند و از احرام خارج شود، ولى حج او صحيح نيست.

«مسألۀ 699» اگر پس از انجام اعمال منىٰ در روز عيد و انجام اعمال مكه

فقط از اعمال منىٰ در ايام تشريق يعنى از بيتوته در منىٰ و رمى جمرات سه گانه منع شد، حكم مصدود بر او جارى نيست و حج او صحيح است؛ پس اگر مى تواند، براى رمى جمرات سه گانه نايب بگيرد؛ و اگر نمى تواند بنابر احتياط واجب در سال بعد خودش يا نايبش آن را قضا نمايد.

«مسألۀ 700» كسى كه مصدود شد اگر اطمينان يا مظنّه دارد

كه مانع برطرف نمى شود مى تواند فوراً به وظيفۀ مصدود عمل نمايد و از احرام خارج شود و به شهر خود برگردد؛ ولى اگر مظنّه دارد كه پيش از فوت وقت حج مانع برطرف مى شود بنابر احتياط صبر كند و از احرام خارج نشود. و چنانچه صبر كرد و زمانى مانع برطرف شد كه وقت حج تمتع گذشته است، در اين صورت حج إفراد بجا آورد و پس از آن يك عمرۀ مفرده بجا آورد و حج او

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 253

صحيح است و از حَجَّةالاسلام كافى است؛ و اگر وقت حج به طور كلى گذشته است، در اين صورت بنابر احتياط جمع كند بين عمرۀ مفرده و عمل به وظيفۀ مصدود، هر چند بنابر اقوىٰ انجام عمرۀ مفرده كافى است.

«مسألۀ 701» كسى كه از انجام عمرۀ تمتّع و حج تمتعِ واجب منع شده و به دستورى كه گفته شد

از احرام خارج شد، پس اگر مانع در همان سال برطرف شد و مى تواند دوباره محرم شود و عمره و حج را در همان سال بجا آورد بايد بجا آورد. و اگر مانع برطرف نشد، پس اگر عمره و حج از سالهاى گذشته بر او واجب و ثابت بوده و يا استطاعت او تا سال بعد باقى ماند بايد در سال بعد عمره و حج را بجا آورد. و اگر سال اول استطاعت او بوده و استطاعت او تا سال بعد باقى نماند لازم نيست در سال بعد حج بجا آورد و معلوم مى شود استطاعت نداشته است؛ ولى اگر وقت باقى است و مى تواند در همانجا به كسى نيابت دهد كه به جاى او عمره و حج بجا آورد بنابر احتياط واجب اين كار را انجام دهد.

همچنين است حكم كسى كه

حج إفراد يا حجِ قران يا عمرۀ مفرده بر او واجب بوده و در حال انجام آن مصدود شد و از احرام خارج گرديد. و اگر در حج مستحب يا عمرۀ مستحب مصدود شد قضاى آن در سال بعد واجب نيست؛ هر چند خوب است.

2- احكام محصور:
«مسألۀ 702» اگر كسى احرام عمره بسته و در اثر بيمارى نمى تواند وارد مكه شود

و مى خواهد از احرام خارج شود، بايد با اين قصد يك قربانى دهد؛ و بنابر احتياط واجب قربانى يا پول آن را به وسيلۀ شخص مورد اعتمادى به مكه بفرستد و با او قرار گذارد

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 254

كه در روز خاصى، در ساعت معيّنى به نيابت او آن را ذبح كند، و پس از رسيدن ساعت تعيين شده خودش تقصير كند. و در نتيجه همۀ محرمات احرام بر او حلال مى شود مگر زن؛ و بنابر احتياط در حلال نشدن زن بين عمرۀ تمتّع و عمرۀ مفرده فرقى نيست. و بنابر احتياط ذبح كنندۀ قربانى نيز به نيّت خارج شدن منوب عنه از احرام آن را ذبح نمايد.

«مسألۀ 703» اگر احرام عمره بسته و وارد مكۀ معظّمه شده و در اثر بيمارى خودش نمى تواند طواف و سعى را بجا آورد،

پس در صورت امكان او را به دوش گيرند يا بر تخت روان و مانند آن بخوابانند و طواف و سعى دهند؛ و اگر به هيچ گونه ممكن نيست او را طواف دهند، به نيابت او طواف و سعى را بجا آورند و پس از آن خودش تقصير كند و از احرام خارج شود.

و در عمرۀ مفرده طواف نساء را نيز در حد امكان خودش هرچند به كمك ديگران بجا آورد؛ و اگر ممكن نيست به نيابت او بجا آورند. و در نتيجه همۀ محرمات حتى زن بر او حلال مى شود.

«مسألۀ 704» اگر كسى احرام حج بسته ولى در اثر بيمارى نمى تواند به عرفات و مشعر برود

و مى خواهد از احرام خارج شود، بايد با اين قصد يك قربانى بدهد؛ و بنابر احتياط واجب قربانى يا پول آن را به وسيلۀ شخص مورد اعتمادى به منىٰ بفرستد تا در روز عيد به نيابت او به قصد خارج شدن از احرام قربانى شود؛ پس در روز عيد در ساعت تعيين شده تقصير كند. و در اين صورت همۀ محرمات احرام بر او حلال مى شود مگر زن بنابر مشهور و احتياط.

«مسألۀ 705» آنچه راجع به شخص مصدود از اعمال منىٰ و مكه يا فقط از اعمال مكه

يا از اعمال منىٰ در روز عيد يا در ايام

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 255

تشريق گفته شد، و همچنين آنچه راجع به وظيفۀ مصدود نسبت به انجام حج و عمرۀ ناتمام خود گفته شد (در مسائل «701- 696») در محصور نيز جارى است؛ هر چند بين آنها فرقهايى وجود دارد كه مهم آنها دو چيز است:

اول: اينكه مصدود قربانى خود را در جاى خود ذبح مى كند، هرچند خارج حرم باشد؛ ولى محصورِ در احرام عمره آن را به مكۀ معظّمه، و محصورِ در احرام حج به منىٰ مى فرستد و تا زمان ذبح آن صبر مى كند؛ چنانكه گذشت.

دوم: اينكه بر مصدود پس از قربانى و تقصير، همۀ محرمات حلال مى شود حتى زن؛ ولى در محصورِ در عمرۀ مفرده و حج، زن حلال نمى شود تا در آينده وظيفۀ خود را به گونه اى كه خواهيم گفت انجام دهد؛ همچنين است در عمرۀ تمتّع بنابر احتياط.

«مسألۀ 706» چنانكه گفته شد پس از قربانى و تقصير، زن بر محصور حلال نمى شود.

پس اگر احرام او براى عمرۀ واجب يا حج واجب بوده بايد از زن اجتناب كند تا زمانى كه عمره يا حج واجب خود را انجام دهد و طواف و سعى واجب در آن را بجا آورد؛ هر چند اگر پيش از زمان حج واجب، به عمرۀ مفرده نيز موفق شد زن بر او حلال مى شود. و اگر احرام او براى حج مستحب يا عمرۀ مستحب بوده، هر چند قضاى آنها واجب نيست ولى چنانچه براى قضاى آنها برگشت، زمانى زن بر او حلال مى شود كه آنها را با طواف و سعى آنها انجام دهد؛ و اگر برنگشت بايد براى طواف نساء نايب بگيرد، و بهتر است براى مجموع طواف

و سعى و طواف نساء نايب بگيرد؛ پس بعد از عمل نايب، زن بر او حلال مى شود. و اگر در حج يا عمرۀ واجب به طور كلى از قضاى آنها عاجز شد، براى آنها نايب بگيرد؛ و اگر نمى تواند براى حج و عمره نايب بگيرد،

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 256

براى طواف و سعى و طواف نساء نايب بگيرد. و در اين صورت بنابر اقوىٰ زن بر او حلال مى شود.

«مسألۀ 707» اگر معلوم شد نايبِ شخص محصور قربانى را انجام نداده و محصور به اعتماد او برخى از محرمات احرام را مرتكب شده است،

محصور گناه نكرده و كفاره نيز بدهكار نيست؛ ولى بنابر احتياط واجب از زمانى كه معلوم شد قربانى انجام نشده از محرمات احرام اجتناب كند و دوباره قربانى يا پول آن را بفرستد تا به نيابت او قربانى شود.

«مسألۀ 708» اگر محصور پس از فرستادن قربانى يا پول آن حالش بهتر شد

به گونه اى كه مى تواند به راه خود ادامه دهد واجب است وظيفۀ خود را تعقيب كند. پس اگر احرام عمرۀ تمتّع بسته بايد به مكه رود و عمره و حج تمتع را بجا آورد؛ و اگر وقت تنگ شده به گونه اى كه مى ترسد حج فوت شود نيّت خود را به حج إفراد برگرداند، پس اگر دو وقوف يا دست كم وقوف به مشعر را درك كرد حج او صحيح است و بايد پس از تمام شدن حج يك عمرۀ مفرده بجا آورد، و از حَجَّةالاسلام كفايت مى كند.

و اگر وقوفها را درك نكرد ولى هنوز قربانى كه فرستاده بود ذبح نشده نيّت خود را به عمرۀ مفرده برگرداند و آن را تمام كند و بدين وسيله از احرام خارج شود؛ همچنين است بنابر احتياط واجب و مشهور اگر قربانى او ذبح شده باشد. و در صورتى كه حج از سالهاى پيش واجب بوده يا استطاعت او باقى ماند، در سال بعد عمره و حج تمتع را بجا آورد.

«مسألۀ 709» محصور اگر پيش از رسيدن قربانى به مقصد از روى ضرورت و ناچارى سر خود را تراشيد

بايد كفاره دهد؛ و كفارۀ آن چنانكه در مسألۀ «326» گفته شد ذبح گوسفند يا سه روز

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 257

روزه يا اطعام شش مسكين است، كه به هر كدام بايد دو مدّ طعام كه حدود يك كيلو و نيم طعام است بدهد. و اين كفاره براى تراشيدن سر است نه براى خارج شدن از احرام.

«مسألۀ 710» چنانكه گفته شد زمان و مكان مقرر براى ذبح قربانى محصور در احرام حج روز عيد در منىٰ است؛

و در احرام عمره مكان آن مكۀ معظّمه است؛ و بنابر احتياط زمان آن پيش از رفتن حجاج به عرفات تعيين شود.

«مسألۀ 711» اگر كسى تصادف كرد و با همان حال او را به ميقات بردند و مُحرم شد احرام او صحيح است.

پس اگر مى تواند اعمال را هر چند با كمك ديگران و با نايب گرفتن نسبت به اعمالى كه نيابت بردار است انجام دهد بايد انجام دهد؛ و اگر احساس كرد نمى تواند در اين صورت به وظيفۀ محصور عمل كند و از احرام خارج شود.

و اگر مى تواند با احرام ذكر شده عمرۀ مفرده بجا آورد بنابر احتياط جمع كند بين وظيفۀ محصور و عمرۀ مفرده، و در اين صورت زن نيز بر او حلال مى شود.

«مسألۀ 712» اگر پس از احرام در اثر مانعى غير از منع ظالم،

يا بيمارى مانند شكستن پا، يا گم كردن راه، يا از بين رفتن مخارج راه يا تصادف يا خرابى راه يا مركب سوارى و يا گرما يا سرماى سخت نتواند عمره و حج خود را تمام كند بنابر اقوىٰ حكم مصدود و محصور بر او جارى است. پس مى تواند خود را از احرام خارج كند؛ و بنابر احتياط به وظيفۀ محصور عمل نمايد.

«مسألۀ 713» مستحب است انسان هنگام احرام عمره يا حج با پروردگار خود شرط كند

كه هر جا در اثر مانعى نتواند اعمال را ادامه دهد خداوند او را آزاد و از احرام خارج نمايد. و آيا اين شرط

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 258

فقط مستحب است و جنبۀ تشريفات دارد و يا نتيجۀ عملى نيز بر آن مترتب است- چنانكه جمعى از فقها فرموده اند كه نتيجه شرط، خارج شدن مصدود و محصور است از احرام بدون قربانى- مسأله مورد اختلاف است. و احوط اجراى احكامى است كه براى مصدود و محصور گفته شد؛ خواه در احرام شرط واقع شده باشد يا نه.

برخى مسائل متفرقه

«مسألۀ 714» مُحرم نمى تواند به قصد رفتن به زيارت مدينۀ منوّره يا مقاصد ديگر احرام خود را به هم زند.

و اگر لباس احرام را در آورد و بنا گذارد در احرام نباشد از احرام خارج نمى شود؛ بلكه محرمات احرام بر او حرام است؛ و آنچه را موجب كفاره است اگر مرتكب شود علاوه بر اينكه گناه كرده كفارۀ آن را نيز بايد بدهد.

«مسألۀ 715» سجده نمودن بر سنگهايى كه در مسجدالحرام يا مسجد النّبى صلى الله عليه و آله و سلم

يا مساجد ديگر به كار رفته جايز است؛ هرچند سنگ سياه يا سنگ مرمر يا ساير سنگهاى معدنى باشد.

«مسألۀ 716» شركت در نمازهاى جماعت كه در مسجدالحرام يا مسجد النّبى صلى الله عليه و آله و سلم

يا مساجد ديگر مسلمين منعقد مى شود با رعايت احكام و آداب آن مستحب مؤكد است؛ پس بجاست حجاج و زوار محترم از شركت در جماعتها تخلف نكنند و به نماز جماعت اهميت دهند. ولى بنابر احتياط واجب حمد و سوره را خودشان بخوانند؛ هر چند به نحو حديث نفس و خطور در ذهن باشد.

«مسألۀ 717» اگر كسى پس از انجام عمرۀ تمتّع و خارج شدن از احرام مريض شد

به گونه اى كه قدرت انجام حج ندارد و مى خواهند او را به وطن خود برگردانند، پس اگر ممكن است بنابر

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 259

احتياط خودش را به قصد طواف نساء طواف دهند؛ و اگر ممكن نيست به كسى نيابت دهد يك طواف نساء به نيابت او بجا آورد.

و چنانچه حج از سالهاى پيش بر او واجب بوده يا استطاعت او تا سال بعد باقى ماند بايد در سال بعد عمره و حج تمتع را بجا آورد و عمرۀ سال پيش كافى نيست.

و اگر سال اول استطاعت او بوده و استطاعت او باقى نماند، حج بر او واجب نيست؛ ولى اگر مى تواند در همانجا به كسى نيابت دهد كه در همان سال به نيابت او عمره و حج بجا آورد بنابر احتياط واجب اين كار را انجام دهد.

«مسألۀ 718» اگر زن بعد از اعمال منىٰ در روز عيد حائض شد

و همراهان او مهلت نمى دهند تا پاك شود و طواف و سعى خود را بجا آورد و راهى براى ماندن ندارد، واجب است نايب بگيرد تا طواف حج و نماز آن را به جاى او بجا آورد و سپس خودش سعى را انجام دهد و پس از آن نايب طواف نساء و نماز آن را به نيابت او بجا آورد و اعمال منىٰ در ايام تشريق را نيز خودش انجام دهد.

«مسألۀ 719» اگر زن پس از انجام اعمال خود خون ديد و شك كرد آيا در حال طواف حائض شده يا بعد از آن،

در اين صورت به شك خود اعتنا نكند و طواف و نماز او صحيح است.

«مسألۀ 720» بنابر احتياط واجب براى زنها نيز پوشيدن دو لباس احرام به عنوان لنگ و رداء لازم است؛

هر چند جايز است دوخته باشد و لباسهاى ديگرى را هم پوشيده باشند. پس مى توانند شلوار را به قصد ازار بپوشند و چادر را به قصد رداء بر سر بيندازند.

«مسألۀ 721» روزه گرفتن در ايام تشريق

(يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذيحجّه) براى كسانى كه در منىٰ هستند جايز

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 260

نيست. و روزه گرفتن در عيد اضحى و عيد فطر بر همۀ مسلمين حرام است.

«مسألۀ 722» قربانيهايى كه به عنوان كفاره بر مُحرم واجب مى شود

بايد گوشت آنها را به فقراى مسلمين صدقه دهد؛ و خودش نمى تواند از آن استفاده كند؛ و به واجب النفقۀ خودش نيز ندهد.

«مسألۀ 723» كسى كه به نيّت عمرۀ تمتّع احرام بسته اگر بر حسب اتفاق حج از او فوت شود،

نيّت خود را به عمرۀ مفرده برگرداند؛ و با اتمام آن از احرام خارج مى شود.

«مسألۀ 724» اگر با عين پول يا جنسى كه زكات يا خمس به آن تعلّق گرفته جامۀ احرام بخرد،

و يا به خود جامه خمس تعلق گرفته باشد، احرام در آن جايز نيست؛ همچنين است بنابر احتياط واجب اگر آن را به پول كلى بخرد ولى هنگام معامله بنا داشته باشد بدهى خود را از پولى كه به آن خمس تعلق گرفته يا از مال حرام ديگرى بپردازد. ولى اگر آن را به پول كلى در ذمه خريده باشد و پس از معامله بر حسب اتفاق بدهى خود را از مال حرام يا مالى كه به آن خمس يا زكات تعلق گرفته باشد بدهد، هر چند ذمۀ او برى نمى شود ولى تصرف و نماز و طواف او در آن مانعى ندارد. و حكم گوسفند قربانى در آنچه گفته شد نظير حكم لباس احرام است.

«مسألۀ 725» بنابر احتياط لقطۀ حرم،

يعنى مالى را كه صاحبش در حرم خدا گم كرده است كسى بر ندارد؛ هر چند كمتر از درهم باشد. و اگر برداشت تا يك سال معرفى كند و پس از معرفى و يأس از پيدا شدن صاحبش آن را صدقه دهد و تملك نكند. و اگر صاحبش پيدا شد و مطالبه كرد قيمت آن را به او بدهد؛ مگر اينكه صدقه را اجازه كند.

بخش سوم: اعمال و آداب مدينۀ منوّره

اشاره

و بعضى دعاهاى مأثوره

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 263

فصل اول: اهميت زيارت مدينۀ منوّره

مستحب است پس از انجام حج خانۀ خدا براى زيارت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت زهرا عليها السلام و ائمۀ بقيع عليهم السلام و ساير مشاهد مشرّفه به مدينۀ منوّره مشرف شوند.

از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است: «زيارت بيت اللّه الحرام را به زيارت رسول خدا و زيارت قبورى كه خداوند حق آنها و زيارت آنها را بر شما لازم نموده تمام كنيد؛ شما به زيارت آن حضرت امر شده ايد و ترك آن جفاست.»

و از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده است: «هر يك از شما حج بجا آورد پايان حج خود را زيارت ما قرار دهد كه زيارت ما متمّم حج است.»

پس مبادا نسبت به تشرف مدينۀ منوّره مسامحه شود و حق آن ادا نشود. و بجاست زوار محترم اوقات تشرف خود را مغتنم شمرده به بطالت و سياحت و كارهاى بيهوده نگذرانند؛ بلكه در عبادت و زيارت و دعا و نماز مخصوصاً در مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم صرف نمايند.

بر حسب احاديث مستفيضه يك نماز در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برابر است با هزار نماز؛ و بر حسب بعضى اخبار برابر است با ده هزار نماز. خوب است برادران و خواهران با اخلاص از فرصت زمان و شرافت مكان استفاده نمايند و علاوه بر

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 264

نمازهاى يوميه و نمازها و زيارتهاى وارده، چنانچه نمازهاى قضاى قطعى يا احتمالى بر عهده دارند در گوشه هاى آن مكان شريف آنها را

بجا آورند و خود را برى ءالذمه نمايند. و احياناً هنگام شكستن دل در حق خود و خويشان و ياران و همۀ مؤمنين و مسلمين گرفتار ايادى شياطين و طواغيت زمان دعا كنند.

ضمناً يادآور مى شود كه بر حسب احاديث معتبره: «مكه حرم خداست و مدينه حرم پيامبر خداست و صيد در مدينه و قطع درختان و گياهان (خودروى) آن همچون صيد و قطع درختان و گياهان حرم خدا نارواست.» و هر چند بنابر اقوىٰ اين احاديث حمل بر كراهت شديده مى شود، ولى احوط اجتناب است؛ و اين احتياط نسبت به صيد بين دو «حَرّه» يعنى دو رشته سنگلاخ ممتد كه شهر مدينه بين آنها واقع شده ترك نشود، و بخصوص نسبت به زوار محترم كه بر رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم وارد شده و مهمان آن حضرت مى باشند.

فصل دوم: در زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و كيفيت آن

1- نقل است از آن حضرت كه فرمودند:

«هر كس به زيارت من آيد، در روز قيامت شفيع او خواهم بود.»

و فرمودند: «هر كس مرا در حيات من يا پس از مرگ زيارت كند خدا را زيارت كرده است.»

و فرمودند: «هر كس مرا در حيات من يا پس از مرگ زيارت كند در روز قيامت در جوار من خواهد بود.»

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 265

و به امام حسين عليه السلام فرمودند: «كسى كه مرا در حيات من يا پس از مرگ، يا پدر تو را يا برادر تو را و يا تو را زيارت كند بر من است كه در روز قيامت او را زيارت كنم و از گناهانش خلاصش نمايم.»

2- و اما آداب زيارت به طور كلى:

كسى كه مى خواهد به زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم يا ائمۀ هدى عليهم السلام مشرف شود مستحب است غسل كند و لباسهاى پاك و پاكيزه بپوشد و قدمها را كوتاه بردارد و با آرامش و وقار حركت كند. و در وقت رفتن به حرم مطهّر زبان خود را به ذكر و صلوات مشغول كند.

و خوب است براى داخل شدن در حرم، اذن ورود بخواند؛ چنانكه كفعمى (ره) در مصباح فرموده است: هنگامى كه خواستى داخل شوى بر پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و سلم يا يكى از مشاهد مشرفه بگو:

«اللّهُمَّ انِّي وَقَفْتُ عَلىٰ بابٍ مِنْ ابْوابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ قَدْ مَنَعْتَ النّاسَ انْ يَدْخُلُوا الّا بِاذْنِهِ فَقُلْتَ: «يا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ الّا انْ يُؤْذَنَ لَكُمْ.» اللّهُمَّ انّي اعْتَقِدُ (اعتَقَدتُ) حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّرِيفِ فِي غَيْبَتِه كَما اعْتَقِدُها فِي حَضْرَتِه، وَ اعْلَمُ انَّ

رَسُولَكَ وَ خُلَفائَكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ احْياءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ، يَرَوْنَ مَقامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلامِي وَ يَرُدُّونَ سَلامِي، وَ انَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلامَهُم وَ فَتَحْتَ بابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُناجاتِهِمْ، وَ انِّي اسْتَأْذِنُكَ يا رَبِّ اوَّلًا وَ اسْتَأْذِنُ رَسُولَكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه ثانِياً، وَ اسْتَأْذِنُ خَلِيفَتَكَ الإمامَ الْمُفْتَرضَ (الْمَفرُوضَ) عَلَيَّ طاعَتُهُ (و در اينجا نام امامى را كه زيارت مى كنى و نام پدرشان را بر زبان

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 266

جارى مى كنى.) وَ الْمَلائِكَةَ الْمُوَكَّلِينَ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ ثالِثاً.

ءَادْخُلُ يا رَسُولَ اللّهِ؟. ءَادْخُلُ يا حُجَّةَ اللّهِ؟ ءَادْخُلُ يا مَلائِكَةَ اللّهِ الْمُقَرَّبينَ الْمُقِيمِينَ فِي هذَا الْمَشْهَدِ؟ فَأْذَن لِي يا مَوْلايَ فِي الدُّخُولِ افْضَلَ ما اذِنْتَ لَاحَدٍ مِنْ اوْلِيائِك فَانْ لَمْ اكُنْ اهْلًا لِذلِكَ فَانْتَ اهْلٌ لِذلِكَ.»

پس از آن آستانه راببوس و داخل شو و بگو:

«بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ عَلىٰ مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم اللّهُمَّ اغْفِرلي وَ ارْحَمْني وَ تُبْ عَلَيَّ انَّكَ انْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ.» «1»

3- و اما آداب زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:

محدّث قمى (ره) فرموده: «چون خواستى داخل مسجد آن حضرت شوى بايست نزد در و بخوان آن اذن ورود را و داخل شو از در جبرئيل عليه السلام و مقدّم بدار پاى راست را در وقت ورود؛ پس صد مرتبه: «اللّه اكبر» بگو، پس دو ركعت نماز تحيّت مسجد بگذار و برو به سمت حجرۀ شريفه و دست بمال بر آن و ببوس آن را و بگو:

«السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَاتَمَ النَّبِيِّينَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسَالَةَ وَ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ

آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ- «2»

______________________________

(1)- مصباح كفعمى، فصل 41، ص 472.

(2)- بحارالانوار، ج 97، ص 161، چاپ بيروت.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 267

4- اما كيفيت زيارت آن حضرت:

اشاره

زيارت آن حضرت به چند كيفيت وارد شده است و بر هر يك از آنها عنوان زيارت آن حضرت صدق مى كند:

زيارت اول:

آنچه كافى و تهذيب به سند صحيح از حضرت امام صادق عليه السلام نقل كرده اند. و شيخ صدوق (ره) نيز آن را ذكر كرده و ما آن را از كافى نقل مى كنيم.

حضرت فرمودند به طرف قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى روى و مى ايستى و بر آن حضرت سلام مى كنى، پس در زاويۀ قبر نزد سر آن حضرت در كنار ستون رو به قبله مى ايستى در حالى كه شانۀ چپت به طرف قبر باشد و شانۀ راستت به طرف منبر و مى گويى:

«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللّهُ وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ، وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه، وَ اشْهَدُ انَّكَ رَسُولُ اللّهِ، وَ اشْهَدُ انَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّهِ، وَ اشْهَدُ انَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لأمتكَ، وَ جاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللّهِ، وَ عَبَدْتَ اللّهَ (مُخْلِصاً) حَتّى أَتاكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَ ادَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ. وَ انَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكافِرِينَ، فَبَلَّغَ اللّهُ بِكَ افْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِين. الْحَمْدُللّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلالَةِ. اللّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ و صَلَواتِ مَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبادِكَ الصّالِحِينَ وَ انْبِيائِكَ الْمُرْسَلِينَ وَ اهْلِ السَّمواتِ و الأرَضِينَ، وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 268

مَنْ سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ الْعالَمِينَ مِنَ الأَوَّلِينَ وَ الآخِرينَ، عَلىٰ مُحَمَّد عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ امِينِكَ و نَجِيِّكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خاصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ. اللّهُمَّ اعْطِهِ الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِيلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ

ابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الأَوَّلُونَ وَ الآخِرُون.

اللّهُمَّ انَّكَ قُلْتَ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِيماً.» وَ انِّي اتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنُوبِي، وَ انِّي اتَوَجَّهُ بِكَ الَى اللّهِ رَبِّي وَ رَبِّكَ لِيَغْفِرَلِي ذُنُوبي.»

و اگر حاجتى دارى قبر آن حضرت را در پشت شانه هاى خود قرار بده و رو به قبله كن و حاجت خود را طلب كن كه ان شاءاللّه برآورده مى شود. «1»

5- مى توانى دعا كنى به گونه اى كه از امام چهارم حضرت زين العابدين عليه السلام نقل شده كه آن حضرت پشت خود را به قبر تكيه مى داد و رو به قبله مى ايستاد و عرض مى كرد:

«اللّهُمَّ الَيْكَ الْجَأْتُ ظَهْرِي، وَ إلى قَبْرِ مُحَمَّد صلى الله عليه و آله و سلم عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ اسْنَدْتُ ظَهْرِي، وَ الْقِبْلَةَ الَّتِي رَضِيتَ لُمحَمَّد صلى الله عليه و آله و سلم اسْتَقْبَلْتُ.

اللّهُمَّ انِّي أَصْبَحْتُ لا امْلِكُ لِنَفْسِي خَيْرَ ما ارْجُو، وَ لا ادْفَعُ عَنْها شَرَّ ما احْذَرُ عَلَيْها. وَ اصْبَحَتِ الأُمُورُ بيَدِكَ فلا فَقِيرَ افْقَرُ مِنِّي. انّي لِما انْزَلْتَ الَيَّ مِنْ خَيْر فَقِيرٌ. اللّهُمَّ ارْدُدْنِي مِنْكَ بِخَيْر فَانَّهُ لا رادَّ لِفَضْلِكَ.

اللّهُمَّ انِّي اعُوذُ بِكَ مِنْ انْ تُبَدِّلَ اسْمِي اوْ تُغَيِّرَ جِسْمِي اوْ تُزِيلَ نِعْمَتَكَ عَنِّي. اللّهُمَّ كَرِّمْنِي بِالتَّقْوىٰ وَ جَمِّلْنِي (وَ حَمِّلْنِي) بِالنِّعَمِ وَ اغْمُرْنِي بِالْعافِيَةِ وَ ارْزُقْنِي شُكْرَ الْعافيَةِ.» «2»

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 550؛ التهذيب، 6/ 5؛ من لايحضره الفقيه، 2/ 565.

(2)- الكافى، 4/ 551؛ وسائل الشيعة، 10/ 267.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 269

6- و روايت شده كه حضرت امام صادق عليه السلام زمانى كه به قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم

رسيدند دست بر قبر گذاشتند و گفتند:

«اسْالُ اللّهَ الَّذِي اجْتَباكَ وَ اخْتارَكَ وَ هَداكَ وَ هَدىٰ بِكَ انْ يُصَلِّيَ عَلَيْكَ.»

سپس گفتند:

«إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلٰائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ، يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً.» «1»

مرحوم مجلسى (ره) در بحار فرموده است كه هر چند به حسب ظاهر پشت كردن به قبر پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم مخالف ادب است ولى در صورتى كه با توجه به خدا باشد و غرض استمداد از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم باشد مانعى ندارد؛ ولى در اين زمانها بهتر است به سبب تقيه ترك شود. «2»

7- زيارت دوم:

زيارتى است كه «ابراهيم بن ابى البِلاد» از حضرت ابى الحسن عليه السلام (ظاهراً امام هفتم باشد) نقل مى كند.

ابراهيم مى گويد حضرت به من فرمودند: هنگام سلام بر پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم چه مى گويى؟

عرض كردم: آنچه را مى شناسم و براى ما روايت شده؛ فرمودند: مى خواهى آنچه را افضل از اين است به تو ياد دهم؟

عرض كردم: آرى؛ حضرت آن را به خط خود نوشتند و بر من خواندند بدين گونه: زمانى كه در كنار قبر آن حضرت ايستادى بگو:

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ- وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ أَشْهَدُ

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 552؛ وسائل الشيعة، 10/ 269.

(2)- بحارالانوار، ج 97، ص 151، چاپ بيروت.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 270

أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالَةَ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ رَبِّكَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَجِيبِكَ وَ أَمِينِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ اللَّهُمَّ سَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا سَلَّمْتَ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ وَ امْنُنْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا مَنَنْتَ عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ رَبَّ الْبَيْتِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ وَ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ ص مِنِّي السَّلَامَ «1»

8- زيارت سوم:

زيارتى است كه بزنطى از امام هشتم عليه السلام نقل كرده:

«السَّلامُ علىٰ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم (السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ- مصباح) السَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبِيبَ اللّهِ. السَّلامُ عَلَيْكَ يا صَفْوَةَ اللّهِ.

السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِينَ اللّهِ. اشْهَدُ انَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لأُمَّتِكَ وَ جاهَدْتَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَ عَبَدْتَه حَتّىٰ اتاكَ الْيَقِينُ. فَجَزاكَ اللّهُ افْضَلَ ما جَزىٰ نَبِيّاً عَنْ امَّتِهِ. اللّهُمَّ صَلِّ علىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد افْضَلَ ما صَلَّيْتَ علىٰ ابْراهِيم وَ آلِ ابْراهِيمَ انَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.» «2»

9- زيارت چهارم:

زيارتى است كه شيخ كفعمى (ره) در مصباح ذكر كرده است:

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 154، به نقل از كامل الزيارات.

(2)- الكافى، 4/ 552؛ التهذيب، 6/ 6؛ وسائل الشيعة، 10/ 268.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 271

«السَّلامُ علىٰ رَسُولِ اللّهِ امِينِ اللّهِ علىٰ وَحْيِهِ وَ عَزائِمِ امْرِهِ، الْخاتِمِ لِما سَبَقَ وَ الْفاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَلَ وَ الْمُهَيْمِنِ علىٰ ذلِكَ كُلِّهِ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُه. السَّلامُ علىٰ صاحِبِ السَّكِينَةِ، السَّلامُ علَى الْمَدْفُونِ بِالْمَدِينَةِ. السَّلامُ علَى الْمَنصورِ الْمُؤَيَّدِ، السَّلامُ علىٰ ابِي الْقاسِمِ مُحَمَّد وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُه.» «1»

ضمناً مخفى نماند كه براى آن حضرت زيارتهاى طولانى بسيارى نقل شده است؛ ولى ما براى اختصار به همين چهار زيارت اكتفا مى كنيم. و آنچه مهم است خضوع و خشوع و شكستن دل و ارتباط معنوى با آن بزرگواران مى باشد. و هر كس مايل باشد مى تواند به كتابهاى مفصل از جمله بحارالانوار مرحوم مجلسى مراجعه كند. «2»

فصل سوم

اشاره

در برخى از اعمال و دعاهايى كه در مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم پس از زيارت آن حضرت وارد شده است:

1- بر حسب حديث صحيح حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند:

«زمانى كه از دعا نزد قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فارغ شدى به طرف منبر آن حضرت برو و دست خود را بر آن بمال، و دو قبّۀ پايين آن را كه مانند دو انار مى باشند بر صورت و چشمان خود بمال كه گفته مى شود در آن شفاى چشم است. و در آنجا بايست و حمد و ثناى

______________________________

(1)- مصباح كفعمى، فصل 41، ص 474.

(2)- بحارالانوار، ج 97.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 272

خدا را بجا آور و حاجت خود را طلب كن كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: بين منبر من و خانۀ من باغى از باغهاى بهشت است و منبر من بر درى از درهاى بهشت واقع شده. پس از آن به طرف مقام پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى روى و هر چه خواستى در آنجا نماز مى خوانى.

و هنگام ورود وخروج از مسجد صلوات بر آن حضرت بفرست و در آن مسجد بسيار نماز بخوان.» «1»

2- و بر حسب آنچه مرحوم مجلسى در بحارالانوار «2» از شيخ مفيد و سيد بن طاووس و شهيد اول و ديگران نقل كرده،

پس از زيارت و دعا نزد قبر آن حضرت يازده مرتبه: «إنا أنزَلناه» بخوان، پس به طرف مقام پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه بين قبر و منبر واقع شده برو و در كنار ستون پهلوى منبر بايست و منبر را در جلوى خود قرار بده و چهار ركعت نماز زيارت بخوان، و اگر نمى توانى دو ركعت بخوان. و پس از سلام و تسبيح بگو:

اللَّهُمَّ هَذَا مَقَامُ نَبِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ جَعَلْتَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ جَنَّتِكَ وَ شَرَّفْتَهُ عَلَى بِقَاعِ أَرْضِكَ بِرَسُولِكَ وَ فَضَّلْتَهُ بِهِ وَ عَظَّمْتَ حُرْمَتَهُ وَ أَظْهَرْتَ جَلَالَتَهُ

وَ أَوْجَبْتَ عَلَى عِبَادِكَ التَّبَرُّكَ بِالصَّلَاةِ وَ الدُّعَاءِ فِيهِ وَ قَدْ أَقَمْتَنِي فِيهِ بِلَا حَوْلٍ وَ لَا قُوَّةٍ كَانَ مِنِّي فِي ذَلِكَ إِلَّا بِرَحْمَتِكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا أَنَّ حَبِيبَكَ لَا يَتَقَدَّمُهُ فِي الْفَضْلِ خَلِيلُكَ فَاجْعَلِ اسْتِجَابَةَ الدُّعَاءِ فِي مَقَامِ حَبِيبِكَ أَفْضَلَ مَا جَعَلْتَهُ فِي مَقَامِ خَلِيلِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْمَقَامِ الطَّاهِرِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعِيذَنِي مِنَ النَّارِ وَ تَمُنَّ عَلَيَّ بِالْجَنَّةِ وَ تَرْحَمَ مَوْقِفِي وَ تَغْفِرَ زَلَّتِي وَ تُزَكِّيَ عِلْمِي وَ تُوَسِّعَ لِي فِي رِزْقِي وَ تُدِيمَ عَافِيَتِي وَ

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 553؛ وسائل الشيعة، 10/ 270.

(2)- بحارالانوار، ج 97، ص 164.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 273

رُشْدِي وَ تُسْبِغَ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ وَ تَحْفَظَنِي فِي أَهْلِي وَ مَالِي وَ تَحْرُسَنِي مِنْ كُلِّ مُتَعَدٍّ عَلَيَّ وَ ظَالِمٍ لِي وَ تُطِيلَ عُمُرِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يُرْضِيكَ عَنِّي وَ تَعْصِمَنِي عَمَّا يُسْخِطُكَ عَلَيَّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ حُجَجِكَ عَلَى خَلْقِكَ وَ آيَاتِكَ فِي أَرْضِكَ أَنْ تَسْتَجِيبَ لِي دُعَائِي وَ تُبَلِّغَنِي فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا أَمَلِي وَ رَجَائِي يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ قَدْ سَأَلْتُكَ فَلَا تُخَيِّبْنِي وَ رَجَوْتُ فَضْلَكَ فَلَا تَحْرِمْنِي فَأَنَا الْفَقِيرُ إِلَى رَحْمَتِكَ الَّذِي لَيْسَ لِي غَيْرُ إِحْسَانِكَ وَ تَفَضُّلِكَ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُحَرِّمَ شَعْرِي وَ بَشَرِي عَلَى النَّارِ وَ تُؤْتِيَنِي مِنَ الْخَيْرِ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمْ وَ ادْفَعْ عَنِّي وَ عَنْ وُلْدِي وَ إِخْوَانِي وَ أَخَوَاتِي مِنَ الشَّرِّ مَا عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مَا لَمْ أَعْلَمْ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

3- پس نزد منبر برو و آن را با دست خود مسح كن،

و دو قبّۀ پايين آن را بگير و بر صورت و چشمان

خود بمال و كلمات فرج را بخوان:

«لا الهَ الَّا اللّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ، لا الهَ الَّا اللّهُ الْعَلِىُّ الْعَظِيمُ، سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ ما فِيهِنَّ وَ ما بَيْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ، وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.»

پس بگو: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَقَدَ بِكَ عِزَّ الْإِسْلَامِ وَ جَعَلَكَ مُرْتَقَى خَيْرِ الْأَنَامِ وَ مَصْعَدَ الدَّاعِي إِلَى دَارِ السَّلَامِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَفَضَ بِانْتِصَابِكَ عُلُوَّ الْكُفْرِ وَ سُمُوَّ الشِّرْكِ وَ نَكَسَ بِكَ عَلَمَ الْبَاطِلِ وَ رَايَةَ الضَّلَالِ أَشْهَدُ أَنَّكَ لَمْ تُنْصَبْ إِلَّا لِتَوْحِيدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَمْجِيدِهِ وَ تَعْظِيمِ اللَّهِ وَ تَحْمِيدِهِ وَ لِمَوَاعِظِ عِبَادِ اللَّهِ وَ الدُّعَاءِ إِلَى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 274

عَفْوِهِ وَ غُفْرَانِهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدِ اسْتُوفِيتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِارْتِقَائِهِ فِي مَرَاقِيكَ وَ اسْتِوَائِهِ عَلَيْكَ حَظَّ شَرَفِكَ وَ فَضْلِكَ وَ نَصِيبَ عِزِّكَ وَ ذُخْرِكَ وَ نِلْتَ كَمَالَ ذِكْرِكَ وَ عَظَّمَ اللَّهُ حُرْمَتَكَ وَ أَوْجَبَ التَّمَسُّحَ بِكَ فَكَمْ قَدْ وَضَعَ الْمُصْطَفَى ص قَدَمَهُ عَلَيْكَ وَ قَامَ لِلنَّاسِ خَطِيباً فَوْقَكَ وَ وَحَّدَ اللَّهَ وَ حَمَّدَهُ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ مَجَّدَهُ وَ كَمْ بَلَّغَ عَلَيْكَ مِنَ الرِّسَالَةِ وَ أَدَّى مِنَ الْأَمَانَةِ وَ تَلَا مِنَ الْقُرْآنِ وَ قَرَأَ مِنَ الْفُرْقَانِ وَ أَخْبَرَ مِنَ الْوَحْيِ وَ بَيَّنَ الْأَمْرَ وَ النَّهْيَ وَ فَصَلَ بَيْنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ حَثَّ الْعِبَادَ عَلَى الْجِهَادِ وَ أَنْبَأَ عَنْ ثَوَابِهِ فِي الْمَعَادِ-

4- پس از آن بايست در روضه كه بين منبر و قبر واقع شده و بگو:

اللَّهُمَّ إِنَّ هَذِهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ جَنَّتِكَ وَ شُعْبَةٌ مِنْ شُعَبِ رَحْمَتِكَ الَّتِي ذَكَرَهَا رَسُولُكَ- وَ أَبَانَ

عَنْ فَضْلِهَا وَ شَرَفِ التَّعَبُّدِ لَكَ فِيهَا وَ قَدْ بَلَّغْتَنِيهَا فِي سَلَامَةِ نَفْسِي فَلَكَ الْحَمْدُ يَا سَيِّدِي عَلَى عَظِيمِ نِعْمَتِكَ عَلَيَّ فِي ذَلِكَ وَ عَلَى مَا رَزَقْتَنِيهِ مِنْ طَاعَتِكَ وَ طَلَبِ مَرْضَاتِكَ وَ تَعْظِيمِ حُرْمَةِ نَبِيِّكَ ص بِزِيَارَةِ قَبْرِهِ وَ التَّسْلِيمِ عَلَيْهِ وَ التَّرَدُّدِ فِي مَشَاهِدِهِ وَ مَوَاقِفِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ يَا مَوْلَايَ حَمْداً يَنْتَظِمُ بِهِ مَحَامِدُ حَمَلَةِ عَرْشِكَ وَ سُكَّانِ سَمَاوَاتِكَ لَكَ وَ يَقْصُرُ عَنْهُ حَمْدُ مَنْ مَضَى وَ يَفْضُلُ حَمْدَ مَنْ بَقِيَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ يَا مَوْلَايَ حَمْدَ مَنْ عَرَفَ الْحَمْدَ لَكَ وَ التَّوْفِيقَ لِلْحَمْدِ مِنْكَ حَمْداً يَمْلَأُ مَا خَلَقْتَ وَ يَبْلُغُ حَيْثُ مَا أَرَدْتَ وَ لَا يَحْجُبُ عَنْكَ وَ لَا يَنْقَضِي دُونَكَ وَ يَبْلُغُ أَقْصَى رِضَاكَ وَ لَا يَبْلُغُ آخِرُهُ أَوَائِلَ مَحَامِدِ خَلْقِكَ لَكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ مَا عُرِفَ الْحَمْدُ وَ اعْتُقِدَ وَ جُعِلَ ابْتِدَاءُ الْكَلَامِ الْحَمْدَ يَا بَاقِيَ الْعِزِّ وَ الْعَظَمَةِ وَ دَائِمَ السُّلْطَانِ وَ الْقُدْرَةِ وَ شَدِيدَ الْبَطْشِ وَ الْقُوَّةِ وَ نَافِذَ الْأَمْرِ وَ الْإِرَادَةِ وَ واسِعَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 275

الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ رَبَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لَكَ عَلَيَّ يَقْصُرُ عَنْ أَيْسَرِهَا حَمْدِي وَ لَا يَبْلُغُ أَدْنَاهَا شُكْرِي وَ كَمْ مِنْ صَنَائِعَ مِنْكَ إِلَيَّ لَا يُحِيطُ بِكَثْرَتِهَا وَهْمِي وَ لَا يُقَيِّدُهَا فِكْرِي اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى نَبِيِّكَ الْمُصْطَفَى عَيْنِ الْبَرِيَّةِ طِفْلًا وَ خَيْرِهَا شَابّاً وَ كَهْلًا أَطْهَرِ الْمُطَهَّرِينَ شِيمَةً وَ أَجْوَدِ الْمُسْتَمْطِرِينَ دِيمَةً وَ أَعْظَمِ الْخَلْقِ جُرْثُومَةً الَّذِي أَوْضَحْتَ بِهِ الدَّلَالاتِ وَ أَقَمْتَ بِهِ الرِّسَالاتِ وَ خَتَمْتَ بِهِ النُّبُوَّاتِ وَ فَتَحْتَ بِهِ بَابَ الْخَيْرَاتِ وَ أَظْهَرْتَهُ مَظْهَراً وَ ابْتَعَثْتَهُ نَبِيّاً وَ هَادِياً أَمِيناً مَهْدِيّاً دَاعِياً إِلَيْكَ وَ دَالًّا عَلَيْكَ وَ حُجَّةً بَيْنَ

يَدَيْكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْمَعْصُومِينَ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ أُسْرَتِهِ وَ شَرِّفْ لَدَيْكَ بِهِ مَنَازِلَهُمْ وَ عَظِّمْ عِنْدَكَ مَرَاتِبَهُمْ وَ اجْعَلْ فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى مَجَالِسَهُمْ وَ ارْفَعْ إِلَى قُرْبِ رَسُولِكَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَمِّمْ بِلِقَائِهِ سُرُورَهُمْ وَ وَفِّرْ بِمَكَانِهِ أُنْسَهُمْ

5- پس به طرف مقام جبرئيل عليه السلام كه زير ناودانى است

و هنگام خارج شدن از باب فاطمه عليها السلام بالاى سر تو قرار مى گيرد- و آن درى است كه به طرف بقيع واقع شده- برو و در آنجا دو ركعت نماز بخوان و بگو:

يَا مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ مَلَأَهَا جُنُوداً مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَهُ مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ الْمُمَجِّدِينَ لِقُدْرَتِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ أَفْرَغَ عَلَى أَبْدَانِهِمْ حُلَلَ الْكَرَامَاتِ وَ أَنْطَقَ أَلْسِنَتَهُمْ بِضُرُوبِ اللُّغَاتِ وَ أَلْبَسَهُمْ شِعَارَ التَّقْوَى وَ قَلَّدَهُمْ قَلَائِدَ النُّهَى وَ اجْعَلَهُمْ أَوْفَرَ أَجْنَاسِ خَلْقِهِ مَعْرِفَةً بِوَحْدَانِيَّتِهِ وَ قُدْرَتِهِ وَ جَلَالَتِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ أَكْمَلَهُمْ عِلْماً بِهِ وَ أَشَدَّهُمْ فَرْقاً وَ أَدْوَمَهُمْ لَهُ طَاعَةً وَ خُضُوعاً وَ اسْتِكَانَةً وَ خُشُوعاً يَا مَنْ فَضَّلَ الْأَمِينَ جَبْرَئِيلَ ع بِخَصَائِصِهِ وَ دَرَجَاتِهِ وَ مَنَازِلِهِ وَ اخْتَارَهُ لِوَحْيِهِ وَ سِفَارَتِهِ وَ عَهْدِهِ وَ أَمَانَتِهِ وَ إِنْزَالِ كُتُبِهِ وَ أَوَامِرِهِ عَلَى أَنْبِيَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَعَلَهُ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 276

وَاسِطَةً بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَهُمْ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ عَلَى جَمِيعِ مَلَائِكَتِكَ وَ سُكَّانِ سَمَاوَاتِكَ أَعْلَمِ خَلْقِكَ بِكَ وَ أَخْوَفِ خَلْقِكَ لَكَ وَ أَقْرَبِ خَلْقِكَ مِنْكَ وَ أَعْمَلِ خَلْقِكَ بِطَاعَتِكَ الَّذِينَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ الْمُكْرَمِينَ بِجِوَارِكَ وَ الْمُؤْتَمَنِينَ عَلَى وَحْيِكَ الْمُجْتَنِبِينَ الْآفَاتِ وَ الْمُوقِينَ السَّيِّئَاتِ اللَّهُمَّ وَ اخْصُصِ الرُّوحَ الْأَمِينَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ بِأَضْعَافِهَا مِنْكَ وَ عَلَى مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ طَبَقَاتِ الْكَرُوبِيِّينَ وَ الرُّوحَانِيِّينَ

وَ زِدْ فِي مَرَاتِبِهِ عِنْدَكَ وَ حُقُوقِهِ الَّتِي لَهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ بِمَا كَانَ يَنْزِلُ بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِكَ وَ مَا بَيَّنْتَهُ عَلَى أَلْسِنَةِ أَنْبِيَائِكَ مِنْ مُحَلَّاتِكَ وَ مُحَرَّمَاتِكَ اللَّهُمَّ أَكْثِرْ صَلَوَاتِكَ عَلَى جَبْرَئِيلَ فَإِنَّهُ قُدْوَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ هَادِي الْأَصْفِيَاءِ وَ سَادِسُ أَصْحَابِ الْكِسَاءِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ وُقُوفِي فِي مَقَامِهِ هَذَا سَبَباً لِنُزُولِ رَحْمَتِكَ عَلَيَّ وَ تَجَاوُزِكَ عَنِّي پس بگو:. أَيْ جَوَادُ أَيْ كَرِيمُ أَيْ قَرِيبُ أَيْ بَعِيدُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُوَفِّقَنِي لِطَاعَتِكَ وَ لَا تُزِيلَ عَنِّي نِعْمَتَكَ وَ أَنْ تَرْزُقَنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ تُوَسِّعَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ تُغْنِيَنِي عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ وَ تُلْهِمَنِي شُكْرَكَ وَ ذِكْرَكَ وَ لَا تُخَيِّبْ يَا رَبِّ دُعَائِي وَ لَا تَقْطَعْ رَجَائِي بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ

6- پس دو ركعت نماز نزد ستون «ابِى لُبابه»

كه ستون توبه است بخوان و سپس بگو:

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ لَا تُهِنِّي بِالْفَقْرِ وَ لَا تُذِلَّنِي بِالدَّيْنِ وَ لَا تَرُدَّنِي إِلَى الْهَلَكَةِ وَ اعْصِمْنِي كَيْ أَعْتَصِمَ وَ أَصْلِحْنِي كَيْ أَنْصَلِحَ وَ اهْدِنِي كَيْ أَهْتَدِيَ اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى اجْتِهَادِ نَفْسِي وَ لَا تُعَذِّبْنِي بِسُوءِ ظَنِّي وَ لَا تُهْلِكْنِي وَ أَنْتَ رَجَائِي وَ أَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَغْفِرَ لِي وَ قَدْ أَخْطَأْتُ وَ أَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَعْفُوَ عَنِّي وَ قَدْ أَقْرَرْتُ وَ أَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَقِيلَ وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 277

قَدْ عَثَرْتُ وَ أَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تُحْسِنَ وَ قَدْ أَسَأْتُ وَ أَنْتَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ فَوَفِّقْنِي لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى وَ يَسِّرْ لِيَ الْيَسِيرَ وَ جَنِّبْنِي كُلَّ عَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِالْحَلَالِ مِنَ الْحَرَامِ وَ بِالطَّاعَاتِ عَنِ الْمَعَاصِي وَ بِالْغِنَى عَنِ الْفَقْرِ وَ بِالْجَنَّةِ عَنِ النَّارِ وَ بِالْأَبْرَارِ عَنِ الْفُجَّارِ يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ

شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ «1»

7- و در مقام جبرئيل عليه السلام اين دعا نيز وارد شده است:

«يا جَوادُ يا كَرِيمُ، يا قَرِيبُ غَيْرَ بَعِيد، اسْالُكَ بَانَّكَ انْتَ اللّهُ لَيْسَ كَمِثْلِكَ شَيْ ءٌ انْ تَعْصِمَنِي مِنَ الْمَهالِكِ، وَ انْ تُسَلِّمَنِي مِنْ آفاتِ الدُّنْيا و الآخِرَةِ وَ وَعْثاء السَّفَرِ وَ سُوءِ الْمُنْقَلَبِ، وَ انْ تَرُدَّنِي سالِماً الىٰ وَطَنِي بَعْدَ حَجٍّ مَقْبُولٍ وَ سَعْي مَشْكُورٍ وَ عَمَلٍ مُتَقَبَّل، وَ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ حَرَمِكَ وَ حَرَمِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه.» «2»

فصل چهارم: زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هنگام وداع

و خروج از مدينه

1- كافى و تهذيب به سند صحيح از حضرت امام صادق عليه السلام نقل كرده اند:

زمانى كه خواستى از مدينه كوچ كنى، پس از انجام همۀ كارهايت غسل كن و به طرف قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم برو، و آنچه را در اول ورود انجام داده اى انجام بده و بگو:

«اللّهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ، فَانْ تَوَفَّيْتَنِي قَبْلَ ذلِكَ فَانِّي اشْهَدُ فِي مَماتِي عَلىٰ ما شَهِدْتُ عَلَيْهِ في حَياتي انْ لا الهَ الّا انْتَ وَ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُك.» «3»

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 164.

(2)- همان، ص 159.

(3)- الكافى، 4/ 563؛ التهذيب، 6/ 11؛ وسائل الشيعة، 10/ 280.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 278

2- و كفعمى در مصباح فرموده

براى وداع پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم چنين مى گويى:

اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ فَإِنْ تَوَفَّيْتَنِي قَبْلَ ذَلِكَ فَإِنِّي أَشْهَدُ فِي مَمَاتِي عَلَى مَا أَشْهَدُ عَلَيْهِ فِي حَيَاتِي أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّكَ قَدِ اخْتَرْتَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةَ الطَّاهِرِينَ الَّذِينَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِيراً فَاحْشُرْنَا مَعَهُمْ وَ فِي زُمْرَتِهِمْ وَ تَحْتَ لِوَائِهِمْ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ «1»

3- و اين زيارت نيز براى وداع آن حضرت مناسب است؛

هرچند ظاهراً در وداع از راه دور وارد شده است:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَشِيرُ النَّذِيرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السِّرَاجُ الْمُنِيرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّفِيرُ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ أَشْهَدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيَابِهَا وَ أَشْهَدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكَ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ مُوقِنٌ بِجَمِيعِ مَا أَتَيْتَ بِهِ رَاضٍ مُؤْمِنٌ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَةِ نَبِيِّكَ ع وَ إِنْ تَوَفَّيْتَنِي فَإِنِّي أَشْهَدُ فِي مَمَاتِي عَلَى مَا أَشْهَدُ عَلَيْهِ فِي حَيَاتِي أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ أَوْلِيَاؤُكَ وَ أَنْصَارُكَ وَ حُجَجُكَ عَلَى خَلْقِكَ وَ خُلَفَاؤُكَ فِي عِبَادِكَ وَ أَعْلَامُكَ فِي بِلَادِكَ وَ خُزَّانُ عِلْمِكَ وَ حَفَظَةُ سِرِّكَ وَ تَرَاجِمَةُ

______________________________

(1)- مصباح كفعمى، فصل 41، ص 475.

احكام و مناسك حج (منتظرى)،

ص: 279

وَحْيِكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْ رُوحَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ فِي سَاعَتِي هَذِهِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ تَحِيَّةً مِنِّي وَ سَلَاماً وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ تَسْلِيمِي عَلَيْكَ «1»

فصل پنجم: در زيارت حضرت زهراى مرضيّه عليها السلام

اشاره

و محل دفن آن حضرت

مخفى نماند كه قبر آن مظلومۀ كبرىٰ عليها السلام همچون قدر آن بزرگوار مخفى مانده، و در محل آن اختلاف است:

1- از حضرت امام رضا عليه السلام نقل شده كه

آن حضرت در اطاق خودشان دفن شدند، و زمانى كه بنى اميه مسجد پيغمبر را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد.

2- از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده كه:

«رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: بين قبر من و منبر من باغى از باغهاى بهشت است، زيرا قبر فاطمه عليها السلام بين قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و منبر آن حضرت است».

3- شيخ صدوق (ره) فرموده:

«روايات در جاى قبر فاطمه عليها السلام مختلف است: برخى روايت كرده اند آن حضرت در بقيع دفن شدند؛ و برخى روايت كرده اند بين قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و منبر دفن شدند، و اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: بين قبر من و منبر من باغى از

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 187، نقل از سيد بن طاووس.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 280

باغهاى بهشت است، بر اين اساس است كه قبر فاطمه عليها السلام بين قبر رسول خدا و منبر است.

و برخى روايت كرده اند آن حضرت در اطاق خويش دفن شدند و زمانى كه بنى اميه مسجد را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد. و اين قول نزد من صحيح است.» «1»

و نظير اين كلام از شيخ مفيد و شيخ طوسى نيز نقل شده است. «2»

و اما كيفيت زيارت آن حضرت:

زيارت اول:

زيارت مختصرى است كه تهذيب آن را از حضرت ابى جعفر عليه السلام نقل كرده، (و ظاهراً مقصود، ابوجعفر دوم، امام نهم عليه السلام باشد.) حضرت به «ابراهيم عريضى» مى فرمايد: زمانى كه به قبر جدّه ات فاطمه عليها السلام رسيدى بگو:

«يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ انْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً وَ زَعَمْنا انّا لَكِ اوْلِياءُ وَ مُصَدقُونَ وَ صابِرُونَ لِكُلِّ ما اتانا بِهِ ابُوكِ (صلى الله عليه و آله و سلم) وَ اتانا بِهِ وَصِيُّه (عليه السلام) فَانّا نَسْالُكِ انْ كُنّا صَدَّقْناكِ الّا الْحقْتِنا بَتَصْدِيقِنا لَهُما بِالْبُشْرى لِنُبَشِّرَ انْفُسَنا بِانّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.» «3»

زيارت دوم:

زيارت مختصرى است كه در بحار از اقبال نقل كرده:

______________________________

(1)- من لايحضره الفقيه، 2/ 572.

(2)- وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب «18» از ابواب «المزار و ما يناسبه»، ذيل حديث 4.

(3)- التهذيب، 6/ 10؛ وسائل الشيعة، 10/ 287.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 281

السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا وَالِدَةَ الْحُجَجِ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَمْنُوعَةُ حَقَّهَا- ثُمَّ قُلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمَتِكَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّكَ وَ زَوْجَةِ وَصِيِّ نَبِيِّكَ صَلَاةً تُزْلِفُهَا فَوْقَ زُلْفَى عِبَادِكَ الْمُكْرَمِينَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرَضِينَ پس روايت شده هر كس حضرت فاطمه عليها السلام را بدين نحو زيارت كند و استغفار كند خدا را، خداوند او را مى بخشد و داخل بهشت مى كند. «1»

زيارت سوم:

زيارتى است كه شيخ صدوق آن را به اضافۀ صلوات بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام ذكر كرده است «2» و شيخ طوسى نيز در تهذيب اصل زيارت را ذكر كرده است «3» و فرموده اند در يكى از دو محل مسجد يعنى روضه كه بين قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و منبر است، و يا جاىِ بيت حضرت فاطمه عليها السلام مى ايستى و مى گويى:

«السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِيِّ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفِيِّ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ امِينِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ افْضَلِ انْبِياءِ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَاابْنَةَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَةَ نِساء الْعالَمينَ مِنَ الأوَّلينَ وَ الآخِرينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ

وَليِّ اللّه وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا امَّ الْحَسَنِ وَ

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 198.

(2)- من لايحضره الفقيه، 2/ 573؛ و از عبارت فقيه استفاده مى شود تنظيم آن از خود ايشان است.

(3)- التهذيب، 6/ 10.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 282

الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ اهْلِ الْجَنّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْحُورِيَّةُ الإنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الُمحَدَّثَةُ الْعَليمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ ايَّتُهَا الْمُضْطَهَدةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ. صَلَّى اللّهُ عَلَيْكِ وَ عَلىٰ رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ. اشْهَدُ انَّكِ مَضَيْتِ عَلىٰ بَيِّنَة مِنْ رَبِّكِ، وَ انَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُول اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم، وَ مَنْ جَفاكِ فَقَدْ جَفا رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم، وَ مَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم، وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم، وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم، لَانَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّتي بَيْنَ جَنْبَيْهِ، كَما قالَ عَلَيْهِ افْضَلُ سَلامِ اللّهِ وَ صَلَواتِه، اشْهِدُ اللّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلائِكَتَهُ انِّي راض عَمَّنْ رَضيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلىٰ مَنْ سَخَطْتِ عَلَيْهِ، مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوال لِمَنْ والَيْتِ، مُعاد لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ ابْغَضْتِ، مُحِّبٌ لِمَنْ احْبَبْتِ، وَ كَفىٰ بِاللّهِ شَهيداً وَ حَسيباً وَ جازِياً وَ مُثيباً.»

پس بگو: «اللّهُمَّ صَلِّ وَ سَلمْ عَلىٰ عَبْدِكَ وَ

رَسُولِكَ مُحَمَّد بْنِ عَبْدِاللّهِ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَ خَيْرِ الْخَلائِقِ اجْمَعينَ. وَ صَلِّ عَلىٰ وَصِيِّهِ عَلىِّ بْنِ ابى طالِب امِيرِالْمُؤْمِنينَ وَ امام الْمُسْلِمِينَ وَ خَيْرِ الْوَصِيِّينَ، وَ صَلِّ عَلىٰ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ، وَ صَلِّ عَلىٰ سَيِّدَيْ شَبابِ اهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، وَ صَلِّ عَلىٰ زَيْنِ الْعابِدينَ عَلي بْنِ الْحُسَيْنِ، وَ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد بْنِ عَليّ باقِرِ عِلْمِ النَّبِيِّينَ، وَ صَلِّ عَلَى الصّادِقِ عَنِ اللّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد، وَ صَلِّ عَلَى كاظِمِ الْغَيْظِ في اللّهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَر، وَ صَلِّ عَلَى الرِّضا عَليِّ بْنِ مُوسىٰ، وَ صَلِّ عَلَى التَّقي مُحَمَّدِ بْنِ عَليّ، وَ صَلَّ عَلَى النَّقي عَلي بْنِ مُحَمَّد، وَ صَل عَلَى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 283

الزَّكِي الْحَسَنِ بْنِ عَليّ، وَ صَلَّ عَلَى الْحُجَّةِ الْقائِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَليّ، اللّهُمَّ احْي بِهِ الْعَدْلَ، وَ امِتْ بِهِ الْجَوْر، وَ زَيِّنْ بِطُولِ بَقائِهِ الارْضَ وَ اظْهِر بِهِ دينَكَ وَ سُنَّةَ نَبيِّكَ حَتَّى لايَسْتَخْفيَ بِشَيْ ء مِنَ الْحَقِّ مَخافَةَ احَدٍ مِنَ الْخَلْقِ وَاجْعَلْنا مِن اعْوانِهِ وَ اشْياعِهِ، وَ الْمَقْبُولينَ في زُمْرَةِ اوْلِيائِهِ يا رَبَّ الْعالَمِينَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ اهْلِ بَيْتِهِ الَّذينَ اذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِيراً.»

و مخفى نماند كه زيارتهاى ديگرى نيز براى آن حضرت ذكر شده، ولى براى اختصار به همين سه زيارت اكتفا مى كنيم.

بر حسب آنچه نقل شده از سيد بن طاووس در اقبال: پس از زيارت حضرت زهرا عليها السلام دو ركعت نماز زيارت بخوان، در هر ركعت يك مرتبه «حمد» و شصت مرتبه سورۀ «قل هو اللّه»، و اگر نمى توانى در ركعت اول «حمد» و «قل هو اللّه» و در ركعت دوم «حمد» و «قل يا ايها

الكافرون»، و پس از سلام اين دعا را بخوان:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمْ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ الْعَظِيمِ عَلَيْهِمْ الَّذِي لَا يَعْلَمُ كُنْهَهُ سِوَاكَ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنْ حَقُّهُ عِنْدَكَ عَظِيمٌ وَ بِأَسْمَائِكَ الْحُسْنَى الَّتِي أَمَرْتَنِي أَنْ أَدْعُوَكَ بِهَا وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الَّذِي أَمَرْتَ بِهِ إِبْرَاهِيمَ أَنْ يَدْعُوَ بِهِ الطَّيْرَ فَأَجَابَتْهُ وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي قُلْتَ لِلنَّارِ كُونِي بَرْداً وَ سَلٰاماً عَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ فَكَانَتْ بَرْداً وَ بِأَحَبِّ الْأَسْمَاءِ إِلَيْكَ وَ أَشْرَفِهَا وَ أَعْظَمِهَا لَدَيْكَ وَ أَسْرَعِهَا إِجَابَةً وَ أَنْجَحِهَا طَلِبَةً وَ بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ مُسْتَحِقُّهُ وَ مُسْتَوْجِبُهُ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ أَتَضَرَّعُ وَ أُلِحُّ عَلَيْكَ وَ أَسْأَلُكَ بِكُتُبِكَ الَّتِي أَنْزَلْتَهَا عَلَى أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمْ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ فَإِنَّ فِيهَا

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 284

اسْمَكَ الْأَعْظَمَ وَ بِمَا فِيهَا مِنْ أَسْمَائِكَ الْعُظْمَى أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُفَرِّجَ عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شِيعَتِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ وَ عَنِّي وَ تُفَتِّحَ أَبْوَابَ السَّمَاءِ لِدُعَائِي وَ تَرْفَعَهُ فِي عِلِّيِّينَ وَ تَأْذَنَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ بِفَرَجِي وَ إِعْطَاءِ أَمَلِي وَ سُؤْلِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ وَ قُدْرَتَهُ إِلَّا هُوَ يَا مَنْ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ وَ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمَاءِ وَ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الْأَسْمَاءِ يَا مَنْ سَمَّى نَفْسَهُ بِالاسْمِ الَّذِي يُقْضَى بِهِ حَاجَةُ مَنْ يَدْعُوهُ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ ذَلِكَ الِاسْمِ فَلَا شَفِيعَ أَقْوَى لِي مِنْهُ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِيَ فِي حَوَائِجِي وَ تَسْمَعَ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ

الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ- وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحِجَّةِ الْمُنْتَظَرِ لِإِذْنِكَ صَلَوَاتُكَ وَ سَلَامُكَ وَ رَحْمَتُكَ وَ بَرَكَاتُكَ عَلَيْهِمْ صَوْتِي لِيَشْفَعُوا لِي إِلَيْكَ وَ تُشَفِّعَهُمْ فِيَّ وَ لَا تَرُدَّنِي خَائِباً بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ.

پس حاجات خود را از خدا بخواه كه ان شاءاللّه برآورده مى شود. «1»

فصل ششم زيارت ائمۀ بقيع،

اشاره

يعنى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام و حضرت امام زين العابدين عليه السلام و حضرت امام محمد باقر عليه السلام و حضرت امام صادق عليه السلام كه قبور مطهرشان در وسط بقيع و كنار هم قرار گرفته است:

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 200؛ نقل از اقبال.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 285

1- چون خواستى به زيارت اين چهار امام بزرگوار بروى

آنچه را از آداب زيارت از غسل و پوشيدن لباس پاك و پاكيزه و اذن ورود در فصل دوم گفته شد انجام بده و بگو:

«يا مَواليَّ يا ابناءَ رَسُولِ اللّهِ عَبْدُكُمْ وَ ابْنُ امَتِكُمْ الذَّليلُ بَيْنَ ايْديكُمْ، وَ الْمُضْعَفُ في عُلُوِّ قَدْرِكُمْ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّكُمْ جائكُمْ مُسْتَجيراً بِكُمْ قاصِداً الى حَرَمِكُم مُتَقَرِّباً الىٰ مَقامِكُمْ مُتَوَسِّلًا الَى اللّهِ تَعالى بِكُمْ. ءَادْخُلُ يا مَوالِيَّ؟ ءَادْخُل يا اوْلِياءَ اللّهِ؟ ءَادْخُل يا مَلائِكَةَ اللّهِ الُمحْدِقينَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقيمينَ بِهذَا الْمَشْهَدِ؟»

و با خضوع و خشوع و دل شكسته داخل شو و پاى راست را مقدم بدار و بگو:

«اللّهُ اكْبَرُ كَبيراً وَ الْحَمْدُللّهِ كَثيراً وَ سُبْحانَ اللّهِ بُكْرَةً وَ اصيلًا، وَ الْحَمْدُللّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الاحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ الَّذي مَنَّ بِطَوْلِهِ وَ سَهَّلَ زِيارَةَ ساداتي بِاحْسانِهِ وَ لَمْ يَجْعَلْني عَنْ زِيارَتِهِمْ مَمْنُوعاً بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ.»

پس نزديك قبور آن بزرگواران برو و پشت به قبله رو به قبور مطهّره كن و زيارت را بخوان.

و ما در اينجا دو زيارت را نقل مى كنيم: يكى مفصّل و ديگرى مختصر. زيارت اول را كافى و تهذيب و فقيه نقل كرده اند و ما آن را از متن فقيه نقل مى كنيم؛ و زيارت دوم را كفعمى (ره) در مصباح نقل كرده است.

2- زيارت اول:

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا ائِمَّةَ الْهُدىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اهْلَ التَّقْوىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا حُجَجَ اللّهِ عَلىٰ اهْلِ الدُّنْيا، السَّلامُ عَلَيْكُمْ ايُّهَا

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 286

الْقَوّامُونَ في الْبَريَّةِ بِالْقِسْطِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اهْلَ الصَّفْوَةِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اهْلَ النَّجْوىٰ اشْهَدُ انَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ في ذاتِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كُذِّبْتُمْ وَ اسي ءَ

الَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ، وَ اشْهَدُ انَّكُم الائِمَّةُ الرّاشِدُونَ، وَ انَّ طاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَ انَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ، وَ انَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجابُوا، وَ امَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا، وَ انَّكُمْ دَعائِمُ الدِّينِ، وَ ارْكانُ الارْضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَيْنِ اللّهِ يَنْسَخُكُمْ في اصْلابِ الْمُطَهَّرينَ وَ يَنْقُلُكُمْ في ارْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ، وَ لَمْ تَشْرَكْ فيكُمْ فِتَنُ الاهْواءِ، طِبْتُمْ وَ طابَتْ مَنْبَتُكُمْ، انْتُمُ الَّذينَ مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنا دَيّانُ الدِّينِ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلَواتِنا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنا وَ كَفّارَةً لِذُنُوبِنا اذَا اخْتارَكُم لَنا وَ طَيبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَيْنا مِنْ وِلايَتِكُمْ، وَ كُنّا عِنْدَهُ بِفَضْلِكُمْ مُعْتَرِفينَ، وَ بِتَصْدِيقِنا ايّاكُمْ مُقِرِّينَ. وَ هذا مَقامُ مَنْ اسْرَفَ وَ اخْطَأَ وَ اسْتَكانَ وَ اقَرَّ بِما جَنىٰ، وَ رَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ وَ انْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكىٰ مِنَ النّارِ، فَكُونُوا لي شُفَعاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ الَيْكُمْ اذْ رَغِبَ عَنْكُمْ اهْلُ الدُّنْيا، وَ اتَّخَذُوا آياتِ اللّهِ هُزُواً، وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها. يا مَنْ هُوَ قائِمٌ لا يَسْهُو وَ دائِمٌ لا يَلهُو وَ مُحيطٌ بِكُلِّ شَيْ ء. لَكَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَنِي وَ عَرَّفْتَنِي بِمَا ائْتَمَنْتَنِي عَلَيْهِ اذْ صُدَّ عَنْهُ عِبادُكَ، وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُمْ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهمْ وَ مالُوا الىٰ سِواهُمْ، فَكانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَيَّ مَعَ اقْوام خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَني بِه. فَلَكَ الْحَمْدُ اذْ كُنْتُ عِنْدكَ في مَقامِي مَكْتُوباً فَلا تَحْرِمْني ما رَجَوْتُ وَ لا تُخيِّبْني فيما دَعَوْتُ.» «1»

پس دعا كن براى خود به آنچه دوست دارى و هشت ركعت نماز در مسجدى كه آنجا هست بجا آور.

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 559؛ التهذيب، 6/ 79؛ الفقيه، 2/ 575.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 287

نويسندۀ اين رساله مى گويد: اين هشت ركعت

نماز، عبارت است از چهار دو ركعت نمازِ زيارت براى چهار امام، و چون فعلًا در آنجا مسجدى وجود ندارد مانعى ندارد به قصد رجاء پس از خروج از بقيع در جاى ديگر خوانده شود.

3- زيارت دوم ائمۀ بقيع:

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا خُزّانَ عِلْمِ اللّهِ وَ حَفَظَةَ سِرِّهِ وَ تَراجِمَةَ وَحْيِهِ، اتَيْتُكُمْ يا بَني رَسُولِ اللّهِ عارِفاً بِحَقكُمْ مُسْتَبْصِراً بِشَاْنِكُمْ مُعادِياً لَاعْدائِكُمْ، بِابِي انْتُمْ وَ امِّي، صَلَّى اللّهُ عَلىٰ ارْواحِكُمْ وَ ابْدانِكُمْ.

اللّهُمَّ انِّي اتَوَلّىٰ آخِرَهُمْ كَما تَوَلَّيْتُ اوَّلَهُمْ وَ ابْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَة دُونَهُمْ، آمَنْتُ بِاللّهِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ اللّاتِ وَ الْعُزّىٰ وَ كُلِّ نِدّ يُدْعىٰ مِنْ دُونِ اللّهِ.» «1»

فصل هفتم: زيارت ائمۀ بقيع هنگام وداع

1- «السَّلامُ عَلَيْكُمْ ائِمَّةَ الْهُدىٰ

وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ، اسْتَودِعُكُمُ اللّهَ وَ اقْرَءُ عَلَيْكُمُ السَّلامَ، آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِما جِئْتُمْ بِهِ وَ دَلَلْتُمْ عَلَيْهِ، اللّهُمَّ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ.»

پس خدا را بخوان و از خدا بخواه آخرين زيارت تو نباشد. «2»

2- زيارتى است كه در «فقيه» و «تهذيب»

در ذيل زيارت جامعه به عنوان وداع ذكر كرده اند و ما آن را از «فقيه» نقل مى كنيم:

______________________________

(1)- مصباح كفعمى، فصل 41، ص 475.

(2)- التهذيب، 6/ 80؛ مصباح كفعمى، فصل 41، ص 476.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 288

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ سَلامَ مَوَدِّع لا سَئْم وَ لا قال وَ لا مالّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ يا اهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ انَّهُ حَميد مَجيدٌ، سَلامَ وَلِيّ لَكُمْ غَيْرِ راغِب عَنْكُمْ، وَ لا مُسْتَبْدِل بِكُمْ، وَ لا مُؤْثِر عَلَيْكُمْ، وَ لا مُنْحَرِف عَنْكُمْ، وَ لا زاهِد في قُرْبِكُمْ، لا جَعَلَهُ اللّه آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَةِ قُبُورِكُمْ، وَ اتيانِ مَشاهِدِكُمْ. وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ حَشَرَنِيَ اللّه في زُمْرَتِكُمْ، وَ اوْرَدَنِي حَوْضَكُمْ، وَ جَعَلَنِي في حِزْبِكُم، وَ ارْضاكُمْ عَنِّي وَ مَكَّنَنِي في دَوْلَتِكُمْ، وَ احْياني في رَجْعَتِكُمْ، وَ مَلَّكَني في ايّامِكُمْ، وَ شَكَرَ سَعْيِي بِكُمْ، وَ غَفَرَ ذَنْبي بِشَفاعَتِكُمْ، وَ اقالَ عَثْرَتي بِمَحَبَّتِكُمْ، وَ اعْلىٰ كَعْبي بِمُوالاتِكُمْ، وَ شَرَّفَني بِطاعَتِكُمْ، وَ اعَزَّني بِهُداكُمْ. وَ جَعَلَني مِمَّنِ انْقَلَبَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً، غانِماً سالِماً، مُعافاً غَنِيّاً فائِزاً بِرِضْوانِ اللّهِ وَ فَضْلِهِ وَ كِفايَتِهِ بِافْضَلِ ما يَنْقَلِبُ بِهِ احَدٌ مِنْ زُوّارِكُمْ وَ مَواليكُمْ وَ مُحِبِّيكُمْ وَ شيعَتِكُمْ، وَ رَزَقَنِيَ اللّهُ الْعودَ ثُمَّ الْعودَ ابَداً ما ابْقاني رَبِّي، بِنِيَّة صادِقَة وَ ايمان وَ تَقْوىٰ وَ اخْبات وَ رِزْق واسع حَلال طَيِّب. اللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زيارَتِهِمْ وَ ذِكْرِهِمْ وَ الصَّلاةِ عَلَيْهِمْ، وَ اوْجِبْ

لِيَ الْمَغْفِرَةَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الْخَيْرَ وَ الْبَرَكَةَ وَ التَّقْوىٰ وَ الْفَوْزَ وَ النُّورَ وَ الايمانَ وَ حُسْنَ الاجابَةِ، كَما اوْجَبْتَ لَاوْلِيائِكَ الْعارِفينَ بِحَقِّهِمُ الْمُوجِبينَ طاعَتَهُمْ، الرّاغِبينَ في زِيارَتِهِم الْمُتَقَربينَ الَيْكَ وَ الَيْهِمْ. بِابي انْتُمْ وَ امِّي وَ نَفْسِي وَ اهْلي وَ مالي، اجْعَلُوني في هَمِّكُمْ، وَ صَيِّرُوني في حِزْبِكُمْ وَ ادْخِلُوني في شَفاعَتِكُمْ، وَاذْكُرُوني عِنْدَ رَبِّكُمْ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ ابْلغْ ارْواحَهُمْ وَ اجْسادَهُمْ مِنِّي السَّلامَ. وَ السَّلامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ. وَ صَلَّى اللّهُ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِه وَ سَلّمَ كَثِيراً، وَ حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيُل.» «1»

______________________________

(1)- من لايحضره الفقيه، 2/ 617؛ التهذيب، 6/ 101.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 289

فصل هشتم زيارت ابراهيم فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و فاطمه بنت اسد مادر حضرت امير عليه السلام و حضرت حمزه عموى آن دو بزرگوار و ساير شهداى احد:

1- ابراهيم فرزند رسول خدا بود

از ماريۀ قبطيه كه پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم به او بسيار علاقه داشت و قبل از دو سالگى از دنيا رفت و در بقيع دفن شد؛ و زيارت آن حضرت بر حسب آنچه مرحوم مجلسى در بحارالانوار از شيخ مفيد و سيد بن طاووس و ديگران نقل كرده بدين نحو است:

السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى حَبِيبِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نَجِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمِ الْمُرْسَلِينَ وَ خِيَرَةِ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ فِي أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ السَّلَامُ عَلَى جَمِيعِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ السَّلَامُ عَلَى السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرُّوحُ الزَّاكِيَةُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيَّتُهَا النَّفْسُ الشَّرِيفَةُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيَّتُهَا السُّلَالَةُ الطَّاهِرَةُ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيَّتُهَا النَّسَمَةُ الزَّاكِيَةُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَيْرِ الْوَرَى السَّلَامُ

عَلَيْكَ يَا ابْنَ النَّبِيِّ الْمُجْتَبَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْمَبْعُوثِ إِلَى كَافَّةِ الْوَرَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْمُؤَيَّدِ بِالْقُرْآنِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْمُرْسَلِ إِلَى الْإِنْسِ وَ الْجَانِّ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ صَاحِبِ الرَّايَةِ وَ الْعَلَامَةِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ شَفِيعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 290

مَنْ حَبَاهُ اللَّهُ بِالْكَرَامَةِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدِ اخْتَارَ اللَّهُ لَكَ دَارَ إِنْعَامِهِ قَبْلَ أَنْ يَكْتُبَ عَلَيْكَ أَحْكَامَهُ أَوْ يُكَلِّفَكَ حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ فَنَقَلَكَ إِلَيْهِ طَيِّباً زَاكِياً مَرْضِيّاً طَاهِراً مِنْ كُلِّ نَجَسٍ مُقَدَّساً مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ بَوَّأَكَ جَنَّةَ الْمَأْوَى وَ رَفَعَكَ إِلَى الدَّرَجَاتِ الْعُلَى وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ صَلَاةً يُقِرُّ بِهَا عَيْنَ رَسُولِهِ وَ يُبَلِّغُهُ أَكْبَرَ مَأْمُولِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ وَ أَزْكَاهَا وَ أَنْمَى بَرَكَاتِكَ وَ أَوْفَاهَا عَلَى رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى مَا نَسَلَ مِنْ أَوْلَادِهِ الطَّيِّبِينَ وَ عَلَى مَا خَلَفَ مِنْ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِينَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ صَفِيِّكَ وَ إِبْرَاهِيمَ نَجْلِ نَبِيِّكَ أَنْ تَجْعَلَ سَعْيِي بِهِمْ مَشْكُوراً وَ ذَنْبِي بِهِمْ مَغْفُوراً وَ حَيَاتِي بِهِمْ سَعِيدَةً وَ عَافِيَتِي بِهِمْ حَمِيدَةً وَ حَوَائِجِي بِهِمْ مَقْضِيَّةً وَ أَفْعَالِي بِهِمْ مَرْضِيَّةً وَ أُمُورِي بِهِمْ مَسْعُودَةً وَ شُئُونِي بِهِمْ مَحْمُودَةً اللَّهُمَّ وَ أَحْسِنْ لِيَ التَّوْفِيقَ وَ نَفِّسْ عَنِّي كُلَّ هَمٍّ وَ ضِيقٍ اللَّهُمَّ جَنِّبْنِي عِقَابَكَ وَ امْنَحْنِي ثَوَابَكَ وَ أَسْكِنِّي جَنَّاتِكَ وَ ارْزُقْنِي رِضْوَانَكَ وَ أَمَانَكَ وَ أَشْرِكْ فِي صَالِحِ دُعَائِي وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْيَاءَ مِنْهُمْ وَ

الْأَمْوَاتَ إِنَّكَ وَلِيُّ الْبَاقِيَاتِ الصَّالِحَاتِ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ پس از آن حاجات خود را طلب كن و دو ركعت نماز زيارت نيز بخوان. «1»

2- زيارت فاطمۀ بنت اسد

مادر مولىٰ اميرالمؤمنين عليه السلام در كنار ائمۀ بقيع عليهم السلام:

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 217.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 291

السَّلَامُ عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْأَوَّلِينَ السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْآخِرِينَ السَّلَامُ عَلَى مَنْ بَعَثَهُ اللَّهُ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ الْهَاشِمِيَّةِ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْكَرِيمَةُ الرَّضِيَّةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا كَافِلَةَ مُحَمَّدٍ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا وَالِدَةَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا مَنْ ظَهَرَتْ شَفَقَتُهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا مَنْ تَرْبِيَتُهَا لِوَلِيِّ اللَّهِ الْأَمِينِ السَّلَامُ عَلَيْكِ وَ عَلَى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ الطَّاهِرِ السَّلَامُ عَلَيْكِ وَ عَلَى وَلَدِكِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّكِ أَحْسَنْتِ الْكَفَالَةَ وَ أَدَّيْتِ الْأَمَانَةَ وَ اجْتَهَدْتِ فِي مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ بَالَغْتِ فِي حِفْظِ رَسُولِ اللَّهِ عَارِفَةً بِحَقِّهِ مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِ مُعْتَرِفَةً بِنُبُوَّتِهِ مُسْتَبْصِرَةً بِنِعْمَتِهِ كَافِلَةً بِتَرْبِيَتِهِ مُشْفِقَةً عَلَى نَفْسِهِ وَاقِفَةً عَلَى خِدْمَتِهِ مُخْتَارَةً رِضَاهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى الْإِيمَانِ وَ التَّمَسُّكِ بِأَشْرَفِ الْأَدْيَانِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً طَاهِرَةً زَكِيَّةً تَقِيَّةً نَقِيَّةً فَرَضِيَ اللَّهُ عَنْكِ وَ أَرْضَاكِ وَ جَعَلَ الْجَنَّةَ مَنْزِلَكِ وَ مَأْوَاكِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْفَعْنِي بِزِيَارَتِهَا وَ ثَبِّتْنِي عَلَى مَحَبَّتِهَا وَ لَا تَحْرِمْنِي شَفَاعَتَهَا وَ شَفَاعَةَ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِهَا وَ ارْزُقْنِي مُرَافَقَتَهَا وَ احْشُرْنِي مَعَهَا وَ مَعَ أَوْلَادِهَا الطَّاهِرِينَ اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ

آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِي إِيَّاهَا وَ ارْزُقْنِي الْعَوْدَ إِلَيْهَا أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي وَ إِذَا تَوَفَّيْتَنِي فَاحْشُرْنِي فِي زُمْرَتِهَا وَ أَدْخِلْنِي فِي شَفَاعَتِهَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ بِحَقِّهَا عِنْدَكَ وَ مَنْزِلَتِهَا لَدَيْكَ اغْفِرْ لِي وَ لِوٰالِدَيَّ وَ لِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 292

آتِنٰا فِي الدُّنْيٰا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا بِرَحْمَتِكَ عَذٰابَ النّٰارِ- پس دو ركعت نماز زيارت بجا آور و براى آنچه مى خواهى دعا كن. «1»

3- زيارت حضرت حمزه

عموى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم در احد:

مرحوم محدّث قمى از رسالۀ فخريّۀ فخرالمحققين نقل مى كند كه: «مستحب است زيارت حمزه و ساير شهداى احد زيرا از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده: هر كه زيارت كند مرا و زيارت نكند عمويم حمزه را به من جفا كرده است.» و از شيخ مفيد (ره) نقل مى كند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در زمان حيات خود امر كردند به زيارت حمزه و خودشان به زيارت آن حضرت و ساير شهدا مى رفتند، و حضرت زهرا عليها السلام نيز پس از وفات پيغمبر صبحگاه و شبانگاه به زيارت حمزه مى رفتند.

و اما زيارت آن حضرت:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللَّهِ ص السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ الشُّهَدَاءِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَسَدَ اللَّهِ وَ أَسَدَ رَسُولِهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جُدْتَ بِنَفْسِكَ وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللَّهِ وَ كُنْتَ فِيمَا عِنْدَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ رَاغِباً بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَتَيْتُكَ مُتَقَرِّباً إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِذَلِكَ رَاغِباً إِلَيْكَ فِي الشَّفَاعَةِ أَبْتَغِي بِزِيَارَتِكَ خَلَاصَ نَفْسِي مُتَعَوِّذاً بِكَ مِنْ نَارٍ اسْتَحَقَّهَا

مِثْلِي بِمَا جَنَيْتُ عَلَى نَفْسِي هَارِباً مِنْ ذُنُوبِيَ الَّتِي احْتَطَبْتُهَا عَلَى ظَهْرِي فَزِعاً إِلَيْكَ رَجَاءَ رَحْمَةِ رَبِّي أَتَيْتُكَ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ طَالِباً فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ قَدْ

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 218.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 293

أَوْقَرَتْ ظَهْرِي ذُنُوبِي وَ أَتَيْتُ مَا أَسْخَطَ رَبِّي وَ لَمْ أَجِدْ أَحَداً أَفْزَعُ إِلَيْهِ خَيْراً لِي مِنْكُمْ أَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ فَكُنْ لِي شَفِيعاً يَوْمَ فَقْرِي وَ حَاجَتِي فَقَدْ سِرْتُ إِلَيْكَ مَحْزُوناً وَ أَتَيْتُكَ مَكْرُوباً وَ سَكَبْتُ عَبْرَتِي عِنْدَكَ بَاكِياً وَ صِرْتُ إِلَيْكَ مُفْرِداً وَ أَنْتَ مِمَّنْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ بِصِلَتِهِ وَ حَثَّنِي عَلَى بِرِّهِ وَ دَلَّنِي عَلَى فَضْلِهِ وَ هَدَانِي لِحُبِّهِ وَ رَغَّبَنِي فِي الْوِفَادَةِ إِلَيْهِ وَ أَلْهَمَنِي طَلَبَ الْحَوَائِجِ عِنْدَهُ أَنْتُمْ أَهْلُ بَيْتٍ لَا يَشْقَى مَنْ تَوَلَّاكُمْ وَ لَا يَخِيبُ مَنْ أَتَاكُمْ وَ لَا يَخْسَرُ مَنْ يَهْوَاكُمْ وَ لَا يَسْعَدُ مَنْ عَادَاكُمْ

پس رو به قبله بايست و دو ركعت نماز زيارت بخوان. «1»

4- زيارت ساير شهداى احد:

السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الشُّهَدَاءُ الْمُؤْمِنُونَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ الْإِيمَانِ وَ التَّوْحِيدِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ دِينِ اللَّهِ وَ أَنْصَارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ سَلٰامٌ عَلَيْكُمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّٰارِ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ اخْتَارَكُمْ لِدِينِهِ وَ اصْطَفَاكُمْ لِرَسُولِهِ- وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قَدْ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ وَ جُدْتُمْ بِأَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قُتِلْتُمْ عَلَى مِنْهَاجِ رَسُولِ اللَّهِ فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ أَهْلِهِ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ وَ عَرَّفَنَا وُجُوهَكُمْ فِي مَحَلِّ رِضْوَانِهِ وَ مَوْضِعِ إِكْرَامِهِ مَعَ النَّبِيِّينَ

وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدٰاءِ وَ الصّٰالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً أَشْهَدُ أَنَّكُمْ حِزْبُ اللَّهِ وَ أَنَّ مَنْ حَارَبَكُمْ فَقَدْ حَارَبَ اللَّهَ وَ

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 220.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 294

إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ الْفَائِزِينَ الَّذِينَ هُمْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلَى مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ أَتَيْتُكُمْ يَا أَهْلَ التَّوْحِيدِ زَائِراً وَ بِحَقِّكُمْ عَارِفاً وَ بِزِيَارَتِكُمْ إِلَى اللَّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِمَا سَبَقَ مِنْ شَرِيفِ الْأَعْمَالِ وَ مَرْضِيِّ الْأَفْعَالِ عَالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلَامُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ وَ عَلَى مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اللَّهُمَّ انْفَعْنِي بِزِيَارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْنِي عَلَى قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّنِي عَلَى مَا تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فِي مُسْتَقَرِّ دَارِ رَحْمَتِكَ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لَاحِقُونَ و بسيار «إنّا أنْزَلْناه» بخوان، و براى هر شهيدى كه او را زيارت مى كنى دو ركعت نماز زيارت بخوان. «1»

فصل نهم: زيارت ساير مساجد و مشاهد مدينۀ منوّره

بر حسب حديث صحيح، حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند:

«رفتن به هيچ يك از مشاهد (مدينه) را ترك نكن: «مسجد قبا»، زيرا مسجدى است كه از روز اول بر اساس تقوا پايه گذارى شده؛ و «مشربۀ مادر ابراهيم» و «مسجد فضيخ» و «قبور شهدا» و «مسجد احزاب» كه همان مسجد فتح است.»

و نيز فرمودند: به ما خبر رسيده پيامبر زمانى كه به زيارت قبور شهدا مى رفتند مى فرمودند:

«السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ.»

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 221.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 295

و در مسجد فتح بگو:

«يا صَريخَ الْمَكْرُوبينَ وَ يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ اكْشِفْ هَمِّي وَ غَمِّي وَ كَرْبِي كَما كَشَفْتَ عَنْ نَبِيِّكَ هَمَّهُ وَ غَمَّهُ وَ

كَرْبَهُ وَ كَفَيْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ في هذَا الْمَكانِ.» «1»

و در حديث ديگر وارد شده: از امام صادق عليه السلام سؤال شد: ما به زيارت مسجدها كه در اطراف مدينه است مى رويم، به كدام از آنها ابتدا كنيم؟ فرمودند: به مسجد قبا و در آن بسيار نماز بخوان، زيرا اول مسجدى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در آن نماز خوانده؛ پس به مشربۀ مادر ابراهيم برو و در آنجا نماز بخوان كه آنجا محل سكونت و نماز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوده؛ و زمانى كه از اين ناحيه فارغ شدى به طرف احد برو و در مسجدى كه نزديك سنگلاخ است نماز بخوان، پس به طرف قبر حمزه برو و بر او سلام كن و سپس به طرف قبور ساير شهدا برو.» «2»

مخفى نماند كه به غرفه و به باغچه «مشربه» گفته مى شده و مشربۀ امّ ابراهيم محل سكونت «ماريۀ قبطيه» مادر ابراهيم فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوده، و در نتيجه يكى از منازل مسكونى آن حضرت بوده و بعد به صورت مسجد در آمده است.

و «مسجد فضيخ» نزديك مسجد قبا بوده و «فضيخ» به معناى درخت خرماست و چون در آن مسجد درخت خرما وجود داشته به آن مسجد فضيخ مى گفته اند. و روايت شده كه داستان ردّ شمس در آن مسجد واقع شده «3» و از اين جهت به آن «مسجد ردّ شمس»

______________________________

(1)- الكافى، 4/ 560؛ التهذيب، 6/ 17.

(2)- الكافى، 4/ 560؛ التهذيب، 6/ 17.

(3)- الكافى، 4/ 562.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 296

نيز مى گفته اند. (و غير از اين

مسجد، مسجد ديگرى در محلۀ بنى نضير هست كه نقل شده پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم در جنگ با بنى نضير شش روز در آنجا نماز گذارده اند و به آن نيز «مسجد فضيخ» مى گويند.)

و در ناحيۀ احد يك مسجد نزديك سنگلاخ مدينه واقع شده كه به آن مسجد «حَرّه» مى گويند، و ديگرى در كنار كوه احد كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم هنگام جنگ احد در آن نماز خوانده اند. و مسجد احزاب كه به آن مسجد فتح گفته مى شده نيز در جنگ احزاب محل نماز آن حضرت بوده است.

و نيز از مساجد مشهورۀ مدينه «مسجد اميرالمؤمنين عليه السلام» در مقابل قبر حمزه عليه السلام، و «مسجد مباهله» و «مسجد سلمان» مى باشد.

و از جمله مساجدى كه بسيار تاكيد شده كه در آن نماز خوانده شود «مسجد غدير» است كه در غدير خمّ در وسط راه بين مكه و مدينه بوده، و در آنجا پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم اميرالمؤمنين عليه السلام را به امامت منصوب فرمودند. ولى چنانكه گذشت بيش از همه نسبت به نماز در مسجد قبا تاكيد شده، و بر حسب روايت وارده:

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «هر كس به مسجد قبا آيد و دو ركعت نماز در آن بجا آورد ثواب يك عمره دارد». «1»

و بالاخره در مدينه و اطراف آن به مناسبتهاى مختلف مساجد بسيارى بنا شده و همۀ آنها داراى شرافت و بركات بوده و هر يك از آنها يادآور خاطره و داستانى مهم و تاريخى از خاطرات و داستانهاى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و

اهل بيت آن حضرت و ديگر ياران با

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 215؛ به نقل از كامل الزيارات.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 297

ارزش و فداكار اسلام و توحيد مى باشد كه با كمىِ عده و امكانات در سخت ترين شرايط از حريم مقدس نبوّت و قرآن و ولايت در برابر اكثريت طالب دنيا و مقام دفاع كرده اند. و زيارت چنين اماكن مقدس در حقيقت موجب احياى ارزشهاى معنوىِ فراموش شده و الگو قرار دادن آن بزرگواران و تأسّى به آنان مى باشد، و از اين جهت رفتن به آن مساجد بسيار مفيد و با ارزش است؛ هر چند متأسفانه برخى از آنها مخروبه شده است. و بجاست زوّار محترم اگر به زيارت هر يك از آنها موفق شدند علاوه بر توجه به ريشۀ تاريخى آن لااقل دو ركعت نماز تحيّت بجا آورند و براى خود و خويشان و ياران و گذشتگان و همۀ مسلمينِ گرفتار دعا كنند.

فصل دهم: زيارت امين اللّه و زيارت وارث و دو زيارت از زيارات جامعه

1- زيارت «امين اللّه»

كه بر حسب حديث معتبر، امام زين العابدين عليه السلام آن را با دعاى آن نزد قبر مولىٰ اميرالمؤمنين عليه السلام خواندند، و بر حسب نقل جابر از امام پنجم مى توان آن را نزد قبور ساير ائمه عليهم السلام نيز خواند (البته در اين صورت جملۀ سلام بر اميرالمؤمنين از آن حذف مى شود). و مرحوم مجلسى آن را از صحيحترين زيارتها شمرده است؛ و ما آن را از بحار به نقل از «كامل الزيارات» نقل مى كنيم؛ بدين گونه كه حضرت زين العابدين عليه السلام بر قبر اميرالمؤمنين عليه السلام ايستادند، پس گريستند و فرمودند:

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 298

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ

عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ ص حَتَّى دَعَاكَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِهِ وَ قَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيَارِهِ وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَكَ الْحُجَّةَ فِي قَتْلِهِمْ إِيَّاكَ مَعَ مَا لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلَائِكَ شَاكِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ ذَاكِرَةً لِسَوَابِغِ آلَائِكَ مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِيَوْمِ جَزَائِكَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ مُفَارِقَةً لِأَخْلَاقِ أَعْدَائِكَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِكَ- پس صورت خود را بر قبر نهادند و فرمودند:

اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شَارِعَةٌ وَ أَعْلَامَ الْقَاصِدِينَ إِلَيْكَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صَاعِدَةٌ وَ أَبْوَابَ الْإِجَابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ نَاجَاكَ مُسْتَجَابَةٌ وَ تَوْبَةَ مَنْ أَنَابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَكَى مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ وَ الْإِغَاثَةَ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ وَ الْإِعَانَةَ لِمَنِ اسْتَعَانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ وَ عِدَاتِكَ لِعِبَادِكَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقَالَكَ مُقَالَةٌ وَ أَعْمَالَ الْعَامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ وَ أَرْزَاقَ الْخَلَائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نَازِلَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ وَاصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوَائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ وَ جَوَائِزَ السَّائِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ مُتَوَاتِرَةٌ وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ لَدَيْكَ مُتْرَعَةٌ اللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِي وَ اقْبَلْ ثَنَائِي وَ أَعْطِنِي جَزَائِي وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 299

فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع- إِنَّكَ وَلِيُّ

نَعْمَائِي وَ مُنْتَهَى مُنَايَ وَ غَايَةُ رَجَائِي فِي مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ أَنْتَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ اغْفِرْ لِأَوْلِيَائِنَا وَ كُفَّ عَنَّا أَعْدَاءَنَا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا وَ أَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْيَا وَ أَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلَى إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ «1»

2- «زيارت وارث»

كه از امام صادق عليه السلام براى زيارت امام حسين عليه السلام نقل شده است. و چون اين زيارت با خصوصياتى كه نقل شده در كربلا بر مزار آن حضرت خوانده مى شود ما در اينجا مقدارى را كه متعارف است از راه دور به قصد رجاء مى خوانند براى استفادۀ حجاج محترم نقل مى كنيم.

زيارت خود آن حضرت:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَدِيجَةَ الْكُبْرَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 97، ص 264.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 300

سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ يَا مَوْلَايَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ

لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْكَانِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ عَلَى أَجْسَادِكُمْ وَ عَلَى شَاهِدِكُمْ وَ عَلَى غَائِبِكُمْ وَ عَلَى ظَاهِرِكُمْ وَ عَلَى بَاطِنِكُمْ زيارت حضرت على بن الحسين عليهما السلام:

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ وَ ابْنُ الشَّهِيدِ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ الْمَظْلُومِ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ زيارت ساير شهداى كربلا:

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَصْفِيَاءَ اللَّهِ وَ أَوِدَّاءَهُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ دِينِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الزَّكِيِّ النَّاصِحِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَنْصَارَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 301

أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِيماً فَيَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ مَعَكُمْ «1»

3- «زيارت جامعۀ مختصر»

كه در كافى و فقيه و تهذيب از

حضرت امام رضا عليه السلام نقل شده و براى همۀ ائمۀ معصومين عليهم السلام مناسب است خوانده شود؛ و ما آن را از فقيه نقل مى كنيم:

«السَّلامُ علىٰ اوْلياءِ اللّهِ وَ اصْفِيائِهِ، السَّلامُ علىٰ امَناءِ اللّهِ وَ احِبّائِهِ، السَّلامُ علىٰ انْصارِ اللّهِ وَ خُلَفائِهِ، السَّلامُ علىٰ مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّهِ، السَّلامُ علىٰ مَساكِنِ ذِكْرِ اللّهِ، السَّلامُ علىٰ مُظهِرِي امْرِ اللّهِ وَ نَهْيِهِ، السَّلامُ على الدُّعاةِ الَى اللّهِ، السَّلامُ على الْمُسْتَقِرِّينَ في مَرْضاتِ اللّهِ، السَّلامُ على الُمخْلِصينَ في طاعَةِ اللّهِ، السَّلامُ على الادِلّاءِ على اللّهِ، السَّلامُ على الَّذِينَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللّهَ، وَ مَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَى اللّهَ، وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللّهَ، وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللّهَ، وَ مَن اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللّهِ، وَ مَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّىٰ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ. وَ اشْهِدُ اللّهَ انِّى سِلْمٌ لِمَنْ سالمتمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبتُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِيَتِكُمْ، مُفَوِّضٌ في ذلِكَ كُلِّهِ الَيْكُمْ، لَعَنَ اللّهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّد مِنَ الْجِنّ وَ الانسِ، وَ ابْرَأُ الَى اللّهِ مِنْهُمْ، وَ صَلَّى اللّهُ علىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد.»

و اين زيارت در همۀ زيارتهاى مشاهد مشرّفه كافى است و بسيار صلوات بر پيغمبر و آل او يعنى ائمه عليهم السلام بفرست، و هر يك را نام ببر، و از دشمنانشان بيزارى جوى، و هر دعايى كه مى خواهى اختيار كن براى خود و همۀ مؤمنين و مؤمنات. «2»

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 98، ص 199؛ مصباح المتهجد، ص 663.

(2)- الكافى 4/ 578؛ من لايحضره الفقيه، 2/ 608؛ التهذيب، 6/ 102.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 302

4- «زيارت جامعۀ كبيره»

كه در فقيه و تهذيب از امام دهم عليه السلام نقل

شده:

شيخ صدوق (ره) در فقيه از موسى بن عبداللّه نخعى نقل مى كند كه به حضرت امام علىّ النقى عليه السلام عرض كردم: به من تعليم فرماييد كلام بليغ و كاملى را كه در زيارت هر يك از شما آن را بخوانم.

فرمودند: هنگامى كه به درب (حرم) رسيدى بايست و در حالى كه با غسل باشى شهادتين را بگو، و زمانى كه وارد شدى و قبر را مشاهده كردى بايست و سى مرتبه: «اللّه اكبر» بگو؛ پس كمى راه برو در حال آرامش و وقار و قدمها را كوتاه بردار؛ پس بايست و سى مرتبه: «اللّه اكبر» بگو، پس به قبر نزديك شو و چهل مرتبه:

«اللّه اكبر» بگو تا جمعاً صد مرتبه شود؛ و سپس بگو:

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْيَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ وَ أَبْوَابَ الْإِيمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلَامِ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى وَ أُولِي الْحِجَى وَ كَهْفِ الْوَرَى وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَاءِ نَبِيِّ اللَّهِ وَ ذُرِّيَّةِ

احكام و مناسك حج (منتظرى)،

ص: 303

رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَوْفِرِينَ فِي أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لٰا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلَاةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاةِ وَ أَهْلِ الذِّكْرِ وَ أُولِي الْأَمْرِ وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ وَ خِيَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ نُورِهِ وَ بُرْهَانِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلَائِكَتُهُ وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لٰا إِلٰهَ إِلّٰا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَى أَرْسَلَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ الْفَائِزُونَ بِكَرَامَتِهِ اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ وَ اخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّكُمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّكُمْ بِبُرْهَانِهِ وَ انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ وَ أَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ وَ رَضِيَكُمْ خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجاً عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ أَنْصَاراً لِدِينِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَعْلَاماً لِعِبَادِهِ وَ مَنَاراً فِي بِلَادِهِ وَ أَدِلَّاءَ عَلَى صِرَاطِهِ عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ

وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً فَعَظَّمْتُمْ جَلَالَهُ وَ أَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ مَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ وَ أَدَمْتُمْ ذِكْرَهُ وَ وَكَّدْتُمْ مِيثَاقَهُ وَ أَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 304

سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِي جَنْبِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِي ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ وَ آيَاتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُمْ مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ أَنْتُمْ السَّبِيلُ الْأَعْظَمُ وَ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ فَقَدْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ فَقَدْ هَلَكَ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ سَعِدَ وَ

اللَّهِ مَنْ وَالاكُمْ وَ هَلَكَ مَنْ عَادَاكُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُمْ وَ ذَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِيمَا مَضَى وَ جَارٍ لَكُمْ فِيمَا بَقِيَ وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 305

فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ بِفَضْلِكُمْ وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ وَ كِبَرَ شَأْنِكُمْ وَ تَمَامَ نُورِكُمْ وَ صِدْقَ مَقَاعِدِكُمْ وَ ثَبَاتَ مَقَامِكُمْ وَ شَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَ مَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَهُ وَ كَرَامَتَكُمْ عَلَيْهِ وَ خَاصَّتَكُمْ

لَدَيْهِ وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ وَ بِضَلَالَةِ مَنْ خَالَفَكُمْ مُوَالٍ لَكُمْ وَ لِأَوْلِيَائِكُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِكُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ مُطِيعٌ لَكُمْ عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ مُعْتَرِفٌ بِكُمْ مُؤْمِنٌ بِإِيَابِكُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِكُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ آخِذٌ بِقَوْلِكُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِكُمْ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ زَائِرٌ لَكُمْ عَائِذٌ بِكُمْ لَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلَانِيَتِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِيهِ مَعَكُمْ وَ قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 306

تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ تَعَالَى دِينَهُ بِكُمْ وَ يَرُدَّكُمْ فِي أَيَّامِهِ وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي أَرْضِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ آمَنْتُ بِكُمْ وَ تَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِمَا تَوَلَّيْتُ بِهِ أَوَّلَكُمْ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّيَاطِينِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ وَ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ وَ الْمَارِقِينَ مِنْ وَلَايَتِكُمْ وَ الْغَاصِبِينَ لِإِرْثِكُمْ وَ الشَّاكِّينَ فِيكُمْ وَ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ فَثَبَّتَنِيَ اللَّهُ أَبَداً مَا حَيِيتُ عَلَى مُوَالاتِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ دِينِكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ وَ

رَزَقَنِي شَفَاعَتَكُمْ وَ جَعَلَنِي مِنْ خِيَارِ مَوَالِيكُمُ التَّابِعِينَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَيْهِ وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثَارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدِي بِهُدَاكُمْ وَ يُحْشَرُ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ يَكُرُّ فِي رَجْعَتِكُمْ وَ يُمَلَّكُ فِي دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فِي عَافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فِي أَيَّامِكُمْ وَ تَقَرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمٰاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّٰا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ بِكُمْ يَكْشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَكُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلَائِكَتُهُ وَ إِلَى جَدِّكُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ (و اگر زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام باشد بگو:

وَ إِلَى أَخِيكَ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ ءٍ لَكُمْ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 307

أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ

وَ أَوْفَى عَهْدَكُمْ وَ أَصْدَقَ وَعْدَكُمْ كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي كَيْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكُمْ وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا بِكُمْ مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَكَانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ رَبَّنٰا آمَنّٰا بِمٰا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنٰا مَعَ الشّٰاهِدِينَ رَبَّنٰا لٰا تُزِغْ قُلُوبَنٰا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنٰا وَ هَبْ لَنٰا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهّٰابُ سُبْحٰانَ رَبِّنٰا إِنْ كٰانَ وَعْدُ رَبِّنٰا لَمَفْعُولًا يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ

مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 308

الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ حَسْبُنَا اللّٰهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ «1»

فصل يازدهم: دعاى كميل و دعاى امام حسين عليه السلام در عصر روز عرفه:

1- «دعاى كميل»

كه به آن «دعاى خضر» نيز مى گويند:

در شب پانزدهم شعبان و شبهاى جمعه خوانده مى شود؛ و مضامين عاليۀ آن بهترين گواه است بر صحّت آن.

مرحوم مجلسى در زادالمعاد فرموده: از بهترين دعاهاست؛ و از اقبال سيد بن طاووس نقل كرده كه اميرالمؤمنين عليه السلام به كميل فرمودند: «در هر شب جمعه يا در هر ماه يا در هر سال يك مرتبه، يا در عمر يك مرتبه بخوان تا كفايت شرّ دشمنان شود، و يارى شوى و روزى داده شوى، و البته آمرزيده شوى.» «2»

و شيخ طوسى رحمةاللّه عليه در مصباح المتهجّد فرموده: كميل اميرالمؤمنين عليه السلام را در شب پانزدهم شعبان در حالت سجده ديد كه مشغول خواندن اين دعا هستند «3» و اين است اصل دعا:

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 99، ص 133؛ همچنين در ذيل اين زيارت، «زيارت وداع» را ذكر كرده اند كه در فصل هفتم گذشت.

(2)- زادالمعاد، ص 76، اعمال ايام البيض شعبان.

(3)- مصباح المتهجد، ص 774.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 309

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَيْ ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْ ءٍ وَ ذَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْ ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبْتَ بِهَا كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ ءٌ وَ بِعَظَمَتِكَ

الَّتِي مَلَأَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِسُلْطَانِكَ الَّذِي عَلَا كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِوَجْهِكَ الْبَاقِي بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ [غَلَبَتْ] أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ ءٍ يَا نُورُ يَا قُدُّوسُ يَا أَوَّلَ الْأَوَّلِينَ وَ يَا آخِرَ الْآخِرِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ وَ أَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلَى نَفْسِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِيَنِي مِنْ قُرْبِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي شُكْرَكَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِي ذِكْرَكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ أَنْ تُسَامِحَنِي وَ تَرْحَمَنِي وَ تَجْعَلَنِي بِقِسْمِكَ رَاضِياً قَانِعاً وَ فِي جَمِيعِ الْأَحْوَالِ مُتَوَاضِعاً اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ أَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ وَ عَظُمَ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُكَ وَ عَلَا مَكَانُكَ وَ خَفِيَ مَكْرُكَ وَ ظَهَرَ أَمْرُكَ وَ غَلَبَ قَهْرُكَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُكَ وَ لَا يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ اللَّهُمَّ لَا أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لَا لِقَبَائِحِي سَاتِراً وَ لَا لِشَيْ ءٍ مِنْ عَمَلِيَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَيْرَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ وَ بِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي وَ سَكَنْتُ إِلَى قَدِيمِ ذِكْرِكَ لِي وَ مَنِّكَ عَلَيَّ اللَّهُمَّ مَوْلَايَ كَمْ مِنْ قَبِيحٍ سَتَرْتَهُ وَ كَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلَاءِ أَقَلْتَهُ [أَمَلْتَهُ] وَ كَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَيْتَهُ وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 310

كَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ كَمْ

مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ أَهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلَائِي وَ أَفْرَطَ بِي سُوءُ حَالِي وَ قَصُرَتْ [قَصَّرَتْ] بِي أَعْمَالِي وَ قَعَدَتْ بِي أَغْلَالِي وَ حَبَسَنِي عَنْ نَفْعِي بُعْدُ أَمَلِي [آمَالِي] وَ خَدَعَتْنِي الدُّنْيَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِي بِجِنَايَتِهَا [بِخِيَانَتِهَا] وَ مِطَالِي يَا سَيِّدِي فَأَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ أَنْ لَا يَحْجُبَ عَنْكَ دُعَائِي سُوءُ عَمَلِي وَ فِعَالِي وَ لَا تَفْضَحْنِي بِخَفِيِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرِّي وَ لَا تُعَاجِلْنِي بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِي خَلَوَاتِي مِنْ سُوءِ فِعْلِي وَ إِسَاءَتِي وَ دَوَامِ تَفْرِيطِي وَ جَهَالَتِي وَ كَثْرَةِ شَهَوَاتِي وَ غَفْلَتِي وَ كُنِ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لِي فِي كُلِّ الْأَحْوَالِ [فِي الْأَحْوَالِ كُلِّهَا] رَءُوفاً وَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي وَ النَّظَرَ فِي أَمْرِي إِلَهِي وَ مَوْلَايَ أَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً اتَّبَعْتُ فِيهِ هَوَى نَفْسِي وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِيهِ مِنْ تَزْيِينِ عَدُوِّي فَغَرَّنِي بِمَا أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِكَ الْقَضَاءُ فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَيَّ مِنْ ذَلِكَ بَعْضَ [مِنْ نَقْضِ] حُدُودِكَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ [الْحُجَّةُ] عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ وَ لَا حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَى عَلَيَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ وَ أَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَ بَلَاؤُكَ وَ قَدْ أَتَيْتُكَ يَا إِلَهِي بَعْدَ تَقْصِيرِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلًا مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لَا أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا كَانَ مِنِّي وَ لَا مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ فِي أَمْرِي غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرِي وَ إِدْخَالِكَ إِيَّايَ فِي سَعَةِ [سَعَةٍ مِنْ] رَحْمَتِكَ اللَّهُمَّ [إِلَهِي] فَاقْبَلْ عُذْرِي وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّي وَ فُكَّنِي مِنْ شَدِّ وَثَاقِي يَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِي وَ رِقَّةَ جِلْدِي وَ دِقَّةَ عَظْمِي يَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِي وَ ذِكْرِي وَ تَرْبِيَتِي وَ

بِرِّي وَ تَغْذِيَتِي هَبْنِي لِابْتِدَاءِ كَرَمِكَ وَ سَالِفِ بِرِّكَ بِي

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 311

يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ رَبِّي أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي بِنَارِكَ بَعْدَ تَوْحِيدِكَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ قَلْبِي مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِي مِنْ ذِكْرِكَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِيرِي مِنْ حُبِّكَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرَافِي وَ دُعَائِي خَاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ هَيْهَاتَ أَنْتَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ [تُبَعِّدَ] مَنْ أَدْنَيْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَيْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلَاءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَيْتَ شِعْرِي يَا سَيِّدِي وَ إِلَهِي وَ مَوْلَايَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِيدِكَ صَادِقَةً وَ بِشُكْرِكَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِكَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِكَ مُذْعِنَةً مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَ لَا أُخْبِرْنَا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يَا كَرِيمُ يَا رَبِّ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِي عَنْ قَلِيلٍ مِنْ بَلَاءِ الدُّنْيَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا يَجْرِي فِيهَا مِنَ الْمَكَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِكَ بَلَاءٌ وَ مَكْرُوهٌ قَلِيلٌ مَكْثُهُ يَسِيرٌ بَقَاؤُهُ قَصِيرٌ مُدَّتُهُ فَكَيْفَ احْتِمَالِي لِبَلَاءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِيلِ [حُلُولِ] وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيهَا وَ هُوَ بَلَاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ مَقَامُهُ وَ لَا يُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ لِأَنَّهُ لَا يَكُونُ إِلَّا عَنْ غَضَبِكَ وَ انْتِقَامِكَ وَ سَخَطِكَ وَ هَذَا مَا لَا تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ يَا سَيِّدِي فَكَيْفَ لِي [بِي] وَ أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ الْحَقِيرُ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ يَا إِلَهِي وَ رَبِّي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ لِأَيِّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْكِي لِأَلِيمِ الْعَذَابِ وَ

شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِكَ وَ جَمَعْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَهْلِ بَلَائِكَ وَ فَرَّقْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ وَ هَبْنِي [يَا إِلَهِي] صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 312

كَرَامَتِكَ أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِي النَّارِ وَ رَجَائِي عَفْوُكَ فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِي نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الْآمِلِينَ [الْآلِمِينَ] وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَيْكَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ وَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ أَ فَتُرَاكَ سُبْحَانَكَ يَا إِلَهِي وَ بِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فِيهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ [يُسْجَنُ] فِيهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِيَتِهِ وَ حُبِسَ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِيرَتِهِ وَ هُوَ يَضِجُّ إِلَيْكَ ضَجِيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ وَ يُنَادِيكَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِيدِكَ وَ يَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ يَا مَوْلَايَ فَكَيْفَ يَبْقَى فِي الْعَذَابِ وَ هُوَ يَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ أَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ يَأْمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ أَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهِيبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَكَانَهُ أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفِيرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ أَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ أَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبَانِيَتُهَا وَ هُوَ يُنَادِيكَ يَا رَبَّهْ أَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فِي عِتْقِهِ مِنْهَا فَتَتْرُكُهُ [فَتَتْرُكَهُ] فِيهَا هَيْهَاتَ مَا ذَلِكَ الظَّنُّ بِكَ وَ لَا الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ وَ لَا مُشْبِهٌ لِمَا عَامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدِينَ مِنْ بِرِّكَ وَ

إِحْسَانِكَ فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَا كَانَ [كَانَتْ] لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لَا مُقَاماً [مَقَاماً] لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِينَ وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَكَرِّماً أَ فَمَنْ كٰانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كٰانَ فٰاسِقاً لٰا يَسْتَوُونَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 313

إِلَهِي وَ سَيِّدِي فَأَسْأَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي قَدَّرْتَهَا وَ بِالْقَضِيَّةِ الَّتِي حَتَمْتَهَا وَ حَكَمْتَهَا وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ أَجْرَيْتَهَا أَنْ تَهَبَ لِي فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ وَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ قَبِيحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ كُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَيْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ وَ كُلَّ سَيِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْبَاتِهَا الْكِرَامَ الْكَاتِبِينَ الَّذِينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا يَكُونُ مِنِّي وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَيَّ مَعَ جَوَارِحِي وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِيَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِكَ أَخْفَيْتَهُ وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ وَ أَنْ تُوَفِّرَ حَظِّي مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَنْزَلْتَهُ [تُنْزِلُهُ] أَوْ إِحْسَانٍ فَضَّلْتَهُ [تُفَضِّلُهُ] أَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ [تَنْشُرُهُ] أَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ [تَبْسُطُهُ] أَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ أَوْ خَطَإٍ تَسْتُرُهُ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ مَالِكَ رِقِّي يَا مَنْ بِيَدِهِ نَاصِيَتِي يَا عَلِيماً بِضُرِّي [بِفَقْرِي] وَ مَسْكَنَتِي يَا خَبِيراً بِفَقْرِي وَ فَاقَتِي يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِكَ وَ أَسْمَائِكَ أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِي مِنَ [فِي] اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَ أَعْمَالِي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتَّى تَكُونَ أَعْمَالِي

وَ أَوْرَادِي [إِرَادَتِي] كُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِي فِي خِدْمَتِكَ سَرْمَداً يَا سَيِّدِي يَا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلِي يَا مَنْ إِلَيْهِ شَكَوْتُ أَحْوَالِي يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِي وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوَانِحِي وَ هَبْ لِيَ الْجِدَّ فِي خَشْيَتِكَ وَ الدَّوَامَ فِي الِاتِّصَالِ بِخِدْمَتِكَ حَتَّى أَسْرَحَ إِلَيْكَ فِي مَيَادِينِ السَّابِقِينَ وَ أُسْرِعَ إِلَيْكَ فِي الْبَارِزِينَ [الْمُبَادِرِينَ] وَ أَشْتَاقَ إِلَى قُرْبِكَ فِي الْمُشْتَاقِينَ وَ أَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِينَ وَ أَخَافَكَ مَخَافَةَ الْمُوقِنِينَ وَ أَجْتَمِعَ فِي جِوَارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 314

اللَّهُمَّ وَ مَنْ أَرَادَنِي بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ وَ مَنْ كَادَنِي فَكِدْهُ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَحْسَنِ عَبِيدِكَ نَصِيباً عِنْدَكَ وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ فَإِنَّهُ لَا يُنَالُ ذَلِكَ إِلَّا بِفَضْلِكَ وَ جُدْ لِي بِجُودِكَ وَ اعْطِفْ عَلَيَّ بِمَجْدِكَ وَ احْفَظْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ اجْعَلْ لِسَانِي بِذِكْرِكَ لَهِجاً وَ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً وَ مُنَّ عَلَيَّ بِحُسْنِ إِجَابَتِكَ وَ أَقِلْنِي عَثْرَتِي وَ اغْفِرْ زَلَّتِي فَإِنَّكَ قَضَيْتَ عَلَى عِبَادِكَ بِعِبَادَتِكَ وَ أَمَرْتَهُمْ بِدُعَائِكَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجَابَةَ فَإِلَيْكَ يَا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِي وَ إِلَيْكَ يَا رَبِّ مَدَدْتُ يَدِي فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لِي دُعَائِي وَ بَلِّغْنِي مُنَايَ وَ لَا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجَائِي وَ اكْفِنِي شَرَّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنْ أَعْدَائِي يَا سَرِيعَ الرِّضَا اغْفِرْ لِمَنْ لَا يَمْلِكُ إِلَّا الدُّعَاءَ فَإِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُ يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غِنًى ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاءُ يَا سَابِغَ النِّعَمِ يَا دَافِعَ النِّقَمِ يَا نُورَ الْمُسْتَوْحِشِينَ فِي الظُّلَمِ يَا عَالِماً لَا يُعَلَّمُ صَلِّ عَلَى؟ مُحَمَّدٍ؟ وَ؟ آلِ مُحَمَّدٍ؟ وَ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى اللَّهُ

عَلَى رَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ الْمَيَامِينِ مِنْ آلِهِ [أَهْلِهِ] وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً [كَثِيراً]. «1»

2- دعاى حضرت سيّدالشهداء عليه السلام در عرفات در عصر روز عرفه:

براى روز عرفه چندين دعاى مفصّل نقل شده كه مشهورترين آنها دعاى امام حسين عليه السلام است؛ محدّث قمى «2» فرموده: بشر و بشير پسران غالب اسدى روايت كرده اند كه: غروب روز عرفه در

______________________________

(1)- اقبال الاعمال، سيد بن طاووس، ص 331.

(2)- متن دعاى عرفه از مفاتيح الجنان، ص 260.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 315

عرفات در خدمت آن حضرت بوديم؛ پس از خيمۀ خود بيرون آمدند با گروهى از اهل بيت و فرزندان و شيعيان خود با نهايت تذلّل و خشوع، پس در جانب چپ كوه ايستادند و روى مبارك را به سوى كعبه گردانيدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسكينى كه طعام طلبد و اين دعا را خواندند:

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيم، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَائِهِ مَانِعٌ- وَ لَا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صَانِعٍ وَ هُوَ الْجَوَادُ الْوَاسِعُ- فَطَرَ أَجْنَاسَ الْبَدَائِعِ وَ أَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنَائِعَ- لَا يَخْفَى عَلَيْهِ الطَّلَائِعُ وَ لَا تَضِيعُ عِنْدَهُ الْوَدَائِعُ- أَتَى بِالْكِتَابِ الْجَامِعِ وَ بِشَرْعِ الْإِسْلَامِ النُّورِ السَّاطِعِ وَ هُوَ لِلْخَلِيفَةِ صَانِعٌ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى الْفَجَائِعِ- جَازِي كُلِّ صَانِعٍ وَ رَائِشُ كُلِّ قَانِعٍ وَ رَاحِمُ كُلِّ ضَارِعٍ- وَ مُنْزِلُ الْمَنَافِعِ وَ الْكِتَابِ الْجَامِعِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ- وَ هُوَ لِلدَّعَوَاتِ سَامِعٌ وَ لِلدَّرَجَاتِ رَافِعٌ- وَ لِلْكُرُبَاتِ دَافِعٌ وَ لِلْجَبَابِرَةِ قَامِعُ- وَ رَاحِمُ عَبْرَةِ كُلِّ ضَارِعٍ وَ دَافِعُ ضَرْعَةِ كُلِّ ضَارِعٍ- فَلَا إِلَهَ غَيْرُهُ وَ لَا شَيْ ءَ يَعْدِلُهُ- وَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ- وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَرْغَبُ إِلَيْكَ- وَ أَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِأَنَّكَ

رَبِّي وَ أَنَّ إِلَيْكَ مَرَدِّي- ابْتَدَأْتَنِي بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ أَنْ أَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً- وَ خَلَقْتَنِي مِنَ التُّرَابِ- ثُمَّ أَسْكَنْتَنِي الْأَصْلَابَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَ اخْتِلَافِ الدُّهُورِ- فَلَمْ أَزَلْ ظَاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلَى رَحِمٍ- فِي تَقَادُمِ الْأَيَّامِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِيَةِ- لَمْ تُخْرِجْنِي لِرَأْفَتِكَ بِي وَ لُطْفِكَ لِي- وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فِي دَوْلَةِ أَيَّامِ الْكَفَرَةِ- الَّذِينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ- لَكِنَّكَ أَخْرَجْتَنِي رَأْفَةً مِنْكَ وَ تَحَنُّناً عَلَيَّ- لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدَى الَّذِي يَسَّرْتَنِي- وَ فِيهِ أَنْشَأْتَنِي وَ مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ رَؤُفْتَ بِي- بِجَمِيلِ صُنْعِكَ وَ سَوَابِغِ نِعْمَتِكَ- فَابْتَدَعْتَ خَلْقِي مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى- ثُمَّ أَسْكَنْتَنِي فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَ جِلْدٍ وَ دَمٍ-

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 316

لَمْ تُشَهِّرْنِي بِخَلْقِي وَ لَمْ تَجْعَلْ إِلَيَّ شَيْئاً مِنْ أَمْرِي- ثُمَّ أَخْرَجْتَنِي إِلَى الدُّنْيَا تَامّاً سَوِيّاً- وَ حَفِظْتَنِي فِي الْمَهْدِ طِفْلًا صَبِيّاً- وَ رَزَقْتَنِي مِنَ الْغِذَاءِ لَبَناً مَرِيّاً عَطَفْتَ عَلَيَّ قُلُوبَ الْحَوَاضِنِ- وَ كَفَّلْتَنِي الْأُمَّهَاتِ الرَّحَائِمَ- وَ كَلَأْتَنِي مِنْ طَوَارِقِ الْجَانِّ- وَ سَلَّمْتَنِي مِنَ الزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ- فَتَعَالَيْتَ يَا رَحِيمُ يَا رَحْمَانُ- حَتَّى إِذَا اسْتَهْلَلْتُ نَاطِقاً بِالْكَلَامِ أَتْمَمْتَ عَلَيَّ سَوَابِغَ الْإِنْعَامَ- فَرَبَّيْتَنِي زَائِداً فِي كُلِّ عَامٍ حَتَّى إِذَا كَمَلَتْ فِطْرَتِي- وَ اعْتَدَلَتْ سَرِيرَتِي أَوْجَبْتَ عَلَيَّ حُجَّتَكَ- بِأَنْ أَلْهَمْتَنِي مَعْرِفَتَكَ وَ رَوَّعْتَنِي بِعَجَائِبِ فِطْرَتِكَ- وَ أَنْطَقْتَنِي لِمَا ذَرَأْتَ فِي سَمَائِكَ وَ أَرْضِكَ مِنْ بَدَائِعِ خَلْقِكَ- وَ نَبَّهَتْنِي لِذِكْرِكَ وَ شُكْرِكَ وَ وَاجِبِ طَاعَتِكَ وَ عِبَادَتِكَ- وَ فَهَّمْتَنِي مَا جَاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ وَ يَسَّرْتَ لِي تَقَبُّلَ مَرْضَاتِكَ- وَ مَنَنْتَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ بِعَوْنِكَ وَ لُطْفِكَ- ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَنِي مِنْ حُرِّ الثَّرَى لَمْ تَرْضَ لِي يَا إِلَهِي بِنِعْمَةٍ دُونَ أُخْرَى- وَ رَزَقْتَنِي مِنْ أَنْوَاعِ الْمَعَاشِ وَ صُنُوفِ الرِّيَاشِ

بِمَنِّكَ الْعَظِيمِ عَلَيَّ- وَ إِحْسَانِكَ الْقَدِيمِ إِلَيَّ حَتَّى إِذَا أَتْمَمْتَ عَلَيَّ جَمِيعَ النِّعَمِ- وَ صَرَفْتَ عَنِّي كُلَّ النِّقَمِ- لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلِي وَ جُرْأَتِي عَلَيْكَ- أَنْ دَلَلْتَنِي عَلَى مَا يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ- وَ وَفَّقْتَنِي لِمَا يُزْلِفُنِي لَدَيْكَ- فَإِنْ دَعَوْتُكَ أَجَبْتَنِي وَ إِنْ سَأَلْتُكَ أَعْطَيْتَنِي- وَ إِنْ أَطَعْتُكَ شَكَرْتَنِي وَ إِنِ شَكَرْتَنِي زِدْتَنِي- كُلُّ ذَلِكَ إِكْمَالًا لِأَنْعُمِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسَاناً إِلَيَّ- فَسُبْحَانَكَ سُبْحَانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ- مُعِيدٍ حَمِيدٍ مَجِيدٍ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ وَ عَظُمَتْ آلَاؤُكَ- فَأَيُّ أَنْعُمِكَ يَا إِلَهِي أُحْصِي عَدَداً أَوْ ذِكْراً- أَمْ أَيُّ عَطَائِكَ أَقُومُ بِهَا شُكْراً- وَ هِيَ يَا رَبِّ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصِيَهَا الْعَادُّونَ- أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحَافِظُونَ- ثُمَّ مَا صَرَفْتَ وَ دَرَأْتَ عَنِّي اللَّهُمَّ مِنَ الضُّرِّ وَ الضَّرَّاءِ أَكْثَرُ- مِمَّا ظَهَرَ لِي مِنَ الْعَافِيَةِ وَ السَّرَّاءِ- وَ أَنَا أُشْهِدُكَ يَا إِلَهِي

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 317

بِحَقِيقَةِ إِيمَانِي- وَ عَقْدِ عَزَمَاتِ يَقِينِي وَ خَالِصِ صَرِيحِ تَوْحِيدِي- وَ بَاطِنِ مَكْنُونِ ضَمِيرِي وَ عَلَائِقِ مَجَارِي نُورِ بَصَرِي- وَ أَسَارِيرِ صَفْحَةِ جَبِينِي وَ خُرْقِ مَسَارِبِ نَفْسِي- وَ خَذَارِيفِ مَارِنِ عِرْنِينِي وَ مَسَارِبِ صِمَاخِ سَمْعِي- وَ مَا ضُمَّتْ وَ أُطْبِقَتْ عَلَيْهِ شَفَتَايَ- وَ حَرَكَاتُ لَفْظِ لِسَانِي وَ مَغْرَزِ حَنَكِ فَمِي وَ فَكِّي- وَ مَنَابِتِ أَضْرَاسِي وَ بُلُوغِ حَبَائِلِ بَارِعِ عُنُقِي- وَ مَسَاغِ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي وَ حِمَالَةِ أُمِّ رَأْسِي- وَ جُمَلِ حَمَائِلِ حَبْلِ وَتِينِي- وَ مَا اشْتَمَلَ عَلَيْهِ تَامُورُ صَدْرِي وَ نِيَاطِ حِجَابِ قَلْبِي- وَ أَفْلَاذِ حَوَاشِي كَبِدِي وَ مَا حَوَتْهُ شَرَاسِيفُ أَضْلَاعِي- وَ حِقَاقِ مَفَاصِلِي وَ أَطْرَافِ أَنَامِلِي- وَ قَبْضِ عَوَامِلِي وَ دَمِي وَ شَعْرِي- وَ بَشَرِي وَ عَصَبِي وَ قَصَبِي وَ عِظَامِي- وَ مُخِّي وَ عُرُوقِي وَ جَمِيعِ جَوَارِحِي- وَ مَا انْتَسَجَ عَلَى

ذَلِكَ أَيَّامُ رَضَاعِي- وَ مَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّي وَ نَوْمِي وَ يَقَظَتِي- وَ سُكُونِي وَ حَرَكَتِي وَ حَرَكَاتِ رُكُوعِي وَ سُجُودِي- أَنْ لَوْ حَاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعْصَارِ وَ الْأَحْقَابِ- لَوْ عُمِّرْتُهَا أَنْ أُؤَدِّيَ شُكْرَ وَاحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ- مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِكَ إِلَّا بِمَنِّكَ الْمُوجِبِ عَلَيَّ- شُكْراً آنِفاً جَدِيداً وَ ثَنَاءً طَارِفاً عَتِيداً- أَجَلْ وَ لَوْ حَرَصْتُ وَ الْعَادُّونَ مِنْ أَنَامِكَ- أَنْ نُحْصِيَ مَدَى إِنْعَامِكَ سَالِفَةً وَ آنِفَةً- لَمَا حَصَرْنَاهُ عَدَداً وَ لَا أَحْصَيْنَاهُ أَبَداً- هَيْهَاتَ أَنَّى ذَلِكَ وَ أَنْتَ الْمُخْبِرُ عَنْ نَفْسِكَ- فِي كِتَابِكَ النَّاطِقِ وَ النَّبَإِ الصَّادِقِ- وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّٰهِ لٰا تُحْصُوهٰا- صَدَقَ كِتَابُكَ اللَّهُمَّ وَ نَبَؤُكَ- وَ بَلَّغَتْ أَنْبِيَاؤُكَ وَ رُسُلُكَ مَا أَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ- وَ شَرَعْتَ لَهُمْ مِنْ دِينِكَ غَيْرَ أَنِّي أَشْهَدُ بِجِدِّي وَ جَهْدِي- وَ مَبَالِغِ طَاقَتِي وَ وُسْعِي وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً- الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً- وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ فَيُضَادَّهُ فِيمَا ابْتَدَعَ- وَ لَا وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فِيمَا صَنَعَ سُبْحَانَهُ سُبْحَانَهُ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 318

سُبْحَانَهُ- لَوْ كٰانَ فِيهِمٰا آلِهَةٌ إِلَّا اللّٰهُ لَفَسَدَتٰا وَ تَفَطَّرَتَا- فَسُبْحَانَ اللَّهِ الْوَاحِدِ الْحَقِّ الْأَحَدِ الصَّمَدِ- الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ- الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً يَعْدِلُ- حَمْدَ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ- وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى خِيَرَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ- خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ الْمُخْلَصِينَ- پس آن حضرت شروع كردند به سؤال، و اهتمام نمودند در دعا و اشك از ديده هاى مباركشان جارى بود؛ پس فرمودند:

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ- وَ لَا تُشْقِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ خِرْ لِي فِي قَضَائِكَ- وَ

بَارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ حَتَّى- لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ- اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَايَ فِي نَفْسِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي- وَ الْإِخْلَاصَ فِي عَمَلِي وَ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي- وَ مَتِّعْنِي بِجَوَارِحِي وَ اجْعَلْ سَمْعِي وَ بَصَرِي الْوَارِثَيْنِ مِنِّي- وَ انْصُرْنِي عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي وَ ارْزُقْنِي مَآرِبِي وَ ثَأْرِي وَ أَقِرَّ بِذَلِكَ عَيْنِي- اللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتِي وَ اسْتُرْ عَوْرَتِي وَ اغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي- وَ اخْسَأْ شَيْطَانِي وَ فُكَّ رِهَانِي- وَ اجْعَلْ لِي يَا إِلَهِي الدَّرَجَةَ الْعُلْيَا فِي الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى- اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَمَا خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي سَمِيعاً بَصِيراً- وَ لَكَ الْحَمْدُ كَمَا خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي حَيّاً سَوِيّاً- رَحْمَةً بِي وَ كُنْتَ عَنْ خَلْقِي غَنِيّاً- رَبِّ بِمَا بَرَأْتَنِي فَعَدَّلْتَ فِطْرَتِي- رَبِّ بِمَا أَنْشَأْتَنِي فَأَحْسَنْتَ صُورَتِي- يَا رَبِّ بِمَا أَحْسَنْتَ بِي وَ فِي نَفْسِي عَافَيْتَنِي- رَبِّ بِمَا كَلَأْتَنِي وَ وَفَّقْتَنِي رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَهَدَيْتَنِي- رَبِّ بِمَا آوَيْتَنِي وَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ آتَيْتَنِي وَ أَعْطَيْتَنِي- رَبِّ بِمَا أَطْعَمْتَنِي وَ سَقَيْتَنِي رَبِّ بِمَا أَغْنَيْتَنِي وَ أَقْنَيْتَنِي- رَبِّ بِمَا أَعَنْتَنِي وَ أَعْزَزْتَنِي رَبِّ بِمَا أَلْبَسْتَنِي مِنْ ذِكْرِكَ الصَّافِي- وَ يَسَّرْتَ لِي مِنْ صُنْعِكَ الْكَافِي صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَعِنِّي عَلَى بَوَائِقِ- الدَّهْرِ وَ صُرُوفِ الْأَيَّامِ وَ اللَّيَالِي- وَ نَجِّنِي مِنْ أَهْوَالِ الدُّنْيَا وَ كُرُبَاتِ الْآخِرَةِ- وَ اكْفِنِي شَرَّ مَا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِي الْأَرْضِ- اللَّهُمَّ مَا أَخَافُ فَاكْفِنِي وَ مَا أَحْذَرُ فَقِنِي- وَ فِي نَفْسِي وَ دِينِي فَاحْرُسْنِي وَ فِي سَفَرِي فَاحْفَظْنِي- وَ فِي أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي فَاخْلُفْنِي وَ فِيمَا رَزَقْتَنِي فَبَارِكْ لِي- وَ فِي نَفْسِي فَذَلِّلْنِي وَ فِي أَعْيُنِ النَّاسِ فَعَظِّمْنِي- وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فَسَلِّمْنِي

وَ بِذُنُوبِي فَلَا تَفْضَحْنِي- وَ بِسَرِيرَتِي فَلَا تُخْزِنِي وَ بِعَمَلِي فَلَا تَبْتَلِنِي- وَ نِعَمَكَ فَلَا تَسْلُبْنِي وَ إِلَى غَيْرِكَ فَلَا تَكِلْنِي- إِلَى مَنْ تَكِلُنِي إِلَى الْقَرِيبِ يَقْطَعُنِي- أَمْ إِلَى الْبَعِيدِ يَتَجَهَّمُنِي أَمْ إِلَى الْمُسْتَضْعِفِينَ لِي- وَ أَنْتَ رَبِّي وَ مَلِيكُ أَمْرِي- أَشْكُو إِلَيْكَ غُرْبَتِي وَ بُعْدَ دَارِي وَ هَوَانِي عَلَى مَنْ مَلَّكْتَهُ أَمْرِي- اللَّهُمَّ فَلَا تُحْلِلْ بِي غَضَبَكَ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَيَّ- فَلَا أُبَالِي سِوَاكَ غَيْرَ أَنَّ عَافِيَتَكَ أَوْسَعُ لِي- فَأَسْأَلُكَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَ السَّمَاوَاتُ- وَ انْكَشَفَتْ بِهِ الظُّلُمَاتُ- وَ صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ- أَنْ لَا تُمِيتَنِي عَلَى غَضَبِكَ وَ لَا تُنْزِلَ بِي سَخَطَكَ- لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى قَبْلَ ذَلِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- رَبُّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ وَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ- الَّذِي أَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ وَ جَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ أَمَنَةً- يَا مَنْ عَفَا عَنِ الْعَظِيمِ مِنَ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ- يَا مَنْ أَسْبَغَ النِّعْمَةَ بِفَضْلِهِ- يَا مَنْ أَعْطَى الْجَزِيلَ بِكَرَمِهِ- يَا عُدَّتِي فِي كُرْبَتِي يَا مُونِسِي فِي حُفْرَتِي يَا وَلِيَّ نِعْمَتِي- يَا إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ- وَ رَبَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ- وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ آلِهِ الْمُنْتَجَبِينَ- وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ- وَ مُنْزِلَ كهيعص وَ طه وَ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ- أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ فِي سَعَتِهَا- وَ تَضِيقُ عَلَيَّ الْأَرْضُ بِرُحْبِهَا- وَ لَوْ لَا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ- وَ أَنْتَ مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ عَلَى الْأَعْدَاءِ وَ لَوْ لَا نَصْرُكَ لِي لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ- يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفْعَةِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ- يَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى

أَعْنَاقِهِمْ- فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ- تَعْلَمُ خٰائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مٰا تُخْفِي الصُّدُورُ- وَ غَيْبَ مَا تَأْتِي بِهِ الْأَزْمَانُ وَ الدُّهُورُ يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ إِلَّا هُوَ- يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ مَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ- يَا مَنْ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ- يَا مَنْ لَهُ أَكْرَمُ الْأَسْمَاءِ يَا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذِي لَا يَنْقَطِعُ أَبَداً- يَا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِي الْبَلَدِ الْقَفْرِ- وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَ جَاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً

- يَا رَادَّ يُوسُفَ عَلَى يَعْقُوبَ- بَعْدَ أَنِ ابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ- يَا كَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْبَلَاءِ عَنْ أَيُّوبَ- يَا مُمْسِكَ يَدِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَ فَنَاءِ عُمُرِهِ- يَا مَنِ اسْتَجَابَ لِزَكَرِيَّا فَوَهَبَ لَهُ يَحْيَى- وَ لَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحِيداً- يَا مَنْ أَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ- يَا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ- فَأَنْجَاهُمْ وَ جَعَلَ فِرْعَوْنَ وَ جُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِينَ- يَا مَنْ أَرْسَلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ- يَا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلَى مَنْ عَصَاهُ مِنْ خَلْقِهِ- يَا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ- وَ قَدْ غَدَوْا فِي نِعْمَتِهِ يَأْكُلُونَ رِزْقَهُ وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ- وَ قَدْ حَادُّوهُ وَ نَادُّوهُ وَ كَذَّبُوا رُسُلَهُ- يَا اللَّهُ يَا بَدِي ءُ لَا بَدْءَ لَكَ دَائِماً يَا دَائِماً لَا نَفَادَ لَكَ- يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى- يَا مَنْ هُوَ قٰائِمٌ عَلىٰ كُلِّ نَفْسٍ بِمٰا كَسَبَتْ- يَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرِي فَلَمْ يَحْرِمْنِي وَ عَظُمَتْ خَطِيئَتِي فَلَمْ يَفْضَحْنِي- وَ رَآنِي عَلَى الْمَعَاصِي فَلَمْ يَخْذُلْنِي- يَا مَنْ حَفِظَنِي فِي صِغَرِي يَا مَنْ رَزَقَنِي فِي كِبَرِي- يَا مَنْ أَيَادِيهِ عِنْدِي لَا تُحْصَى يَا مَنْ نِعَمُهُ عِنْدِي لَا تُجَازَى- يَا مَنْ

عَارَضَنِي بِالْخَيْرِ وَ الْإِحْسَانِ- وَ عَارَضْتُهُ بِالْإِسَاءَةِ وَ الْعِصْيَانِ- يَا مَنْ هَدَانِي بِالْإِيمَانِ قَبْلَ أَنْ أَعْرِفَ شُكْرَ الِامْتِنَانِ- يَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِيضاً فَشَفَانِي وَ عُرْيَاناً فَكَسَانِي- وَ جَائِعاً فَأَطْعَمَنِي وَ عَطْشَاناً فَأَرْوَانِي- وَ ذَلِيلًا فَأَعَزَّنِي وَ جَاهِلًا فَعَرَّفَنِي- وَ وَحِيداً فَكَثَّرَنِي وَ غَائِباً فَرَدَّنِي- وَ مُقِلًّا فَأَغْنَانِي وَ مُنْتَصِراً فَنَصَرَنِي- وَ غَنِيّاً فَلَمْ يَسْلُبْنِي وَ أَمْسَكْتُ عَنْ جَمِيعِ ذَلِكَ فَابْتَدَأَنِي- فَلَكَ الْحَمْدُ يَا مَنْ أَقَالَ عَثْرَتِي وَ نَفَّسَ كُرْبَتِي- وَ أَجَابَ دَعْوَتِي وَ سَتَرَ عَوْرَتِي وَ ذُنُوبِي- وَ بَلَّغَنِي طَلِبَتِي وَ نَصَرَنِي عَلَى عَدُوِّي- وَ إِنْ أَعُدَّ نِعَمَكَ وَ مِنَنَكَ وَ كَرَائِمَ مِنَحِكَ لَا أُحْصِيهَا يَا مَوْلَايَ- أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَجْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِي أَفْضَلْتَ- أَنْتَ الَّذِي مَنَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْمَلْتَ- أَنْتَ الَّذِي رَزَقْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعْطَيْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَغْنَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَقْنَيْتَ- أَنْتَ الَّذِي آوَيْتَ أَنْتَ الَّذِي كَفَيْتَ- أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَصَمْتَ- أَنْتَ الَّذِي سَتَرْتَ أَنْتَ الَّذِي غَفَرْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَقَلْتَ أَنْتَ الَّذِي مَكَّنْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَعْزَزْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعَنْتَ- أَنْتَ الَّذِي عَضَدْتَ أَنْتَ الَّذِي أَيَّدْتَ أَنْتَ الَّذِي نَصَرْتَ- أَنْتَ الَّذِي شَفَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَافَيْتَ- أَنْتَ الَّذِي أَكْرَمْتَ تَبَارَكْتَ رَبِّي وَ تَعَالَيْتَ- فَلَكَ الْحَمْدُ دَائِماً وَ لَكَ الشُّكْرُ وَاصِباً- ثُمَّ أَنَا يَا إِلَهِي الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْهَا لِي- أَنَا الَّذِي أَخْطَأْتُ أَنَا الَّذِي أَغْفَلْتُ- أَنَا الَّذِي جَهِلْتُ أَنَا الَّذِي هَمَمْتُ- أَنَا الَّذِي سَهَوْتُ أَنَا الَّذِي اعْتَمَدْتُ- أَنَا الَّذِي تَعَمَّدْتُ أَنَا الَّذِي وَعَدْتُ- أَنَا الَّذِي أَخْلَفْتُ أَنَا الَّذِي نَكَثْتُ- أَنَا الَّذِي أَقْرَرْتُ إِلَهِي أَعْتَرِفُ بِنِعْمَتِكَ عِنْدِي- وَ أَبُوءُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْ لِي يَا مَنْ لَا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبَادِهِ- وَ هُوَ الْغَنِيُّ عَنْ طَاعَتِهِمْ- وَ الْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ صَالِحاً بِمَعُونَتِهِ وَ

رَحْمَتِهِ- فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي أَمَرْتَنِي فَعَصَيْتُكَ- وَ نَهَيْتَنِي فَارْتَكَبْتُ نَهْيَكَ فَأَصْبَحْتُ لَا ذَا بَرَاءَةٍ فَأَعْتَذِرَ- وَ لَا ذَا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ فَبِأَيِّ شَيْ ءٍ أَسْتَقْبِلُكَ يَا مَوْلَايَ- أَ بِسَمْعِي أَمْ بِبَصَرِي أَمْ بِلِسَانِي أَمْ بِرِجْلِي- أَ لَيْسَ كُلُّهَا نِعَمَكَ عِنْدِي وَ بِكُلِّهَا عَصَيْتُكَ يَا مَوْلَايَ- فَلَكَ الْحُجَّةُ وَ السَّبِيلُ عَلَيَّ- يَا مَنْ سَتَرَنِي مِنَ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ أَنْ يَزْجُرُونِي- وَ مِنَ الْعَشَائِرِ وَ الْإِخْوَانِ- أَنْ يُعَيِّرُونِي- وَ مِنَ السَّلَاطِينِ أَنْ يُعَاقِبُونِي وَ لَوِ اطَّلَعُوا- يَا مَوْلَايَ عَلَى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي- إِذًا مَا أَنْظَرُونِي وَ لَرَفَضُونِي وَ قَطَعُونِي- فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ يَا سَيِّدِي- خَاضِعاً- ذَلِيلًا حَقِيراً لَا ذُو بَرَاءَةٍ فَأَعْتَذِرَ- وَ لَا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ وَ لَا حُجَّةَ لِي فَأَحْتَجَّ بِهَا- وَ لَا قَائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ وَ لَمْ أَعْمَلْ سُوءاً- وَ مَا عَسَى الْجُحُودُ لَوْ جَحَدْتُ يَا مَوْلَايَ فَيَنْفَعُنِي- وَ كَيْفَ وَ أَنَّى ذَلِكَ وَ جَوَارِحِي كُلُّهَا شَاهِدَةٌ- عَلَيَّ بِمَا قَدْ عَلِمْتُ يَقِيناً غَيْرَ ذِي شَكٍّ- أَنَّكَ سَائِلِي عَنْ عَظَائِمِ الْأُمُورِ- وَ أَنَّكَ الْحَكِيمُ الْعَدْلُ الَّذِي لَا يَجُورُ- وَ عَدْلُكَ مُهْلِكِي وَ مِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهْرَبِي- فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي يَا مَوْلَايَ بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَيَّ- وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي فَبِحِلْمِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ

لٰا إِلٰهَ إِلّٰا أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظّٰالِمِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْوَجِلِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الرَّاجِينَ الرَّاغِبِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ السَّائِلِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلِينَ الْمُسَبِّحِينَ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبِّي وَ رَبُّ آبَائِيَ

الْأَوَّلِينَ- اللَّهُمَّ هَذَا ثَنَائِي عَلَيْكَ مُمَجِّداً- وَ إِخْلَاصِي مُوَحِّداً وَ إِقْرَارِي بِآلَائِكَ مُعِدّاً- وَ إِنْ كُنْتُ مُقِرّاً- أَنِّي لَا أُحْصِيهَا لِكَثْرَتِهَا وَ سُبُوغِهَا- وَ تَظَاهُرِهَا وَ تَقَادُمِهَا إِلَى حَادِثٍ مَا لَمْ تَزَلْ- تَتَغَمَّدُنِي بِهِ مَعَهَا مُذْ خَلَقْتَنِي وَ بَرَأْتَنِي- مِنْ أَوَّلِ الْعُمُرِ مِنَ الْإِغْنَاءِ بَعْدَ الْفَقْرِ- وَ كَشْفِ الضُّرِّ وَ تَسْبِيبِ الْيُسْرِ وَ دَفْعِ الْعُسْرِ- وَ تَفْرِيجِ الْكَرْبِ وَ الْعَافِيَةِ فِي الْبَدَنِ وَ السَّلَامَةِ فِي الدِّينِ- وَ لَوْ رَفَدَنِي عَلَى قَدْرِ ذِكْرِ نِعَمِكَ- عَلَيَّ جَمِيعُ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ- لَمَا قَدَرْتُ وَ لَا هُمْ عَلَى ذَلِكَ- تَقَدَّسْتَ وَ تَعَالَيْتَ مِنْ رَبٍّ عَظِيمٍ كَرِيمٍ رَحِيمٍ- لَا تُحْصَى آلَاؤُكَ وَ لَا يُبْلَغُ ثَنَاؤُكَ وَ لَا تُكَافَى نَعْمَاؤُكَ- صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَتْمِمْ عَلَيْنَا نِعْمَتَكَ- وَ أَسْعِدْنَا بِطَاعَتِكَ سُبْحَانَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- اللَّهُمَّ إِنَّكَ تُجِيبُ دَعْوَةَ الْمُضْطَرِّ إِذَا دَعَاكَ- وَ تَكْشِفُ السُّوءَ وَ تُغِيثُ الْمَكْرُوبَ- وَ تَشْفِي السَّقِيمَ وَ تُغْنِي الْفَقِيرَ وَ تَجْبُرُ الْكَسِيرَ- وَ تَرْحَمُ الصَّغِيرَ وَ تُعِينُ الْكَبِيرَ وَ لَيْسَ دُونَكَ ظَهِيرٌ- وَ لَا فَوْقَكَ قَدِيرٌ وَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ- يَا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الْأَسِيرِ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ- يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ يَا مَنْ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا وَزِيرَ- صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِي فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ أَفْضَلَ مَا أَعْطَيْتَ- وَ أَنَلْتَ أَحَداً مِنْ عِبَادِكَ مِنْ نِعْمَةٍ تُولِيهَا وَ آلَاءٍ تُجَدِّدُهَا- وَ بَلِيَّةٍ تَصْرِفُهَا وَ كُرْبَةٍ تَكْشِفُهَا وَ دَعْوَةٍ تَسْمَعُهَا- وَ حَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُهَا وَ سَيِّئَةٍ تَغْفِرُهَا- إِنَّكَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ وَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ- اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِيَ وَ أَسْرَعُ مَنْ أَجَابَ- وَ أَكْرَمُ مَنْ عَفَا وَ أَوْسَعُ مَنْ أَعْطَى وَ أَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ- يَا رَحْمَانَ

الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا لَيْسَ كَمِثْلِكَ مَسْئُولٌ- وَ لَا سِوَاكَ مَأْمُولٌ دَعَوْتُكَ فَأَجَبْتَنِي- وَ سَأَلْتُكَ فَأَعْطَيْتَنِي وَ رَغِبْتُ إِلَيْكَ فَرَحِمْتَنِي- وَ وَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيْتَنِي وَ فَزِعْتُ إِلَيْكَ فَكَفَيْتَنِي- اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ نَبِيِّكَ- وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ- وَ تَمِّمْ لَنَا نَعْمَاءَكَ وَ هَنِّئْنَا عَطَاءَكَ- وَ اجْعَلْنَا لَكَ شَاكِرِينَ وَ لِآلَائِكَ ذَاكِرِينَ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ- اللَّهُمَّ يَا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ وَ قَدَرَ فَقَهَرَ- وَ عُصِيَ فَسَتَرَ وَ اسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ- يَا غَايَةَ الرَّاغِبِينَ وَ مُنْتَهَى أَمَلِ الرَّاجِينَ- يَا مَنْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عِلْماً وَ وَسِعَ الْمُسْتَقِيلِينَ رَأْفَةً وَ حِلْماً- اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ- الَّتِي شَرَّفْتَهَا وَ عَظَّمْتَهَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ- وَ رَسُولِكَ وَ خِيَرَتِكَ وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْبَشِيرِ النَّذِيرِ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ- الَّذِي أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ- اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ كَمَا مُحَمَّدٌ أَهْلُ ذَلِكَ يَا عَظِيمُ- فَصَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِينَ- الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ وَ تَغَمَّدْنَا بِعَفْوِكَ عَنَّا- فَإِلَيْكَ عَجَّتِ الْأَصْوَاتُ بِصُنُوفِ اللُّغَاتِ- وَ اجْعَلْ لَنَا فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصِيباً فِي كُلِّ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ- وَ نُورٍ تَهْدِي بِهِ وَ رَحْمَةٍ تَنْشُرُهَا- وَ عَافِيَةٍ تُجَلِّلُهَا وَ بَرَكَةٍ تُنْزِلُهَا- وَ رِزْقٍ تَبْسُطُهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ- اللَّهُمَّ اقْلِبْنَا فِي هَذَا الْوَقْتِ مُنْجِحِينَ- مُفْلِحِينَ مَبْرُورِينَ غَانِمِينَ وَ لَا تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ- وَ لَا تُخْلِنَا مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لَا تَحْرِمْنَا مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ- وَ لَا تَرُدَّنَا خَائِبِينَ وَ لَا مِنْ بَابِكَ مَطْرُودِينَ- وَ لَا تَجْعَلْنَا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومِينَ- وَ لَا لِفَضْلِ مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطَايَاكَ قَانِطِينَ- يَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ وَ يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ- إِلَيْكَ أَقْبَلْنَا مُوقِنِينَ وَ لِبَيْتِكَ الْحَرَامِ آمِّينَ قَاصِدِينَ- فَأَعِنَّا

عَلَى مَنْسَكِنَا وَ أَكْمِلْ لَنَا حَجَّنَا- وَ اعْفُ اللَّهُمَّ عَنَّا فَقَدْ مَدَدْنَا إِلَيْكَ أَيْدِيَنَا- وَ هِيَ بِذِلَّةِ الِاعْتِرَافِ مَوْسُومَةٌ

- اللَّهُمَّ فَأَعْطِنَا فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ مَا سَأَلْنَاكَ وَ اكْفِنَا مَا اسْتَكْفَيْنَاكَ- فَلَا كَافِيَ لَنَا سِوَاكَ وَ لَا رَبَّ لَنَا غَيْرُكَ نَافِذٌ فِينَا حُكْمُكَ- مُحِيطٌ بِنَا عِلْمُكَ عَدْلٌ قَضَاؤُكَ- اقْضِ لَنَا الْخَيْرَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَهْلِ الْخَيْرِ- اللَّهُمَّ أَوْجِبْ لَنَا بِجُودِكَ عَظِيمَ الْأَجْرِ وَ كَرِيمَ الذُّخْرِ وَ دَوَامَ الْيُسْرِ- فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا- أَجْمَعِينَ وَ لَا تُهْلِكْنَا مَعَ الْهَالِكِينَ- وَ لَا تَصْرِفْ عَنَّا رَأْفَتَكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ- اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِي هَذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَأَلَكَ فَأَعْطَيْتَهُ- وَ شَكَرَكَ فَزِدْتَهُ وَ تَابَ إِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ- وَ تَنَصَّلَ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِهِ فَغَفَرْتَهَا لَهُ- يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ وَفِّقْنَا وَ سَدِّدْنَا وَ اعْصِمْنَا وَ اقْبَلْ تَضَرُّعَنَا يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ- وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ يَا مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ إِغْمَاضُ الْجُفُونِ- وَ لَا لَحْظُ الْعُيُونِ وَ لَا مَا اسْتَقَرَّ فِي الْمَكْنُونِ- وَ لَا مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَرَاتُ الْقُلُوبِ- أَلَا كُلُّ ذَلِكَ قَدْ أَحْصَاهُ عِلْمُكَ وَ وَسِعَهُ حِلْمُكَ- سُبْحَانَكَ وَ تَعَالَيْتَ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً كَبِيراً- تُسَبِّحُ لَكَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا فِيهِنَّ- وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ- فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الْمَجْدُ وَ عُلُوُّ الْجَدِّ- يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ الْفَضْلِ وَ الْإِنْعَامِ وَ الْأَيَادِي الْجِسَامِ- وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الْكَرِيمُ الرَّءُوفُ الرَّحِيمُ- أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ وَ عَافِنِي فِي بَدَنِي وَ دِينِي- وَ آمِنْ خَوْفِي وَ أَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ- اللَّهُمَّ لَا تَمْكُرْ بِي وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي وَ لَا تَخْذُلْنِي- وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ثم رفع رأسه إلى السماء و الدموع

تجري من عينيه، و قال بصوت مرتفع يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ- وَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ- وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ حَاجَتِيَ الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَهَا لَمْ يَضُرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي- وَ إِنْ مَنَعْتَنِيهَا لَمْ يَنْفَعْنِي مَا أَعْطَيْتَنِي- أَسْأَلُكَ فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ- لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ- لَكَ الْمُلْكَ وَ لَكَ الْحَمْدُ- وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ و كان الإمام عليه السلام يكرر «يا رب» فيما أقبل من حوله على الاستماع له و التأمين على دعائه، ثم علت أصواتهم بالبكاء مع الإمام حتى غربت الشمس، ثم اتجهوا معه نحو المشعر الحرام.

و يروي السيد ابن طاووس في «الإقبال» أن الإمام عليه السلام قد قال بعد «يا رب، يا رب، يا رب ...»:

«اللّهُمَّ اجْعَلْني اخْشاكَ كَانّي اراكَ، وَ اسْعِدْني بِتَقْوٰيكَ، وَ لا تُشْقِني بِمَعْصِيَتِكَ وَ خِرْلي في قَضائِكَ وَ بارِكْ لي في قَدَرِكَ، حَتّى لا احِبَّ تَعْجيلَ ما اخَّرْتَ وَ لا تَأخيرَ ما عَجَّلْتَ، اللّهُمَّ اجْعَلْ غِنايَ في نَفْسي، وَ الْيقينَ في قَلْبي، وَ الإخْلاصَ في عَمَلي، وَ النُّورَ في بَصَري، وَ الْبَصيرَةَ في ديني، وَ مَتِّعْني بِجَوارِحي، وَاجْعَلْ سَمْعي وَ بَصَريَ الْوارِثَيْنِ مِنّي، وَانْصُرْني عَلىٰ مَنْ ظَلَمَني، وَ ارِني فيهِ ثاري وَ مَآرِبي، وَ اقِرَّ بِذلِكَ عَيْني، اللّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتي وَاسْتُرْ عَوْرَتي، وَاغْفِرْ لي خَطيئَتي، وَ اخْسَاْ شَيْطاني، وَ فُكَّ رهاني، وَاجْعلْ لي يا الهي الدَّرَجَةَ الْعُلْيا في الآخِرَةِ وَ الاولىٰ، اللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَني فَجَعَلْتَني سَميعاً بَصيراً، وَ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَني فَجَعَلْتَني خَلْقا سَويّاً رَحْمَةً بي، وَ قَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقي غَنيّاً، رَبِّ بِما

بَرَاْتَني فَعَدَّلْتَ فِطْرَتي، رَبِّ بِما انْشَاْتَني فَاحْسَنْتَ صُورَتي، رَبِّ بِما احْسَنْتَ اليَّ وَ في نَفْسي عافَيْتَني، رَبِّ بِما كَلأْتَني وَ وَفَّقْتَني، رَبِّ بِما انْعَمْتَ عَلَىَّ فَهَدَيْتَني، رَبِّ بِما اوْلَيْتَني وَ مِنْ كُلِّ خَيْر اعْطيتَني، رَبِّ بِما اطْعَمْتَني وَ سَقَيْتَني، رَبِّ بِما اغْنَيْتَني وَ اقْنَيْتَني، رَبِّ بِما اعَنْتَني وَ اعْزَزْتَني،

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 319

رَبِّ بِما الْبَسْتَني مِنْ ستْرِكَ الصّافي، وَ يَسَّرْتَ لي مِنْ صُنْعِكَ الْكافي، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اعِنّي عَلىٰ بَوآئِقِ الدُّهُورِ وَ صُرُوفِ اللَّيالي وَ الايّامِ، وَ نَجِّني مِنْ اهْوالِ الدُّنْيا وَ كُرُباتِ الآخِرَةِ، وَاكْفِني شَرَّ ما يَعْمَلُ الظّالِمُونَ في الأرْضِ، اللّهُمَّ ما اخافُ فَاكْفِني، وَ ما احْذَرُ فَقِني، وَ في نَفْسي وَ ديني فَاحْرُسْني، وَ في سَفَري فاحْفَظْني، وَ في اهْلي وَ مالي فَاخْلُفْني، وَ فيما رَزَقْتَني فَبارِكْ لي، وَ في نَفْسي فَذَلِّلْني، وَ في اعْيُنِ النّاسِ فَعَظِّمْني، وَ مِنْ شَرِّ الْجِنّ وَ الانْسِ فَسَلِّمْني، وَ بِذُنُوبي فَلا تَفْضَحْني، وَ بِسَريرَتي فَلا تُخْزِني، وَ بِعَمَلي فَلا تَبْتَلني، وَ نِعَمَكَ فَلا تَسْلُبْني، وَ الىٰ غَيْرِكَ فَلا تَكِلْني، الهي الىٰ مَنْ تَكِلُني: الىٰ قَريب فَيقْطَعُني، ام الىٰ بَعيد فَيَتَجَهَّمُني، امْ الى الْمُسْتَضْعِفينَ لي، وَ انْتَ رَبّي وَ مَليكُ امْري، اشْكوُ الَيْكَ غُرْبَتي وَ بُعْدَ داري، وَ هَواني عَلىٰ مَنْ مَلَّكْتَهُ امْري، الهي فَلا تُحْلِلْ عَلَيَّ غَضَبَكَ، فَان لَمْ تَكن غَضبتَ عَلَيَّ فَلا ابالي (سِواك)، سُبْحانَكَ غَيْرَ انَّ عافيَتَكَ اوْسَعُ لي، فَاسْئَلُكَ يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذي اشْرَقَتْ لَهُ الارْضُ وَ السَّمٰواتُ، وَ كُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ، وَ صَلُحَ بِهِ امْرُ الاوَّلينَ وَ الآخِرينَ، ان لا تُميتَني علىٰ غَضَبِكَ وَ لا تُنْزِلَ بي سَخَطَكَ، لَكَ الْعُتْبىٰ، لَكَ الْعُتْبىٰ حَتّىٰ تَرْضىٰ قَبْل

ذلِكَ، لا الهَ الّا انْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَ الْبَيْتِ الْعَتيقِ، الَّذي احْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ، وَ جَعَلْتَهُ لِلنّاسِ امْناً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيم الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، يا مَنْ اسْبَغَ النَّعْماءَ بِفَضْلِهِ، يا مَنْ اعْطَى الْجَزيلَ بِكَرَمِهِ، يا عُدَّتي فى شِدَّتي، يا صاحِبي في وَحْدَتي، يا غِياثي في كُرْبَتي، يا وَليّي في نِعْمَتي، يا الهي وَ الِهَ آبائي ابْراهيمَ وَ اسْمعيلَ وَ اسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ رَبَّ جَبْرَئيلَ وَ ميكائيلَ وَ اسْرافيلَ، وَ رَبَّ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبيِّينَ وَ آلِهِ الْمُنْتَجَبينَ، وَ مُنْزِلَ التَّوْريةِ وَ الإنْجيلِ وَ الزَّبُورِ وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 320

الْفُرْقانِ، وَ مُنَزِّلَ كهيعص وَ طه وَ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكيم، انْتَ كَهْفي حينَ تُعْيِينِي الْمَذاهِبُ في سَعَتِها، وَ تَضيقُ بِيَ الارْضُ بِرُحْبِها، وَ لَوْ لا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكينَ، وَ انْتَ مُقيلُ عَثْرَتي، وَ لَوْ لا سَتْرُكَ ايّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضوحينَ، وَ انْتَ مُؤَيِّدي بِالنَّصْرِ علىٰ اعْدائي، وَ لَوْ لا نَصْرُكَ ايّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرّفْعَةِ، فَاوْليائُهُ بِعِزّهِ يَعْتَزّوُنَ، يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نٖيرَ الْمَذَلَّةِ علىٰ اعْناقِهمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفوُنَ، يَعْلَمُ خائِنةَ الأعْيُنِ وَ ما تُخْفي الصُّدُورُ، وَ غَيْبَ ما تَأْتي بِهِ الازْمِنَةُ وَ الدُّهُورُ، يا مَنْ لا يَعْلَم كَيْفَ هُوَ الّا هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَم ما هُوَ الّا هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُهُ الّا هُوَ، يا مَنْ كَبَسَ الارْضَ على الْماء، وَ سَدَّ الْهَواءَ بِالسَّماءِ، يا مَنْ لَهُ اكْرَمُ الاسْماءِ، يا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذي لا يَنْقَطعُ ابَداً، يا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُف في الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ، وَ جاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُوديَّةِ مَلِكاً، يا رادَّهُ علىٰ يَعْقُوبَ بَعْدَ

انِ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ، يا كاشِفَ الضُّرِّ وَ الْبَلْوىٰ عَنْ ايّوبَ، وَ يا مُمْسِكَ يَدَيْ ابْراهيمَ عَن ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنّهِ وَ فَناءِ عُمْرِهِ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَريّا فَوَهَبَ لَهُ يحْيىٰ، وَ لَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحيداً، يا مَنْ اخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَني اسرائيلَ فَانْجاهُمْ، وَ جَعَلَ فِرْعَونَ وَ جُنُودَهُ مِن المُغرَقينَ، يا مَنْ ارْسَلَ الِّرياحَ مُبَشِّرات بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ، يا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ علىٰ مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَ قَدْ غَدَوْا في نِعْمَتِهِ يَاْكُلُونَ رِزْقَهُ وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ، وَ قَدْ حادّوهُ وَ نَادُّوه وَ كَذَّبُوا رُسُلَهُ، يا اللّهُ يا اللّهُ، يا بَدي ءُ يا بَديعُ لا نِدَّلَكَ، يا دائِماً لا نَفادَ لَكَ، يا حَيّاً حينَ لا حَيَّ، يا مُحْيِيَ الْمَوْتٰى، يا مَنْ هُوَ قائَمٌ عَلٰى كُلِّ نَفْس بِما كَسَبَتْ، يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْري فَلَمْ يَحْرِمني، وَ عَظُمَتْ خَطِيئَتي فَلَمْ يَفْضَحني، وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 321

رَآني على الْمَعاصي فَلَمْ يَشْهَرْني، يا مَنْ حَفِظَني في صغَري، يا مَنْ رَزَقَني في كِبَري، يا مَنْ اياديِه عنْدي لا تُحْصى وَ نِعَمُهُ لا تُجازى، يا مَنْ عارَضَني بالْخَيْرِ وَ الاحْسانِ وَ عارَضْتُه بالاسائَةِ وَ الْعِصْيانِ، يا مَنْ هَداني للْايمانِ منْ قَبْلِ انْ اعْرِف شُكْرَ الامْتِنانِ، يا مَنْ دَعَوْتُهُ مَريضاً فَشَفاني، وَ عُرْياناً فَكَساني، وَ جايعاً فَاشْبَعَني، وَ عَطْشانَ فَارْواني، وَ ذَليلًا فَاعَزَّني، وَ جاهِلًا فَعَرَّفَني، وَ وَحيداً فَكَثَّرني، وَ غايباً فَرَدَّني، وَ مُقِلّاً فَاغْناني وَ مَنْتَصراً فَنَصرَني، وَ غَنيّاً فَلَمْ يَسْلُبْني، وَ امْسَكْتُ عَنْ جَميع ذلِكَ فَابْتَداني، فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الشُّكْرُ يا مَنْ اقالَ عَثْرَتي وَ نَفَّسَ كُرْبَتي

وَ اجابَ دَعْوَتي وَ سَتَرَ عَوْرَتي وَ غَفَرَ ذُنوُبي وَ بَلَّغَني طَلِبَتي وَ نَصَرَني علٰى عَدُوّي، وَ انْ اعُدَّ نِعَمَك وَ مِنَنَكَ وَ كَرايِم مِنَحِكَ لا احْصيها، يا مَوْلايَ، انْتَ الَّذي مَنَنْتَ، انْتَ الَّذي انْعَمْتَ، انْتَ الَّذي احْسَنْتَ، انْتَ الَّذي اجْمَلْتَ، انْتَ الَّذي افْضَلْتَ، انْتَ الَّذي اكْمَلْتَ، انْتَ الَّذي رَزَقْتَ، انْتَ الَّذي وَفَّقْتَ، انْتَ الَّذي اعْطَيْتَ، انْتَ الَّذي اغْنَيْتَ، انْتَ الَّذي اقْنَيْتَ، انْتَ الَّذي آوَيْتَ، انْتَ الَّذي كَفَيْتَ، انْتَ الَّذي هَدَيْتَ، انْتَ الَّذي عَصمتَ، انْتَ الَّذي سَتَرْتَ، انْتَ الَّذي غَفَرْتَ، انْتَ الَّذي اقَلْتَ، انْتَ الَّذي مَكَّنْتَ، انْتَ الَّذي اعْزَزْتَ، انْتَ الَّذي اعَنْتَ، انْتَ الَّذي عَضَدْتَ، انْتَ الَّذي ايَّدْتَ، انْتَ الَّذي نَصَرْتَ، انْتَ الَّذي شَفَيْتَ، انْتَ الَّذي عافَيْتَ، انْتَ الَّذي اكْرَمْتَ، تَبَارَكْتَ وَ تَعالَيْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ دائِماً، وَ لَكَ الشّكْرُ وَاصِباً ابَداً، ثُمَّ انَا يا الهي، الْمُعْتَرِفُ بَذُنُوبي فَاغْفِرْها لي، انَا الَّذي اسَاْتُ، انَا الَّذي اخْطَاْتُ، انَا الَّذي هَمَمْتُ، انَا الَّذي جَهِلْتُ، انَا الَّذي غَفَلْتُ، انَا الَّذي سَهَوتُ، انَا الَّذي اعْتَمْدتُ، انَا الَّذي تَعَمَّدْتُ، انَا الَّذي وَعَدْتُ، انَا الَّذي اخْلَفْتُ، انَا الَّذي نَكَثْتُ، انَا الَّذي اقْرَرْتُ، انَا الَّذي اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عليّ وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 322

عِنْدي، وَ ابُوءُ بِذُنوبي فَاغْفِرْها لي، يا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبِادِهِ، وَ هُوَ الْغَنِيُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَ الْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مَنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ الهي وَ سَيِّدي، الهي امَرْتَني فَعَصَيْتُكَ، وَ نَهَيْتَني فَارْتَكَبْتُ نَهْيَكَ، فَاصْبَحْتُ لا ذا بَرائَة (لي) فَاعْتَذِرُ، وَ لا ذا قُوَّة فَانْتَصِرُ، فَبِايِّ شَيْ ء اسْتَقْبِلُكَ يا مَوْلايَ، ابِسَمْعي امْ بِبَصَري امْ بِلِساني امْ بيَدي امْ بِرجْلي، الَيْسَ كُلُّها نِعَمَكَ عنْدي، وَ بِكُلِّها عَصَيْتُكَ يا مَوْلايَ، فَلَكَ الْحُجَةُ وَ السَّبيلُ عَلَيَّ،

يا مَنْ سَتَرَني مِن الآباءِ وَ الأمَّهات انْ يَزْجُروُني، وَ مِنَ الْعَشايِر و الاخوانِ انْ يُعَيِّروُنٖي، وَ مِنَ السَّلاطينِ انْ يُعاقِبُوني، وَ لَوِ اطَّلَعُوا يا مَوْلاىَ علٰى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّي اذاً ما انْظَروُني وَ لَرَفَضُوني وَ قَطَعُوني، فَها انَا ذا يا الهي بَيْنَ يَدَيْكَ يا سَيِّدي خاضعٌ ذَليلٌ حَصيرٌ حَقيرٌ لا ذُو بَرآئة فَاعْتَذِرُ، وَ لا ذُو قُوّة فَانْتَصِرُ، وَ لا حُجَّة فَاحْتَجُّ بِها، وَ لا قائِلٌ لَمْ اجْتَرحْ وَ لَمْ اعْمَلْ سُوء وَ ما عَسَى الْجُحُودُ وَ لو جَحَدْت يا مَوْلايَ يَنْفَعُني، كَيْفَ وَ انّىٰ ذلِكَ، وَ جَوارِحي كُلُّها شاهِدَةٌ عَلَيَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَ عَلِمْتُ يَقيناً غَيْرَ ذِي شكّ انَّكَ سائِلي مِنْ عَظايمِ الأمْوُرِ، وَ انَّكَ الْحَكَمُ (الْحَكيمُ) الْعَدْلُ الَّذي لا تَجُورُ، وَ عَدْلُكَ مُهْلِكي، وَ مِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهْرَبي، فَانْ تُعَذبني يا الهي فَبِذُنُوبي بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَيَّ، وَ انْ تَعْفُ عَنّي فَبِحِلْمِكَ وَ جوُدِكَ وَ كَرَمِكَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ المُسْتَغْفِرينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِدِّينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الْخائِفينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الْوَجِلينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الراجينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الراغبينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الْمُهلِلينَ، لا الهَ الّا انْتَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 323

سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ السائِلينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الْمُسبِحينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ المُكَبِّرينَ، لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ ربّي وَ رَب آبائِي

الأوّلين، اللّهُمَّ هذا ثَنائي عَلَيْكَ مُمَجِّداً، وَ اخْلاصي لِذِكْرِكَ مُوَحِّداً، وَ اقْراري بِآلائِكَ مُعَدِّدَاً، وَ انْ كُنْتُ مُقِرّاً انّي لَمْ احْصِها لِكَثْرَتِها وَ سُبُوغِها وَ تَظاهُرِها وَ تَقادُمِها الٰى حادِث، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُني بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَني وَ بَرَاْتَني مِنْ اوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَ كَشْفِ الضُّرِّ وَ تَسْبيبِ الْيُسْرِ وَ دَفْعِ الْعُسْرِ وَ تَفْريجِ الْكَرْبِ وَ الْعافِيَةِ في الْبَدَنِ وَ السَّلامَةِ في الدّينِ، وَ لَوْ رَفَدَني علٰى قَدْرِ ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَميعُ الْعالَمينَ مِنَ الأوّلين وَ الآخِرينَ، ما قَدَرْتُ وَ لا هُمْ علٰى ذلِكَ، تَقدسْتَ وَ تَعالَيْتَ مِنْ رَبّ كَريم عظيم رَحيم، لا تُحْصٰى آلاؤُكَ وَ لا يُبْلَغُ ثَناؤُكَ، وَ لا تُكافٰى نَعْماؤُكَ، صَلِّ علىٰ مُحمد و آلِ مُحمد، وَ اتْمِمْ عَليْنا نِعَمَكَ، وَ اسْعِدْنا بِطاعَتِكَ، سُبْحانَكَ لا الهَ الّا انْتَ اللّهُمَّ انكَ تجيبُ الْمُضْطَر وَ تَكْشِفُ السُّوء، و تُغيث الْمَكْروبَ وَ تَشْفي السقيمَ، وَ تُغْني الْفَقيرَ، وَ تَجْبُرُ الْكَسيرَ، وَ تَرْحَمُ الصَّغيرَ، وَ تُعينُ الْكَبيَر، وَ لَيْسَ دُونَكَ ظَهيرٌ، وَ لا فَوْقَكَ قَديرٌ، وَ انْتَ الْعَليُّ الْكَبيرُ، يا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الاسيرِ، يا رازِقَ الطِّفْل الصَّغيرِ، يا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسَتَجير، يا مَنْ لا شَريكَ لَهُ وَ لا وَزيرَ، صَلِّ علىٰ مُحمد وَ آلِ مُحمد، وَ اعْطِني في هذِهِ الْعَشيَّةِ افْضَلَ ما اعْطَيْتَ وَ انَلْتَ احَداً مِنْ عِبادِكَ مِنْ نِعْمَة توليها، وَ آلآء تُجَدِّدُها وَ بَليَّة تَصْرِفُها وَ كُرْبَة تَكْشِفها وَ دَعْوَة تَسْمَعُها، وَ حَسَنَة تَتَقَبَّلُهُا، وَ سَيِئَة تَتَغَمَّدُها، انَّكَ لَطيفٌ بِما تَشاءُ خَبيرٌ وَ علٰى كُلِّ شَيْ ء قَديرٌ، اللّهُمَّ انَّكَ اقْرَبُ مَنْ دُعِيَ، وَ اسْرَعُ مَنْ اجابَ، وَ اكْرَمُ مَنْ عَفٰى، وَ اوْسَعُ مَنْ اعطٰى، وَ اسْمَعُ مَنْ سُئِلَ، يا رَحْمنَ الدُّنْيا

وَ الآخِرَةِ وَ رَحيمَهُما، لَيْسَ كَمِثْلِكَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 324

مَسْئُولٌ وَ لا سِواكَ مَاْمُولٌ، دَعَوْتُكَ فَاجَبْتَني، وَ سَئَلْتُكَ فَاعْطَيْتَني، وَ رَغِبْتُ الَيكَ فَرَحِمْتَني، وَ وَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيْتَني، وَ فَزِعَت الَيْكَ فَكَفَيْتَني، اللّهُمَّ فَصِّلِ علٰى مُحمد عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبيكَ، وَ عَلٰى آلِهِ الطَّيِبينَ الطّاهِرينَ اجْمَعينَ، وَ تَممْ لَنا نعمائكَ، وَ هَنئْنا عَطائكَ، وَ اكْتُبْنا لَكَ شاكِرينَ، وَ لالآئِكَ ذاكِرينَ، آمينَ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ. اللّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ، وَ قَدَرَ فَقَهَرَ، وَ عُصِىَ فَسَتَرَ، وَاسْتغْفِر فَغَفَرَ، يا غايَةَ الطّالِبينَ الرّاغِبينَ وَ مُنْتَهى امَل الرّاجينَ، يا مَنْ احاطَ بِكُلّ شَيْ ء عِلْماً، وَ وسعَ الْمُسْتَقيلينَ رافَةً وَ رَحْمَةً وَ حِلْماً، اللّهُمَّ انّا نَتَوَجّهُ الَيْكَ في هذه الْعَشيةِ، الَّتي شَرَّفْتَها وَ عَظَّمتها بِمُحمد نَبيكَ وَ رَسُولِكَ، وَ خِيَرتِكَ مِنْ خَلْقكَ، وَ امينِكَ علٰى وَحْيِكَ، الْبَشيرِ النَّذيرِ، السِّراجِ الْمُنيرِ، الَّذي انْعَمْتَ بِهِ على الْمُسْلِمينَ، وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ، اللّهُمَّ فَصِّلِ عَلٰى مُحمد وَ آلِ مُحَمَّد، كَما مُحمد اهْل لِذلك مِنْكَ يا عَظيمُ فَصَل عَلَيْهِ وَ عَلٰى آلِهِ الْمُنْتَجبينَ الطيَّبينَ الطّاهِرينَ اجْمَعينَ، وَ تَغَمَّدْنا بِعَفْوك عَنّا، فَالَيْكَ عَجَّتِ الاصْواتُ بِصنُوف اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنا اللّهُمَّ في هذِهِ الْعَشيَّةِ نَصيباً مِنْ كُلِّ خَيْر تَقْسِمُهُ بَيْنَ عِبادِكَ، وَ نُورٍ تَهْدي بِهِ وَ رَحْمَةٍ تَنْشُرُها، و بَرَكَةٍ تُنْزِلُها وَ عافيةٍ تُجَلِّلُها وَ رِزْقٍ تَبْسُطُهُ، يا ارْحَمَ الْراحِمينَ، اللّهُمَّ اقْلِبْنا في هذَا الْوَقتِ مُنْجِحينَ مُفْلِحينَ مَبْرورينَ غانِمينَ، وَ لا تَجْعَلنا مِنَ الْقانِطينَ وَ لا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ لا تَحْرِمنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ، وَ لا تَجْعَلنا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرومينَ، وَ لا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِكَ قانِطينَ، وَ لا تَرُدَّنا خآئِبينَ، وَ لا مِن بابِكَ مَطْرودينَ، يا اجْوَد الاجْوَدينَ

وَ اكْرَمَ الاكْرَمينَ، الَيْكَ اقْبَلْنا مُوقِنينَ، وَ لِبَيْتِكَ الْحَرامِ آمّينَ قاصِدينَ، فَاعِنّا علٰى مَناسِكِنا، وَ اكْمِلْ لَنا حَجَّنَا وَ اعْفُ عَنَّا وَ عافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا الَيْكَ ايْدِيَنا فَهِيَ بِذِلَّةِ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 325

الاعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ، اللّهُمَّ فَاعْطِنا في هذِهِ الْعَشِيَّةِ ما سَئَلْناكَ، وَاكْفِنا مَا اسْتَكْفَيْناكَ فَلا كافِيَ لَنا سِواكَ، وَ لا رَبَّ لَنا غَيْرُكَ، نافِذٌ فينا حُكْمُكَ، مُحيطٌ بِنا عِلْمُكَ، عَدْلٌ فينا قَضاؤُكَ، اقْض لَنَا الْخَيْرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اهْلِ الْخَيْرِ، اللّهُمَّ اوْجِبْ لَنَا بِجُودِكَ عَظيمَ الاجْرِ وَ كَريمَ الذُّخر وَ دَوامَ الْيُسْرِ، وَاغْفِر لَنا ذُنُوبَنا اجْمَعينَ، وَ لا تُهْلِكْنا مَعَ الْهالِكينَ، وَ لا تَصْرِفْ عَنّا رَافَتَكَ وَ رَحْمَتَكَ يا ارْحَمَ الراحِمينَ، اللّهُمَّ اجْعَلْنا في هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَكَ فَاعْطَيْتَهُ، وَ شَكَرَكَ فَزِدْتَهُ، وَ تٰابَ الَيْكَ فَقَبِلْتَهُ، وَ تَنَصَّلَ الَيْكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ، يا ذَاالْجَلالِ وَ الاكْرامِ، اللّهُمَّ وَ نَقِّنا وَ سَدِّدْنا وَ اعْصِمْنا، وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا يا خَيْرَ مَنْ سُئِل، وَ يا ارْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا يَخْفى عَلَيهِ اغْماضُ الْجُفُونِ، وَ لا لَحْظُ الْعُيُونِ، وَ لا مَا اسْتَقر في الْمَكْنُونِ، وَ لا مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمراتُ الْقُلُوبِ، الا كُلُّ ذلِكَ قَدْ احْصاهُ عِلْمُك وَ وَسِعَهُ حِلْمُك، سُبْحانَكَ وَ تَعالَيْتَ عَمّا يَقولُ الظالِمونَ عُلُوّاً كَبيراً، تُسَبِّحُ لَكَ السمواتُ السَّبْع وَ الارَضونَ وَ مَنْ فيهِنَّ، وَ انْ مِنْ شَيْ ء الّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَ المجْدُ وَ عُلُوُّ الْجَد، يا ذَالْجَلالِ وَ الاكْرامِ وَ الْفَضْل وَ الانْعامِ، وَ الايادي الْجِسامِ وَ انْتَ الْجَوادُ الْكَريمُ الرَّؤُفُ الرَّحيمُ اللّهُمَّ اوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَ عافِني في بَدَني وَ ديني، وَ آمِنْ خَوْفي وَ اعتِقْ رَقَبَتي مِنَ النّارِ، اللّهُمَّ لاتَمْكُرْ بي وَ لاتَسْتَدْرِجْني،

وَ لاتَخْدَعْني، وَ ادْرَءْ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الانْسِ.»

پس صورت خود را به سوى آسمان بلند كردند. از ديده هاى مباركشان اشك مى ريخت و با صداى بلند مى فرمود:

«يا اسْمَعَ السّامِعينَ، يا ابْصَرَ النّاظِرينَ، وَ يا اسْرَعَ الْحاسِبينَ، وَ يا ارْحَمَ الراحِمينَ، صَلِّ عَلٰى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد السّادَةِ الْمَيامينِ، وَ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 326

اسْئَلُكَ اللّهُمَّ حاجَتي الَّتي انْ اعْطَيْتَنيها لَمْ يَضُرَّني ما مَنَعْتَني، وَ انْ مَنَعْتَنيها لَمْ يَنْفَعْني ما اعْطَيْتَني، اسْئَلُكَ فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النّار، لا الهَ الّا انْتَ وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ، لَكَ الْمُلْكُ وَ لَكَ الْحَمْدُ وَ انْتَ عَلٰى كُل شَيْ ء قَديرٌ يا رَبِّ يا رَبِّ».

مرحوم مجلسى (ره) در زادالمعاد دعا را تا اينجا نقل كرده؛ ولى محدّث قمّى (ره) پس از «يا ربّ يا ربّ» از اقبال سيّدبن طاووس اين اضافه را نيز نقل كرده است:

إِلَهِي أَنَا الْفَقِيرُ فِي غِنَايَ فَكَيْفَ لَا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي- إِلَهِي أَنَا الْجَاهِلُ فِي عِلْمِي فَكَيْفَ لَا أَكُونُ جَهُولًا فِي جَهْلِي- إِلَهِي إِنَّ اخْتِلَافَ تَدْبِيرِكَ وَ سُرْعَةَ طَوَاءِ مَقَادِيرِكَ- مَنَعَا عِبَادَكَ الْعَارِفِينَ بِكَ عَنِ السُّكُونِ- إِلَى عَطَاءٍ وَ الْيَأْسِ مِنْكَ فِي بَلَاءٍ- إِلَهِي مِنِّي مَا يَلِيقُ بِلُؤْمِي وَ مِنْكَ مَا يَلِيقُ بِكَرَمِكَ- إِلَهِي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَ الرَّأْفَةِ لِي قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفِي- أَ فَتَمْنَعُنِي مِنْهُمَا بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفِي- إِلَهِي إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحَاسِنُ مِنِّي فَبِفَضْلِكَ وَ لَكَ الْمِنَّةُ عَلَيَّ- وَ إِنْ ظَهَرَتِ الْمَسَاوِي مِنِّي فَبِعَدْلِكَ وَ لَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ- إِلَهِي كَيْفَ تَكِلُنِي وَ قَدْ تَوَكَّلْتَ لِي- وَ كَيْفَ أُضَامُ وَ أَنْتَ النَّاصِرُ لِي أَمْ كَيْفَ أَخِيبُ وَ أَنْتَ الْحَفِيُّ بِي- هَا أَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَقْرِي إِلَيْكَ- وَ كَيْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِمَا هُوَ مَحَالٌ

أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ- أَمْ كَيْفَ أَشْكُو إِلَيْكَ حَالِي وَ هُوَ لَا يَخْفَى عَلَيْكَ- أَمْ كَيْفَ أُتَرْجِمُ بِمَقَالِي وَ هُوَ مِنْكَ بَرَزٌ إِلَيْكَ- أَمْ كَيْفَ تُخَيِّبُ آمَالِي وَ هِيَ قَدْ وَفَدَتْ إِلَيْكَ- أَمْ كَيْفَ لَا تُحْسِنُ أَحْوَالِي وَ بِكَ قَامَتْ- إِلَهِي مَا أَلْطَفَكَ بِي مَعَ عَظِيمِ جَهْلِي- وَ مَا أَرْحَمَكَ بِي مَعَ قَبِيحِ فِعْلِي- إِلَهِي مَا أَقْرَبَكَ مِنِّي وَ أَبْعَدَنِي عَنْكَ- وَ مَا أَرْأَفَكَ بِي فَمَا الَّذِي يَحْجُبُنِي عَنْكَ- إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ- أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ- فِي كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 327

لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ ءٍ- إِلَهِي كُلَّمَا أَخْرَسَنِي لُؤْمِي أَنْطَقَنِي كَرَمُكَ- وَ كُلَّمَا آيَسَتْنِي أَوْصَافِي أَطْمَعَتْنِي مِنَنُكَ- إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ- وَ مَنْ كَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ دَعَاوِيهِ دَعَاوِيَ- إِلَهِي حُكْمُكَ النَّافِذُ وَ مَشِيَّتُكَ الْقَاهِرَةُ- لَمْ يَتْرُكَا لِذِي مَقَالٍ مَقَالًا وَ لَا لِذِي حَالٍ حَالًا- إِلَهِي كَمْ مِنْ طَاعَةٍ بَنَيْتُهَا وَ حَالَةٍ شَيَّدْتُهَا- هَدَمَ اعْتِمَادِي عَلَيْهَا عَدْلُكَ بَلْ أَقَالَنِي مِنْهَا فَضْلُكَ- إِلَهِي إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنِّي وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَةُ مِنِّي فِعْلًا جَزْماً- فَقَدْ دَامَتْ مَحَبَّةً وَ عَزْماً- إِلَهِي كَيْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقَاهِرُ وَ كَيْفَ لَا أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْآمِرُ- إِلَهِي تَرَدُّدِي فِي الْآثَارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ- فَاجْمَعْنِي عَلَيْكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِي إِلَيْكَ- كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِمَا هُوَ فِي وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ- أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ- حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ- مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ- وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ- عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً- وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ

مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً- إِلَهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثَارِ- فَارْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوَارِ وَ هِدَايَةِ الِاسْتِبْصَارِ- حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ مِنْهَا كَمَا دَخَلْتُ إِلَيْكَ مِنْهَا- مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْهَا وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الِاعْتِمَادِ عَلَيْهَا- إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ- إِلَهِي هَذَا ذُلِّي ظَاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ- وَ هَذَا حَالِي لَا يَخْفَى عَلَيْكَ- مِنْكَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَيْكَ وَ بِكَ أَسْتَدِلُّ عَلَيْكَ- فَاهْدِنِي بِنُورِكَ إِلَيْكَ- وَ أَقِمْنِي بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ- إِلَهِي عَلِّمْنِي مِنْ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ وَ صُنِّي بِسِرِّكَ الْمَصُونِ- إِلَهِي حَقِّقْنِي بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُكْ بِي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْبِ- إِلَهِي أَغْنِنِي بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ تَدْبِيرِي وَ بِاخْتِيَارِكَ عَنِ اخْتِيَارِي- وَ أَوْقِفْنِي عَلَى مَرَاكِزِ اضْطِرَارِي إِلَهِي أَخْرِجْنِي مِنْ ذُلِّ نَفْسِي وَ طَهِّرْنِي مِنْ شَكِّي وَ شِرْكِي قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِي- بِكَ أَنْتَصِرُ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 328

فَانْصُرْنِي وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ فَلَا تَكِلْنِي- وَ إِيَّاكَ أَسْأَلُ فَلَا تُخَيِّبْنِي وَ فِي فَضْلِكَ أَرْغَبُ فَلَا تَحْرِمْنِي- وَ بِجَنَابِكَ أَنْتَسِبُ فَلَا تُبْعِدْنِي وَ بِبَابِكَ أَقِفُ فَلَا تَطْرُدْنِي- إِلَهِي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ- فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي- إِلَهِي أَنْتَ الْغَنِيُّ بِذَاتِكَ أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ النَّفْعُ مِنْكَ- فَكَيْفَ لَا تَكُونُ غَنِيّاً عَنِّي- إِلَهِي إِنَّ الْقَضَاءَ وَ الْقَدَرَ يُمَنِّينِي- وَ إِنَّ الْهَوَى بِوَثَائِقِ الشَّهْوَةِ أَسَرَنِي- فَكُنْ أَنْتَ النَّصِيرَ لِي حَتَّى تَنْصُرَنِي وَ تُبَصِّرَنِي- وَ أَغْنِنِي بِفَضْلِكَ حَتَّى أَسْتَغْنِيَ بِكَ عَنْ طَلَبِي- أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ- حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ- وَ أَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ- حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى غَيْرِكَ- أَنْتَ الْمُونِسُ لَهُمْ حَيْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوَالِمُ- وَ أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبَانَتْ لَهُمُ الْمَعَالِمُ- مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ

وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ- لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلًا وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغَى عَنْكَ مُتَحَوَّلًا- كَيْفَ يُرْجَى سِوَاكَ وَ أَنْتَ مَا قَطَعْتَ الْإِحْسَانَ- وَ كَيْفَ يُطْلَبُ مِنْ غَيْرِكَ وَ أَنْتَ مَا بَدَّلْتَ عَادَةَ الِامْتِنَانِ- يَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَةِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقِينَ- وَ يَا مَنْ أَلْبَسَ أَوْلِيَاءَهُ مَلَابِسَ هَيْبَتِهِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُسْتَغْفِرِينَ- أَنْتَ الذَّاكِرُ قَبْلَ الذَّاكِرِينَ- وَ أَنْتَ الْبَادِي بِالْإِحْسَانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعَابِدِينَ- وَ أَنْتَ الْجَوَادُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبِينَ- وَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِمَا وَهَبْتَنَا مِنَ الْمُسْتَقْرِضِينَ- إِلَهِي اطْلُبْنِي بِرَحْمَتِكَ حَتَّى أَصِلَ إِلَيْكَ- وَ اجْذِبْنِي بِمَنِّكَ حَتَّى أُقْبِلَ إِلَيْكَ- إِلَهِي إِنَّ رَجَائِي لَا يَنْقَطِعُ عَنْكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ- كَمَا أَنَّ خَوْفِي لَا يُزَايِلُنِي وَ إِنْ أَطَعْتُكَ- فَقَدْ دَفَعَتْنِي الْعَوَالِمُ إِلَيْكَ وَ قَدْ أَوْقَعَنِي عِلْمِي بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ- إِلَهِي كَيْفَ أَخِيبُ وَ أَنْتَ أَمَلِي- أَمْ كَيْفَ أُهَانُ وَ عَلَيْكَ مُتَّكَلِي- إِلَهِي كَيْفَ أَسْتَعِزُّ وَ فِي الذِّلَّةِ أَرْكَزْتَنِي- أَمْ كَيْفَ لَا أَسْتَعِزُّ وَ إِلَيْكَ نَسَبْتَنِي- إِلَهِي كَيْفَ لَا أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي فِي الْفُقَرَاءِ- أَقَمْتَنِي أَمْ

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 329

كَيْفَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي بِجُودِكَ أَغْنَيْتَنِي- وَ أَنْتَ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُكَ تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ فَمَا جَهِلَكَ شَيْ ءٌ- وَ أَنْتَ الَّذِي تَعَرَّفْتَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ- فَرَأَيْتُكَ ظَاهِراً فِي كُلِّ شَيْ ءٍ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ لِكُلِّ شَيْ ءٍ- يَا مَنِ اسْتَوَى بِرَحْمَانِيَّتِهِ فَصَارَ الْعَرْشُ غَيْباً فِي ذَاتِهِ- مَحَقْتَ الْآثَارَ بِالْآثَارِ- وَ مَحَوْتَ الْأَغْيَارَ بِمُحِيطَاتِ أَفْلَاكِ الْأَنْوَارِ- يَا مَنِ احْتَجَبَ فِي سُرَادِقَاتِ عَرْشِهِ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصَارُ- يَا مَنْ تَجَلَّى بِكَمَالِ بَهَائِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ مِنَ الِاسْتِوَاءِ- كَيْفَ تَخْفَى وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ- أَمْ كَيْفَ تَغِيبُ وَ أَنْتَ الرَّقِيبُ الْحَاضِرُ- إِنَّكَ

عَلىٰ كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ «1»

فصل دوازدهم برخى از دعاهاى مختصر و جامع كه در هر حال و هر جا خواندن آنها مناسب است؛

اشاره

مخصوصاً در مشاهد مشرّفه واوقات شريفه كه مظانّ استجابت دعاست:

1- دعايى كه بر حسب نقل مرحوم مجلسى، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آن را در شب پانزدهم شعبان مى خواندند.

و از عوالى اللّئالى نقل شده كه آن حضرت هميشه اين دعا را مى خواندند:

«اللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْيَتِكَ ما يَحُولُ بَيْنَنا وَ بَيْنَ مَعْصِيَتِكَ، وَ مِنْ طاعَتِكَ ما تُبَلِّغنابِهِ رِضْوانَكَ، وَ مِنَ الْيَقينِ ما يَهُونُ عَلَيْنا بِهِ مُصيباتِ

______________________________

(1)- مفاتيح الجنان، ص 271.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 330

الدُّنْيا، اللّهُمَّ امْتِعنا بِاسْماعِنا وَ ابْصارِنا وَ قُوَّتِنا ما احييتَنا، وَ اجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنّا وَ اجْعَلْ ثارَنا علىٰ مَنْ ظَلَمَنا، وَ انْصُرنا علىٰ مَنْ عادانا، و لاتَجْعَل مُصيبَتَنا في ديننا وَ لاتَجْعَلِ الدُّنْيا اكْبَرَ هَمِّنا و لامَبْلَغَ عِلْمِنا وَ لاتُسَلِّطْ عَلَيْنا مَنْ لايَرْحَمُنا بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الْراحِمينَ.» «1»

2- دعاى منسوب به حضرت مهدى عليه السلام:

اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ وَ أَكْرِمْنَا بِاْلهُدَى وَ الِاسْتِقَامَةِ وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ أَيْدِيَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِيَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِيبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِيحَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمِينَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعِينَ بِالاتِّبَاعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِينَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَى مَشَايِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّكِينَةِ وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَيَاءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَةِ وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلَاصِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ وَ بَارِكْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِي الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ

مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ «2»

______________________________

(1)- زاد المعاد، ص 75، اعمال ايام البيض شعبان؛ مفاتيح الجنان، ص 167.

(2)- مفاتيح الجنان محدث قمى، ص 116.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 331

3- دعايى كه در مصباح كفعمى از حضرت امام صادق عليه السلام به عنوان تعقيب نمازها نقل شده است، ولى خواندن آن در هر حال مناسب است:

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلٰى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، اللّهُمَّ انّي اسْالُكَ مِنْ كُلِّ خَيْر احاطَ بِهِ عِلْمُك، وَ اعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِّ شَر احاطَ بِهِ عِلْمُك. اللّهُمَّ انّي اسْأَلُكَ عافِيَتكَ في امُورِي كُلِّها، وَ اعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْي الدُّنْيا وَ عَذابِ الآخِرة، وَ اعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَريم وَ عِزَّتِكَ الَّتي لاتُرام وَ قُدْرَتِكَ الَّتي لايَمْتَنِع مِنْها شَيْ ء مِنْ شَرِّ الدُّنْيا وَ الآخِرةَ، وَ مِنْ شَرِّ الأوجاعِ كُلِّها وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دابةٍ انْتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها، انَّ ربّي عَلٰى صِراطٍ مُسْتَقيم، وَ لاحَولَ وَ لاقُوَّة الّا بِاللّه الْعَلي الْعَظيم.

تَوَكلْتُ عَلى الْحَيِّ الَّذي لايَموُت، وَ الْحَمْدُللّهِ الَّذي لَمْ يَتخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُن لَهُ شَريكٌ في الْمُلْك وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىٌّ مِن الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبيراً.» «1»

4- دعايى كه شيخ طوسى (ره) در مصباح المتهجّد نقل كرده و فرموده:

مستحب است در شب جمعه و روز جمعه و شب عرفه و روز عرفه خوانده شود:

اللَّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَ تَهَيَّأَ وَ أَعَدَّ وَ اسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَى مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَ طَلَبَ نَائِلِهِ وَ جَائِزَتِهِ فَإِلَيْكَ يَا رَبِّ تَعْبِيَتِي وَ اسْتِعْدَادِي رَجَاءَ عَفْوِكَ وَ طَلَبَ نَائِلِكَ وَ جَائِزَتِكَ فَلَا تُخَيِّبْ دُعَائِي يَا مَنْ لَا يَخِيبُ عَلَيْهِ سَائِلٌ [السَّائِلُ] وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ فَإِنِّي لَمْ آتِكَ ثِقَةً بِعَمَلٍ صَالِحٍ عَمِلْتُهُ وَ لَا لِوِفَادَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ أَتَيْتُكَ مُقِرّاً عَلَى نَفْسِي بِالْإِسَاءَةِ وَ الظُّلْمِ مُعْتَرِفاً بِأَنْ

______________________________

(1)- مصباح كفعمى، فصل 5، ص 19.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 332

لَا حُجَّةَ لِي وَ لَا عُذْرَ أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِي عَفَوْتَ [عَلَوْتَ] بِهِ [عَلَى] عَنِ الْخَاطِئِينَ [الْخَطَّائِينَ] فَلَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلَى عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ لَا يَرُدُّ غَضَبَكَ إِلَّا

حِلْمُكَ وَ لَا يُنْجِي مِنْ سَخَطِكَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِي تُحْيِي بِهَا مَيْتَ الْبِلَادِ وَ لَا تُهْلِكْنِي غَمّاً حَتَّى تَسْتَجِيبَ لِي وَ تُعَرِّفَنِي الْإِجَابَةَ فِي دُعَائِي وَ أَذِقْنِي طَعْمَ الْعَافِيَةِ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي وَ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوِّي وَ لَا تُسَلِّطْهُ عَلَيَّ وَ لَا تُمَكِّنْهُ مِنْ عُنُقِي اللَّهُمَّ [إِلَهِي] إِنْ وَضَعْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْفَعُنِي وَ إِنْ رَفَعْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَضَعُنِي وَ إِنْ أَهْلَكْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَعْرِضُ لَكَ فِي عَبْدِكَ أَوْ يَسْأَلُكَ عَنْ أَمْرِهِ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِي حُكْمِكَ ظُلْمٌ وَ لَا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ وَ قَدْ تَعَالَيْتَ يَا إِلَهِي عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ فَأَعِذْنِي وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ فَأَجِرْنِي وَ أَسْتَرْزِقُكَ فَارْزُقْنِي وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ فَاكْفِنِي وَ أَسْتَنْصِرُكَ عَلَى عَدُوِّي [عَدُوِّكَ] فَانْصُرْنِي وَ أَسْتَعِينُ بِكَ فَأَعِنِّي وَ أَسْتَغْفِرُكَ يَا إِلَهِي فَاغْفِرْ لِي آمِينَ آمِينَ آمِين وَالْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمين،

وَ صلَّي اللّهُ علىٰ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرين،

وَ لَعنَةُ اللّهِ علٰى اعْدائِهِم اجْمَعين إلىٰ يَومِ الدّين «1».

«15 رمضان المبارك 1412- 30/ 12/ 1370»

______________________________

(1)- مصباح المتهجد، ص 237.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 334

جديدترين استفتائات حج و عمره

اشاره

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 335

نيّت حج و عمره

«سؤال 1» پدر اينجانب چند سال پيش از دنيا رفت.

هنگام مرگ وصيت كرد كه برايش حج انجام دهم. وى در زمان وصيت مستطيع نبوده، مگر اينكه تنها زمين زراعيش را- كه تأمين معيشت او به آن بستگى داشت- به فروش مى رسانيد. من به عنوان فرزند ارشد او وصيتش را پذيرفتم. اكنون كه عازم حج به نيابت از ايشان هستم نمى دانم كه حج را به چه نيّتى انجام بدهم؟

جواب: به قصد قربت مطلقه حج را به نيابت آن مرحوم انجام دهيد.

«سؤال 2» آيا در حج و عمرۀ مستحبى مى شود چنين نيّت كرد: «

به نيابت از همۀ ملتمسين دعا»؟

جواب: اشكال ندارد.

«سؤال 3» كسى كه قبلًا حج تمتع انجام داده است

و حالا مجدداً مى خواهد مشرّف شود آيا مى تواند چنين نيّت كند كه: اگر حج قبلى از حجةالاسلام كفايت نكرده است اين حج امسال اصالةً براى خودش باشد و اگر حجةالاسلام انجام شده اين حج نيابتاً از طرف پدر مرحومش باشد؟ آيا در نماز و روزۀ قضا هم مى توان همين نيّت را كرد؟

جواب: عمل واحد را به نحو ترديد نيّت كردن كه اگر چنان است مال فلان و اگر چنان نيست مال فلان اشكال دارد؛ ولى مى توانيد به نيابت فلان فرد احتياطاً بجا آوريد كه اگر فلانى بدهكار نيست ثوابش متعلق به عامل يا بانى باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 336

استطاعت

«سؤال 4» كسانى كه مى توانند آزاد به حج بروند،

آيا واجب است به طور آزاد به حج بروند يا اينكه مى توانند به طور دولتى و با نوبت چند سال بعد مشرف شوند؟

جواب: در صورت استطاعت اگر مى توانند واجب است فوراً به حج بروند.

«سؤال 5» شخصى اسمش پس از چند سال براى حج درآمده ولى فعلًا فقير است،

چه كند؟ و چنانچه تبذير كرده و فقير شده باشد وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر حج قبلًا در ذمّۀ او مستقر نشده و فعلًا هم متمكن نيست مى تواند فيش آن را بفروشد؛ ولى در صورت تبذير بنابر احتياط واجب فيش حج را نفروشد و خودش مشرّف شود.

«سؤال 6» آيا اصولًا فروختن فيش حجِ واجب

كه با قرعه به دست آورده جايز است؟ خريدن آن چطور؟

جواب: در فرض سؤال اگر راه ديگرى براى تشرّف به حج ندارد فروختن آن جايز نيست؛ ولى خريدار اگر نداند بر فروشنده حج واجب است يا نه، براى او اشكال ندارد.

«سؤال 7» شخصى چهار پسر دارد و براى همۀ آنها زن گرفته است

و خرج ساليانۀ خود را نيز دارد و قرض نداشته و درآمدش هم با پسرانش يكجاست و الآن اين پدر و فرزندانش خرج دو نفر را كه به مكه بروند دارا هستند، آيا حج واجب است يا نه؟ و اگر واجب است آيا بر پدر واجب است يا پسر؟

جواب: اگر در مال شريك هستند، هر كدام كه با فرض تقسيم مال مستطيع باشد حج بر او واجب است؛ و اگر هيچ كدام مستطيع

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 337

نباشند بر هيچ يك واجب نيست.

«سؤال 8» پدرى كه بعد از ثبت نام براى حج فوت كرده

و اكنون داراى چند پسر است و اجازۀ حج تنها به يكى از پسران داده مى شود، آيا در چنين موردى استطاعت طريقى براى كدام حاصل مى شود؟

جواب: در مرحلۀ اول حج پدر را اگر مستطيع بوده بايد تأمين كرد؛ و در مرحلۀ بعد براى هر كدام- هر چند با قرعه يا خريدن سهم ديگرى- ممكن باشد، استطاعت حاصل مى شود.

«سؤال 9» شخصى قبلًا حج بر او مستقر نشده

اما در موقع ثبت نام جهت حج تمتع مستطيع بوده و ثبت نام نموده و بعد از نظر مالى محتاج شده و نياز به پول سپرده در بانك پيدا كرده است، آيا مى تواند پول را پس بگيرد يا خير؟ و چنانچه در سال اول يا سالهاى بعد قرعه به نام او اصابت كند آيا فرق دارد يا نه؟

جواب: اگر قبل از تمكن از تشرّف به حج، از استطاعت خارج شده باشد حج بر او واجب نيست؛ واگر مشرّف شود كفايت از حجةالاسلام نمى كند.

«سؤال 10» شخصى كه دارايى او قريب هفتصد و پنجاه هزار تومان

- از اصل ملك و خانه اى كه ارث به او رسيده- به اضافۀ يك باب منزل مسكونى بوده و اكنون از دنيا رفته است و داراى همسر و دو فرزند صغير مى باشد و معاش آنان از همين املاك مذكور تأمين مى شود، آيا شخص متوفّى مستطيع بوده است يا خير؟ و در صورت وجوب حج آيا حج بلدى گرفته شود يا اينكه ميقاتى كفايت مى كند؟

و آيا مى شود مخارج حج از كل تركه پرداخت شود؟

جواب: دارا بودن مبلغ مذكور ملاك نيست و شرايط استطاعت در مناسك «1» مذكور است. واگر استطاعت متوفّى مشكوك باشد و

______________________________

(1)- احكام و مناسك حج، باب اول، فصل دوم.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 338

وصيت به استيجار حج هم نكرده باشد استيجار واجب نيست؛ و اگر استطاعت محرز باشد حج ميقاتى كفايت مى كند و اجرت آن از اصل تركه اخراج مى شود.

«سؤال 11» اگر كسى در ميقات مستطيع شود

و حجةالاسلام بجا آورد كفايت مى كند يا نه؟ و آيا در فرض مسأله رجوع به كفايت شرط مى باشد؟

جواب: بلى مجزى است؛ و رجوع به كفايت به معنايى كه در مسألۀ «50» مناسك ذكر شده است شرط استطاعت مى باشد.

«سؤال 12» در مواردى كه نهاد يا ارگانى فردى را به حج مى فرستد

بدون اينكه ملزم باشد كارى انجام دهد، آيا از موارد حج بذلى است؟ و آيا قبول آن واجب مى باشد؟

جواب: حكم حجِ بذلى را دارد و اگر مانعى در بين نباشد قبول آن واجب مى باشد.

«سؤال 13» اگر كسى كه خودش مستطيع است از ديگرى نايب شود

يا نيّت حج استحبابى نمايد، حج او صحيح است يا باطل؟

جواب: صحيح بودن حج او محل اشكال است.

«سؤال 14» شخصى واجد شرايط حج مى باشد ولى نوه اى دارد كه شرعاً و عرفاً به زن احتياج دارد

و اگر زن نگيرد به حرام مى افتد، در اين صورت كدام مقدم است؟

جواب: اگر ترك اقدام به ازدواج نوه اش بر خلاف شأن او باشد، اقدام به ازدواج مقدم است؛ و در غير اين صورت حج مقدم مى باشد.

«سؤال 15» آيا كسى كه از منافع خمس و زكات گرفته

مستطيع

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 339

مى شود؟ و آيا خمس و زكات جزو تركۀ ميّت است يا نه؟

جواب: مستطيع مى شود و جزو تركۀ او محسوب است.

«سؤال 16» شخصى طبق وصيت پدر كه پول به حساب سازمان حج واريز كرده است

به نيابت از او به مكه آمده در حالى كه خود فرزند نيز استطاعت مالى داشته است، آيا به نيابت پدر حج بجا آورد يا حج خود را انجام دهد؟

جواب: اگر پدر وصيت كرده باشد كه فرزندش حج نيابتى را انجام دهد و فرزند با قطع نظر از فيش حج پدرش متمكن از رفتن نباشد، بايد حج نيابتى را انجام دهد و هر وقت متمكن شود براى خودش انجام دهد؛ و اگر خصوص او را براى حج نيابتى تعيين نكرده باشد بايد براى پدرش نايب بگيرد و با فيش حج پدرش در صورت امكان براى خودش حج بجا آورد.

«سؤال 17» شخصى بجز براى قربانى استطاعت حج را داراست،

آيا حج بر او واجب است؟

جواب: واجب نيست.

«سؤال 18» فردى از جانب شخص متوفّى كه مستطيع بوده ثبت نام مى كند

تا به حج برود و سپس خودش مستطيع مى شود؛ آيا مى تواند خودش با فيش حج ميّت به مكه برود و براى حج ميّت نايب بگيرد؟ در ضمن هزينۀ ثبت نام از اصل مال ميّت بوده است.

جواب: مجرّد استطاعت مالى براى وجوب حج كافى نيست.

در صورتى كه ميّت وصيّت كرده كه آن شخص خاص براى او حج بجا آورد اگر آن شخص از راه ديگرى هرچند خريد فيش يا از راه ديگر (مثلًا از كشور كويت) مى تواند به حج برود مستطيع است و بايد امسال براى خود و سال بعد براى ميّت حج بجا آورد؛ و اگر نمى تواند از راه ديگرى به حج برود مستطيع نيست. و مى تواند با فيش ميّت به حج برود و اگر ميّت وصيت نكرده كه خصوص آن شخص براى او حج بجا آورد آن شخص مى تواند با اجازۀ وصى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 340

ميّت و ورثۀ او با فيش ميّت براى خود به حج برود و ديگرى را از بلد براى ميّت به حج بفرستد.

«سؤال 19» خانمى هستم كه خود و شوهرم هر دو شاغل مى باشيم،

تمام درآمد ما خرج زندگى و امرار معاش مى شود و پس انداز جدايى نيز نداريم. ما وسيلۀ نقليۀ خود را به قصد تبديل به وسيله اى بهتر فروخته ايم و پول آن را به صورت قرض الحسنه در بانك خصوصى گذاشته ايم اما آن بانك ورشكست شده و فعلًا وضعيت پول ما معلوم نيست، اما با فوت پدرم سهم الارثى به من رسيده كه مبلغ آن كفاف حج را مى دهد. و آيا مى توانم اين سهم الارث را به شوهرم داده تا با آن وسيلۀ نقليه خريدارى كند يا بايد حتماً آن را صرف حج نمايم؟ آيا اذن شوهرم لازم است؟

جواب: اگر در

زندگى جمعى با شوهر و خانواده نياز به وسيلۀ سوارى داريد و با خريد وسيلۀ سوارى، ديگر قدرت تأمين مخارج حج را نداريد مستطيع نيستيد، و در صورت استطاعتِ زن اجازۀ شوهر لازم نيست.

«سؤال 20» افرادى كه از قبل مستطيع بوده اند ولى تاكنون به حج نرفته اند و اكنون جهت انجام اعمال حج به تنهايى قادر به انجام

فرائض طواف، سعى، رمى جمرات و وقوف اختيارى نيستند و در همۀ موارد بايد آنان را بر روى چرخ توسط شخص ديگرى حركت داد، تكليف آنان جهت انجام حج چيست؟

جواب: در فرض مذكور بايد به هر نحوى كه ممكن است به حج برود، هر چند به كمك گرفتن از ديگرى؛ مگر اينكه سختى غير قابل تحمل داشته باشد كه بايد براى حج نايب بگيرد.

«سؤال 21» نظر به اينكه مى گويند زن وقتى كه به نكاح شوهرش در آمد

و مهريه به نام او شد واجب الحج مى شود، آيا زن

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 341

بايد مهريۀ خود را فروخته و به سفر حج برود؟ اگر شوهر توانايى پرداخت مهريه را نداشته باشد چه حكمى دارد؟

جواب: استطاعت و واجب الحج شدن به اين است كه انسان به جهت مشرّف شدن به حج دچار هيچ مشكلى در زندگى نشود.

بنابراين با مجرد داشتن و يا طلبكار بودن مهريه از شوهر ممكن است استطاعت حاصل نشود؛ چون ممكن است خود مطالبۀ مهريه از شوهر زندگى زناشويى را دچار مشكل كند و يا وضعيت زن طورى باشد كه مهريه پشتوانۀ زندگى اوست و بايد آن را داشته باشد.

«سؤال 22» اگر زنى نفقه خور كسى نباشد

و از راه كشاورزى و كشت روى زمين تأمين معاش مى كند، در صورتى كه اين زمين را بفروش برساند آيا مستطيع مى شود؟

جواب: اگر راه نفقه او تنها درآمد زمين است و اگر آن را براى حج بفروشد زندگى او فلج مى شود، در اين صورت فروش آن و صرف در حج واجب نيست؛ مگر اينكه زمين زيادتر از نياز او باشد.

«سؤال 23» برخى از خانمها از دارايى خود مقدارى به فرزندان خود هبه مى كنند،

آيا وجوب حج به ذمۀ آنان باقى است؟

و آيا هبۀ مذكور صحيح است؟

جواب: مقدار حج را حق ندارد ببخشد؛ و اگر ببخشد حج بر عهدۀ او باقى است.

«سؤال 24» اينجانب مادرى هستم كه داراى فرزندى مى باشم كه از لحاظ عقلى نقصان ولى هوش خوبى دارد.

شخصى او را براى كارگرى ساده سر كار مى برد. ماهيانه 20 تا 25 روز كار مى كند. روزى 2 هزار تومان پولهاى او را سرمايه گذارى در شركت نور كرده و

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 342

دو ميليون و پانصد هزار تومان خمس آن را كاملًا پرداخت كرده ام.

مخارج زندگى او را خودم مى پردازم. او پنج كلاس را در مدت نُه سال خوانده، نماز مى خواند، روزه مى گيرد، مسجد مى رود، خريد مى كند و پول را مى شناسد، ولى باقيماندۀ پول خريد را نمى داند چقدر پس بگيرد. آيا بر چنين شخصى حج واجب است و اگر واجب نباشد مى تواند به حج برود يا خير؟

جواب: با فرض سؤال اگر مى تواند اعمال حج را با توجه انجام دهد حج او صحيح است؛ اگر مستطيع است بايد به حج برود و اگر نياز به همراه دارد استطاعت او مشروط است به اينكه بتواند كسى را همراه ببرد.

«سؤال 25» خانمى مقدارى پول به ايشان به ارث رسيده است كه اگر آن را مصرف نكند استطاعت مالى براى سفر حج پيدا مى كند؛

آيا واجب است آنها را مصرف نكند تا به حج برود يا مى تواند از آن پول در خريد زيورآلات و يا سفر عتبات عاليات به مصرف برساند؟

جواب: در فرض سؤال اگر داشتن زيورآلات در حدّ شأنش لازم باشد مستطيع نيست.

«سؤال 26» خانمى در سال جارى داراى استطاعت مالى شده اما فرزند شيرخوارى دارد

كه همراه بردن او به سفر حج غيرممكن است؛ قبلًا فرموده بوديد كه در صورت ضرر به رضيعه حج بر ايشان واجب نيست. آيا مراد از عدم وجوب، عدم وجوب فعلى است؟

يعنى امسال مى تواند به حج نرود ولى چون حج بر او مستقر شده اگر مى تواند سال بعد بايد به حج برود؟

جواب: اگر بتواند فرزند را به كسى بسپارد تا حفظش كند بايد به حج برود؛ و اگر ممكن نباشد در سالهاى بعد بايد برود؛ و اگر اصلًا نتواند شخصاً به حج مشرف شود بايد نايب بگيرد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 343

«سؤال 27» پدرى كه ديۀ قتل فرزندش را گرفته،

آيا مستطيع مى شود و بايد حج واجب انجام دهد؟

جواب: از هر راهى كه انسان مال حلال به دست مى آورد اگر مستطيع شود بايد حج واجب انجام دهد.

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

احكام و مناسك حج (منتظرى)؛ ص: 343

نيابت

«سؤال 28» شخصى هنگام ثبت نام حج، ديگرى را براى حج نايب قرار مى دهد

و بعد مثلًا در سال 70 نوبت حج نيابتى مى رسد و اتفاقاً نايب در همان سال خودش مستطيع مى باشد؛ اولًا: نايب كدام يك را بايد انجام دهد، حج استطاعتى يا نيابتى را؟ ثانياً: بر فرض اگر حج استطاعتى را انجام داد چه حكمى دارد؟

جواب: در فرض سؤال بعيد نيست كه حصول استطاعت كاشف از بطلان اجاره باشد و حجى كه براى خودش انجام داده صحيح و كافى از حجةالاسلام باشد؛ و اگر از مستأجر پولى گرفته باشد بايد به او برگرداند و يا با توافق طرفين اجاره را تجديد نمايند. بلى اگر وقت حج نيابتى موسّع باشد و متعيّن نبوده كه در همان سال انجام دهد بايد حج نيابتى را در سالهاى بعد، قبل از پايان وقت تعيين شده انجام دهد.

«سؤال 29» افرادى كه قرائت نمازشان درست نيست

و يا به علت عذرى نمى توانند وقوف اختيارى مشعر را درك كنند اگر بدون دريافت وجه به نيابت ديگرى مُحرم شوند، آيا عملشان براى منوب عنه مجزى است يا نه؟

جواب: محل اشكال است.

«سؤال 30» كسانى كه قرائت آنان صحيح نيست آيا مى توانند در حج و عمرۀ واجب يا مستحب نيابت كنند يا نه؟

آيا اصل احرام

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 344

آنان صحيح نيست يا اينكه محرم شده اند و از احرام خارج نمى شوند؟

جواب: اگر نتوانند صحيح آن را ياد بگيرند اجير شدن آنها در حج واجب صحيح نيست؛ و اگر اجير شوند احرام آنها باطل مى باشد. ولى نيابت تبرّعى در حج مستحب حكم حج خودشان را دارد كه احرام آنها صحيح است؛ ولى نماز طوافها را بايد خودشان بخوانند و بنابر احتياط نايب هم بگيرند.

«سؤال 31» شخصى واجد شرايط نيابت نبوده و در ميقات نيابتاً محرم شده ولى بعد از ورود به مكه

با سعى و تلاش فراوان خود را واجد شرايط نموده، آيا نيابت به نحو مذكور صحيح و مجزى است يا نه؟ مثلًا قرائت او صحيح نبوده و پس از ورود به مكه در ظرف چند روز قرائت خود را تصحيح كرده است.

جواب: با فرض اينكه هر يك از اعمال را قبل از عمل به آن ياد گرفته و تمام اعمال را صحيح انجام داده حج نيابتى او صحيح است.

«سؤال 32» اگر بين دو عمره كمتر از يك ماه فاصله شود

بايد عمرۀ دوم را به قصد رجاء بجا آورد؛ حال چنانچه عمرۀ دوم نيابت باشد نايب مى تواند براى آن اجرت بگيرد يا خير؟ و چنانچه بر منوب عنه انجام عمرۀ مفرده واجب باشد كفايت مى كند يا خير؟

جواب: اگر هر دو براى خودش نباشد فاصله معتبر نيست.

«سؤال 33» كسى كه در سعى يا طواف عمرۀ تمتع يا عمرۀ مفرده نياز به نايب پيدا كرده است،

آيا نايب بايد در حالى كه محرم است نيابت كند يا خير؟ و آيا بايد با احرام طواف را بجا آورد يا نه؟

جواب: ظاهراً احرام شرط نيست و در لباس مخيط نيز جايز است.

«سؤال 34» افرادى با اينكه قرائتشان درست نيست

و كلمات

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 345

نماز را نمى توانند درست بگويند در حج نايب مى شوند و اعمال را براى منوب عنه انجام مى دهند، بعد متوجه مى شوند كه نمى توانسته اند نايب شوند؛ اين افراد چگونه از احرام خارج مى شوند و براى حج چه وظيفه اى دارند؟

جواب: در فرض سؤال نيابت او باطل است و بايد براى منوب عنه كسى را كه مى تواند حج صحيح انجام دهد استيجار نمايند؛ و خود او بنابر احتياط براى نماز طواف نايب هم بگيرد و سپس طواف نساء و نماز آن را انجام دهد و بعد از آن براى نماز آن نايب نيز بگيرد تا از احرام خارج شود.

«سؤال 35» آيا شخص زنده در موردى كه مى تواند نايب بگيرد

بايد از بلد نايب بگيرد يا از ميقات؟ واگر ديگرى براى او نايب بگيرد كفايت مى كند يا خير؟

جواب: ظاهراً حج ميقاتى كفايت مى كند. و ديگرى اگر در نايب گرفتن وكالت داشته باشد كفايت مى كند؛ ولى نايب گرفتن فضولى كافى نيست.

«سؤال 36» آيا عمرۀ مفرده يا طواف مستحبى را مى توان به نيابت چند نفر انجام داد؟

در اعمال آن از جمله طواف نساء نيّت همه بايد بشود يا نيّت بعضى كافى است؟

جواب: مانعى ندارد و طواف نساء را هم بايد به نيابت همه انجام دهد؛ ولى اگر به طور اجمال به نيّت طواف نساءِ همان عمره اى كه انجام داده بجا آورد كافى است.

«سؤال 37» كسى را كه روز عيد قربان قبل از حلق دستگير كرده اند

و به ايران فرستاده اند، آيا رفقاى او مى توانند از او نيابت كنند و بقيۀ اعمال را انجام دهند يا خير؟ و چگونه از احرام خارج مى شود؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 346

جواب: اگر خودش نمى تواند برگردد در هر جايى كه هست حلق كند و بنابر احتياط در صورت امكان موى حلق شده را به منىٰ بفرستد و براى بقيۀ اعمال نايب بگيرد؛ و اگر رمى و قربانى را انجام نداده باشد بعد از آنكه نايب آنها را انجام داد حلق كند.

«سؤال 38» افرادى كه هر سال به حج مى روند

- از قبيل خدمۀ كاروانها- و در محل خود از كسى نيابت قبول مى كنند ولى در ميقات بر اثر اشتغال زياد از نيابت غافل و محرم مى شوند و بعد كه متوجه شدند دوباره نيّت نيابت مى كنند، آيا حج نيابتى آنان درست است يا حج براى خودشان حساب مى شود؟

جواب: صحت حج مذكور مشكل است.

«سؤال 39» اگر كسى كه نيابت از ديگرى گرفته و به حج آمده از بعضى اعمال معذور باشد،

آيا مى تواند در اين اعمال نايب بگيرد؟

و آيا مى تواند پول نيابت را به ديگرى بدهد كه اصل حج را بجا آورد؟ و اگر اجازه از منوب عنه لازم است چنانچه بدون اجازه نيابت را به ديگرى واگذار كند و او عمل را انجام دهد، حج از طرف منوب عنه واقع مى شود يا نه؟

جواب: حق ندارد؛ و اگر بدون اجازۀ مستأجر نايب بگيرد و نايب تمام اعمال عمره و حج را به نيابت منوب عنه اجير اول انجام دهد، وقوع آن براى منوب عنه اگر زنده باشد خالى از اشكال نيست؛ زيرا عمل بايد منتسب به او باشد؛ و اجير اول اجرت را ضامن است.

«سؤال 40» بعضى خدمۀ كاروانها كه به نيابت به حج آمده اند ناچارند نيمۀ شب از مشعر براى انجام كارهاى لازم به منىٰ بروند؛

آيا اجير شدن و نيابت اين گونه افراد صحيح مى باشد؟ اگر قبل از استخدام اجير شده باشند چطور؟

جواب: مجزى نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 347

«سؤال 41» نايبى در احرام عمرۀ تمتع بعد از اينكه وارد مكه شد شك مى كند

كه نيّت نيابت كرده يا نه، آيا بايد به ميقات برگردد و مجدداً به نيابت محرم شود يا اصلًا حج براى خودش حساب مى شود و ديگر نمى تواند نايب باشد؟

جواب: اگر به عنوان نيابت رفته بوده و ارتكاز ذهنى او نيابت بوده به شك خود اعتنا نكند. ولى اگر به طور كلى غافل بوده بايد به ميقات برگردد.

«سؤال 42» كسى كه براى خودش سالها پيش حج بجا آورده

ولى بدون توقف در مشعر به منىٰ رفته و در خارج منىٰ سر تراشيده و به دست غير شيعه قربانى كرده است، آيا مى تواند براى ديگرى نايب شود يا نه؟

جواب: نمى تواند، و بنابر احتياط واجب بايد براى خودش حج را بجا آورد.

«سؤال 43» شخص مستطيعى پيش از آنكه اسمش درآيد فوت كرده

ولى پسرش را نايب خود نموده بوده و پسر با اينكه خود مستطيع بوده در اسم نويسى مسامحه كرده است؛ اكنون پسر به مدينه آمده و مى خواهد از طرف پدر محرم شود، تكليف او چيست؟

جواب: در فرض سؤال براى پدرش نايب بگيرد و خودش حج خود را انجام دهد.

«سؤال 44» شخص اجيرِ حج بلدى از قم شده

و خودش ساكن اراك است، بعد از اجير شدن به همين قصد پس از چند روزى غافل شده و براى انجام كار ديگرى به قم و بعد از آن به تهران رفته كه عازم مكه شود؛ آيا همان نيّت قبلى براى حركت از قم كافى است يا بايد برگردد به قم؟ و بر فرض خروج از ايران چه حكمى دارد؟

جواب: اگر رفتن از قم به تهران هر چند به نحو ارتكاز براى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 348

اين بوده كه به تهران برود و از آنجا جهت انجام حج نيابتى حركت كند كافى است.

«سؤال 45» نايب چند ماه قبل از حج به بلد منوب عنه مى رود و به عنوان نيابت حج حركت مى كند

و به وطن خودش يا محل ديگرى مى رود و در ماه ذى الحجّه كه عازم مى شود ديگر به بلد منوب عنه نمى رود؛ در اين صورت آيا كفايت مى كند يا نه؟

جواب: اگر به قصد نيابت از بلد منوب عنه حركت كند كفايت مى كند.

«سؤال 46» آيا شرط ايمانِ نايب كه در نيابت در ذبح شرط است

در ساير اعمالى كه نيابت در آنها جايز است- مثل رمى و طواف- نيز شرط مى باشد؟

جواب: اشتراط ايمان در ذابح مبنى بر احتياط وجوبى است؛ ولى در بقيۀ اعمال بنابر اقوىٰ مى باشد.

«سؤال 47» شخصى تمام اختيارات اموال پدرش را دارد و چون پدر نمى تواند خودش حج را بجا آورد،

پسر بدون اطلاع پدر براى او نايب گرفته و خودش نيز براى حج خود مشرّف شده است؛ آيا حج اجير و نايب بدون اطلاع پدر مجزى است؟ هرگاه پسر در مدينه تصميم بگيرد از مال خودش هزينۀ حج پدر را بپردازد آيا رفع اشكال مى شود؟

جواب: مجزى نيست. و تصميم مذكور رفع اشكال نمى كند؛ و آنچه رفع اشكال مى كند آن است كه به هر وسيله قبل از احرام، نايب از منوب عنه وكالت بگيرد.

«سؤال 48» شخصى پس از آنكه به مدينه مشرّف شده جنون پيدا كرده است؛

با توجه به اينكه سابقاً حج بر او مستقر شده است آيا مى شود براى او نايب گرفت يا خير؟ و اگرنشود تبرّع حج از او چه صورت دارد؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 349

جواب: استيجار با مال او جايز نيست و كفايت حج تبرّعى نيز مشكل است؛ بلكه اگر تا آخر عمرش افاقه حاصل نكند بايد بعد از فوتش از تركۀ او استيجار شود.

«سؤال 49» شخصى كه به عنوان نيابت در مسجد شجره محرم شده

و به مكه آمده در مكه مى فهمد كه خودش مستطيع بوده، آيا بايد اعمال عمره را به قصد خود بجا آورد يا به قصد نيابت؟ واگر بايد به قصد خودش بجا آورد، نسبت به حج نيابتى چه وظيفه اى دارد و آيا مى تواند براى آن نايب بگيرد؟

جواب: نيابت مستطيع صحيح نيست و در فرض سؤال بايد به ميقات برگردد و براى خودش محرم شود؛ و اگر نتواند به ميقات برگردد بايد از خارج حرم محرم شود و عمره و سپس حج خود را انجام دهد و پولى كه براى نيابت گرفته است برگرداند.

«سؤال 50» هر گاه كسى به طورى مريض شود كه پس از احرام عمره قادر به انجام اعمال نباشد،

آيا كسى كه براى عمرۀ تمتع مستحبى محرم شده و عمره را انجام داده است مى تواند در حج نايب او شود يا خير؟

جواب: بايد طبق احكام محصور «1» عمل كند؛ و مورد سؤال از موارد استنابه نيست.

«سؤال 51» كسى كه يك بار به عنوان خدمه حج بجا آورده

و بار ديگر نيز به همين عنوان عازم حج است، آيا مى تواند به نيابت از پدر يا مادر كه فوت كرده اند حج نمايد؟ و آيا حج از ذمّۀ آنها ساقط مى شود؟

جواب: اگر قادر بر انجام اعمال اختيارى باشد مانعى ندارد و از منوب عنه كفايت مى كند.

______________________________

(1)- احكام محصور در مناسك حج، مسألۀ «702» به بعد بيان شده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 350

«سؤال 52» كسانى كه مجاز هستند در شب عيد قربان بعد از درك اضطرارى مشعر به منىٰ بروند،

آيا همۀ آنان از ذوى الأعذار مى باشند كه نيابت آنان هر چند به صورت تبرّعى مورد اشكال است يا آنكه نسبت به بعضى استثناء شده است؟

جواب: نيابت زنها در فرض سؤال مانعى ندارد.

«سؤال 53» كسى كه نايب بوده و عمرۀ تمتع را انجام داده

و بعد ناچار شده است كه به ايران بازگردد، آيا مى تواند بقيۀ اعمال را به ديگرى واگذار نمايد كه حج تمتع را انجام دهد؟

جواب: نمى تواند.

«سؤال 54» شخصى براى حج از ميّتى نيابت كرده

و در وقت عقد اجاره براى انجام مناسك هيچ عذرى نداشته است ولى چند سال بعد از انجام حج متوجه شده كه در وقوف مشعرالحرام با زنها و مريضها به عنوان راهنما وقوف اضطرارى كرده و به منىٰ رفته است و غافل بوده كه نايب بايد وقوف اختيارى بكند؛ وظيفۀ چنين شخصى چيست؟

جواب: كفايت حج در فرض سؤال از منوب عنه مشكل است.

بنابراين اگر اجاره اختصاص به همان سال داشته بنابر احتياط واجب نايب پولى را كه گرفته برگرداند تا براى ميّت مجدداً نايب بگيرند؛ و اگر وقت اجاره باقى باشد نايب حج را اعاده كند.

«سؤال 55» نايبى كه در وقت نايب شدن از معذورين نبوده

و بعداً قبل از احرام يا بعد از آن جزو معذورين شده و به وظايف خود عمل كرده است، آيا نيابت او صحيح است؟

جواب: مشكل است.

«سؤال 56» اگر هنگام نيابت، نايب و منوب عنه بدانند كه نايب جزو معذورين است

و با اين حال نايب شود، آيا اجرت نيابت براى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 351

نايب حلال است؟ و آيا حج نيابتى او صحيح است و از حجةالاسلام يا غير آن كفايت مى كند؟

جواب: در فرض سؤال اگر حج بر منوب عنه واجب نباشد اشكال ندارد؛ ولى اگر واجب باشد اشكال دارد.

«سؤال 57» كسى كه نماز او صحيح نيست و براى حج به نيابت آمده و محرم شده است،

حكم نيابت و احرام او به چه صورت است؟

جواب: نيابت او مشكل است؛ و احتياط در اين است كه با بجا آوردن عمرۀ مفرده از احرام خارج شود و پولى را كه براى نيابت گرفته برگرداند.

«سؤال 58» پدرى وصيت مى كند كه پسر بزرگتر به نيابت از او حج بجا آورد

و از طرفى پسر بزرگتر به وسيلۀ ارث پدر مستطيع شده است اما تاكنون نتوانسته است سهم خودش را به پول مبدل نمايد؛ آيا در اين حال مى تواند به جاى پدر حج بجا آورد يا خير؟

جواب: اگر بتواند به هر شكلى حج خود را انجام دهد بايد حج خود را بجا آورد؛ و اگر نتواند حج نيابتى مانعى ندارد.

«سؤال 59» آيا جايز است در طواف عمرۀ تمتع يا طواف حج،

نايب طواف را در غير موسم حج بجا آورد؟

جواب: محل اشكال است.

«سؤال 60» وظيفۀ كسى كه قدرت بر شنوايى و تكلم صحيح نداشته

و زبان او لكنت دارد چيست؟ آيا ديگرى مى تواند تلبيه را برايش بگويد يا خودش بايد با اشاره بگويد، و يا ديگرى بايد حج نيابتى از طرف او انجام دهد؟

جواب: به هر نحوى كه مى تواند خودش بگويد؛ و بهتر است كه علاوه بر خودش ديگرى را نيز نايب بگيرد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 352

«سؤال 61» نايبى در حج تمتع، عمرۀ تمتع را به نيابت از منوب عنه انجام داده

و از احرام عمره خارج شده است. در اين حال منوب عنه به او خبر مى دهد كه من از استنابۀ حج منصرف شدم و به هر جهت تمكّن اداى اجرت حج را ندارم و لذا خود را به زحمت نينداز؛ تكليف نايب چيست؟

جواب: در فرض مذكور، نايب بايد حج تمتع را به پايان برساند و استنابه حتى اگر به نحو جعاله و درخواست عمل در قبال اجرت باشد، لازم و غير قابل فسخ است و نايب بايد عمل را تمام نمايد و موجر و جاعل نيز اجرت را بدهكار است.

«سؤال 62» اگر پدر وصيت كند كه فرزند ارشد براى او حج تمتع بجا آورد

و دارايى وى هم به اندازۀ هزينۀ سفر است اما پسر ارشد هزينۀ بعد از سفر را ندارد، آيا حج بر فرزند ارشد واجب مى شود؟

جواب: در فرض سؤال بايد براى پدر حج انجام شود و مخارج آن از اصل تركه برداشته شود؛ چه براى ورثه چيزى باقى بماند يا نماند. و اگر پسر بزرگتر خود مستطيع باشد اول بايد براى خودش به حج برود و براى حج پدر، ديگرى را نايب بگيرد.

«سؤال 63» نايبى به حج رفته و پس از محرم شدن و يا بعد از ورود به حرم در اثر تصادف و امثال آن به جراحت يا اغماء مبتلا شده است،

وى را به مكه منتقل كرده و تا بعد از اعمال حاجيان در آنجا بسترى است، حكم نيابتش چگونه است؟ آيا اين فرد مجروح مى تواند نايبى بگيرد تا طواف و سعى و نماز او را انجام دهد و سپس خود احرام حج ببندد و مانند ذوى الاعذار عمل كند. و اگر با حالت اغماء به ايران برگردد (بدون اينكه حج را تكميل كند) و قبل از

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 353

رسيدن به وطن فوت كند آيا نيابتش صحيح است و آيا اجرت را طلبكار است؟

جواب: نايب اگر بعد از احرام و ورود به حرم در حرم بميرد نيابتش صحيح است؛ در غير اين صورت محل اشكال است و نسبت به اجرت مصالحه كنند.

«سؤال 64» آيا يك نفر مى تواند از جانب دو نفر عمرۀ مفرده بجا آورد؟

جواب: در حج مستحبى و عمرۀ مستحبى نيابت يك نفر از چند نفر مانعى ندارد؛ ولى بهتر است به عنوان اهداء ثواب باشد، بدين معنا كه حج يا عمره را مباشرتاً بجا آورد و ثواب آن را به چند نفر هديه كند.

«سؤال 65» اگر نايب طواف نساء را بجا نياورد

آيا فقط زن بر او حرام است يا ذمه اش نيز حتى پس از مرگ مشغول است كه بايد قضاى طواف برايش به جا آورده شود؟

جواب: ظاهراً ذمّۀ منوب عنه و نايب هر دو مشغول است و بايد نايب، حتى عملى را كه بر عهدۀ او بوده است به نيابت از منوب عنه انجام دهد.

«سؤال 66» شخصى به تصور اين كه عمرۀ مفرده طواف نساء ندارد هر شب به نيابت از اموات و يا سفارش كنندگان از تنعيم محرم مى شده

و بدون انجام طواف نساء از احرام خارج مى شده است، وى در آخرين عمره متوجه اشتباه خود مى شود و آن عمره را با طواف نساء به پايان مى رساند، آيا اعمال او صحيح است؟

جواب: بنابر احتياط واجب بايد براى هر عمرۀ مفرده يك طواف نساء جداگانه انجام دهد؛ و تا تمام طوافهاى نساء را انجام نداده است مرد از زن و زن از مرد اجتناب كنند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 354

«سؤال 67» در ايام حج زنان و افرادى كه وظيفۀ آنان وقوف اضطرارى است

آيا براى رمى روز يازدهم و دوازدهم مى توانند نائب بگيرند؟ و در صورت صحت آيا حضور منوب عنه در محل رمى جمرات ضرورتى دارد؟

جواب: زنها و افرادى كه وقوف اضطرارى داشته اند اگر شبانه از مشعر كوچ كنند در همان شب مى توانند رمى جمرۀ روز عيد را انجام دهند. ولى رمى جمرۀ روز يازدهم و دوازدهم را مثل بقيۀ حجاج بايد روز انجام دهند؛ مگر اينكه در روز به علت بيمارى و سالخوردگى و مانند آن نتوانند، كه در اين صورت شبِ قبل، آن را انجام مى دهند؛ و اگر نه شب قبل و نه روز نتوانند رمى كنند، شب بعد رمى را انجام مى دهند.

ولى اگر به نحوى بيمار باشند كه اصلًا نتوانند رمى را انجام دهند و اميد بهبودى هم ندارند بايد در همان روز نايب بگيرند و خود آنان نيز در صورت امكان و عدم مشقت هنگام رمى نايب حضور پيدا كنند.

«سؤال 68» شخصى در ايران نيابت حج از ديگرى را قبول كرده است. ا

ما در هنگام نيّت در ميقات نمى داند كه حج منوب عنه حج واجب است يا حج مستحبى؟ در اين صورت نايب بايد چگونه نيّت كند؟

جواب: قصد نيابت كافى است و نيّت وجه- يعنى وجوب يا استحباب- لازم نيست.

«سؤال 69» اينجانب قصد دارم به جاى مرحوم پدرم به سفر عمره مشرف شوم؛

آيا بايد بر طبق مرجع تقليد مرحوم پدرم عمل نمايم يا بر طبق فتواى مرجع تقليد خودم؟

جواب: بايد طبق نظر مرجع خودتان عمل نماييد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 355

ميقات

«سؤال 70» در طائف سه ميقات وجود دارد و ما احتياط مى كنيم و در هر سه محل احرام را تجديد مى نماييم.

آيا احرام ما درست است؟

جواب: ميقات اهل طائف بنابر روايات مستفيضه «1» كه مورد فتواى فقها نيز مى باشد، «قرن المنازل» است. و در كتاب معجم البلدان به نقل از مهلّبى آمده: « (قرن) محلى است كه بين آن و مكه پنجاه و يك ميل، و بين آن و طائف سى و شش ميل فاصله مى باشد».

و اگر آن محل در زمان ما دقيقاً شناخته نشد همان شهرت بين اهل محل كفايت مى كند. و اگر بين اهل محل اختلاف نظر ديده شد، احتياطاً احرام را در مكانهاى مورد اختلاف تجديد نمايند.

«سؤال 71» احرام از أدنى الحل كه ميقات عمرۀ مفرده است آيا بايد از اولين نقطۀ حلّ

كه متصل به حرم است انجام شود، يا تا فاصلۀ هرچند يك كيلومتر قبل از حرم كافى است، و يا ميزان أدنى الحل عرفى است؟

جواب: ميقات عمرۀ مفرده براى كسى كه در مكّه است، اولين منطقه قبل از حرم است و بهتر است از جعرانه، حديبيه و يا تنعيم باشد.

«سؤال 72» كسى كه از طريق عراق به مكه مى رود

و بايد در وادى عقيق محرم شود، آيا در اين وادى طولانى نقطۀ خاصى به نظر حضرتعالى ميقات است يا به نظر اهل منطقه بايد عمل شود؟ لازم به ذكر است خود اهل محل هم مختلف جواب مى دهند. اين وادى كه اولش به عنوان مسلخ و قسمت وسط آن غمره و قسمت سوم آن

______________________________

(1)- به روايتى كه راويان آن متجاوز از سه نفر باشند اما به حد تواتر كه موجب يقين مى شود نرسد، روايت مستفيض گفته مى شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 356

ذات عرق است بين خود اهل محل مورد گفتگو است و قسمت خاصّى را تعيين نمى كنند.

جواب: در وادى عقيق، افضل احرام از مسلخ است و پس از آن احرام از غمره؛ و بنابر احتياط تا ذات عرق تأخير نيندازد مگر در حال ضرورت يا تقيه. و اين محلها اگر با رجوع به اهل محل يا اهل خبره معلوم نشد بايد احتياط رعايت شود يعنى يا با نذر قبل از ميقات، با رعايت شرايط، محرم شود و يا با تكرار نيّت و تلبيه در نقاط محتمل، اطمينان به احرام در ميقات حاصل شود.

«سؤال 73» احرام از محاذات ميقات در فضا را كافى مى دانيد

يا نه؟

جواب: دليل محاذات اطلاق ندارد و فحوىٰ و ملاك قطعى هم در بين نيست؛ بنابراين كفايت آن مشكل است و احتياط اين است كه از يكى از ميقاتها محرم شوند. بلكه اصل احرام از محاذىِ ميقات محل اشكال است؛ زيرا مدرك محاذات روايت صحيحۀ «عبداللّه بن سنان» است كه علاوه بر اختلاف نسخه، در كتب قدما به مضمون آن فتوىٰ داده نشده و احتمال اختصاص به مدينۀ منوّره نيز در آن هست.

«سؤال 74» در حجةالوداع تعداد 70 يا 114 هزار نفر همراه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم محرم شدند.

با عنايت به اينكه در آن زمان زير سايۀ درخت محرم شدند، در آن محل مسجدى نبوده؛ آيا افراد بايد حتماً داخل مسجد محرم شوند يا در محل ذوالحليفه همانند 70 يا 114 هزار نفر زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كفايت مى كند؟

جواب: مطابق بعضى از روايات معتبره، حضرت امام صادق عليه السلام ذوالحليفه را كه ميقات اهل مدينه است، به مسجد شجره تفسير فرموده است؛ لذا احتياطاً بايد از مسجد شجره كه ظاهراً در

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 357

محل احرام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بنا شده است، احرام بسته شود. و در حجةالوداع گرچه تعداد حجاج بسيار زياد بوده است ولى همراهى اين تعداد با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از مدينه بسيار بعيد به نظر مى رسد. در تفسير عياشى در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه پيامبر با پنج هزار نفر از مدينه براى حج خارج شده اند. «1»

«سؤال 75» زمانى كه هواپيما قصد فرود در فرودگاه جده دارد

وقتى كه به فرودگاه نزديك مى شود ارتفاع را در اين فواصل به حدى كم مى كنند كه چراغهاى مواقيت، بلكه ساختمان آن هم با چشم معمولى به وضوح ديده مى شود؛ و اين مسأله بسيار محل ابتلاء مى باشد و فقهاى مذاهب ديگر از معاصرين، به آن توجه كرده، ولى متأسفانه در مباحث فقهى علماى شيعه خصوصاً معاصرين كه مرجع آن هستند توجهى نشده است. لذا بنابر تحقيقى كه بنده كرده و مدارك آن نيز موجود است، در زمان فعلى هواپيماهاى وارد بر منطقۀ مواقيت و حرم از بلادى كه ميقاتشان ذات عرق است دقيقاً از محاذى ميقات ذات عرق، آن

هم در حدّى پايين كه مسجد ميقات را حتى در شب هم مى توانند رؤيت كنند عبور كرده و در مطار جدّه فرود مى آيند؛ و طبق دستور مسئولين مربوطه مدتى قبل از رسيدن به ميقات اعلام مى شود تا زائران آمادۀ احرام شوند و وقتى كه به محاذى ميقات رسيدند محرم مى شوند؛ آيا چنين احرامى صحيح است؟

جواب: در مقدمه يادآور مى شوم: در باب حج، ظاهر الفاظ كعبه، مسجدالحرام، حرم و مواقيت خمسه، مكانهاى خاصّ زمينى است. فقط در خصوص كعبه، دليل داريم كه از اعماق زمين تا عمق آسمان به حكم كعبه است، و در بقيۀ مكانها اين امر ثابت نيست. بر حسب روايات عامّه و خاصّه، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مواقيت خمسه را

______________________________

(1)- تفسير عياشى، ج 1، ص 332.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 358

براى احرام معيّن كرده اند: ذوالحليفة (شجره)، جحفه، عقيق (ذات عرق)، قرن المنازل و يلملم.

علماى اهل سنت با اين كه در اخبارشان راجع به محاذات مواقيت نامى برده نشده، نوعاً گفته اند: «و كل ميقات محاذيه بمنزلته» يعنى هر ميقاتى محاذى آن هم به منزلۀ ميقات است، ولى قدماى از علماى شيعه از محاذات نامى نبرده اند. با اين كه صحيحه اى از عبداللّه بن سنان در اين زمينه وجود دارد كه مربوط است به محاذات مسجد شجره با قيود خاصّى كه در روايت ذكر شده «1». برخى از فقهاى متأخر الغاء خصوصيت كرده و محاذات مواقيت را مطلقاً كافى دانسته اند، برخى آن را فقط در مورد مدينه با قيود خاصّ مذكور در صحيحه پذيرفته و گفته اند: اصل عدم كفايت محاذات است مگر در جايى كه دليلى وجود داشته باشد.

اينجانب در حاشيۀ عروه كه هنوز چاپ نشده چيزى نوشته ام كه ترجمۀ آن چنين است: «تعميم، يعنى جريان جواز احرام در محاذات ميقات را به غير مدينه، مشكل است؛ زيرا احتمال دارد اين حكم مخصوص به مورد صحيحۀ عبداللّه بن سنان باشد، يعنى كسى كه يك ماه مجاور مدينه بوده و قصد انجام حج كرده است، و شايد براى مدينه خصوصيتى باشد؛ بلكه حتى مى توان گفت چنين حكمى در مورد صحيحه نيز خالى از اشكال نيست، زيرا چنين فتوايى در كتب قدماى اصحاب، همچون مقنعه، نهاية، مقنع، هداية، كافى و مهذّب كه وضع آنها براى نقل مسائل منصوصۀ منقوله از ائمه عليهم السلام است ديده نمى شود. بنابراين، احتياط آن است كه شخص حاجّ براى احرام به يكى از مواقيت پنجگانه برود، زيرا ظاهر روايات دالّ بر اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مواقيت را مشخص فرمودند، اين است كه

______________________________

(1)- وسائل الشيعة، كتاب حج، باب 7 از ابواب المواقيت.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 359

احرام از اين مواقيت متعين مى باشد، و اين كه حج و عمره بدون چنين احرامى تمام نيست، و نيز اين كه سزاوار نيست كسى از آن ها اعراض نمايد.»

پس از اين مقدمۀ مختصر معروض مى دارد، در مواقيت خاصّه يك مقدار خاصّ از فضا عرفاً تابع مكان است. مثلًا اگر كسى كه در جحفه است در روى اتومبيل هم محرم شود مى گويند در جحفه محرم شده، ولى اگر در هواپيما بالاى جحفه است محرم شد نمى گويند: در جحفه محرم شده بلكه مى گويند: محاذى جحفه محرم شد؛ پس كسانى كه محاذات را مطلقاً كافى مى دانند بايد بگويند كافى است؛

ولى كسانى كه در كفايت محاذات اشكال دارند، در اين جا هم طبعاً اشكال دارند. و بالاخره با تعيين مكانهاى پنج گانه توسط پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم، اكتفاء به محاذات زمينى، هوايى و دريايى محل اشكال است.

«سؤال 76» جنابعالى در جوابيۀ قبلى مرقوم داشته ايد:

«ولى اگر در هواپيمابالاى جحفه محرم شد نمى گويند: در جحفه محرم شد.»

منبع دقيق اين" مى گويند" كجاست؟ و چگونه قابل تحقيق و تحصيل مى باشد؟ آيا هر كس مطابق مذاق فقهى مى تواند مدعى آن شود؟

شايد كلام جنابعالى بر عكس عرف مسلمين باشد، زيرا معمولًا مى گويند: در فضاى جحفه محرم شده است، و تعبير جنابعالى به محاذى يك تعبير عرفى نيست، بلكه صرفاً اصطلاح و تعبير مدرسه اى است. و تعبير به فضاى جحفه علاوه بر علماى اهل سنت در كلمات بعضى از فقهاى شيعه نيز ديده مى شود.

جواب: همان گونه كه قبلًا يادآور شدم الفاظ مسجدالحرام، حرم، جحفه و امثال اينها منصرف به مكانهاى مخصوص زمينى است. و در حديث نبوى صلى الله عليه و آله و سلم «جحفه» را ميقات قرار داده نه فضاى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 360

جحفه را، ما مكلف به احرام در جحفه هستيم و بايد احرام در جحفه صدق كند. و منظور از «مى گويند» عرف مردم است، منتها فضا تا يك مقدار، عرفاً تابع مكان است، ولى صدق اين معنا در هواپيما محل اشكال است، و عرف مردم به آن فضا جحفه نمى گويند، بلكه مى گويند: فضاى بالاى جحفه يا محاذى جحفه.

«سؤال 77» ايرانيان مقيم جدّه مانند اعضاى سفارت و كاركنان هواپيمايى هر ماه عمره بجا مى آورند؛

آيا مى توانند از جدّه با نذر يا از أدنى الحلّ (نزديكترين ميقات به مكه) محرم شوند يا بايد حتماً به مواقيت پنجگانه بروند، هر چند مشقت داشته باشد؟

جواب: صحت نذر در فرض سؤال مشكل است، و أدنى الحلّ مربوط به كسانى است كه از مكۀ مكرّمه قصد عمره داشته باشند؛ بنابراين احوط براى آنها احرام از يكى از مواقيت پنجگانه است.

احرام

«سؤال 78» نظر به اينكه مسجد شجره را بزرگ كرده اند،

آيا احرام از تمام قسمتهاى مسجد مجزى است يا بايد از محل قديم محرم شوند؟ و اگر شناخت محل مسجد قديم امكان نداشته و يا رفتن به آن محل براى برخى از حجاج مانند بانوان امكان نداشته باشد وظيفه چيست؟

جواب: با عدم تعيّن جاى مسجد سابق، كافى و مجزى بودن احرام از هر جاى مسجد فعلى بعيد نيست؛ ولى خوب است با نذر از مدينه محرم شود.

«سؤال 79» اگر فردى هنگام احرام عاقل بوده و سپس به علت گرمى هوا ديوانه شود وظيفۀ همراهان او چيست؟

و آيا اعمالى را كه با كمك همراهان انجام مى دهد از حج واجب اين شخص كفايت مى كند؟

جواب: هر وقت افاقه حاصل كند و به حال عقل برگردد بايد به

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 361

وظيفه اى كه بعد از افاقه دارد عمل كند و همراهان او نسبت به اعمال حج او وظيفه اى ندارند.

«سؤال 80» اگر شخصى عالم به غصبيت لباس احرام بوده

ولى در وقت احرام و مناسك فراموش كرده باشد، حجش چه صورتى دارد و وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر خود او غاصب نبوده يا اينكه بعد از توبه و بناى ردّ آن به صاحبش فراموش كرده باشد اشكال ندارد؛ و گرنه اشكال دارد.

«سؤال 81» در صورتى كه عالم به غصبيت لباس احرام نبوده

و پس از انجام مناسك متوجه شده باشد وظيفه اش چيست؟

جواب: اعمال او صحيح است و بايد در ردّ آن به صاحبش مسامحه نكند؛ و اگر نقصى بر آن وارد شده يا اينكه اجاره بها داشته باشد آنها را نيز جبران نمايد.

«سؤال 82» در مناسك مرقوم فرموده ايد كه: «اگر احرام براى حج از مكۀ قديم ميسور نباشد از جاهاى ديگر جايز است.»

آيا حوالى قبرستان ابوطالب عليه السلام جزو مكۀ قديم به حساب مى آيد يا خير؟ و حدود مكۀ قديم كجاست؟

جواب: منظور از «مكۀ قديم» آن قسمتهايى است كه در صدر اسلام جزو شهر مكه بوده است؛ و ظاهراً حوالى «مسجد جن» جزو مكۀ قديم مى باشد. و اگر تعيين حدود آن ممكن نباشد حتى المقدور احتياط شود.

«سؤال 83» قسمت مسقّفى كه در منىٰ زده شده است در اصل به عنوان «طريق المشاة» مى باشد

و اكنون محل استراحت حجاج گرديده و در كنار آن نيز مغازه هاى فراوانى وجود دارد؛ البته قسمت كوچكى از آن نيز جهت رفت و آمد افرادى كه جهت رمى عازم جمرات مى شوند اختصاص داده شده است. با اين خصوصيات آيا

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 362

محل مذكور حكم چادر و يا بازار را دارد؟ و براى مُحرم عبور از آن جايز است يا نه؟

جواب: جواز عبور از آن طريق براى مُحرم بعيد نيست؛ اگر چه در غير حال ناچارى احوط ترك است.

«سؤال 84» بعد از اتمام حج تمتع اگر شخص از مكه خارج شود

و بخواهد مراجعت كند، آيا لازم است محرم شود يا خير؟

جواب: اگر در ماه ذيحجّه مراجعت كند واجب نيست؛ و اگر بعد از آن مراجعت كند واجب است.

«سؤال 85» هر گاه جنب يا حائض از روى عمد و عصيان وارد مسجد شجره شود

و براى احرام توقف نمايد و مانند ديگران محرم شود، آيا احرامش درست است؟

جواب: اگر قصد قربت متمشى شود، ظاهراً درست است.

«سؤال 86» شخصى با احرام عمرۀ تمتع وارد مكه شده

و بعد از اعمال عمره براى حج إفراد محرم شده است، آيا حج او صحيح است؟

جواب: صحيح نيست و بايد حج تمتع انجام دهد.

«سؤال 87» شخصى در حرم براى حج إفراد محرم شده

و بعضى از اعمال را انجام داده است، وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر نمى توانسته به ميقات يا به خارج حرم برود اشكال ندارد.

«سؤال 88» اخيراً تونلهايى از اطراف مسجدالحرام به محله هاى مختلف مكۀ مكرّمه كه محل سكونت حجاج مى باشد

و نيز تونلهايى به طرف منىٰ احداث شده است، آيا عبور از آنها در حال احرام حكم منزل را دارد و يا موجب كفاره مى باشد؟

جواب: طبق نظر اخير اينجانب، جواز عبور از آنها براى محرم بعيد نيست و كفاره ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 363

«سؤال 89» كسى كه بعد از عمرۀ تمتع ديوانه شده

آيا لازم است كه او را براى حج محرم كنند؟

جواب: لازم نيست.

«سؤال 90» دخترى در كودكى يا اوايل بلوغ جنب شده و تاكنون ازدواج نكرده است

و چون نمى دانسته به واسطۀ فعلى كه انجام شده جنب گرديده غسل جنابت را تا حال انجام نداده، هر چند غسل حيض و جمعه كرده است؛ با اين حال حج نيز رفته است. اولًا:

آيا نماز و روزه و كليۀ عبادتهايى كه بعد از بلوغ تا كنون انجام داده صحيح است؟ ثانياً: آيا هنوز مُحرم است و جميع محرمات كه بر محرم حرام است بر او حرام مى باشد؟ ثالثاً: با فرض محرم نبودن و فقط باطل بودن حج، با مشكلات كنونى سفر به مكۀ مكرّمه تكليف او چيست؟

جواب: در فرض سؤال نمازهاى او قضا دارد؛ ولى روزه هايش صحيح است. و بنابر احتياط از احرام خارج نشده است.

«سؤال 91» آيا زنهاى حائض مى توانند در مسجد شجره از يك در وارد شوند

و از همان در خارج شوند و در حال دور زدن محرم شوند يا بايد حتماً از يك در وارد و از در ديگر خارج شوند؟

جواب: از مجموع روايات استفاده مى شود كه توقف آنها در مسجد حرام است؛ ولى مشى و عبور اگر چه بخواهند از همان درى كه وارد شده اند خارج شوند مانعى ندارد. و احرام در حال عبور صحيح مى باشد.

«سؤال 92» شخصى مقلد مجتهدى است كه مى گويد احرام حج تمتع بايد از مكۀ قديم باشد

و او از مكۀ جديد احرام بسته و حج بجا آورده و چند سال مى گذرد و اكنون آن مجتهد فوت كرده است؛ تكليف اين شخص چيست؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 364

جواب: اگر مرجع تقليد فعلى احرام او را صحيح بداند كافى است؛ و اگر صحيح نداند حكم ترك احرام را دارد كه تفصيل آن در مناسك مسألۀ «502» مذكور است.

«سؤال 93» شخصى براى امور عادى خود قصد ورود به حرم را دارد

و قصد ورود به مكه را ندارد، آيا براى خصوص ورود به حرم احرام لازم است؟

جواب: در غير موارد استثناء احوط عدم ورود است، مگر با احرام عمره يا حج.

«سؤال 94» كسى با احرام عمرۀ تمتع وارد مكۀ معظّمه گرديد

و بر اثر عارضۀ سكته، قبل از اعمال به دستور پزشك به ايران منتقل شد، وظيفۀ او در مكه چه بوده و فعلًا چه وظيفه اى دارد؟

جواب: وظيفه داشته در صورت امكان خودش- هر چند با تخت روان- اعمال عمره را بجا آورد؛ و در صورت عدم امكان نايب بگيرد. فعلًا هم موظف است اگر مى تواند خودش برگردد و اگر نمى تواند نايب بگيرد؛ به اين تفصيل كه نايب طواف و نماز طواف و سعى را انجام دهد و بعد خودش تقصير كند و سپس نايب طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ و در اين صورت بنابر احتياط خودش نيز در وطن نماز دو طواف را بجا آورد.

«سؤال 95» آيا وقف به حركت و وصل به سكون در تلبيه جايز است؟

جواب: وقف به حركت خلاف احتياط است؛ و اگر بعد از قرائت شك كرد كه وقف به حركت كرده است، قرائت او محكوم به صحت است.

«سؤال 96» شخصى بعد از خروج از مسجد شجره و قبل از عبور از بيدا،

يا بعد از عبور و قبل از ورود به حرم يا بعد از ورود به

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 365

حرم، شك مى كند تلبيه گفته يا نه، وظيفۀ او در صور مذكور چيست؟

جواب: هرچند محتمل است بعد از خروج از ميقات تجاوز از محل صادق باشد ولى ظاهراً تا قبل از شروع طواف كه جزء مترتّب بر احرام مى باشد تجاوز از محل صادق نيست، و استصحاب عدم احرام جارى است.

«سؤال 97» آيا در پوشيدن لباس احرام كه به عنوان رداء استفاده مى شود كيفيت خاصى معتبر است،

و آيا بستن و يا روى هم انداختن دو طرف آن براى جلوگيرى از افتادن و يا براى پوشاندن جلو سينه، اشكال دارد؟

جواب: شخص محرم يكى از دو لباس احرام را بايد به صورت متعارف همچون رداء بر روى دوش بيندازد. و بنابر احتياط واجب بايد به نحوى باشد كه دو كتف را بپوشاند ولى نبايد دو طرف را با دكمه و بنابر احتياط واجب با سوزن و گره به هم متصل كند؛ ولى بعيد نيست بتواند براى جلوگيرى از افتادن رداء، دو طرف آن را با گذاشتن سنگ در آن و پيچيدن نخ به دور آن به هم متصل كند؛ ولى احتياطاً دو طرف آن را به گونه اى كه به شكل يقۀ پيراهن درآيد، روى هم نيندازد. پس اگر دو طرف را به گونه اى بالاى سينه به هم متصل كند كه به شكل يقۀ پيراهن درآيد اشكال دارد و به طور كلّى در مواردى كه شك دارد به شكل يقۀ پيراهن و يا دكمه محسوب مى شود يا نه، مانعى ندارد.

«سؤال 98» اشخاصى مثل روحانى كاروان كه زائرين را براى محرم شدن به مسجد شجره برده اند،

بعد از خروج از مسجد، در بين راه مكه شك مى كنند كه آيا خودشان محرم شده اند يا نه، وظيفۀ آنان چيست؟ خصوصاً اگر بعد از ورود به حرم (كه بدون احرام حرام است) شك كند؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 366

جواب: با شك، استصحاب عدم احرام جارى است و بايد به هر نحو ممكن خود را در ميقات محرم نمايند و اگر رجوع ميسّر نيست از همانجا محرم شوند.

«سؤال 99» اينجانب يكى از جانبازان جنگ هستم كه پاى چپم تا نمى شود

و مجبورم كه از زانو بند استفاده كنم، با توجه به اينكه زانو بندها عموماً دوخته هستند در حال احرام، تكليف اينجانب چيست؟

جواب: اگر ناچاريد، ببنديد و بنابر احتياط واجب كفاره هم بدهيد.

«سؤال 100» اخيراً در ايام تشريق پزشكان استفاده از ماسك را

براى جلوگيرى از بيمارى و جلوگيرى از استنشاق ميكروبهاى معلّق در فضا لازم و ضرورى مى دانند. لطفاً با توجه به اينكه حجّاج در اين ايام مُحرم هستند نظريۀ حضرتعالى در ارتباط با استفاده يا عدم استفاده از ماسك چيست؟

جواب: استعمال ماسك و پوشاندن صورت براى مردها اشكال ندارد؛ و براى زنها نيز در صورت ضرورت اشكالى ندارد.

«سؤال 101» معمولًا حجاج وقتى محرم شده و تازه وارد مكه مى شوند بايد جهت تحويل گرفتن وسايل و اتاق به داخل هتل رفته

و مقدارى صبر كنند تا كاروان به اتفاق هم به حرم بروند و نمى شود در اين مدت در بيرون هتل (خيابان) بمانند؛ خصوصاً كه رئيس كاروان چنين اجازه اى به حجاج نخواهد داد، آيا در اين صورت كفاره لازم است؟

جواب: رفتن محرم در داخل منزل يا هتل مانعى ندارد؛ و در حال سير مسافت نبايد زير سايه باشد.

«سؤال 102» با توجه به مسألۀ 125 و 127 مناسك، كاروانهايى كه براى عمرۀ مفرده به مكه مشرف مى شوند

و يك هفته در مكه

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 367

هستند اگر روز اول ورود به مكه بيست و هشتم ماه جمادى الاولى باشد و اعمال عمره را در ماه جمادى الاولى انجام دهند و روز پنجم ورودشان كه روز دوم جمادى الثانى است براى بازديد به عرفات بروند و به مكّه برگردند، آيا جايز است بدون احرام وارد مكه شوند يا بايد در ادنى الحلّ دو مرتبه محرم شوند و عمرۀ ديگرى بجا آورند؟

جواب: در مفروض سؤال بنابر اقوىٰ به قصد عمره محرم شوند و عمرۀ ديگرى بجا آورند؛ زيرا ظاهراً مراد از كلمۀ «شهر» در روايات مسأله، ماه قمرى است نه سى روز.

محرمات احرام

«سؤال 103» چون اينجانب به عنوان خدمۀ كاروان براى حج مشرف شده ام

در بعضى مواقع اما به ندرت بنابر فرمان مسئولين از محدودۀ حرم خارج شده ام؛ آيا خلافى انجام شده و نياز به قربانى هست؟

جواب: چون عمدى نبوده گناه نداشته و نياز به قربانى هم نيست.

«سؤال 104» به علت عادت در حرف زدن، در هنگام حج سه بار كلمۀ «به خدا» را در حرفهايم آورده ام.

آيا بايد كفاره بپردازم؟

جواب: اگر سهواً و بدون توجه قسم بخورد و يا به قصد اظهار محبت و مانند آن لفظ قسم را به زبان بياورد و قصد جدّى قسم نداشته باشد كفاره ندارد.

«سؤال 105» به كار بستن فتق بند

در حال احرام به نظر حضرتعالى كفاره دارد يا نه؟ و كفش مخيط در صورتى كه روى پا را نپوشاند كفاره دارد يا نه؟

جواب: بنابر احتياط در هر دو مورد كفاره بدهد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 368

«سؤال 106» هنگام رفتن به حرم و هنگام طواف، كفشهاى خود را داخل كيسه اى قرار دادم

كه لبهاى آن دوخته شده بود. آيا بايد كفاره بدهم؟

جواب: به دست گرفتن كيسۀ دوخته مانعى ندارد.

«سؤال 107» در حج بعد از حلق يا تقصير از احرام خارج مى شود ولى بوى خوش و نساء قبل از ساير اعمال بر حرمت خود باقى است.

آيا در عمرۀ مفرده بعد از تقصير و قبل از طواف نساء اين حكم جارى است؟

جواب: در عمرۀ مفرده بعد از تقصير همۀ محرمات از جمله بوى خوش حلال مى شود ولى محرمات مربوط به زن، پس از انجام طواف نساء و نماز آن حلال مى شود.

«سؤال 108» براى خود يك جفت دمپايى گرفته ام كه در حالت احرام آنها را بپوشم

ولى چون يك قسمت از روى پايم شكسته است مى خواهم يك بند از پشت پا به دمپايى با منگنه وصل كنم؛ آيا منگنه مانند دوخته حساب مى شود؟ و اگر اين كار را بكنم اشكال دارد؟

جواب: اگر صدق مخيط نكند اشكال ندارد.

«سؤال 109» جنابعالى در مناسك فرموده ايد كه: محرم مى تواند زير لحاف يا پتو بخوابد

هر چند روى پاهاى او را بپوشاند اما سر را نپوشاند و بنابر احتياط در حال نشستن هم آن را به دور خود نپيچد.

منظور جنابعالى از پتو، پتوى مخيط است يا غير مخيط؟ اگر پتو مخيط نباشد، اگر محرم در حال نشستن آن را به دور خود بپيچد چه حكمى دارد؟

جواب: محرم مى تواند زير پتو و لحاف مخيط يا غير مخيط بخوابد ولى بنابر احتياط حتى پتوى غير مخيط را به دور خود نپيچد.

«سؤال 110» حاجى در ايّامى كه محرم است

اگر در هنگام

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 369

خشك كردن محل مسح سر براى وضو مويى كنده شود چه حكمى دارد؟ مويى كه هنگام وضو كنده مى شود چطور؟ ريزش موى طبيعى كه كمى بيش از تعداد معمول باشد چه حكمى دارد؟

جواب: خشك كردن محل سر در صورتى كه رطوبت مسح غالب بر رطوبت سر باشد لازم نيست؛ و چنانچه بر اثر خشك كردن سر، خود به خود و بدون قصد، مويى كنده شود بايد محرم يك مشت طعام صدقه بدهد؛ ولى اگر براى نفس وضو و يا غسل دست به صورت يا بدن خود بكشد و خود به خود مو يا موهايى كنده شود كفاره واجب نيست.

«سؤال 111» آيا براى جلوگيرى از باز شدن لنگ لباس احرام مى توان چيزى شبيه دكمه به لنگ چسباند

و هنگام استفاده از كشهايى نظير كشهاى دور اسكناس به كار برد و آنها را به هم متصل كرد؟

جواب: بنابر احتياط از چيزهايى كه سبب مى شود يك پر احرام روى پر ديگرى قرار بگيرد اجتناب شود. مى توانيد سنگ كوچكى را زير پر لنگ قرار دهيد و نخى دور آن بپيچيد بدون گره و سنگ ديگرى زير پر ديگر قرار دهيد و سر همان نخ را دور آن بپيچيد.

«سؤال 112» شخصى عمرۀ مفرده انجام داده و قبل از اينكه طواف نساء بجا آورد،

انشاء عقد نكاح كرده آيا اين عقد صحيح است و بر فرض بطلان آيا موجب حرمت ابدى مى شود؟ و آيا موجب كفاره مى شود؟ خصوصاً در صورت نزديكى كردن؟

جواب: بنابر احتياط، قبل از طواف نساء چه در عمرۀ مفرده و چه در حج بايد از انشاء عقد اجتناب شود و اگر انشاء شود احوط اجراى حكم بطلان است. ولى در صورت جهل حتى با فرض نزديكى موجب حرمت ابدى و كفاره نمى شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 370

«سؤال 113» جنابعالى در جواب استفتائى مرقوم داشته ايد:

«صيد در ارتفاع بالاى حرم خانۀ خدا صيد حرم محسوب مى شود»؛ و در جواب سؤال ديگرى مرقوم كرده ايد: «اينكه صيد در ارتفاع بالا صيد در حرم باشد محل اشكال بوده و دليلى بر آن نيافتيم» و به جملۀ «احتياط خوب است» بسنده فرموده ايد. آيا جوابيۀ دوّم ناسخ جوابيۀ اول است؟ و تا كدام مقدار ارتفاع، فضاى عرفى حرم محسوب مى شود؟

جواب: در جواب اوّل، مفروض اين است كه خود صيد در فضاى عرفى حرم است ولى شخصِ صيد كنندۀ آن در فضاى بسيار بالا خارج از متعارف است. امّا در جواب دوّم مفروض اين است كه خود صيد نيز در فضاى عرفى حرم نباشد بلكه بالاتر باشد كه معلوم نيست احكام حرم بر آن مترتب باشد. و تعيين فضاى عرفىِ تابع ملك بر حسب موارد، مختلف است؛ مثلًا فضاى خانه شما تا حدّى مربوط به خانه شما است و كسى حق ندارد از آن بدون اجازۀ شما عبور نمايد، ولى بالاتر از آن را هواپيماها حق دارند عبور نمايند، پس مربوط به شما نيست بلكه متعلق به دولت است و لذا هواپيماهاى كشور ديگر حق عبور ندارند مگر

با اجازۀ دولت، ولى صد فرسخ مثلًا بالاى فضاى كشور، به كشور هم مربوط نيست، و فضاپيماى كشور ديگر مى تواند از آن عبور نمايد.

اين ها مسائلى است كه نظر عرف و عقلا در آنها حاكم است و بايد ملاك باشد.

«سؤال 114» اگر شخصى از آسمان و در ارتفاع بسيار بالا از بيرون حرم وارد فضاى معادل آن در حرم شده

و در فضا و آسمان حرم (ولى از ارتفاع بسيار) مرتكب صيدى شود آيا محكوم به حكم صيد در حرم مى باشد؟ با توجه به اينكه عمل صيد و موضوع آن و

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 371

شخص صياد در ارتفاع مذكور از فضاى حرم بوده اند، آيا اختلاف موضع خود صيد در زمين يا آسمان موجب اختلاف حكم مسأله مى شود؟

جواب: صيد موجود در زمين حرم يا فضاى عرفى آن هر چند خارج حرم يا از ارتفاع بسيار بالا زده شود احكام صيد حرم بر آن بار مى شود. و نسبت به خصوص كعبه بر حسب اخبار وارده و اجماع مسلمين «من تخوم الأرض إلى عنان السماء» قبله است و احكام كعبه بر آن بار است ولى نسبت به غير كعبه تا حد عرفى فضاى حرم نيز حكم حرم را دارد ولى در ارتفاع زياد خارج از متعارف، اجراى حكم حرم بر آن محل اشكال است و من دليلى بر آن نيافتم، هر چند احتياط خوب است.

استظلال

«سؤال 115» همانطور كه حضرتعالى مى دانيد در ايام عمره،

زائرين بيت اللّه الحرام در زمان احرام از مسجد شجره مجبور به استظلال هستند نكته اى كه قابل ذكر است اين كه بسيارى از اين عزيزان با جهل به حرمت استظلال و بدون توجه به حرمت اين امر، اضطراراً استظلال مى كنند. آيا جهل به حرمت استظلال موجب سقوط كفاره مى شود؟ در صورتى كه بعد از اعمال متوجه حكم شوند چطور؟

جواب: استظلال به جهت اضطرار كفاره دارد ولى به جهت جهل به مسأله كفاره ندارد. همچنين است اگر هنگام عمل جاهل به مسأله بوده و بعد از آن، حكم آن را مطلع شود.

«سؤال 116» اينجانب در زمان حضرت امام (ره) از ايشان تقليد مى كردم

و بعد از فوت ايشان از جنابعالى تقليد مى كنم. در سال 84

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 372

به عمرۀ مفرده مشرّف شدم و از مسجد شجره محرم شدم و مجبور شدم در ماشين سقف دار بنشينم و امسال نيز به حج تمتع رفتم و باز مجبور شدم با ماشين سقف دار تا مكه بروم و باز هم از منزل با ماشين سقف دار تا حرم رفتم. آيا مى توانم در اين مسأله به فتواى امام (ره) باقى باشم يا خير، وظيفۀ اينجانب چيست؟

جواب: چنانچه اين مسأله را در زمان حيات ايشان به قصد عمل كردن، ياد نگرفته باشيد بايد در آن مسأله به مجتهد حىّ اعلم رجوع نماييد. و به نظر اينجانب اگر مرد محرم در حال طىّ مسير سوار ماشين سرپوشيده شود بايد يك گوسفند كفاره بدهد، و در ثبوت كفاره فرقى بين شب و روز و نيز صورت اضطرار و عدم اضطرار نيست؛ هر چند اين حكم پس از رسيدن به منزل و حركت به سوى مسجدالحرام و مانند آن، مبنى بر احتياط است.

بنابراين در

مفروض سؤال بايد يك گوسفند براى زير سايه رفتن در حال احرام عمرۀ مفرده و يك گوسفند براى عمرۀ تمتع، به عنوان كفاره، ذبح نماييد و گوشت آن را به فقرا بدهيد. و همچنين است اگر با ماشين سقف دار براى حج تمتع از مكّه به عرفات رفته ايد. البته مى توانيد گوسفندها را در وطن ذبح نموده و به فقرا دهيد.

«سؤال 117» نظر به اينكه حجاج عمره بعد از پوشيدن احرام براى رفتن به مكۀ معظّمه

مجبورند از روى اجبار و اضطرار و در شب از ماشينهاى سر پوشيده استفاده نمايند و از نظر مالى قادر به پرداخت كفاره نمى باشند و در ميقات هم قادر به تهيۀ ماشين بدون سقف نمى باشند، در اين مورد تكليف آنان چه مى باشد؟

جواب: كسى كه تمكن مالى ندارد لازم نيست به عمره برود، بلكه اگر موجب سخت گيرى بر اهل و عيال باشد جايز نيست، زيرا

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 373

عمره امر مستحبى است و نفقۀ اهل و عيال واجب است. و بالاخره اگر كسى به عمره رفت و در ماشين سر پوشيده سوار شد براى هر احرام ذبح يك گوسفند و تقسيم آن بين فقرا واجب است هر چند مضطرّ باشد؛ و مى تواند در وطن آن را انجام دهد.

«سؤال 118» در پاره اى از مسائل حج كه فتواى حضرتعالى با مراجع ديگر متفاوت است

مثل سوار ماشين مسقّف شدن و ... مقلّدين حضرتعالى بعضاً به دلايل سياسى و امنيّت شغلى مجبور به تقيه در بيان نام مرجع خود هستند. لذا خواهشمند است فتاواى فوق الذكر آن حضرت را با توجه به اين مسأله بيان فرماييد؟

جواب: تقيه موجب سقوط كفّاره نمى شود.

«سؤال 119» نظر به اينكه فتواى حضرتعالى در مورد استظلال در شب وجوب كفّاره است

و حجاج از مدينه تا مكه در فصل زمستان با ماشين بدون سقف دچار بيمارى و حتى باز ماندن از اعمال و مناسك مى شوند، آيا امكان آن هست در ماشين مسقّف بنشيند و موجب كفاره نباشد؟

جواب: اضطرار رافع حرمت است ولى رافع كفّاره نيست.

«سؤال 120» در ايام حج از روحانى كاروان شنيدم كه گفت:

فقيه عاليقدر در مورد مسجد تنعيم احتياط واجب دارد. لذا ما به فالاعلم رجوع كرده و سوار بر ماشين مسقّف شديم. اخيراً از دوستان شنيده ام كه سوار شدن از هر ميقاتى فتوى است و كفاره دارد و حق عدول نداشته ايم. تكليف فعلى ما چه مى باشد؟

جواب: نسبت به ميقات تنعيم چون مى گويند جزء شهر است به نظر اينجانب بنابر احتياط نبايد زير سقف در حال عبور بروند و اگر به فالاعلم رجوع كرده باشيد اشكال ندارد، و آنچه فتوى است مربوط به خارج از شهر است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 374

طواف

«سؤال 121» كسى نيّت طواف را در دل گذرانده

و به قصد طواف حركت مى كند، مقدارى كه مى آيد گمان مى كند نيّت طواف را بايد به زبان بگويد، لذا بر مى گردد و نيّت را به زبان مى گويد و طواف را دوباره شروع مى كند؛ آيا طوافش صحيح است؟

جواب: اگر بدون به هم خوردن موالات دوباره شروع كرده باشد اشكال دارد.

«سؤال 122» شخصى در شوط دوم طواف شك مى كند

كه آيا طواف را به نيّت منوب عنه يا به نيّت خود آغاز كرده، وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر نايب بوده و در ارتكاز او بوده كه اعمال را به عنوان نيابت انجام دهد، همان طواف را به نيّت منوب عنه تمام كند؛ و در غير اين فرض آن را قطع كند و صبر نمايد تا موالات از بين برود، سپس طواف را دوباره شروع كند.

«سؤال 123» براى طواف داخل مسجدالحرام شدم ولى به علت خستگى خوابم برد

و چون آب در دسترس نبود با تيمم طواف ونماز را انجام دادم، آيا حج من صحيح است؟

جواب: اگر كسى متمكن از وضو نباشد و وقت طواف و نماز آن تنگ باشد، با تيمم صحيح است؛ ولى در مسجدالحرام و اطراف نزديك آن آب فراوان است و مجرد مشكل بودن وضو در فرض سؤال مجوّز تيمم نيست و تمام احكام بطلان طواف بر آن جارى مى باشد.

«سؤال 124» كسى به علت بيمارى و جراحى، بول او قطره قطره در كيسه اى كه مى بندند مى ريزد،

ولى نه از مجراى طبيعى بلكه از موضع جراحى كه در پهلو قرار دارد؛ آيا نسبت به طواف ونماز آن حكم مسلوس را دارد؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 375

جواب: بلى حكم مسلوس را دارد.

«سؤال 125» زنى كه نايب شده اگر قبل از انجام طواف حج و يا نماز آن خون ببيند و

امكان ماندن تا بعد از ايام عادت را نداشته باشد وظيفه اش چيست؟

جواب: براى آن نايب بگيرد و بقيۀ اعمال را كه مشروط به طهارت نيست خودش انجام دهد؛ ولى برائت ذمّۀ منوب عنه محل اشكال است.

«سؤال 126» كسى كه بعد از تقصير در عمرۀ تمتع متوجه شود وضوى او باطل بوده

يا وضو نداشته و با اين حال طواف كرده و نماز طواف خوانده است وظيفه اش چيست؟

جواب: بايد وضو بگيرد و طواف و نماز آن را اعاده كند و بنابر احتياط سعى و تقصير را نيز اعاده نمايد.

«سؤال 127» كسى در شوط آخر محدث شده است

و بدون طهارت شوط را تمام كرده و بعد وضو گرفته و طواف را اعاده نموده و نماز و سعى و تقصير را انجام داده، آيا كار او صحيح بوده است؟

جواب: وظيفۀ او اتمام طواف بعد از وضوگرفتن بوده و چون بدون وضو آن را تمام كرده، احتياط در اين است كه پس از وضو بقيۀ آن شوط را تمام كند و بنابر احتياط سعى و تقصير را اعاده نمايد.

«سؤال 128» شخصى در حال طواف اندكى خون به بينى خود مى بيند

و آن را با دستمال پاك مى كند و طواف خود را تمام مى كند، آيا آن طواف صحيح است؟

جواب: اگر خون به ظاهر بينى نرسيده بوده اشكال ندارد؛ واگر به ظاهر بينى رسيده بوده آن طواف صحيح نيست. البته در مورد خون كمتر از درهم، مسأله مبنى بر احتياط است.

«سؤال 129» كسى كه در شوط ششم طواف، نجاستى در بدن

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 376

ديده و يقين كرده كه از شوطهاى قبل اين نجاست در بدن او بوده و بدون توجه به مسأله طواف را تكميل كرده و بعداً بدن را تطهير و طواف را اعاده نموده و عمره را تمام كرده است، آيا عمل او صحيح است؟

جواب: وظيفۀ او اتمام طواف بعد از تطهير بوده، و چون از سر گرفته احتياط در اين است كه بقيۀ طواف را تكميل كند و سعى و تقصير را بنابر احتياط اعاده نمايد.

«سؤال 130» اگر فردى مبتلا به مرض صرع آنى باشد

به طورى كه در يك عبادت چند بار دچار صرع مى شود و هر بار حدود نيم دقيقه در حالت صرع به سر مى برد، وظيفۀ چنين شخصى در طواف و در سعى صفا و مروه چيست؟

جواب: بنابر احتياط واجب خودش طواف را انجام دهد و نايب هم بگيرد؛ و در سعى همراهان او مواظب باشند هر لحظه كه عارضۀ صرع رخ داد او را متوقف كنند و پس از اينكه به حال عادى برگشت او را سعى دهند و همراهى كنند؛ و اگر مقدارى از سعى با حالت صرع انجام شد او را برگردانند و مجدداً همان مقدار را اعاده كند.

«سؤال 131» آيا حجاب زن در طواف مثل حجاب او در نماز است يا فرق مى كند؟

جواب: بنابر احتياط حكم نماز را دارد.

«سؤال 132» اگر مقدارى از موهاى سر زن يا جاهاى ديگر بدن او در حال طواف ظاهر باشد،

آيا به طواف او ضرر مى رساند يا نه؟

جواب: اگر از روى عمد نباشد اشكال ندارد.

«سؤال 133» اگر طواف يا سعى يا نماز طواف در عمره به جهتى باطل شده باشد

و شخص بدون توجه به آن تقصير نموده و از احرام خارج شده و بعد متوجه باطل بودن عمل خود شود، وظيفۀ او چيست؟ و آيا كفاره دارد؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 377

جواب: هر كدام باطل بوده آن را اعاده كند و بنابر احتياط واجب اعمال بعدى را نيز اعاده نمايد؛ بلى در موارد باطل بودن طواف، وجوب اعادۀ نماز قطعى است و در هر حال كفاره ندارد.

«سؤال 134» شخصى در دور پنجم عذرى برايش پيش آمده،

آيا بعداً بايد همين طواف را تكميل كند يا طواف ديگرى انجام دهد؟

جواب: همان طواف را تكميل نمايد.

«سؤال 135» شخصى با علم به حرمت تماس با بدن زن نامحرم در حين طواف از روى شهوت با بدن زنى تماس مى گيرد

و لذت مى برد، آيا طواف او اشكال پيدا مى كند؟

جواب: ارتكاب معصيت در حال عبادت گناهش شديدتر است؛ ولى طوافش باطل نمى شود.

«سؤال 136» اگر حاجى از منىٰ برگشته و هنوز طواف واجب را بجا نياورده است، آيا مى تواند طواف مستحبى بجا آورد يا نه؟

جواب: خلاف احتياط است.

«سؤال 137» كسى به تصور اينكه طواف چهارده شوط است

با اين كيفيت انجام داده است، آيا اين عمل او مخلّ به طواف است؟

جواب: بلى مخلّ است.

«سؤال 138» اينكه در بعضى موارد فرموده ايد: «بايد طواف و سعى را اتمام و اعاده كند» آيا ترتيب هم لازم است؟

جواب: بلى ترتيب لازم است.

«سؤال 139» آيا مُحرم قبل از انجام طواف خود- چه طواف عمره يا حج و چه طواف نساء- مى تواند همين طوافها را براى معذور نيابت كند يا نه؟

جواب: مانعى ندارد.

«سؤال 140» آيا بعضى از شوطهاى طواف يا سعى براى كسانى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 378

كه قادر نباشند خودشان انجام دهند قابل نيابت است يا نه؟

جواب: خالى از اشكال نيست بخصوص در سعى، و احوط نيابت در اتمام و اعاده است.

«سؤال 141» در حال طواف چيزهايى از قبيل ساعت، انگشتر و لباس احرام از بعضى افراد مى افتد

و قهراً ديگران پا روى آنها مى گذارند؛ آيا پا گذاشتن روى آنها ضررى براى طواف ندارد؟

جواب: ضرر ندارد.

«سؤال 142» اگر انسان بداند كه پا گذاشتن روى چيزهاى فوق الذكر مورد رضايت صاحبان آنها نيست،

آيا اين عدم رضايت به طواف ضرر نمى زند؟

جواب: اگر عمداً پا نگذارد اشكال ندارد.

«سؤال 143» فرموده اند جايز است از روى اختيار طواف و سعى را با چرخ و تخت و بر دوش ديگرى بجا آورد

هر چند مريض نباشد، آيا اين چنين طواف اشكال ندارد؟

جواب: در سعى مانعى ندارد؛ ولى در طواف محل اشكال است، مگر در حال ضرورت.

«سؤال 144» طواف را از ركن يمانى شروع كرده به خيال حجرالأسود،

ولى بعد از توجه طواف را در حجرالأسود ختم كرده، آيا اين طواف صحيح است يا نه؟

جواب: بنابر احتياط واجب نماز طواف را بخواند و بعد از آن طواف و نماز آن را اعاده نمايد.

«سؤال 145» كسى در شوط ششم طواف را رها كرده

و نتوانسته ادامه دهد، ديگرى براى او بقيه را بجا مى آورد ولكن نماز طواف را خودش خوانده است؛ بعداً متوجه شده كه استراحت در خلال طواف به طواف ضررى نمى رساند و خودش مى توانسته طواف را اتمام كند؛

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 379

اكنون تكليف او چيست؟

جواب: بعد از اتمام طواف و نماز آن، بنابر احتياط طواف و نماز را اعاده نمايد.

«سؤال 146» شخصى در حال طواف از روى اشتباه به قصد طواف وارد حجر اسماعيل عليه السلام مى شود

و بعد از متوجه شدن بر مى گردد و از همانجا كه وارد حجر شده بود طواف را ادامه مى دهد؛ آيا طوافش صحيح است؟

جواب: بلى صحيح است.

«سؤال 147» آيا مى شود قبل از شوط چهارم، طواف را بدون عذر به هم زد و آن را از اول شروع كرد؟

جواب: بنابر احتياط بدون عذر آن را به هم نزند؛ و اگر بعد از به هم زدن به قدرى صبر كند كه موالات از بين برود طواف او صحيح است.

«سؤال 148» اگر كسى يك شوط طواف را از درون حجر اسماعيل عليه السلام بجا آورده

و بقيۀ اعمال را انجام داده است تكليف او چيست؟

جواب: بنابر احتياط يك شوط طواف كند و نماز آن را بخواند و سپس اصل طواف ونماز را اعاده نمايد.

«سؤال 149» افرادى بعد از انجام مقدارى از طواف عمداً آن را رها مى كنند

و بلافاصله دوباره شروع مى كنند، طواف آنها چه صورت دارد؟

جواب: اشكال دارد.

«سؤال 150» شخصى در حال طواف، كعبه را بوسيده

و احتمال مى دهد در آن حال چند قدمى هم راه رفته باشد، فعلًا كه از طواف فارغ شده وظيفه اش چيست؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 380

جواب: اگر مى دانسته كه بايد كعبه را در حال طواف در طرف چپ خود قرار دهد و احتمال مى دهد كه از روى غفلت چند قدم رو به كعبه طواف كرده باشد به شك خود اعتنا نكند.

«سؤال 151» شخصى شوط اول طواف را خارج از مطاف و به قصد طواف انجام داده

بعد متوجه شده است كه طواف بايد در محدودۀ معيّنى باشد، لذا مجدداً طواف را در مطاف آغاز نموده و بعد از طواف اعمال ديگر را انجام داده است، آيا اشكال دارد؟

جواب: طواف در خارج از محدوده در صورت متصل بودن به طواف كنندگان اشكال ندارد؛ بنابراين اگر بعد از آنكه موالات از بين برود طواف را از سرگرفته باشد اشكال ندارد؛ وگرنه اشكال دارد.

«سؤال 152» اگر كسى طواف عمره را فراموش كرد و

يا آن را ناقص انجام داد و در عرفات به ياد آورد تكليف او چيست؟

جواب: اگر نمى تواند برگردد و اعمال عمره را تكميل كند، حج تمتع او به حج إفراد تبديل مى شود.

«سؤال 153» شخصى در اثناى طواف به خاطر بوسيدن و لمس بيت اللّه الحرام از مسير خود منحرف شده

و نمى داند در بازگشت طواف را از همان نقطه كه رها كرده بوده ادامه داده است يا نه، آيا طوافش صحيح است؟

جواب: اگر مسأله را مى دانسته به شك خود اعتنا نكند.

«سؤال 154» شخصى در اثناى طواف بر اثر فشار جمعيت چند گام به جلو رانده شده است

و پس از آن به جاى اينكه همان مقدار را جبران كند شوط ديگرى بجا آورده است و به اين ترتيب مجموعاً هفت شوط تمام و يك شوط ناقص مى شود، آيا اين طواف صحيح است يا نه؟

جواب: صحيح نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 381

«سؤال 155» شخصى در شوط اول طواف بوده كه نماز جماعت شروع مى شود

و طواف را قطع مى كند و مشغول نماز مى شود و پس از نماز، طواف را از سر مى گيرد و هفت شوط كامل بجا مى آورد، آيا طواف او صحيح است؟

جواب: اگر بدون به هم خوردن موالات از سرگرفته باشد اشكال دارد. بلى اگر از روى سهو و غفلت كمتر از يك شوط بر طواف خود اضافه كرده باشد اشكال ندارد؛ هر چند خوب است طواف را اعاده نمايد.

«سؤال 156» اگر كسى طواف را فراموش كند يا باطل انجام دهد،

آيا مى تواند در ماههاى غير حج انجام دهد؟

جواب: ظاهراً مانعى ندارد.

«سؤال 157» اگر كسى از روى اشتباه طواف را از ركن يمانى شروع و به همانجا ختم كرده باشد

و پس از خواندن نماز طواف متوجه شده باشد، طواف او چه حكمى دارد؟ و چنانچه در اثناى طواف متوجه شده و طوافش را به حجرالأسود ختم كرده باشد، مقدار زايد ضررى به طواف او مى رساند يا نه؟

جواب: در فرض سؤال بنابر احتياط شوط آخر را به حجرالأسود ختم كند و نماز طواف را بخواند و سپس طواف و نماز را اعاده نمايد.

«سؤال 158» كسى كه مى داند يا احتمال مى دهد كه مقدارى از طوافش را بدون اختيار انجام مى دهد

- يعنى جمعيت او را مى برند- آيا مى تواند از اول نسبت به آن مقدارى كه جمعيت او را مى برند نيز قصد طواف كند و آن مقدار را مثل طواف سواره حساب كند؟

جواب: مشكل است.

«سؤال 159» مواردى كه بايد طواف را احتياطاً تمام كند

و پس

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 382

از نماز طواف آن را اعاده نمايد، آيا اگر يك طواف به قصد اعم از تمام و اتمام انجام دهد (يعنى چنانچه آن مقدار كه انجام شده باطل بوده، تمام هفت شوط به قصد طواف باشد و چنانچه صحيح بوده به متمّم آن قصد طواف داشته باشد) و دو ركعت نماز بخواند كافى است؟

جواب: خالى از اشكال نيست.

«سؤال 160» شخصى در عمرۀ تمتع بعد از تقصير مى فهمد طواف وسعى او باطل بوده

و مجدداً طواف و سعى را با لباس دوخته انجام مى دهد؛ آيا عمل او مجزى و صحيح است؟ و در فرض مذكور آيا بايد تقصير را هم تكرار كند؟

جواب: در فرض سؤال طواف و سعى او صحيح است و بايد تقصير را اعاده كند؛ و پوشيدن لباس دوخته اگر از روى جهل بوده كفاره ندارد.

«سؤال 161» كسى كه از طواف- حتى در خارج مطاف- عاجز است

و به خاطر گرانىِ طواف با تخت روان، انجام آن براى او مشكل است، آيا طواف نيابتى در محدوده از او كفايت مى كند؟

جواب: صرف مشكل بودن مجوّز نايب گرفتن نيست؛ بلى اگر به حدّ عسر و حرج برسد مانعى ندارد.

«سؤال 162» اشخاصى كه قادر به طواف نيستند آيا بايد نايب بگيرند يا با تخت روان طواف داده شوند؟

با اينكه متصديان تخت روان در خارج محدوده طواف مى دهند.

جواب: بايد با تخت روان طواف كنند؛ و طواف در خارج از محدوده در صورت اتصال عرفى به طواف كنندگانِ در حال اختيار نيز مانعى ندارد.

«سؤال 163» شخصى در عمرۀ تمتع پس از اتمام طواف به دليل

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 383

دلچسب نبودن طواف بدون خواندن نماز آن يك طواف ديگر بجا مى آورد و بعداً نماز و سعى و سپس تقصير را انجام مى دهد، آيا عمل او درست است؟

جواب: بنابر اقوىٰ عملش صحيح است.

«سؤال 164» شخصى طواف خود را به هم مى زند

و طواف دوم را شروع مى كند و آن را نيز به هم مى زند و طواف سوم را آغاز كرده و به اتمام مى رساند، وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر بدون به هم خوردن موالات دوباره شروع كرده باشد اشكال دارد و بنابر احتياط بايد بعد از به هم خوردن موالات، طواف و نماز آن را اعاده نمايد.

«سؤال 165» زنى با شوهرش كه يك دور طواف را انجام داده بوده نيّت طواف كرده

و با او ادامه داده است و بعد از شوط آخرِ مرد كه شوط ششم زن است، او به جاى اينكه يك شوط ديگر انجام دهد تا طوافش كامل شود طواف را از سر گرفته و بعد نماز طواف خوانده است؛ آيا طواف زن صحيح است؟

جواب: بايد يك شوط به نيّت اتمام طواف اول انجام دهد و نماز طواف را اعاده نمايد.

«سؤال 166» بعد از پايان هفت شوط چند قدمى را به قصد جزئيت پيموده است،

آيا طوافش باطل شده يا نه؟

جواب: اگر از روى علم و عمد بوده طوافش باطل است؛ و اگر از روى سهو و غفلت بوده صحيح است.

«سؤال 167» شخصى بيش از چهار شوط از طواف انجام نداده

و بدون خواندن نماز طواف شروع به سعى كرده و چند شوط آن را انجام داده است و سپس تقصير كرده و از احرام خارج مى شود، تكليفش چيست؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 384

جواب: بنابر احتياط آن طواف را تكميل كند و نماز آن را بخواند و سپس طواف و نماز را اعاده كند و بعد از آن باقيماندۀ سعى را انجام دهد و سپس اعاده نمايد و بعد از آن تقصير را اعاده كند؛ و اگر از روى جهل يا نسيان بوده كفاره ندارد.

«سؤال 168» كسى نتوانسته است بيش از دو شوط از طواف خود را انجام دهد

و بقيۀ شوطها را ديگرى به جاى او انجام داده است، وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر بعداً متمكن شود- هر چند به وسيلۀ تخت روان- طواف را اعاده نمايد؛ و اگر متمكن نباشد، بنابر احتياط براى انجام يك طواف كامل نايب بگيرد.

«سؤال 169» كسى كه وظيفه اش اتمام و اعادۀ طواف است،

آن را تمام كرده و مشغول اعاده است كه دوباره در يكى از شوطها، طواف مثل اول قطع مى شود؛ آيا اين طواف را نيز بايد اتمام و اعاده نمايد؟

جواب: اگر مثل اول باشد اتمام آن طواف لازم نيست و اعاده كفايت مى كند.

«سؤال 170» كسى در اثناى طواف آن را قطع كرده

و از اول شروع نموده، آيا طواف او صحيح است؟ و چنانچه اعمال بعدى و تقصير را انجام داده باشد وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر قبل از به هم خوردن موالات از سر گرفته باشد محل اشكال است و بنابر احتياط بايد طواف و اعمال بعدى را اعاده نمايد.

«سؤال 171» در اثر ناچارى براى نظافت مسجدالحرام عده اى را از مطاف خارج كردند

و اينها به خيال به هم خوردن موالات عرفيّه طواف را از سر گرفتند؛ با شك در به هم خوردن موالات آيا طوافشان درست است؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 385

جواب: اگر در آن حال معتقد بوده اند كه موالات به هم خورده و بعد از انجام طواف شك حاصل شده است اعتنا به شك نكنند؛ و اگر در حال شك طواف را از سر گرفته باشند بنابر احتياط بعد از بر هم خوردن موالات طواف را اعاده نمايند.

«سؤال 172» اگر كسى در اثناى سعى متوجه شود كه طواف او بيش از هفت شوط بوده

تكليف او چيست؟

جواب: اگر زيادى كمتر از يك شوط باشد طواف صحيح است؛ و اگر بيشتر باشد بنابر احتياط طواف و نماز آن را اعاده كند و سعى را هم بعد از اتمام اعاده نمايد.

«سؤال 173» شخصى طواف خود را انجام داده و بعداً دو شوط به قصد رجاء براى جبران نقص احتمالى بجا آورده است،

آيا اين عمل خللى به طواف او مى رساند؟

جواب: اضافه بى مورد بوده، ولى چون به قصد رجاء بوده نه به قصد جزئيّت، به طوافش خللى نمى رساند.

«سؤال 174» شخصى بعد از اتمام طواف سهواً يك شوط زياد كرده است

و بعد مردد است كه سه يا چهار شوط ديگر بجا آورده است، و سپس همۀ اعمال عمره را نيز بجا آورده؛ آيا طواف او باطل است؟ و آيا ترديد در عدد شوطهاى اضافى مضرّ نيست؟

جواب: بنابر احتياط طواف و اعمال بعد از آن را اعاده نمايد.

«سؤال 175» شخصى چند متر از يك شوط را خراب كرده است

و چون دقيقاً اول و آخر آن معلوم نيست يك شوط كامل از حجرالأسود شروع و به آنجا ختم مى كند- به قصد اينكه آنچه خراب شده به نحو صحيح انجام شود و زيادى قبلى و بعدى مقدمۀ علميه باشد جهت اطمينان- آيا اين طواف صحيح است؟

جواب: اگر زايد بر مقدار باطل را به قصد طواف انجام نداده

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 386

باشد طوافش صحيح است؛ ولى اطلاق مقدمۀ علميه بر تمام مقدار زايد صحيح نيست، بلكه فقط مقدار مشكوك از باب مقدمۀ علميه مى باشد.

«سؤال 176» شخصى شوط اول طواف را در حالى كه ناقص بوده رها مى كند

و پس از آن شش شوط ديگر بجا مى آورد و بعد از آن نقيصۀ شوط اول را بجا مى آورد، آيا طواف او صحيح است؟

جواب: صحيح نيست.

«سؤال 177» شخصى به جهت عذرى طواف را قطع كرد و موالات به هم خورد؛

قبل از نصف، يا بعد از نصف طواف و قبل از چهار، يا بعد از اكمال چهار شوط، وظيفۀ او چيست؟

جواب: در فرض اول طواف باطل، و در فرض دوم بنابر احتياط واجب اتمام و اعاده لازم، و در فرض سوم اتمام كافى است و اعاده بعد از اتمام و نماز آن بنابر احتياط استحبابى مى باشد.

«سؤال 178» آيا مبادرت به طواف و نماز آن براى معذورين از طهارت مائيه، بلكه مطلق ذوى الاعذار جايز است؟

و بر فرض جواز اگر قبل از انقضاى وقت عذر بر طرف شد آيا بايد اعاده كند؟

جواب: اگر به رفع عذر تا آخر وقت اميد دارد بنابر احتياط واجب صبر كند؛ ولى در موارد يأس از رفع عذر مى تواند نماز و طواف را اول وقت انجام دهد. ولى اگر بعداً قبل از انقضاى وقت عذر برطرف شد احتياطاً طواف و به تبع آن نماز را اعاده نمايد.

«سؤال 179» فردى كه داراى قند خون بالايى است و در هنگام طواف نيازمند به تجديد وضو

(دو يا سه مرتبه در هر طوافى) است آيا بايد نايب بگيرد يا مى تواند تجديد وضو كند؟

جواب: در فرض مذكور اگر ايشان مستطيع است بايد خودش حج را بجا آورد و عذر مذكور مجوّز نايب گرفتن نيست. و نيز پس

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 387

از آن كه براى حج يا عمرۀ مستحبى و يا واجب، محرم شد بايد خودش طواف و نماز را انجام دهد، به اين صورت كه هر چند با تمهيدات لازم وقتى را انتخاب كند كه در طول طواف و نماز وضوى خود را حفظ نمايد و اگر نمى تواند بايد حداقل وقتى را انتخاب نمايد كه چهار دور اول را با يك وضو و سپس براى بقيۀ آن و نيز براى نماز طواف تجديد وضو نمايد. و چنانچه اين مقدار را هم نمى تواند اگر براى هر بار كه ضرورت پيدا كرد تجديد وضو نمايد و بلافاصله بقيه را ادامه دهد كافى است.

«سؤال 180» اگر طواف عمرۀ تمتع يا طواف حج را جهلًا ترك كرده

يا ناقص انجام داده باشد و بعد از موسم حج بفهمد كه ترك شده يا ناقص انجام شده آيا تدارك آن طوافها در غير ماههاى حج- مثل محرّم و رجب- كافى است؟

جواب: در مفروض سؤال كه از روى جهل ترك شده و تا آخر ذيحجّه جبران نكرده، عمره و حج او باطل است و علاوه بر اعادۀ حج بايد يك شتر كفاره بدهد. و اين حكم در مورد ترك طواف عمرۀ تمتع مبنى بر احتياط است. و در هرحال گرچه محتمل است احرامش باطل شده باشد ولى احتياط آن است كه با انجام يك عمرۀ مفرده با احرام جديد، خروج از احرام را احراز نمايد.

«سؤال 181» در منىٰ روز دوازدهم ذيحجّه غسل كرده به قصد انجام اعمال مكّه

و بدون وضو به مكه آمده و طواف و نماز و ساير اعمال را انجام داده است و مى دانسته كه در مكّه پنج عمل بايد انجام دهد. آيا اعمال او به نحو مذكور صحيح و مجزى است؟

جواب: كفايت اغسال مستحبى از وضو مشكل است و بنابر احتياط واجب ايشان در فرض مذكور، حكم كسى را دارد كه بدون طهارت، طواف و نماز آن را انجام داده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 388

«سؤال 182» آيا انسان مى تواند قبل از انجام طواف نساء عمرۀ مفرده، دوباره براى عمرۀ مفرده ديگر محرم شود

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

احكام و مناسك حج (منتظرى)؛ ص: 388

و بعداً طواف نساء انجام دهد؟ در فرض مذكور بايد دو طواف نساء بكند يا يكى كافى است؟

جواب: قبل از انجام طواف نساء عمرۀ مفرده، صحت احرام براى عمرۀ ديگر محل تأمل است ولى اگر محرم شود بنابر احتياط واجب براى هر كدام طواف نساء جداگانه انجام دهد.

«سؤال 183» منظور از لزوم رعايت موالات عرفى در هنگام طواف چيست؟

جواب: هفت شوط طواف، عمل واحد است؛ و بايد به گونه اى انجام شود كه عرفاً عمل واحد محسوب گردد بدين گونه كه ميان آنها فاصله نيفتد.

«سؤال 184» با توجه به جمعيت حاجيان در ايّام حج تمتع

و نيز اين كه مقام ابراهيم عليه السلام در زمان پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم از كعبه جدا نبوده آيا رعايت طواف در محدودۀ داخل مقام ابراهيم عليه السلام ضرورى است؟

چقدر بايد در اين باره احتياط و وسواس به خرج داد؟

جواب: با فرض كثرت جمعيت و اتصال آنان، طواف در خارج محدودۀ مقام ابراهيم عليه السلام مانعى ندارد. در اين رابطه مى توانيد به مسألۀ 410 مناسك اينجانب مراجعه فرماييد.

«سؤال 185» شخصى در طواف واجب در محدودۀ مطاف با توجه و التفات طواف را در محدوده شروع كرده

پس از چند شوط در اثر ازدحام از كعبه فاصله گرفته و به طواف ادامه داده است و سپس شك كرده كه از مطاف خارج شده يا نه، آيا استصحاب بقاء در مطاف جارى است؟

جواب: در مفروض سؤال استصحاب بقاء در مطاف و عدم خروج از آن جارى است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 389

«سؤال 186» شخصى چند شوط طواف را به جا آورده سپس آن را رها مى كند

و طواف را از اوّل شروع مى كند. وى مى گويد:

مى خواهم خاطر جمع باشم. آيا اين طواف مستأنف مجزى است؟

و آيا فرقى بين چهار شوط و كمتر از چهار شوط هست؟ و در هر حال وظيفه چيست؟

جواب: اگر قبل از فوت موالات، طواف را از نو شروع كند محل اشكال است، و به احتياط واجب بايد پس از فوت موالات آن را اعاده نمايد و چنانچه بعد از شوط چهارم بوده بنابر احتياط واجب طواف را اتمام و سپس اعاده كند.

«سؤال 187» كسانى كه از ذوى الاعذار محسوب مى شوند نوعاً در ايام حج طبق نظر مقامات سعودى اجازۀ طواف در پايين را ندارند

و بايد در طبقۀ اول مسقف مسجدالحرام با ويلچر طواف كنند. آيا طواف به اين نحو كافى است يا بايد در فضاى مطاف در طبقۀ پايين نايب بگيرند؟

جواب: در مفروض سؤال اگر طواف آنان در بالاتر از كعبه بوده علاوه بر طواف خود، گرفتن نايب لازم است؛ و اگر بالاتر نبوده لازم نيست.

«سؤال 188» شخصى بعد از حج و انقضاى ماه ذيحجّه متوجه شد طواف عمرۀ تمتع او يا طواف حج تمتع او باطل بوده است،

مثلًا بدون وضو بوده يا وضوى او باطل بوده است. آيا تدارك طواف و نماز طواف كافى است يا در احرام باقى است و وظيفۀ ديگرى دارد؟

جواب: طواف و نماز طواف را تدارك نمايد و سعى و تقصير را نيز انجام دهد و تا انجام نداده در احرام باقى است و با همسرش ارتباط برقرار نكند.

«سؤال 189» حضرتعالى طواف پشت مقام را

در صورتى كه

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 390

متصل به صفوف طواف كنندگان باشد صحيح مى دانيد. اما گاهى براى نظافت مسجدالحرام طواف كنندگان را كلًا به پشت مقام مى برند به طورى كه بين مقام و خانه خالى مى ماند ولى طواف كنندگان همين طور با جمعيت به طواف خود (پشت مقام) ادامه مى دهند. در اين صورت آيا طواف صحيح است؟

جواب: طواف خلف المقام در صورتى مجزى است كه جمعيت متصل باشد به بيت، ولى در صورتى كه از مقام تا بيت خالى باشد عرفاً طواف بالبيت صادق نيست بلكه طواف در مسجد صادق است؛ چنانكه در صحيحة محمد بن مسلم مى فرمايد: «فمن طاف و تباعد من نواحيه ابعد من مقدار ذلك كان طائفاً بغير البيت بمنزلة من طاف بالمسجد لانّه طاف فى غير حدّ و لا طواف له» (1/ 28 ابواب طواف). پس در مفروض سؤال بايد صبر كنند تا مانع برطرف شود.

«سؤال 190» آيا براى اينكه يقين كنيم هفت دور طوافمان دقيقاً از جلوى حجرالأسود شروع مى شود آيا مى توانيم قبل از رسيدن به حجرالاسود به صورت زير نيّت كنيم:

«از هر كجا شانۀ چپ من مقابل اولين قسمت حجر قرار مى گيرد طواف من شروع مى شود و به هر كجا كه لازم است ختم شود ختم مى شود» و در زمان رسيدن به حجرالأسود بدون توقف به حركت خود با نيّت فوق ادامه دهيم؟

جواب: مانعى ندارد.

«سؤال 191» اگر فردى در حال طواف شك كند كه شوط ششم است يا شوط هفتم وظيفۀ او چيست؟

آيا مى تواند طواف را رها نموده و دوباره آن را از سر بگيرد؟

جواب: شك در عدد شوطهاى طواف قبل از تمام شدن آن موجب بطلان طواف است؛ و وظيفه، از سر گرفتن آن مى باشد. در

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 391

اين رابطه مى توانيد به مسألۀ 431 مناسك مراجعه فرماييد.

يادآورى مى شود: بايد بين طوافى كه باطل شده و طواف مجدد مقدارى فاصله شود كه عرفاً موالات به هم بخورد.

«سؤال 192» طواف و نماز طواف را با بدن نجس يا لباس نجس جهلًا و يا نسياناً بجا آورده،

آيا اعاده لازم است؟ و تكليف او نسبت به اعمال مترتّبه چيست؟

جواب: اگر نمى دانسته است لباس يا بدن او نجس است نماز و طواف صحيح است؛ ولى اگر در اثر فراموشى تنها نماز را با آن خوانده است بايد نماز را اعاده كند؛ و اگر طواف را نيز در اثر فراموشى با لباس يا بدن نجس خوانده است بنابر احتياط طواف و نماز آن و نيز اعمال بعدى را اعاده نمايد.

«سؤال 193» با توجه به ازدحام جمعيت و اختلاط بين زنها و مردها در ايام حج

قهراً تماس بدنى بين زنها و مردها صورت مى گيرد؛ آيا در چنين حالتى انجام طواف مستحبى جايز است و ثوابى بر آن مترتب مى باشد؟

جواب: اگر تماس به نحو حرام باشد جايز نيست؛ ولى مجرد به هم خوردن اشكال ندارد.

«سؤال 194» با عنايت به اينكه مقام ابراهيم عليه السلام در ابتدا نزديك كعبه قرار داشت

و نصب آن در 26 ذراعى خانۀ كعبه ظاهراً در سال 17 هجرى صورت گرفته است آيا رعايت طواف بين بيت و مقام فعلى الزامى است يا در صورت ازدحام از نزديكترين فاصله به بيت مى توان طواف را انجام داد؟ و آيا خواندن نماز طواف با توجه به ازدحام در اطراف مقام چگونه است؟ همچنين در زمانى كه خلوت است آيا مى توان نماز طواف را بين مقام ابراهيم عليه السلام و كعبه خواند؟

جواب: طواف در فاصلۀ دورتر از مقام ابراهيم عليه السلام نيز صحيح

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 392

است به شرط آنكه از جمعيت طواف كننده فاصله نگيرد. و نماز طواف واجب، بنابر احتياط واجب بايد پشت مقام فعلى و نزديك به آن باشد به نحوى كه مقام در جلوى او قرار گيرد و عرفاً گفته شود نزد مقام نماز خوانده است مگر اينكه در اثر جمعيت نتواند و مزاحم او شوند كه مى تواند عقب تر بخواند؛ ولى احتياطاً نزديكترين محل را به مقام انتخاب كند و فرقى بين زمان خلوت و غير آن وجود ندارد. ولى نماز طواف مستحبى را هر جاى مسجدالحرام مى توان خواند.

شك در طواف

«سؤال 195» اگر در اثناى طواف در صحت شوط سابق يا صحت جزئى از شوطى كه مشغول است و محل آن گذشته است شك كند

وظيفۀ او چيست؟

جواب: اعتنا نكند.

«سؤال 196» كسى در وقت طواف شك در شوطها پيدا كرد و بعد گمانش به يك طرف رسيد

و بنا را بر آن طرف گذاشت و بعد از انجام اعمال يقين به صحيح بودن طواف خود پيدا كرد، آيا طواف او صحيح است؟

جواب: صحيح است.

«سؤال 197» اگر در حال طواف يا سعى و يا در نماز شك كند كه شوط چندم و يا ركعت چندم است

و با همين حال طواف يا سعى و يا نماز را ادامه دهد و بعد به يك طرفِ شك يقين كند و اعمال را تمام كند، آيا عملش با اين كيفيت صحيح است؟

جواب: ادامه دادن نماز در حال شك صحيح نيست؛ ولى اگر طواف و سعى را در حال شك به اميد اينكه شك او مبدّل به يقين شود ادامه دهد، در صورت تبدّل شك به يقين صحيح بودن آن بعيد نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 393

«سؤال 198» در مواردى كه شخص در عدد شوطها شك مى كند

اگر تجديد طواف نمايد و در اثناى آن كشف شود كه طواف اول شش شوط بوده تكليف او چيست؟

جواب: طوافى را كه دوباره شروع كرده است رها نمايد و طواف اول را تكميل كند.

نماز طواف

«سؤال 199» در موقعى كه شخص طواف كرده و در اثر زيادى جمعيت نتوانسته است نزديك مقام نماز بخواند

و در آن وقت چاره اى نداشته، آيا نماز او صحيح است يا خير؟ و در صورت امكانِ خواندن نماز در نزديك مقام، اعادۀ آن در همان روز يا روزهاى ديگر لازم است؟

جواب: اگر در محل نزديك ممكن نبوده، صحيح است و اعادۀ آن لازم نيست.

«سؤال 200» احياناً انسان مى داند كه اگر نماز طواف را شروع كند طواف كننده ها مى آيند و او را حركت مى دهند

و جابجا مى كنند، ولى در عين حال نماز را شروع مى كند؛ آيا اگر اين نماز را تمام كند صحيح است يا نه؟

جواب: اگر بداند اشكال دارد؛ ولى اگر شك داشته باشد و به اميد اينكه بتواند بخواند شروع كند اشكال ندارد.

«سؤال 201» اگر كسى نماز طواف را در غير مقام ابراهيم عليه السلام بخواند

و با اعتقاد به صحيح بودن آن بقيۀ اعمال را انجام دهد وظيفۀ او چيست؟

جواب: نماز را در پشت مقام اعاده كند و بقيۀ اعمال او صحيح است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 394

«سؤال 202» آيا جايز است كه نماز طواف واجب را احتياطاً به نماز يوميه و يا به نماز طواف مستجبِ امام اقتدا كرد

يا جايز نيست و فقط بايد نماز طواف واجب باشد؟

جواب: اقتدا به نماز يوميه يا نماز طواف واجب رجاءاً در صورت عدم اكتفا به آن و اعادۀ آن به نحو فرادىٰ مانعى ندارد؛ ولى اقتدا به نماز طواف مستحب صحيح نيست.

«سؤال 203» آيا «صلاة معادة» «1» در نماز طواف واجب مشروع است يا خير؟

جواب: مشروعيت آن محرز نيست، ولى به قصد رجاء مانعى ندارد.

«سؤال 204» كسى كه هر چه كوشش مى كند موارد غير صحيح قرائت خود را تصحيح نمايد، نمى تواند

و نيز شخص ديگرى را جهت اقتدا كردن و يا تلقين نمودن قرائت صحيح پيدا نمى كند، وظيفه اش چيست؟

جواب: بايد به هر نحوى كه مى تواند بخواند و بنابر احتياط نايب هم بگيرد.

«سؤال 205» كسانى كه قرائتشان درست نيست و مى خواهند نماز طوافشان را به جماعت بخوانند،

آيا مى توانند نماز طواف حج را به نماز طواف نساء يا بالعكس اقتدا كنند؟ همچنين كسى كه نايب است به كسى كه نايب نيست، و يا نماز طواف واجب را به مستحب و يا بالعكس مى تواند اقتدا كند؟

جواب: كسى كه قرائتش درست نيست نمى تواند نايب شود، و اقتدا در نماز مستحبى صحيح نيست؛ و در بقيۀ فروض اقتدا مانعى ندارد و عمل به احتياط حاصل مى شود. ضمناً احتياط

______________________________

(1)- «صلاة معادة» به نمازى مى گويند كه بر انسان واجب بوده و بجا آورده است و دوباره بخواهد آن را بخواند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 395

جماعت، احتياط مستحبى است و اكتفا به آن جايز نيست؛ بلكه خودش فرادىٰ بخواند و نايب هم بگيرد.

«سؤال 206» افرادى كه قرائت صحيح نداشته و نماز طواف را به غلط خوانده اند

و جماعتى فراهم نشده تا نماز را به جماعت بخوانند و نايب هم نگرفته اند، آيا چنين نمازى از آنها كافى و مجزى است؟

جواب: بنابر احتياط نايب هم بگيرند.

«سؤال 207» اگر كسى مطمئن باشد قرائت يا ساير اذكار نمازش درست است

و نماز طواف را- اعم از طواف زيارت و نساء- همان گونه بخواند و بعد معلوم شود كه اشتباه بوده وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر احتمال غلط بودن آن را نمى داده تا اينكه تصحيح كند، نمازش صحيح است.

«سؤال 208» آيا طواف در عمرۀ مفردۀ استحبابى حكم طواف واجب را دارد

كه بايد نماز آن پشت مقام ابراهيم عليه السلام خوانده شود يا حكم طواف مستحبى را دارد و در هر جاى مسجدالحرام مى توان نماز آن را بجا آورد؟

جواب: اتمام عمرۀ مفرده پس از احرام واجب است و نماز طواف آن، نماز طواف واجب است و بايد پشت مقام خوانده شود.

«سؤال 209» بعضى از مراجع فرموده اند فاصله بين نماز طواف و طواف موجب بطلان طواف مى شود،

آيا نظر حضرتعالى در اين مسأله همين است؟ در صورت داشتن عذر چطور؟

جواب: در ناسى و جاهل موجب بطلان نيست؛ ولى در عامد خالى از اشكال نيست، بلكه اگر وقت تدارك آن گذشته باشد صحت عمره و حج نيز محل اشكال است.

«سؤال 210» پس از تصحيح حمد و سوره آيا اعادۀ نماز طواف

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 396

واجب لازم است و آيا در اين حكم بين صورتى كه شخص در تصحيح قرائت خود كوتاهى كرده و صورتى كه كوتاهى نكرده تفاوتى وجود دارد؟

جواب: تصحيح قرائت نماز طواف در حدّ امكان و اعادۀ آن بعد از تصحيح قرائت واجب است، هر چند بعد از خواندن نماز با عذر باشد؛ به شرط اينكه موالات به هم نخورده باشد.

«سؤال 211» كسى كه نماز خود را غلط مى خواند و وقت تصحيح آن را ندارد

آيا مى تواند تبرعاً عمرۀ مفرده استحبابى به نيابت از ديگرى انجام دهد؟

جواب: اشكالى ندارد؛ ولى بنابر احتياط براى نماز طواف نايب هم بگيريد.

«سؤال 212» شك در سجده هاى نماز و نمازهاى طواف و همچنين ظن در آنها چه حكمى دارد؟

جواب: ظن حكم يقين را دارد و به شك در سجده نيز اگر بعد از گذشتن محل باشد اعتنا نكند، و اگر در محل باشد بايد به جا آورد. و فرقى بين نماز طواف و نمازهاى يوميه نيست.

«سؤال 213» اگر كسى نماز طواف واجب را طورى بخواند كه پشت مقام حضرت ابراهيم عليه السلام باشد

ولى طورى ايستاده كه به طرف كعبه نبوده بلكه شانۀ او محاذى كعبه بوده به طورى كه كعبه به طرف شانۀ راست يا چپ يا پشت نمازگزار بوده حكم طواف و نماز آن چگونه است و آيا فرق است بين طواف نساء و غير آن و چگونه بايد آن را جبران كند؟

جواب: در مفروض سؤال اگر برگشتن به مكّه براى او مشقت دارد هر جا كه هست هر چند در وطن خود آن را بخواند، و فرقى بين نماز طواف حج واجب و طواف نساء وجود ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 397

سعى بين صفا و مروه

«سؤال 214» در سعى صفا و مروه آيا لازم است سعى بين سنگهاى مشخص كوه انجام گيرد؟

و آيا لازم است پاى انسان حتماً به سنگهاى كوه بخورد و يا همين كه به سر بالايى كوه صفا و مروه كه اكنون سنگفرش است برسد كفايت مى كند؟

جواب: سعى بين دو كوهى كه در صدر اسلام بوده كفايت مى كند و لازم نيست پاها به باقيماندۀ از كوهها برسد؛ بلى اگر نداند ابتداى دو كوه كجا بوده، بايد از جايى شروع كند كه بداند آنجا جزو كوه بوده است.

«سؤال 215» كسى كه به علت ندانستن مسأله، سعى صفا و مروه را در عمرۀ تمتع بجا نياورده

و جهت حج مُحرم شده و به عرفات رفته و پس از مراجعت از عرفات به اشتباه خود پى برده است، حج او چگونه است؟

جواب: در فرض سؤال محتمل است كه حج او به حج إفراد بدل شده باشد كه بعد از حج بايد عمرۀ مفرده انجام دهد؛ ولى احتياطاً وقتى كه مسأله را فهميد سعى را نيز انجام دهد؛ و در هر حال اگر حج تمتع بر او واجب بوده بايد در سالهاى بعد آن را انجام دهد.

«سؤال 216» سكوهاى مشترك بين مسجدالحرام و محل سعى براى زنهاى حائض چه حكمى دارد؟

آيا مى توانند در قسمت مشرف به محل سعى بنشينند؟

جواب: هر نقطه اى كه محرز نباشد جزو مسجد است، توقف آنها در آن نقطه به حكم «اصالة البرائة و الحلّية» مانعى ندارد و احتياط لازم نيست؛ ولى ظاهراً هر مقدار از آن نقاط كه محاذى درها و ستونهاى مسجد است حكم مسجد را دارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 398

«سؤال 217» شخصى شوط سوم سعى را به هم زده و با فاصلۀ اندكى هفت شوط ديگر بجا آورده و تقصير نموده است،

آيا اين سعى صحيح است؟

جواب: اگر فاصله كم بوده و به قدرى صبر نكرده كه موالات به هم بخورد، بنابر احتياط بايد سعى و تقصير را اعاده نمايد.

«سؤال 218» گاهى انسان در اثر ازدحام جهت رفتن براى سعى ناچار است از مسجدالحرام عبور كند،

در اين صورت تكليف زنهاى حائض و نفساء چيست؟ آيا براى سعى هم مثل طواف نايب بگيرند؟

جواب: عبور از مسجدالحرام در حال سعى صحيح نيست و براى زنهاى حائض و نفساء جايز نيست؛ و اگر بدون عبور از مسجدالحرام سعى ممكن نباشد و تأخير آن هم تا آخرين زمان امكان مقدور نباشد بايد نايب بگيرند.

«سؤال 219» اگر از مروه شروع و به صفا ختم كرده و بعد فهميده است وظيفۀ او چيست؟

به خصوص اگر تقصير كرده باشد.

جواب: بايد سعى و تقصير را اعاده نمايد.

«سؤال 220» اگر كسى يقين كند كه هفت شوط سعى بين صفا و مروه را تمام كرده است ولى بعد از تقصير متوجه شود كه پنج شوط بوده،

آيا كل سعى را بايد از سر بگيرد يا دو شوطى را كه ناقص بوده است بايد تكميل كند؟ و آيا تقصير را هم بايد دو مرتبه انجام دهد؟

جواب: اگر زياد طول نكشيده باشد، سعى را تكميل كند و تقصير را اعاده نمايد؛ و اگر طول كشيده باشد، احتياطاً آن سعى را تكميل كند و پس از آن سعى و تقصير را اعاده نمايد.

«سؤال 221» شخصى در حال سعى در عدد شوطها شك مى كند

و با حال ترديد به سعى خود ادامه مى دهد و بعد از طى مسافتى يقين مى كند؛ آيا سعى او درست است؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 399

جواب: اگر به اميد اينكه شك او مبدّل به يقين شود سعى را ادامه داده باشد، صحت سعى او بعيد نيست.

«سؤال 222» اگر هروله را در محل خود فراموش كند

و پس از آن متذكر شود و براى تدارك هروله برگردد، آيا اين سعى صحيح است؟

جواب: اگر آن مقدار را به قصد رجاء يا احتياط اعاده كرده مانعى ندارد؛ و اگر با نيّت قطعى بوده مشكل است و احوط اعادۀ سعى مى باشد.

«سؤال 223» اگر بعد از گذشتن ماه ذى الحجّه بفهمد كه سعى او در عمرۀ تمتع يا حج تمتع باطل بوده تكليف چيست؟

آيا قابل جبران است، و اگر هست چه وقت بايد بجا آورد؟ آيا احتياج به اعادۀ حج دارد يا نه، و از احرام خارج شده است يا نه؟

جواب: اگر بطلان سعى ناشى از سهو يا نسيان يا جهل به موضوع باشد عمره و حج او صحيح است و بايد سعى را اگر چه در غير ماههاى حج اعاده كند، و در صورت عدم امكان نايب بگيرد؛ و اگر ناشى از جهل به حكم باشد صحت عمره و حج او محل اشكال است.

«سؤال 224» كسى كه مى تواند خودش سعى را انجام دهد، آيا مى تواند سوار صندلى چرخدار شود

و او را سعى دهند يا آنكه خودش بايد سعى كند؟

جواب: سواره سعى كردن اشكال ندارد. ولى اگر كسى او را سعى دهد صحيح نيست.

«سؤال 225» در سعى آيا موالات در همۀ اشواط شرط است

و اگر كسى با عذر يا بدون عذر سعى را بعد از شوط چهارم رها كرد تكليفش چيست؟ آيا بايد همان سعى را تكميل كند و يا اعاده هم

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 400

لازم است؟ لازم به ذكر است كه اين شخص در روز سعى كرده و در شب براى اعاده و انجام سعى آمده است و بين طواف و سعى هم فاصله انداخته است.

جواب: رعايت موالات عرفى در سعى لازم است، ولى بين طواف و سعى تأخير تا شب براى رفع خستگى و امثال آن اشكال ندارد؛ اما تأخير تا روز بعد بدون عذر اشكال دارد.

ضمناً در رابطه با حكم قطع سعى بعد از شوط چهارم يا قبل از آن مسألۀ 477 مناسك ملاحظه شود.

«سؤال 226» در صورتى كه در ايام شلوغ به ويلچريها اجازۀ سعى در طبقۀ همكف داده نشود وظيفه چيست؟

جواب: در فرض سؤال بنابر احتياط در طبقۀ فوقانى سعى را انجام دهد و نايبى هم بگيرد كه در طبقۀ همكف سعى را بجا آورد.

«سؤال 227» حضرتعالى در پاسخ به استفتايى فرموده ايد: «كسى كه مى تواند خودش سعى را انجام دهد

نبايد كسى او را سعى دهد اما سواره مى تواند سعى كند.» سؤال اين است كه مقصود از سعى سواره چيست؟ آيا با موتورهاى برقى كه با باطرى كار مى كند و توسط راكب هدايت مى شود مى توان سعى كرد؟

جواب: اشكال ندارد.

«سؤال 228» در مورد فوق آيا در طواف هم مى توان چنين كرد؟

جواب: اشكال ندارد.

«سؤال 229» در مورد عدم توان طواف يا سعى با صرف خوف ضرر و يا احتمال ناتوانى در انجام آن كافى است و يا اطمينان به ناتوانى بايد باشد؟

جواب: در صورت ناتوانى و خوف ضرر، سعى دادن و طواف دادن اشكال ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 401

«سؤال 230» برخى زائران توان شروع طواف يا سعى را دارند

اما از اتمام آن مطمئن نيستند و خوف ناتوانى در اتمام دارند؛ لطفاً تكليف آنان را در اين موارد بيان فرماييد؟

جواب: مجرد احتمال كافى نيست و مى توانند سعى و طواف را شروع نمايند و هر گاه خسته شدند استراحت كنند.

وقوف به عرفات و مشعر

«سؤال 231» اگر موقف دو روز اختلاف داشته باشد وظيفه چيست؟

جواب: اختلاف افق دو روز ممكن نيست و لااقل يكى از آنها مخالف واقع است؛ ولى در اين فرض نيز وظيفۀ حاجّ همان است كه تفصيل آن در مسألۀ «515» مناسك بيان شده است.

«سؤال 232» شخصى وقوف اختيارى عرفات را درك كرده و قبل از رفتن به مشعر بيهوش شده است؛

اگر به همين حال تا آخر اعمال باقى باشد وظيفۀ او چيست؟ و اگر بعد از بيهوشى او را به ايران آورده باشند چه حكمى دارد؟ و نيز اگر بعد از ايام تشريق در ماه ذيحجّه به هوش آيد- در مكه باشد يا در ايران- چه بايد بكند؟

جواب: كفايت وقوف اختيارى عرفات به تنهايى مشكل است و بنابر احتياط بايد با اعمال عمرۀ مفرده از احرام خارج شود؛ و اگر حجّ تمتع در ذمّۀ او مستقر بوده يا اينكه استطاعت او باقى بماند، بايد در سالهاى بعد حج تمتع را بجا آورد.

«سؤال 233» عده اى در شب دهم ذيحجّه در مكانى كه به آنها گفته بودند مشعر است اطمينان نمودند و نيّت وقوف كردند،

بعد كه وقت اضطرارى مشعر هم مى گذرد معلوم مى شود آنجا مشعر نبوده؛ وظيفۀ آنها چيست؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 402

جواب: بنابر احتياط بايد حج را اتمام نمايند و يك عمرۀ مفرده نيز بعد از اعمال حج انجام دهند؛ و اگر حج قبلًا در ذمۀ آنها مستقر بوده يا اينكه استطاعت آنها باقى بماند، در سالهاى بعد حج را اعاده نمايند.

«سؤال 234» شخصى وقوف عرفات و مقدارى از وقوف شبانۀ مشعر را درك كرده

و عمداً قبل از طلوع فجر براى بردن اثاث و كارهاى ديگر به منىٰ رفته است و قصد برگشتن به مشعر را داشته ولى در منىٰ خوابش برده، وظيفه اش چيست؟

جواب: حج او صحيح است.

«سؤال 235» آيا درك اضطرارى مشعر براى معذورين و زنان با صدق مسمّاى وقوف كافى است؟

و آيا قبل از نيمه شب مى توانند از مشعر خارج شوند؟

جواب: بنابر احتياط واجب قبل از نصف شب از مشعر خارج نشوند.

«سؤال 236» در شب عيد قربان گاهى در اثر ترافيكِ وسايل نقليه، رسيدن به سرزمين مقدس مشعرالحرام با تأخير صورت مى گيرد؛

در حالى كه امكان پياده شدن از وسيلۀ نقليه و پياده روى وجود دارد؛ سؤال اين است كه در چه زمانى حاجى پياده شود و خود را به مشعر برساند؟

جواب: اگر پياده نشدن موجب فوت وقوف به مشعر شود و پياده شدن و رسيدن امكان داشته باشد بايد پياده شوند و خود را به مشعر برسانند.

«سؤال 237» حاجى بعد از وقوف به عرفات سكتۀ مغزى كرده

و او را شبانه به مشعرالحرام آورده اند و وى را وقوف اضطرارى داده اند و بعد او را به بيمارستان مكّه برده اند و تا پايان ذيحجّه در حال سكته

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 403

است. اگر اولياى اين بيمار يا ساير مؤمنين بقيۀ اعمال او را تبرعاً بجا آورند آيا كافى است؟ و با فرض عدم كفايت وظيفه چيست؟

جواب: اگر در حال وقوف به مشعر به هوش و متوجه بوده است و نيّت وقوف كرده است سپس اولياء و يا ساير مؤمنين اعمال منىٰ و مكۀ او را به نيابت او انجام داده اند و قبل از انقضاى ذيحجّه هر چند در غير منىٰ او را حلق و يا تقصير كرده اند صحت حج او بعيد نيست، ولى اگر در حال وقوف به مشعر به هوش نبوده است صحت حج او مشكل است و بايد با تبديل احرام حج به احرام عمرۀ مفرده و انجام اعمال عمرۀ مفرده از احرام خارج شود. و اگر خودش نمى تواند اعمال عمرۀ مفرده را هم انجام دهد براى طواف و نماز و سعى، نايب بگيرند. و احتياط آن است كه گوسفندى نيز در منىٰ يا حول آن ذبح نمايند. و اگر حج او به عنوان حج واجب بوده است و سالهاى قبل حج بر او مستقرّ شده باشد

و يا استطاعت او تا سال آينده باقى باشد بايد سال آينده حج را بجا آورد.

«سؤال 238» اگر حاجى- پس از درك وقوف عرفات- در مشعرالحرام صاحب عذر (مانند خوف دستگيرى و ...) شود

و مجاز باشد كه در شب عيد براى اعمال مكه به مكه رود لذا شب عيد به مكه رفته و اعمال مكه را انجام داده و صبح عيد قبل از طلوع فجر با بازگشت به منىٰ بقيۀ اعمال را انجام دهد، آيا حج به اين صورت صحيح است؟

جواب: بر حسب اخبار وارده و فتاواى فقهاى قديم و جديد زمان طواف و سعى در حج بعد از وقوفين و اعمال سه گانۀ منىٰ مى باشد مگر براى چهار طايفه:

1- زنى كه بترسد بعد از اعمال منىٰ عادت شود و نتواند طواف را بجا آورد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 404

2- پيرمرد و پيرزنى كه نتواند بعد از اعمال منىٰ به مكه برگردند.

3- بيمارى كه بترسد بعد از اعمال منىٰ در اثر كثرت جمعيت نتواند طواف را بجا آورد.

4- كسى كه مى داند تا آخر ذيحجّه در اثر ترس يا جهات ديگر نمى تواند طواف و سعى را انجام دهد؛ ولى خوف در مشعر مجوّز تقديم طواف و سعى نمى باشد.

اعمال منىٰ

«سؤال 239» لزوم ترتيب در اعمال سه گانۀ منىٰ مجرد وجوب تكليفى است يا وضعاً هم لازم است؟

جواب: وضعاً هم لازم است.

رمى جمرات

«سؤال 240» كسانى كه به عنوان راهنما همراه معذورين در شب جهت رمى جمره مى روند،

از آنجا كه راه چادرها تا جمرات زياد است و باعث خستگى زياد مى شود آيا مى توانند رمى خويش را نيز انجام دهند يا خير؟ و اگر نايب باشند رمى ايشان چه حكمى دارد؟

جواب: اگر از رمى در روز معذور باشند، رمى در شب مانعى ندارد؛ ولى كافى بودن عمل نيابتىِ معذور محل اشكال است.

«سؤال 241» آيا جايز است زنانى كه مى توانند در روز رمى كنند

به علت كثرت جمعيت و قرار گرفتن بين مردهاى نامحرم در شب رمى نمايند، يا رمى در شب براى آنها متعيّن است؟ و اگر در روز رمى كنند چه حكمى دارد؟

جواب: اگر رمى در روز براى آنها مستلزم حرج و مفسده نباشد بايد در روز رمى كنند؛ و تماس قهرى با نامحرم از روى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 405

لباس بدون تلذّذ و ريبه اشكال ندارد.

«سؤال 242» كسى كه معذور است و بايد خودش در شب رمى كند،

آيا وظيفۀ او رمى در شب است يا اينكه روز سيزدهم تمام جمرات را در روز رمى كند و روز سيزدهم عجزى در كار نيست؟

جواب: شب يازدهم و دوازدهم مقدم بر روز سيزدهم است؛ و در صورت ترك آن با عذر و يا بدون عذر روز سيزدهم رمى كند.

«سؤال 243» زنهايى كه از وقوف اختيارى مشعر عاجز مى باشند

آيا جايز است نايب شوند؟ و آيا مى توانند در شب رمى جمره نمايند؟ يا براى رمى جمره كسى را نايب بگيرند؟

جواب: رمى جمره را بايد خودشان روز عيد انجام دهند، و اگر روز عيد نتوانستند روز يازدهم اول رمى جمرۀ عقبه را قضا كنند و بعد وظيفۀ روز را انجام دهند؛ ضمناً جهت رعايت ترتيب، قربانى و تقصير را تأخير بيندازند و روز يازدهم بعد از رمى جمرۀ عقبه انجام دهند.

«سؤال 244» كسى كه مى خواهد به نيابت ديگرى رمى جمرات كند

آيا كافى است كه هر جمره اى را اول براى خودش رمى كند و پس از آن به نيابت ديگران رمى نمايد و بعد جمرۀ وسطىٰ و عقبه را هم همين طور، يا بايد اول هر سه جمره را براى خودش رمى كند و بعد براى ديگران؟

جواب: فرض اول نيز صحيح است.

«سؤال 245» كسى كه نمى تواند در روز عيد رمى كند

آيا مى تواند قبل از رمى، حلق نمايد و روز ديگر رمى كند؟

جواب: در فرض سؤال امر دائر بين سقوط ترتيب و تأخير حلق از روز عيد است كه تخيير محتمل است؛ ولى احتياط در تأخير حلق است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 406

«سؤال 246» سنگريزه هايى در مشعر موجود است و معلوم است از خارج از مشعر آورده اند

و معلوم نيست كه از حرم است يا خارج از حرم؛ آيا مى توان براى رمى از آنها استفاده كرد يا نه؟

جواب: بايد احراز كند كه از سنگريزه هاى حرم است.

«سؤال 247» زنى كه احتمال بدهد رمى باعث قاعدگى او مى شود

آيا جايز است براى رمى نايب بگيرد يا نه؟

جواب: مجرد قاعدگى عذر نيست؛ مگر اينكه عوارضِ مجوزِ نايب گرفتن داشته باشد.

«سؤال 248» اگر كسى مى داند يك روز رمى را ترك كرده است ولى نمى داند كه روز دهم بوده يا يازدهم و يا دوازدهم،

وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر قبل از مغرب روز دوازدهم متذكر شود، هر سه جمره را به قصد همان روز رمى كند؛ و اگر بعد از مغرب آن روز متذكر شود، هر سه جمره را به ترتيب به قصد ما فى الذمّه رمى نمايد.

«سؤال 249» اگر بعد از انداختن سنگ به هر سه جمره يقين كند

كه يكى از آنها را از هفت سنگ كمتر زده تكليف او چيست؟

جواب: اگر قبل از انصراف از رمى جمرۀ عقبه يقين كند، تكميل رمى جمرۀ عقبه كافى است؛ و اگر بعد از انصراف يقين كند، در اين فرض نيز كفايت رمى آن به واسطۀ انحلال علم اجمالى بعيد نيست، اگر چه احتياط بهتر است.

«سؤال 250» اگر شخصى قبل از رمى به حال بيهوشى و اغماء درآيد بعضى فرموده اند:

ولىّ او يا ديگرى براى او رمى نمايد؛ آيا اين نيابت تبرّعى براى طواف و سعى هم صحيح و مجزى است يا نه؟ مثلًا اگر قبل از طواف سكته كند و يا حال جنون پيدا نمايد به طورى كه درك نداشته باشد، آيا جايز است كسى تبرّعاً نيابت كند؟

جواب: مجزى نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 407

«سؤال 251» همان گونه كه مستحضريد جمرات سه گانه را بازسازى و توسعه داده اند

و طول و عرض و شكل آن تغيير كرده است، به نحوى كه ستون قبلى جمرات در طبقات پايينى و بالا در هر جمره به صورت ديوارى به طول بيش از 25 متر و ارتفاع پنج متر ساخته شده است كه تشخيص محل قبلى ستونها امكان ندارد و ايستادن در آن محل پر ازدحام براى تشخيص محل ستونهاى قبلى كارى دشوار بلكه غير ممكن است. از اين رو خواهشمند است بفرماييد تكليف حجاج در رمى جمرات چيست؟ و آيا رمى تمامى ديوار مذكور كفايت مى كند؟

جواب: با توجه به صدق عرفى «جمرات سه گانه» بر محلهاى مذكوره رمى آنها ان شاءاللّه مجزى است.

«سؤال 252» اطراف بعضى از كوههاى مكه كه داخل حرم است

توسط افرادى اعم از حكومتى و عادى سيم خاردار كشيده شده و به نظر مى رسد كه حيازت كرده اند. آيا برداشتن سنگ براى رمى جمرات از دامنه هاى اين كوهها كه سيم خاردار كشيده اند اشكال دارد؟

جواب: با احراز تحجير نمى توان در آن تصرف نمود مگر در حدى كه شاهد حال بر رضايت تحجير كننده وجود دارد؛ و ظاهراً در موارد مذكور تصرفاتى در حدّ برداشتن ريگ براى رمى جمره، مورد رضايت است.

«سؤال 253» آيا رمى در طبقات بالا هم صحيح است؟

جواب: رمى در طبقات بالا هم صحيح و كافى است.

«سؤال 254» كسانى كه به عنوان راهنما و مراقب همراه معذورين شب دهم پس از وقوف اضطرارى به منىٰ مى روند

آيا مى توانند به نيابت خانمها رمى نمايند يا با توجه به اينكه مرد مى باشند نمى توانند؟

جواب: در موارد جواز نيابت اشكال ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 408

«سؤال 255» در شب دهم ذيحجّه مراقبينى كه همراه معذورين پس از وقوف اضطرارى مشعر، به منىٰ مى روند

و نايب نيستند آيا مى توانند خود نيز در همان شب رمى كنند يا بايد در روز رمى كنند؟

جواب: با وجود عذر براى وقوف اختيارى مشعر، رمى در شب عيد براى معذورين عمومى اشكال ندارد ولى همراه بايد بعد از طلوع آفتاب رمى كند.

«سؤال 256» اگر روز عيد قربان رمى جمره قبل از قربانى واقع شود

يا براى قربانى وكيل گرفته و همان موقع خودش به طرف رمى مى آيد و نمى داند كه رمى جمره بعد از قربانى انجام شده يا قبل از آن، تكليف چيست؟

جواب: قربانى بايد بعد از رمى باشد ولى اگر از روى فراموشى يا اشتباه جلوتر انجام شود اشكال ندارد.

قربانى

«سؤال 257» اگر كسى به انسان نيابت دهد كه براى او قربانى كند

و مجتهد منوب عنه در قربانى به شرايط اضافى قائل باشد، آيا لازم است نسبت به قربانى جهت او مطابق فتواى مجتهد منوب عنه عمل شود يا طبق نظر مجتهد نايب نيز كفايت مى كند؟

جواب: نايب در حج طبق فتواى مرجع تقليد خود عمل مى كند؛ مگر اينكه در ضمن اجاره، شرط اضافى شده باشد. ولى كسى كه فقط در قربانى وكالت دارد بايد طبق وكالت خود عمل كند و موكل بايد به نحوى وكالت بدهد كه طبق فتواى مرجع تقليد خود مجزى و صحيح باشد.

«سؤال 258» اگر در اثر ندانستن مسأله يا عدم اطلاع از غروب آفتاب قربانى را در شب انجام دهد

كافى است يا در روز مجدداً بايد قربانى كند؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 409

جواب: اگر از روى ندانستن مسأله در شب ذبح كرده باشد احوط اعاده است؛ بلكه اگر به خيال اينكه غروب نشده است ذبح كرده باشد، كفايت آن مشكل است و در اين فرض نيز احوط اعاده است.

«سؤال 259» اگر كسى به فردى نيابت دهد كه براى او قربانى كند،

آيا لازم است نايب خودش ذبح كند يا مى تواند ديگرى را براى قربانى كردن نايب كند؟

جواب: بستگى به كيفيت توكيل دارد.

«سؤال 260» اگر ذبح در منىٰ تا اواخر ذيحجّه براى كسى ممكن باشد،

آيا مى تواند در روز عيد پس از رمى جمرۀ عقبه حلق كند و از احرام بيرون آيد و اعمال مكه را نيز انجام دهد و سپس در روزى كه امكان داشت در منىٰ قربانى نمايد يا خير؟

جواب: در مفروض سؤال مانعى ندارد.

«سؤال 261» اگر قربانى در منىٰ و در ايام تشريق ممكن نباشد

ولى بعضى از حجاج احتمال دهند در روزهاى باقيماندۀ ذيحجّه مى توانند در منىٰ قربانى كنند لكن عسر و حرج دارد، آيا لازم است قربانى را تأخير اندازند يا ذبح در خارج منىٰ و در روز عيد كفايت مى كند؟

جواب: در فرض سؤال، ذبح در قربانگاه فعلى در روز عيد كافى است.

«سؤال 262» در صورتى كه ذبح در منىٰ ميسور نباشد،

ذبح در هر يك از قربانگاههاى واقع در وادى محسّر كافى است يا بايد در الاقرب به منىٰ فالاقرب ذبح كرد؟

جواب: اقرب به منىٰ احوط است؛ مگر اينكه قربانگاههاى وادى محسّر از جهتى ترجيح داشته باشد، مثل اينكه گوشت قربانى در آن قربانگاهها ضايع نمى شود كه در اين فرض مى توانيد در آنجا ذبح كنيد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 410

«سؤال 263» با توجه به اينكه قربانى در زمان ما در منىٰ نوعاً ممكن نيست،

آيا دليلى بر لزوم الاقرب فالاقرب داريم؟ و يا خارج منىٰ شامل هر جايى مى شود، كه در اين صورت حاجى مى تواند وكالت دهد تا در وطن خود در ساعت معيّنى براى او قربانى كنند و قهراً گوشت قربانى نيز به هدر نمى رود؟ و از طرفى بعضى شبهه كرده اند كه در صورت به هدر رفتن قربانى اسراف محسوب مى شود و حرام است و عمل حرام چگونه مى تواند عبادت و مقرّب باشد؟

جواب: از مجموع ادلّه بعيد نيست استفاده شود كه ذبح در منىٰ علاوه بر استفاده از گوشت قربانى جنبۀ شعارى و تأسى به حضرت ابراهيم عليه السلام نيز دارد كه در صورت عدم تمكن ذبح در منىٰ اگر در قربانگاه فعلى ذبح شود تا حدى آن شعار محفوظ مى ماند؛ ولى در صورت ذبح در وطن، آن شعار به طور كلى از بين مى رود.

«سؤال 264» اينجانب در موقع رمى جمرات در اثر ازدحام جمعيت از كاروان خود جدا شده و گم شدم.

پس از بجا آوردن رمى جمرات به علت ناراحتى و ترس، قبل از قربانى كردن چند تار مو از بغل گوش خود با قيچى چيدم و بعد از آن متوجه شدم كه قبل از تقصير بايد قربانى مى كردم لذا پس از قربانى مجدداً تقصير كردم و سپس به طور كامل عمل تقصير را انجام دادم. آيا اين عمل اضافۀ من كفاره دارد؟

جواب: در مفروض سؤال اعمال شما صحيح است و چيدن چند مو قبل از قربانى نيز اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله بوده كفاره ندارد.

«سؤال 265» آيا ذبح در شب يازدهم براى كسى كه نتوانسته در روز عيد، قربانى كند جايز است؟

جواب: ذبح در شب براى غير خائف محل اشكال است و در مورد سؤال روز يازدهم ذبح نمايد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 411

«سؤال 266» آيا محرم مى تواند قبل از رمى جمرۀ عقبه و قربانى براى خود،

در روز عيد به نيابت از ديگران قربانى كند؟

جواب: وجهى براى منع نيست، صيد يكى از تروك احرام است ولى ذبح از تروك احرام نيست.

«سؤال 267» با توجه به مسألۀ تقسيم قربانى به سه قسمت

بين فقراى مؤمنين، هديه به مؤمنين، و مصرف خود حاجى و با طرح جديد قربانى در كشتارگاههاى صنعتى كه همۀ گوشتهاى آن را براى كشورهاى اسلامى مى فرستند ولى نمى دانيم كه به فقير مؤمن مى رسد يا نه و از جهت ديگر خود حجاج براى ذبح به كشتارگاه نمى روند (الّا نادراً)، بنابراين راه حلّى كه در مسألۀ 573 مناسك در وكالت گرفتن از فقير مؤمن ذكر شده امكان عملى ندارد و از طرفى گوشت در خارج از آن سيستم ارزشى ندارد و با توصيه هاى پزشكى هم سازگارى ندارد. آيا وظيفۀ حجاج نسبت به مسألۀ تقسيم قربانى و يا ضامن بودن سهم فقراى مؤمن و ... چه مى شود؟

جواب: اگر گوشت قربانى در خارج از آن سيستم ارزش مالى ندارد و يا امكان ندارد كه در مورد آن تقسيم شود مسئوليت مرتفع مى گردد.

«سؤال 268» در مناسك مرقوم فرموده ايد: اعمال روز عيد (رمى جمرۀ عقبه، ذبح قربانى، حلق و يا تقصير) بايد به ترتيب انجام شود.

حال سؤال اين است با توجه به وضع فعلى اگر كسى نتواند در روز عيد، قربانى كند آيا مى تواند بعد از رمى جمرۀ عقبه در همان روز حلق يا تقصير نمايد و از احرام خارج شود، يا بايد هرچند در روزهاى بعد، پس از قربانى تقصير ياحلق نمايد؟

جواب: پس از قربانى در روزهاى بعد تقصير يا حلق را انجام دهد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 412

حلق و تقصير

«سؤال 269» اگر كسى در اثر ندانستن مسأله پس از قربانى از احرام خارج شود

و بعد از مدتى متوجه اشتباه خود گردد، آيا لازم است جهت حلق و يا تقصير مجدداً محرم شود يا مى تواند حلق يا تقصير را بدون احرام انجام دهد؟ و اگر در آن حال تقصير كرده وظيفه اش چيست؟

جواب: تا زمانى كه حلق يا تقصير را انجام نداده است از احرام خارج نمى شود؛ و اگر از روى جهل به مسأله لباس دوخته پوشيده باشد به محض متوجه شدن مسأله بايد آن را بيرون بياورد و كفاره ندارد. بلى براى افرادى كه حلق متعيّن نيست در صورتى كه زمان تقصير كوتاهتر از زمان بيرون آوردن لباس دوخته باشد، مى توانند فوراً تقصير كرده و از احرام خارج شوند.

«سؤال 270» شخصى در عمرۀ تمتع به جاى تقصير از روى جهل يك مو از بدن خود كنده و اكنون متوجه شده است،

آيا حج او اشكال دارد؟

جواب: محتمل است حج او بدل به حج إفراد شده باشد؛ بنابراين احتياط در اين است كه يك عمرۀ مفرده انجام دهد و اگر حج تمتع بر او واجب بوده در هر سالى كه متمكن شد آن را انجام دهد. و در هر حال فعلًا از احرام خارج شده است.

«سؤال 271» كسانى كه طواف و سعى را بر وقوفين مقدم مى دارند

اگر بعد از سعى تقصير كردند، آيا موجب مُحلّ شدن و يا كفاره مى گردد؟

جواب: از احرام خارج نمى شوند؛ و اگر از روى سهو يا جهل بوده كفاره هم ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 413

«سؤال 272» اگر كسى در اثناى سعى تقصير نمايد وظيفه اش چيست؟

جواب: بايد سعى را تمام كند و بعد تقصير را اعاده نمايد؛ و اگر موالات به هم خورده باشد، احتياطاً بعد از اتمام، اول سعى و سپس تقصير را اعاده كند.

«سؤال 273» اگر كسى در عمرۀ تمتع از روى جهل تقصير را ترك كند

و به وطن برگردد چه حكمى دارد؟

جواب: بنابر احتياط حكم ترك عمدى را دارد؛ و چون به وطن برگشته است سال بعد عمره و حج تمتع را اعاده كند.

«سؤال 274» اگر كسى تقصير را در عمرۀ مفرده عمداً يا از روى جهل يا فراموشى ترك كند

و طواف نساء را انجام دهد وظيفه اش چيست؟

جواب: در هر جا تقصير كند كافى است؛ ولى بنابر احتياط بايد طواف نساء و نماز آن را اعاده كند و اگر خودش نمى تواند به مكه برگردد، نايب بگيرد.

«سؤال 275» آيا بين عمرۀ تمتع و حج تمتع، ماشين كردن سر جايز است؟

جواب: با ماشين ته زن نبايد ماشين كند.

«سؤال 276» بين عمرۀ تمتع و حج كه جايز نيست سر بتراشد،

آيا تراشيدن سر كفاره دارد يا خير؟

جواب: اگر از روى جهل يا نسيان باشد كفاره ندارد؛ و در صورت علم و عمد بنابر احتياط يك گوسفند كفاره دارد.

«سؤال 277» شخصى طواف عمره را بجا آورده و بدون نماز و سعى تقصير كرده است،

تكليف او چيست؟

جواب: بايد بعد از نماز و سعى، تقصير را اعاده نمايد و اگر تقصير او از روى سهو يا جهل بوده كفاره ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 414

«سؤال 278» آيا كسى كه تقصير او محكوم به باطل بودن است

و بعد از آن محرمات احرام را بجا آورده و جاهل به مسأله بوده كفاره دارد يا خير؟

جواب: كفاره ندارد؛ مگر در صيد.

«سؤال 279» كسى كه در عمرۀ تمتع بعد از سعى تقصير كرده و بعد شك مى كند كه تقصيرش صحيح بوده يا نه،

آيا اشكالى در اعمال او وجود دارد؟

جواب: اشكال ندارد.

«سؤال 280» اگر كسى تقصير عمرۀ مفرده را فراموش كرده

و به ايران برگشته آيا در هر جا تقصير كند كافى است؟ و آيا نيازى به اعادۀ طواف نساء ندارد؟

جواب: در هر جا تقصير كند كافى است؛ ولى بنابر احتياط بايد طواف نساء و نماز آن را اعاده كند و اگر خودش نمى تواند به مكه برگردد نايب بگيرد.

«سؤال 281» تقصير و حلق در حج بايد در روز باشد؛

آيا بين الطلوعين تقصير و حلق جايز و مجزى است؟

جواب: چون حلق و تقصير در روز عيد بعد از رمى و ذبح است و رمى قبل از طلوع آفتاب جايز نيست، پس قهراً حلق و تقصير قبل از طلوع آفتاب روز عيد صحيح نيست؛ ولى در شبهاى ايام تشريق حتى بين الطلوعين مانعى ندارد.

«سؤال 282» شخصى كه قبل از انجام عمرۀ مفرده سر و صورت خود را تيغ زده است

چگونه تقصير كند آيا اكتفا به كوتاه كردن ناخن جايز است؟

جواب: تقصير به وسيلۀ گرفتن ناخن كافى است.

«سؤال 283» اشخاصى مثل روحانى كاروان كه زائرين را براى اعمال طواف و نماز و سعى و ... مى برند

اگر بعد از اعمال طواف و

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 415

نماز و سعى و تقصير زائرين وقتى برگشتند و به درب هتل رسيدند شك كردند كه خودشان تقصير كرده اند يا خير، وظيفۀ آنان چيست؟

جواب: همانجا هم اگر تقصير كنند كافى است.

«سؤال 284» مرد صروره بنابر احتياط واجب بايد سر خود رادر صحراى منىٰ بتراشد؛

آيا حلق (تراشيدن سر) حتماً بايد با تيغ انجام شود و يا مى توان با ماشين سر تراش- نمره يك- عمل حلق را انجام داد؟

جواب: بايد حلق يعنى تراشيدن باشد و كوتاه كردن با ماشين، حلق نيست.

بيتوته در منىٰ

«سؤال 285» امسال عده اى از حاجيان در روز دوازدهم بعد از ظهر به قصد كوچ و سفر، از منىٰ خارج شدند

و به مكه آمدند و به عللى به واسطۀ حادثۀ سيل، مجدداً از مكه به منىٰ برگشتند و دوباره بعد از غروب خورشيد از منىٰ به مكه كوچ كردند، آيا بر اين افراد بيتوتۀ شب سيزدهم لازم بوده يا نه و با ترك بيتوته آيا كفّاره واجب است؟

جواب: در مفروض سؤال لازم بود شب سيزدهم را در منىٰ بمانند، و حتى اگر از روى جهل باقى نمانده اند احوط كفاره است.

«سؤال 286» اينجانب در روز دوازدهم ذيحجّه با علم به اين كه ظهر شده

و ساعتم هم همين را نشان مى داد از منىٰ خارج شدم بعداً متوجه شدم كه اشتباه كرده ام. در اين باره تكليف چيست؟

جواب: اگر وقت باقى است بايد برگرديد و بعد از ظهر خارج شويد، ولى اگر وقت باقى نيست اشكالى ندارد.

«سؤال 287» يكى از علماى معاصر در مناسك خود نوشته است:

در مكانى كه شك داريد جزء منىٰ هست يا نه، مى توان بيتوته كرد، و استدلال او چنين است كه مورد از قبيل شبهۀ مفهومىِ ابتدائى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 416

است، و دَوَران تكليف بين امر موسّع و مضيّق مى باشد و جاى جريان اصالةالبرائة مى باشد؛ يعنى با اين اصل، لزوم محدود بودن بيتوته در مكان مضيّق، نفى مى شود. در صورتى كه به نظر مى رسد اين استدلال مخدوش است، و مورد از قبيل شك در محصّل است كه جاى قاعدۀ اشتغال است نه اصالةالبرائة، زيرا تكاليف به عناوين كلى تعلق مى گيرد نه موضوعات خارجى، و اصل تكليف قطعى است كه بايد در منىٰ بيتوته كرد، و شك داريم كه بيتوته در مكان مشكوك، آيا امتثال تكليف است يا نه. مستدعى است مرا راهنمايى فرماييد.

جواب: فرق است بين متعلق تكليف و موضوع آن؛ مثلًا اگر مولا به كسى گفت: زيد را اكرام نما، اكرام كه فعل مكلف است متعلق حكم است و زيد كه موجود خارجى است موضوع حكم.

و در فرض سؤال، متعلق وجوب، بيتوته كردن است كه فعل مكلف است، و موضوع حكم، «منىٰ» است كه موجود خارجى است و داراى ابعاض و اجزاء مى باشد. پس موضوع، يك امر كلى نيست؛ بلكه مكانى است داراى حدود و ابعاض، و در مقام امتثال بايد موضوع حكم شارع احراز شده باشد، مثلًا در مثال بالا

كه اكرام زيد واجب شده است، اگر فردى مردّد است كه زيد است يا انسان ديگر، اكرام او مجزى نيست. در فرض سؤال نيز اگر در مكانى بيتوته انجام شد كه مردّد است بين منىٰ و غير منىٰ، قطعاً تكليف ساقط نمى شود؛ زيرا در مقام امتثال، موضوع تكليف محرز و قطعى نشده است، و در اين گونه موارد جاى اصالةالبرائة نيست.

«سؤال 288» مقدار شب براى كسى كه در مكه به جاى بيتوته در منىٰ به عبادت مشغول مى شود چقدر است؟

از مغرب تا طلوع فجر است يا طلوع آفتاب؟

جواب: بيتوته و عبادت تا طلوع فجر كافى است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 417

«سؤال 289» آيا قرائت قرآن يا دعا يا نگاه كردن به كعبه و يا نماز خواندن در مسجدالحرام جزو عباداتى محسوب مى شود

كه به واسطۀ آنها حاجى مى تواند در خارج منىٰ بيتوته نمايد يا اينكه مقصود از عبادت اين است كه او بايد طواف كعبه نمايد؟

جواب: شكى نيست كه قرائت قرآن و ذكر خدا و دعا و نيز خواندن نماز كفايت مى كند و لازم نيست كه منحصراً طواف نمايد.

اما بعيد نيست گفته شود كه عبادت در خصوص مورد سؤال از مجرد نگاه كردن به كعبه- بدون گفتن ذكر و دعا در آن حال- انصراف داشته باشد؛ هرچند نگاه كردن به كعبه فى نفسه از جملۀ عبادات شمرده شده است.

احكام بين عمره و حج

«سؤال 290» گفته شده كسى كه عمرۀ تمتع بجا مى آورد نبايد از مكه خارج شود.

آيامصداق حرمت خروج، خارج شدن از حرم است يا از مكّه معظّمه؟

جواب: متمتع پس از عمرۀ تمتع بنابر احتياط واجب، نبايد از مكه خارج شود و احتياطاً به قسمتى از مكه كه خارج حرم است نيز نرود؛ ولى اگر منزلش در حوالى مكه و جاهايى كه عرفاً جزء مكه است باشد رفتن به آنجا مانعى ندارد.

«سؤال 291» حاجّ متمتع پس از فارغ شدن از عمرۀ تمتّع بدون احرام حج از مكّه خارج شده

و به منىٰ و عرفات و جدّه و طائف رفته و پس از منقضى شدن ماه عمرۀ تمتع بدون احرام مجدّد برگشته و در روز هشتم ذيحجّه محرم به احرام حج تمتع شده و وظايف حج تمتع را انجام داده، آيا اين عمل محكوم به صحت است و حج تمتع انجام گرفته و اگر صحيح نيست وظيفه چه بوده و فعلًا چه وظيفه اى دارد؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 418

جواب: در مفروض سؤال صحت حج تمتّع محل اشكال است و بنابر احتياط واجب عمره و حج تمتع را اعاده نمايد.

«سؤال 292» بعد از اتمام عمرۀ تمتع و قبل از شروع اعمال حج تمتع به وسيلۀ ماشين اصلاح،

موهاى سر خود را با ماشين اصلاح (درجۀ چهار) كوتاه كردم. آيا اين عمل موجب كفاره مى شود؟

جواب: اشكال ندارد و كفاره هم ندارد.

عمرۀ مفرده

«سؤال 293» انجام عمرۀ مفرده در ماههاى حج پيش از عمرۀ تمتع جايز است يا خير؟

و در اين مسأله فرقى بين صروره و غير صروره هست يا نه؟

جواب: جايز است؛ و بين صروره و غير صروره فرقى نيست.

«سؤال 294» تأخير عمرۀ مفرده در حج إفراد تا چه وقتى بدون عذر جايز است؟

جواب: عمرۀ مفرده عمل مستقل است و گاهى وجوب فورى دارد و گاهى ندارد، و مرتبط به حج إفراد نيست.

«سؤال 295» كسى كه وظيفۀ او عمرۀ تمتع است و ندانسته به نيّت عمرۀ مفرده مُحرم شده است تكليف او چيست؟

جواب: اگر در ماههاى حج (شوال، ذيقعده و ذيحجّه) مُحرم شده باشد، در صورتى كه در اثناى عمره متوجه شود مى تواند عدول به عمرۀ تمتع كند؛ و اگر بعد از تمام شدن عمره متوجه شود مى تواند همان را عمرۀ تمتع قرار دهد.

«سؤال 296» شخصى در اثناى عمرۀ مفرده و در شوط پنجم سعى مريض شده

و نتوانسته عمره را تمام كند، او را به ايران برده اند و بعد از بهبودى نتوانسته به مكه برگردد، وظيفه اش چيست؟ ضمناً

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 419

كسى نايب او شده تا عملى كه وظيفۀ اوست و او را از احرام خارج مى كند بجا آورد.

جواب: در فرض سؤال، نايب سعى را تكميل كند و بنابر احتياط يك سعى كامل نيز به نيابت او انجام دهد، سپس خود او در هر جا كه هست تقصير نمايد و بعد از آن نايب او طواف نساء و نماز آن را بجا آورد.

«سؤال 297» شخصى چند عمرۀ مفرده بجا آورده و براى هيچ كدام طواف نساء نكرده،

آيا يك طواف نساء براى عمره هاى انجام شده كافى است يا بايد براى هر يك از آنها طواف نساء جداگانه بجا آورد؟

جواب: بنابر احتياط براى هر كدام يك طواف نساء با نماز آن بجا آورد.

مسائل اختصاصى بانوان در حج و عمره

«سؤال 298» اگر خانمى با فروش طلاى خود كه در شأن او بوده است اقدام به ثبت نام براى حج نمايد

آيا از حجةالإسلام كفايت مى كند؟

جواب: كفايت مى كند.

«سؤال 299» اگر شوهر در اوايل ازدواج براى همسرش مقدارى طلا و جواهرات بخرد

اما نه به قصد هبه و بخشش باشد، آيا اين طلا و جواهرات باز از اموال زن محسوب مى شود يا از شوهر است؟

در واقع آيا زن با چنين طلاهايى مستطيع خواهد شد؟

جواب: اگر طلا و زيورآلات جزو مهريۀ زن بوده و يا شوهر به او بخشيده باشد مال خود زن است؛ ولى اگر فقط شوهر در اختيار زن گذاشته باشد مال شوهر است. و استطاعت هم به اين است كه انسان بتواند به حج برود و مشكلى در زندگيش به وجود نيايد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 420

«سؤال 300» آيا زنى كه به نيابت از مردى محرم به احرام حج شد مى تواند

شب عيد وقوف اضطرارى مشعرالحرام را درك كند و همان شب رمى جمرۀ عقبه نمايد يا بايد روز عيد رمى جمره نمايد؟

همچنين اگر زن از رمى جمره معذور باشد آيا مى تواند به زن ديگرى در رمى نيابت بدهد و نايب در شب عيد بعد از رمى جمره براى خود به نيابت او رمى انجام دهد يا بايد نيابت در روز انجام گيرد؟

جواب: ظاهراً ادلّۀ نيابت، نيابت در حج كامل است و شمول دليل كوچ زنان در شب از مشعر نسبت به نايب محل اشكال است.

«سؤال 301» آيا پوشيدن مقنعه در حال احرام اشكال دارد؟

جواب: اگر هيچ قسمت از قرص صورت به وسيلۀ آن پوشيده نشود مانعى ندارد.

«سؤال 302» در چه صورتى در حال احرام، زن اجازه دارد صورت خود را بپوشاند؟

چگونه آن را بپوشاند و ملاك آن چيست؟

جواب: جايز است زن در حال احرام براى رو گرفتن از نامحرم پرِ چادر را كه روى سر انداخته به طرف پايين رها كند تا مقابل بينى و در صورت ضرورت تا مقابل گردن قرار گيرد. ولى اولى و احوط (احتياط مستحب) آن است كه با دست يا چيز ديگر آن را از صورت دور نگه دارد كه به صورت نچسبد و در اين صورت كفاره ندارد.

ملاك، پوشاندن صورت با آنچه مانند مقنعه و بادبزن و مانند آنها كه تقريباً به صورت مى چسبد مى باشد كه چنانچه از صورت دور نگه دارد مانعى ندارد.

«سؤال 303» آيا در وجوب كوچ كردن بعد از ظهر روز دوازدهم، زنها هم حكم مردان را دارند يا نه؟

بنابراين اگر از رمى كردن در روز معذور باشند و شب دوازدهم رمى كنند، آيا مى توانند قبل از ظهر از منىٰ كوچ نمايند؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 421

جواب: اگر تا صبح در منىٰ مانده باشند، بنابر احتياط واجب بايد بمانند و بعد از ظهر از منىٰ خارج شوند.

«سؤال 304» در مناسك فرموده ايد: زنى كه بترسد در برگشتن از منىٰ حائض يا نفساء شود

و نتواند بماند تا پاك شود مى تواند طواف و نماز و سعى را پس از احرام حج و پيش از رفتن به عرفات انجام دهد (مسألۀ 624). اين قبيل زنان در صورتى كه بدانند هنگام انجام اعمال گرفتار چنين وضعيتى خواهند بود آيا مى توانند نايب شوند؟ آيا چنين عذرى مانع صحت نيابت آنان نخواهد بود؟ و آيا اساساً معيار در عذرى كه صحت نيابت را با مشكل روبرو مى سازد چيست؟

جواب: اين قبيل اعذار مانع از نيابت نيست و منظور عذرهايى است كه مانع از انجام عمل صحيح مى شود، مثل اينكه قرائت او صحيح نباشد.

«سؤال 305» زنى كه حائض بوده ولى نمى دانسته و اعمال عمره را بكلى بجا آورده است

آيا بايد اعمال خود را دوباره انجام دهد؟

جواب: طواف و نماز آن را بايد اعاده كند و سعى و تقصير را نيز بنابر احتياط اعاده نمايد.

«سؤال 306» خانمى بعد از انجام اعمال روز دهم به دليل حيض و ضيق وقت، طواف حج و طواف نساء خود را به نايب واگذار كرد

و پس از انجام اعمال توسط نايب، پاك شده است. آيا اعادۀ اعمال توسط خود او لازم است؟

جواب: بنابر احتياط واجب اعادۀ اعمال به وسيلۀ خودش لازم است.

«سؤال 307» اگر خانمى در حج براى جلوگيرى از عادت ماهيانه قرص بخورد

و گاهى در ايّام عادت لكه هاى زردى ببيند كه نمى داند خون است يا ترشحات ديگر، چه حكمى دارد؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 422

جواب: در فرض شك در خون بودن لكه هاى مزبور حكم هيچ نوع از خونها را ندارد.

«سؤال 308» آيا حائض و جنب مى توانند از مقدار توسعه يافتۀ مسجدالحرام و مسجد النّبى صلى الله عليه و آله و سلم عبور كنند؟

جواب: نبايد عبور كنند.

«سؤال 309» زنها در بعضى موارد بايد بين تروك حائض و افعال مستحاضه جمع كنند.

عمل به اين احتياط در مورد طواف چگونه است؟

جواب: بايد براى طواف نايب بگيرند.

«سؤال 310» زنى به قصد عمرۀ مفرده همراه كاروان وارد مدينۀ منوره مى شود،

وى زمان احرام در مسجد شجره مبتلا به عادت زنانه مى شود و مى داند در تمام طول مدت در مكه نمى تواند وارد مسجدالحرام شود با وصف مذكور آيا مى تواند به احرام عمرۀ مفرده محرم شود و براى طوافها نائب بگيرد؟ لازم به ذكر است كه وى نمى تواند از كاروان جدا شود و بايد به مكه برود چه با احرام چه بدون احرام.

جواب: چون مى خواهد وارد حرم و مكه شود بنابر احتياط محرم شود و اگر پاك نشد براى طواف و نماز آن نايب بگيرد.

«سؤال 311» زن با احرام عمرۀ مفرده وارد مكه شد

و حائض گرديد و مى داند تا آخر ساعتى كه در مكه است پاك نمى شود؛ آيا مى تواند در لحظات اول ورود براى طوافها نايب بگيرد و سعى و تقصير را خود انجام دهد و از احرام خارج شود يا وظيفۀ ديگر دارد؟

جواب: با فرض علم به بقاى عذر تا آخر وقت، استنابه در اوايل ورود مانعى ندارد؛ ولى اگر كشف خلاف شد بايد خودش

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 423

طواف و نماز آن را بجا آورد و بنابر احتياط واجب سعى و تقصير را نيز اعاده نمايد.

«سؤال 312» اگر زنى به نيّت عمرۀ مفرده محرم شود

و بعد از آن عادت شود و در همۀ روزهايى كه مى تواند در مكه باشد حيض باشد چه اعمالى بايد انجام دهد؟ و اگر در آنجا اعمالى انجام نداده و فعلًا به ايران آمده چه وظيفه اى دارد؟

جواب: بايد براى طواف عمره و نماز آن نايب بگيرد و سعى و تقصير را خودش انجام دهد، سپس براى طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد؛ و اگر اعمال را انجام نداده و مراجعت كرده باشد بنابر احتياط در احرام خود باقى مى باشد و بايد برگردد و انجام دهد.

«سؤال 313» زنى روز هشتم ذيحجّه خون مى بيند و خيال مى كند حيض است،

نيّتش را تبديل به حج افراد مى كند ولى بعد كه به عرفات مى رود متوجه مى شود كه استحاضه است؛ وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر وقت ندارد كه برگردد و عمرۀ تمتع را انجام دهد، بايد حج إفراد و بعد از آن عمرۀ مفرده انجام دهد.

«سؤال 314» زنى كه عادت ماهانه اش مثلًا شش روز بوده است

در حال عادت براى عمرۀ تمتع محرم مى شود و روز هشتم ذيحجّه كه روز ششم عادت اوست پاك مى گردد و غسل مى كند و اعمال عمرۀ تمتع را انجام مى دهد و براى حج تمتع محرم مى شود، ولى ظهر روز نهم در عرفات لكه اى به صفات حيض مى بيند و نمى داند كه آيا ادامه دارد تا پس از ده روز استحاضه حساب شود و اعمال قبلى او صحيح باشد يا قبل از تمام شدن ده روز قطع مى شود تا حكم حيض را داشته باشد؛ وظيفۀ او چيست؟ و در همين فرض اگر در مشعر لكه اى ببيند چه كند؟

جواب: اعمال حج را به نيّت ما فى الذمّه انجام دهد؛ پس اگر

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 424

خون از ده روز تجاوز كرد عمرۀ تمتع او صحيح و حج او تمتع مى باشد، و اگر تجاوز نكرد حج او حج إفراد مى باشد و بايد بعد از اعمال حج عمرۀ مفرده انجام دهد.

«سؤال 315» زن مستحاضه كه بايد غسل كند و وضو بگيرد

با اين كار فاصله اى بين غسل و وضو و بين اعمال او پيش مى آيد و شايد طولانى هم باشد، مثلًا بايد برود منزل غسل كند و برگردد؛ آيا اين فاصله اشكال ندارد؟

جواب: اگر خون ادامه داشته باشد و بعد از غسل و وضو نتواند اعمال را بدون فاصلۀ زياد انجام دهد، در صورتى كه مى تواند بعد از وضو بدون فاصلۀ زياد اعمال را انجام دهد، هنگام عمل وضو بگيرد و يك تيمم بدل از غسل نيز احتياطاً ضميمۀ وضو نمايد؛ و اگر نمى تواند بعد از وضو نيز بدون فاصلۀ زياد اعمال را انجام دهد، يك تيمم بدل از وضو ضميمه كند.

«سؤال 316» زن مستحاضه كه بايد براى هر نماز و طواف غسل كند،

طبق وظيفه اش غسل كرد و يا وضو گرفت و طواف را شروع كرد، بين طواف نماز ظهر شروع شد، نماز را خواند و بعد از نماز با همان طهارت اول طواف را ادامه داد؛ آيا طوافش صحيح است؟

جواب: اگر در آن مدت خون منقطع بوده اشكال ندارد؛ و اگر استمرار داشته محل اشكال است.

«سؤال 317» زنى كه حيض نمى شود

ولى هر دو ماه يك بار دو سه روزى لك و ترشحات مى بيند وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر به مقدار سه روز- هر چند با آلوده بودن مجرا- نباشد حكم استحاضه را دارد.

«سؤال 318» زنهايى كه براى جلوگيرى از قاعدگى از قرص استفاده مى كنند

تا موقع طواف گرفتار حيض نباشند چنانچه در ايام

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 425

عادت يك يا دو لكۀ كمرنگ ببينند وظيفه شان چيست؟ و آيا به طوافشان ضرر مى زند؟

جواب: حكم استحاضه را دارد و در صورت عمل بر طبق وظيفۀ مستحاضه، ضرر به طواف نمى رساند.

«سؤال 319» خانمها با خوردن قرص يا استعمال آمپول جلوى خون جارى را مى گيرند و قطع مى كنند

ولى بعد از قطع شدن روزى يك يا دو لكه خون مى بينند، آيا حكم حائض را دارند يا مستحاضه يا وظيفه شان احتياط است؟

جواب: لكه ديدن آنان از حيث كميت و كيفيت مختلف است؛ هر حالتى بدون خوردن قرص هر حكمى داشته باشد با خوردن قرص نيز همان حكم را دارد.

«سؤال 320» زنى بعد از وقوفين حيض مى شود

و با مصرف قرص خون او قطع مى گردد و اعمال را انجام مى دهد ولى بعد از آن لك مى بيند؛ وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر قبل از تمام شدن سه روز قطع شده و مجرا هم پاك بوده، اعمالش صحيح است.

«سؤال 321» زنى در حال طواف مستحاضۀ قليله مى شود؛ وظيفۀ او چيست؟

جواب: علاوه بر عمل به وظايف مستحاضۀ قليله حكم مسألۀ «381» مناسك را دارد كه چهار صورت فرض شده است.

«سؤال 322» زن مستحاضه اى بعد از غسل و وضو مشغول طواف مى شود و در اثناى طواف لك مى بيند؛ وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر مجرا پاك نبوده و به واسطۀ پنبه و نوار و مانند آنها از خروج خون ممانعت كند، ادامۀ طواف مانعى ندارد؛ و در غير اين فرض حكم چهار صورتى را دارد كه در مسألۀ «381» مناسك ذكر شده است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 426

«سؤال 323» زنى به تصور اينكه پاك شده است طواف انجام مى دهد

و در اثناى سعى متوجه مى شود كه هنوز پاك نشده است؛ آيا سعى او نيز باطل است؟ و اگر بعد از سعى متوجه شود وظيفۀ او چيست؟

جواب: در فرض اول بعد از اعادۀ طواف و نماز طواف، سعى را اتمام كند و بعد از اتمام احتياطاً اعاده نمايد؛ و در فرض دوم سعى را نيز احتياطاً اعاده كند.

«سؤال 324» اگر صاحب عادت وقتيه و عدديه كه عددش مثلًا هفت روز است،

روز هفتم پاك شد و غسل كرد و اعمال حج را بجا آورد ولى بعداً لك ديد، وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر از ده روز تجاوز نكند و به صفات حيض باشد محكوم به حيض است؛ و اگر تجاوز كند محكوم به استحاضه است و در اين فرض اعمالى كه انجام داده صحيح است.

«سؤال 325» بعضى از زنان به جهت خوردن قرص، نظم عادت ماهانه شان به هم مى خورد

به طورى كه گاهى در مدت طولانى مرتب خون و لك مى بينند؛ وظيفۀ اينگونه زنان در حج چيست؟

جواب: كمترين مدت حيض سه روز است؛ و اگر مجموع لكهايى كه در طول ده روز مى بينند كمتر از سه شبانه روز باشد، حكم استحاضه را دارد.

«سؤال 326» زنى كه مسأله نمى دانسته بعد از پاك شدن از حيض خيال مى كرده جنب است

و لذا به نيّت جنابت غسل مى كرده و با همين حال حج انجام داده است؛ آيا حج او صحيح است؟

جواب: اگر منظورش اين بوده كه براى پاك شدن از خون غسل كند و خيال مى كرده كه اسم آن غسل جنابت است، غسل و اعمال او صحيح است؛ و اگر واقعاً جنب شده و غسل جنابت بجا آورده، غسل جنابت از غسل حيض مجزى است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 427

«سؤال 327» زنى عمرۀ تمتع را انجام داده و بعد متوجه شده كه طواف او باطل بوده است،

پس از آن فهميده كه عذر زنانه دارد؛ تكليف او چيست؟

جواب: اگر وقت به قدرى نباشد كه بعد از پاك شدن و اعمال عمره روز نهم به عرفات برسد، حج او مبدّل به حج إفراد مى شود.

«سؤال 328» زنى كه عادت وقتيه و عدديه داشته و مثلًا روز هفتم ماه پاك مى شده

همان روز هفتم پاك مى شود و غسل مى كند و اعمال عمره اش را بجا مى آورد ولى روز بعد لك مى بيند و غسل مى كند و باقى اعمال عمره را بجا مى آورد و روز بعد نيز لك مى بيند و غسل مى كند و ساير اعمال را انجام مى دهد تا روز دهم و براى عرفات حركت مى كند و روز يازدهم باز هم لك مى بيند؛ آيا حجش تمتع است يا به حج إفراد عدول كند؟

جواب: در فرض سؤال، عمرۀ تمتع او صحيح است و حج او حج تمتع مى باشد.

عدول در حج و عمره

«سؤال 329» كسى كه براى حج مستحب وارد مكه شده اگر ببيند وقت تنگ است،

آيا مى تواند به حج إفراد عدول كند و حج إفراد بجا آورد؟ و آيا عمرۀ مفرده بر او واجب نيست؟

جواب: اگر منظور اين است كه براى عمرۀ تمتع محرم شده و پس از ورود به مكه به واسطۀ تنگى وقت نمى تواند اعمال عمره را انجام دهد، در اين فرض عدول به حج إفراد مانعى ندارد و چون حج او استحبابى بوده پس از اتمام حج، عمرۀ مفرده بر او واجب نيست؛ و اگر منظور اين است كه بدون احرام وارد مكه شده است، در اين فرض عدول صدق نمى كند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 428

«سؤال 330» اگر بعد از نيّت عمره و احرام مجدداً براى عمرۀ ديگر محرم شود-

مثلًا به نيّت عمرۀ مفرده مُحرم شده ولى بعداً نيّت عمرۀ تمتع كند و تلبيه بگويد- كدام عمره صحيح است؟

جواب: اگر قبل از تلبيه از نيّتش عدول كرده باشد، به قصد هر كدام تلبيه گفته باشد احرام طبق آن منعقد مى شود.

«سؤال 331» شخصى در ميقات براى خودش مُحرم مى شود و تلبيه مى گويد،

بعد به فكر مى افتد كه چون خودش حج واجب را در سالهاى گذشته بجا آورده براى پدر يا مادر يا يكى از خويشاوندان ديگرش حج تبرّعى بجا آورد؛ آيا مى تواند از نيّت اول عدول كند و دوباره به نيّت شخص مورد نظر مُحرم شود؟

جواب: نمى تواند عدول كند.

«سؤال 332» كسى كه به احرام عمرۀ مفرده وارد مكه مى شود،

در صورتى كه احرام او در ماههاى حج باشد آيا مى تواند آن را عمرۀ تمتع قرار دهد و به دنبال آن حج را بجا آورد (البته در حج استحبابى)؟

جواب: مانعى ندارد.

«سؤال 333» كسى كه حج إفراد بر او واجب و متعيّن است

و به قصد حج إفراد در يكى از ميقاتها محرم شده است، آيا مى تواند نيّت خود را به عمرۀ تمتع تبديل نمايد و بعد از انجام آن حج تمتع بجا آورد؟ همچنين آيا مى تواند حج إفراد را به عمرۀ مفرده تبديل نمايد و بعد از آن براى عمرۀ تمتع مُحرم شود؟

جواب: اگر حج إفراد بر او واجب باشد، بايد حج إفراد انجام دهد.

«سؤال 334» بعضى از فقهاى عظام فرموده اند: كسى كه عمرۀ مفردۀ مستحبى در ماههاى حج انجام دهد

و تا روز ترويه در مكه بماند عمرۀ مفردۀ او تبديل به عمرۀ تمتع مى شود (و ليس له الّا أن

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 429

يحجّ حجّ التمتع) آيا اين تبديل قهرى عمرۀ مفرده به عمرۀ تمتع در همۀ انواع حج است- مستحب باشد يا واجب، حج نيابتى باشد يا حج خودش- و يا اينكه اختصاص به حجِ مستحبىِ خودش دارد؟

جواب: از روايات متعدده استفاده مى شود كسى كه عمرۀ مفرده را در ماههاى حج انجام دهد و تا هنگام حج از مكه خارج نشود مى تواند نيّت خود را مبدّل به عمرۀ تمتع نمايد و پس از آن براى حج تمتع محرم شود. ولى كفايت آن از حج واجب مشكل است، همان طور كه تبديل به عمرۀ تمتع نيابى حتى به نيابت كسى كه عمرۀ مفرده را به نيابت او انجام داده است مشكل است.

كفارات

«سؤال 335» شخص محجورى علاوه بر صدمه ديدن خود،

منزل و بسيارى از اقوام خود را از دست داده است، و فعلًا از اموال خودش فقط مخارج چهار ماه خود را دارا مى باشد علاوه بر اينكه بايد كسى از او نگهدارى نمايد. آيا مى توان او را فقير حساب كرد و گوشت قربانى كفارۀ اعمال حج را به وى داد؟

جواب: اگر مخارج يك سال را نداشته باشد مى توان گوسفند كفاره را ذبح كرد و سپس در اختيار ولىّ او- كه در مفروض مسأله حاكم شرع يا كسى است كه او تعيين كرده است- قرار داد تا براى او به مصرف برساند.

«سؤال 336» آيا در كفارۀ حج ذابح هم در زمان ذبح بايد قصد كفاره كند؟

جواب: قصد كفاره از سوى شخصى كه كفاره بر عهدۀ اوست كافى است؛ و چنانچه ذابح شخص ديگرى غير اوست قصد ذابح لازم نيست.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 430

«سؤال 337» در كفارۀ حج كه ذبح لازم است به هر فقير تا چه مقدار مى توان گوشت قربانى را داد

و اگر بر خلاف عرف مثلًا كل آن به يك فقير يا به چند فقير داده شود اشكال دارد؟

جواب: همۀ آن را مى توان به يك فقير داد؛ ولى چنانچه فقيرهاى متعددى وجود دارد و همه هم سطح مى باشند شايسته است گوشت قربانى را بين آنها با توجه به مقدار حاجت آنان تقسيم نمايد.

«سؤال 338» اينجانب در احرام عمرۀ تمتع مجبور به استفاده از ماشين سر پوشيده شدم.

پرسش من اين است كه آيا مى توانم گوسفندى را كه در ميهمانى بازگشت از حج ذبح مى كنم به جاى كفاره باشد كه البته در ميان شركت كنندگان اين ميهمانى افراد مستمند هم وجود دارد؟

جواب: مصرف گوسفند كفاره فقرا مى باشند و بايد همۀ آن به مصرف فقرا برسد؛ البته حاجى مجاز است مقدارى از گوشت آن را بخورد ولى قيمت آن مقدار را نيز بايد به فقرا بدهد.

«سؤال 339» در يك مكان مذهبى، گوسفندهايى را كه حاجيان به عنوان كفارۀ حج بر عهده دارند،

مى كشند و پس از پختن به عموم مردمى كه در دعاى آن مكان شركت مى كنند، به عنوان صبحانه مى دهند:

الف- حاجيان كه گوسفند كفارۀ خود را به اعتماد روحانيونى كه در آن محل كار مى كنند، در اختيار آن مكان قرار دادند و حال از اين مسأله آگاهى يافته اند چه وظيفه اى دارند؟

ب- آيا كسانى كه گوسفندهاى كفاره را به اين شيوه در دسترس مردم قرار داده اند ضامن هستند؟

ج- مردمى كه بدون اطلاع از اين گوشت خورده اند چه وظيفه اى دارند؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 431

جواب: الف- هر مقدارى كه به غير فقير داده شده بايد جبران گرديده و قيمت آن به فقير صدقه داده شود.

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

احكام و مناسك حج (منتظرى)؛ ص: 431

ب- اگر اطمينان داشته اند كه كار درستى انجام مى دهند ضامن بودن آنها محل اشكال است.

ج- وظيفه اى ندارند.

«سؤال 340» كفاره اى كه در اعمال حج واجب مى شود آيا پوست و كلۀ آن گوسفند را مى شود جهت دستمزد به قصاب داد؟

جواب: اگر قصاب فقير باشد مى توان به عنوان فقر به او داد، ولى از اجرت كفايت نمى كند و بالاخره مصرف آنها نيز فقرا مى باشد.

«سؤال 341» كفاره اى كه در اعمال حج واجب مى شود آيا وقت معيّنى دارد؟

و آيا يك سال تمام بودن گوسفند هم لازم است؟

جواب: كفاره اگر براى شكار باشد چنانچه در احرام عمره باشد جاى ذبح آن مكّه است؛ و چنانچه در احرام حج باشد جاى آن منىٰ است؛ و اگر براى ساير محرمات باشد بنابر اقوىٰ ذبح آن در وطن كافى است. و همين كه گوسفند و ميش نر صدق كند كافى است ولى برّه و بزغاله كافى نيست؛ و بهتر است شرايط قربانى رعايت شود ولى لازم نيست.

«سؤال 342» در مورد كفارۀ حج يا عمره كه ذبح گوسفند لازم است

با توجه به اينكه عرفاً پوست قربانى فوق به قصاب داده مى شود اگر قيمت آن به فقير داده شود اشكال دارد؟

جواب: پوست نيز بايد به فقير داده شود ولى مى تواند از فقير وكالت گرفته و آن را به قصاب بدهد؛ و در هر صورت اگر بدون اذن فقير قصاب آن را بر دارد يا اذن فقير مشروط به پرداخت عوض آن باشد بايد پول آن را به فقير بدهد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 432

«سؤال 343» در كفارۀ حج كه ذبح گوسفند لازم است در صورتى كه مقدارى از گوشت جهلًا به سادات فقير داده شده تكليف چيست؟

جواب: بنابر احتياط واجب، پول همان مقدار به فقير غير سيّد پرداخت شود.

«سؤال 344» در كفاره حج كه ذبح گوسفند لازم است در صورتى كه پس از توزيع گوشت

بين افرادى كه اطمينان به فقير بودنشان بوده است شك در فقر آنان شود تكليف چيست؟

جواب: ظاهراً تكليف ديگرى ندارد.

«سؤال 345» مقدار كمى از گوشت كفاره را كه خوردنش را اجازه فرموده ايد

آيا صدقۀ معادل آن را مى توان از برنج و خورشتى كه براى ميهمانان مى پزيم حساب كنيم؟

جواب: اگر بعد از خوردن خودتان، طعام را در اختيار فقرا قرار داده باشيد جواز حساب غيرگوشت آن از بابت قيمت گوشتى كه مصرف كرده ايد بعيد نيست؛ ولى قبل از مصرف كردن خودتان از بابت قيمت محسوب نمى شود.

«سؤال 346» مصرف گوشت كفاره هاى در حال احرام چيست؟

آيا به سيّد و افراد غير فقير مى شود داد؟

جواب: دادن آن به افراد غير نيازمند مجزى نيست و دادن به سيّد نيازمند هم خلاف احتياط است.

اماكن حج

«سؤال 347» آيا محلهاى تعيين شده با تابلوهاى دولت عربستان

جهت وقوف به مشعر و عرفات و بيتوته در منىٰ براى ايرانيان كه از جغرافياى عربستان اطلاع ندارند كفايت مى كند يا لازم است نسبت به

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 433

صحت آن تحقيق شود؟

جواب: اگر وثوق حاصل نشود، بايد تحقيق و يا احتياط شود.

«سؤال 348» آيا غار حرا جزو محدودۀ مكه است؟

و آيا قبل از وقوف با رفتن به آنجا خروج از مكه صدق نمى كند؟

جواب: سابقاً جزو شهر مكه نبوده؛ و اما اينكه فعلًا جزو آن محسوب مى شود يا خير، بايد از اهل اطلاع تحقيق شود. و در هر حال اين مقدار خروج از مكه ظاهراً مانعى ندارد. «1»

نماز در حرمين شريفين

«سؤال 349» تا چه اندازه اجازه داريم در حرمين شريفين روى فرش سجده كنيم

و حدّ و حدود آن چقدر است؟

جواب: تا جايى كه تقيه اقتضا كند و براى پيدا كردن محلى كه فرش نباشد لازم نيست اين طرف و آن طرف بگرديد ولى الآن صدق تقيه محلّ اشكال است.

«سؤال 350» در هنگام اقامۀ نماز جماعت در مسجدالحرام آيا رعايت اتصال صفوف لازم است؟

جواب: بلى، رعايت اتصال صفوف لازم است.

«سؤال 351» تكليف حجاج بيت اللّه الحرام براى نماز در هتلهاى مكه و مدينه

و مشاهدى چون مشعر و عرفات از جهت شكسته و تمام چيست؟

جواب: در هر كجا كه قصد اقامۀ ده روز نداشته باشند بايد شكسته بخوانند.

«سؤال 352» كسى كه در مكه قصد اقامت ده روزه كرده است

و

______________________________

(1)- يادآورى مى شود در زمان فعلى غار حرا داخل شهر مكه است.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 434

پس از آن به عرفات و مشعر و منىٰ مى رود و برمى گردد و پس از آن كمتر از ده روز در مكه مى ماند هنگام رفت و برگشت به مكه حكم نمازش چيست؟

جواب: در فرض سؤال بنابر احتياط واجب در رفتن به عرفات و مشعر و منىٰ و در برگشت به مكه نماز را هم تمام و هم شكسته بخواند.

«سؤال 353» در عرفات و منىٰ و مشعر و بعد از مراجعت از اماكن مزبور

در صورتى كه مسافت شرعى محقق نشود، وظيفۀ حجاجى كه قبلًا در مكۀ معظّمه قصد اقامت كرده اند از نظر قصر و اتمام چيست؟

جواب: احتياط واجب در جمع بين قصر و اتمام است.

«سؤال 354» كسى كه قصد كرده تا پايان روز هشتم ذيحجّه در مكه بماند

و به تصور اينكه از آغاز ورودش تا آن روز ده روز مى شود نمازهايش را تمام خوانده ولى بعداً معلوم شده كمتر از ده روز بوده وظيفه اش چيست؟

جواب: در فرض سؤال وظيفۀ او قصر است و نمازهايى را كه در غير مسجدالحرامِ اصلى تمام خوانده است بنابر احتياط واجب قضا نمايد.

«سؤال 355» آيا در مسافرخانه ها يا هتلهاى مكه و مدينه مى توان نماز جماعت برپا نمود؛

و آيا مى توان در جماعت مسلمين در مساجد شركت كرد؟

جواب: از اقامۀ جماعت در مسافرخانه ها و هتلها اگر در معرض اعتراض مخالفين باشد خوددارى شود. و حكم حضور و شركت در جماعت آنها نيز در مسألۀ «716» مناسك ذكر شده است؛ ولى حمد و سوره را هرچند به نحو حديث نفس بخوانند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 435

«سؤال 356» با توجه به سنگفرش بودن بيشتر مسجدالحرام

و اينكه اكثر نمازگزاران براى سجده مشكلى ندارند، آيا لازم است نماز را در مكانهاى سنگفرش بجا آورند تا علاوه بر عمل به وظيفه از اتهامات وارده كاسته شود يا جايز است بر فرش و امثال آن سجده كنند و به مسألۀ تقيه عمل نمايند؟

جواب: اگر سجده كردن بر روى سنگها بر خلاف تقيه نباشد، بايد بر روى سنگها سجده شود.

«سؤال 357» آيا در نماز جماعت اهل سنّت،

ساير شروط جماعت- مانند اتصال صفوف و عدم تقدم بر امام- بايد رعايت شود؟ لازم به توضيح است گاهى امام جماعت مسجدالحرام در صحن مى ايستد و بين صحن و سالنها فاصله مى شود؛ و گاهى امام در سالنها مى ايستد و مردم در صحن و حول كعبه اقتدا مى كنند.

جواب: در فرض سؤال در صورت حضور در جماعت آنها اعادۀ نماز لازم است.

«سؤال 358» در نماز جماعت مسجدالحرام و مسجد النبى صلى الله عليه و آله و سلم معمولًا قنوت را در ركعت آخر

و پس از ركوع انجام مى دهند؛ آيا اين قنوت كفايت از قنوت مستحب قبل از ركوع ركعت دوم مى كند؟

جواب: در صورت حضور در جماعت آنان بايد از باب متابعت از ايشان پيروى شود. و تكليف استحبابى بر خواندن قنوت در محل خود ساقط است؛ نه از باب اينكه قنوت در غير محل كافى از قنوت باشد.

«سؤال 359» با توجه به اينكه تقيه در اين زمان به خاطر ترس از قتل و ضرب و جرح نيست

و تنها براى ترس از اتهام به شرك و بت پرستى است، آيا تقيه اختصاص به مسجدالحرام و مسجدالنبى صلى الله عليه و آله و سلم دارد يا در مساجد بين راه هم تقيه لازم است؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 436

جواب: هر جايى كه ترك حضور در جماعت آنها در معرض وهن مذهب باشد مورد تقيه است؛ و اختصاص به مسجدين ندارد.

«سؤال 360» بردن حصير به مسجدين براى سجده،

و سجده بر بادبزن و كاغذ و امثال اينها چه حكمى دارد؟ با توجه به اينكه امكان انگشت نما شدن و اتهام به شيعه و وهن آنان موجود است.

جواب: وهم و احتمال ضعيف ملاك نيست؛ بلكه همان گونه كه در سؤال قبل گفته شد «معرضيت» ملاك است.

«سؤال 361» در نماز جماعت با اهل سنّت كه قرائت حمد و سوره را هر چند به نحو حديث نفس واجب مى دانيد،

آيا گوش كردن به قرائت حمد امام در نماز صبح و مغرب و عشا كفايت از حديث نفس مى كند؟

جواب: گوش كردن به قرائت امام كافى از حديث نفس نيست.

«سؤال 362» هنگام همراهى با جماعت اهل سنّت و خواندن حمد و سوره،

در نماز ظهر و عصر دچار اشكال نمى شويم؛ زيرا صداى امام به گوش نمى رسد و آنها هم حمد را مى خوانند. ولى در نمازهاى جهريه اولًا: آيا استماع قرائت امام واجب است يا نه؟ ثانياً:

با توجه به «انْصِتوا» آيا قرائت- هر چند آهسته و به نحو حديث نفس- هنگام قرائت آنان مجزى است؟

جواب: حديث نفس به معناى گذراندن از ذهن است و در نمازهاى جهريه نيز لازم است و منافاتى با انصات ندارد.

«سؤال 363» اگر انسان در جماعت اهل سنّت شركت كرد و از روى غفلت يا جهالت و يا فراموشى حمد و سوره را نخواند

نماز او چه حكمى دارد؟ آيا فهميدن قبل از وقت و بعد از وقت در حكم

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 437

تأثيرى دارد؟ اگر پس از ركوع امام و قبل از اينكه خودش به ركوع رود متذكر شود چه حكمى دارد؟

جواب: در صورت نسيان نمازش صحيح است؛ و در صورت جهل احوط اعاده است. همچنين است اگر بعد از ركوع امام و قبل از ركوع خودش متذكر شود و نتواند حمد و سوره را بخواند.

شك بعد از اعمال

«سؤال 364» اينجانب وقتى به حج مشرّف مى شوم ترس و وحشت مرا فرا مى گيرد

كه نكند از احرام بيرون نيايم. و در موقع خواندن نمازهاى طواف اعم از نساء و غيره گرفتار تكرار برخى كلمات مى شوم كه احتمالًا از روى وسواس است. تا به حال چندين سفر حج و عمره رفته ام و نمازها را به همين منوال خوانده ام و با علم به صحت از سفر حج بازگشته ام و ازدواج كرده و داراى فرزند نيز شده ام. حال در رسالۀ حضرتعالى خواندم كه فرموده ايد: بنابر احتياط نماز را بايد تكرار كند و نماز او اشكال دارد. ولى برخى از علماى زندۀ فعلى نماز را صحيح مى دانند. سؤال من اين است كه آيا عقدى كه خوانده ام را مجدداً بخوانم يا اينكه حرمت ابدى دارد و آيا در احتياط واجب مى توانم به فتواى علماى فعلى عمل كنم تا اعمال اينجانب صحيح باشد و مشكلى براى عقد و ازدواج در كار نباشد؟

جواب: تكرار بعضى از كلمات نماز در صورت شك در صحت آنچه گفته ايد مانعى ندارد و از كجا كه شما به حدّ وسواس رسيده باشيد؟! استصحاب نرسيدن به حد وسواس جارى مى شود و نسبت به گذشته حمل بر صحت كنيد. و رجوع در احتياطات به فالاعلم

موجب صحت گذشته ها هم مى شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 438

«سؤال 365» شخصى در جوانى در جلسات قرائت و تجويد شركت مى كرده

و مطمئن شده كه قرائتش مجزى است، بعضى از علماى بزرگ عجم قرائت وى را تأييد كرده و در حال عمل اطمينان به صحت داشته است. وى پس از اينكه اطمينان به صحت نماز خود داشته حج نيابتى قبول كرده و آن را انجام داده است. ولى بعضى از علماى عجم و يكى از مراجع مشهور قاطعانه مى گويند كه قرائت وى صحيح نيست و يا در صحت آن ترديد مى كنند و فعلًا او دچار اضطراب و ترديد عجيبى در اعمال حج و نيابت خود شده است. آيا عمل او صحيح بوده؟ آيا مديون منوب عنه هست؟ آيا با قضاء نمازهاى طواف در وطن برائت ذمّه حاصل مى شود؟

جواب: اطمينان به صحّت عمل در حين انجام آن كافى است و به شك بعد اعتنا نكند؛ مخصوصاً اگر حالت وسواس پيدا كرده باشد.

تقيّه در حج

«سؤال 366» اگر بر خلاف تقيّه عمل كرد

فقط حرمت تكليفى دارد يا عملى را كه انجام داده باطل است؟

جواب: در مورد تقيّۀ واجب، اگر جزء يا شرط عبادت را بر خلاف تقيّه انجام دهد صحت عمل محل اشكال است مگر اينكه متوجه اين كه مورد، موردِ تقيّه است نباشد.

مسائل متفرقه

«سؤال 367» خداوند به يكى از مؤمنين توفيق داده كه امسال دو بار به مكه مشرّف شده

و براى دفعۀ سوم هم اين توفيق نصيب

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 439

ايشان شده است. مى خواهد بداند آيا در نفس اين عمل افراط و زياده روى نيست، نظر حضرتعالى چيست؟

جواب: تشخيص آن با خود شخص است، نفس تكرار عمره شرعاً مطلوب است ولى بسا كارهاى مهمترى در ميان هست يا موجب سوءظن مردم مى شود. بايد همۀ جهات را ملاحظه كرد و با يكديگر سنجيد و سپس تصميم گرفت.

«سؤال 368» وظيفۀ روحانيون كاروانها بيان مناسك حج است

اما مسئولين سازمان حج به روحانيون توصيه مى كنند كه مسائل مخالف مشهور را علنى بيان نكنيد به خاطر اينكه باعث مى شود كه زائر در مرجع خود تشكيك و بالبداهه بدون تحقيق مرجع اعلم خود را عوض كند. به نظر حقير استدلال فوق درست است چرا كه با موارد متعددى برخورد كرده ام. سؤال اين است كه تكليف روحانى كاروان در چنين مواردى چيست؟ و گفتن چنين مسائلى آيا لازم است؟

جواب: وظيفۀ روحانى حج، بيان مسائل حج و توضيح مفصل آنهاست براى يك يك از حجاج طبق نظر مرجع تقليد آنها، و همچنين موظف است كه انتخاب مرجع تقليد و شرايط آن را هم بيان كند و تفهيم نمايد كه انتخاب به دلخواه و اينكه كدام مرجع مسائلش آسان تر و راحت تر است، نيست و بايد با ادلّۀ ذكر شده در توضيح المسائل، مرجع انتخاب شود.

«سؤال 369» اگر ديگران از رفع عذر شخص معذور مأيوس باشند،

آيا لازم است براى انجام اعمال از او اذن بگيرند؟ و اگر نتواند اذن بدهد، آيا اذن معتبر است يا نه؟

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 440

جواب: نيابت بدون استنابۀ معذور در صورت تمكنِ معذور از استنابه صحيح نيست؛ و در صورت عدم تمكن نيز مشكل است.

«سؤال 370» كسى كه وظيفۀ او وضوى جبيره اى و تيمم است

و از روى جهل بدون تيمم اعمال عمره را انجام داده است وظيفه اش چيست؟

جواب: بنابر احتياط اعاده نمايد.

«سؤال 371» فرموده ايد: «اگر از طرف قاضىِ مكه حكم شد كه فلان روز عيد است

و ما يقين به خلاف نداشتيم، متابعت آنان جايز است.» اگر در همين فرض بتوان احتياط كرد و وقوف به عرفات و مشعر و اعمال منىٰ را بدون مانعى انجام داد تا يقين به متابعت قطعى با واقع پيدا شود، آيا اين كار لازم است يا نه؟

جواب: لازم نيست، ولى خوب است.

«سؤال 372» شخصى غسل مسّ ميّت بر گردنش بوده

ولى بعد از اعمال حج متذكر مى شود؛ وظيفۀ او چيست؟

جواب: اگر غسل جنابت كرده باشد، غسل مسّ ميّت ساقط مى شود و اعمالش صحيح است؛ و اگر غسل جنابت نكرده باشد در صورتى كه غسل جمعه يا غسل احرام انجام داده باشد، سقوط غسل مسّ ميّت با انجام آنها به نظر اينجانب محل اشكال است.

«سؤال 373» اينجانب مدير گروه حج مى باشم و اعمال حجى كه انجام مى دهم مستحبى است،

آيا مى شود به جاى حج تمتع نيّت حج إفراد كرده و به جاى عمرۀ تمتع عمرۀ مفرده انجام دهم؟ همچنين ساير خدمه كه واجب الحج نيستند آيا مى توانند چنين كنند؟

جواب: مانعى ندارد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 441

«سؤال 374» آيا مقدارى از سنگ صفا و مروه يا مشعر را مى شود با خود آورد؟

جواب: با توجه به فتواى بعضى از علما به منع، احوط ترك است؛ اگر چه به دليل معتبرى تاكنون برخورد نشده است.

«سؤال 375» مريض با احرام عمرۀ تمتع يا عمرۀ مفرده وارد مكه شده ولى از انجام طواف و سعى عاجز است،

آيا وظيفۀ او استنابه است يا احكام محصور را دارد؟ و بالجملة احكام محصور براى مريضى است كه قبل از ورود به مكه مريض شده، يا در مورد مريض بعد از ورود به مكه و امكان استنابه هم باز احكام محصور جارى مى شود؟

جواب: در فرض سؤال احكام محصور را ندارد، بلكه در صورت امكان او را به دوش گيرند يا بر تخت روان و مانند آن بخوابانند و طواف و سعى دهند؛ و اگر به هيچ نحو ممكن نيست كه او را طواف و سعى دهند، به نيابت او طواف و سعى را بجا آورند و پس از آن خودش تقصير كند و از احرام خارج شود.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 442

فهرست اصطلاحات و اماكن

«الف»

1- «ابطح»:

نام يكى از واديهاى شن زار و مسيل گونۀ اطراف شهر سابق مكه است كه اكنون جزو شهر شده و در خيابان مسجدالحرام پس از پل حجون و نرسيده به ميدان معابده قرار دارد.

2- «استلام حجرالاسود»:

دست كشيدن به حجرالاسود.

3- «احتياط واجب»:

اصطلاح فقهى است و در جايى گفته مى شود كه مرجع، فتواى قطعى ارائه نمى دهد ولى به نظر او مسألۀ مربوطه داراى شبهۀ قوىّ وجوب يا حرمت مى باشد: و در چنين موارد مقلد هم مى تواند به مرجع ديگرى با مراعات شرايطش مراجعه نمايد و هم به احتياط مرجع خود عمل نمايد.

4- «احتياط»:

مرتبۀ ضعيف احتياط واجب است و در حكم، مانند آن مى باشد.

5- «احوط ...»:

يعنى احتياط چنين است؛ اگر چنين تعبيرى همراه با فتواى مرجع برخلاف مضمون و مفاد احتياط باشد، خواه فتوا پيش از كلمۀ «احوط» باشد يا بعد از آن، در اين گونه موارد احتياط كردن مستحب است و مقلّد نمى تواند به فتواى غير مرجع خود مراجعه نمايد؛ ولى اگر بدون فتواى قبل يا بعد از آن باشد نظير مورد چهارم مى باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 444

6- «اقوى چنين است»:

جايى گفته مى شود كه حكم مسأله، نزد مرجع، روشن و قوىّ است و مقلّد بايد به آن عمل نمايد و مراجعه به فتواى ديگران جايز نيست.

7- «اصل تركه»:

مجموعۀ دارايى ميّت است، در مقابل ثلث آن يعنى يك سوم دارايى.

8- «اعتبار» و «امر اعتبارى» و «اعتباراً»:

تقريباً به يك معنا هستند و در جايى گفته مى شود كه چيزهايى وجود حقيقى در خارج ذهن ندارند ولى به دليل اهداف عقلايى، يك نوع وجود حقوقى و قراردادى و فرضى بين مردم و يا بين عدّه اى و يا نزد خود انسان، براى آنها تصور مى شود مانند: مفاد معاملات و عقدها و قراردادها و اوامر و نواهى بين افراد و نيز كلّيۀ شخصيتهاى حقوقى رايج.

9- «اركان كعبه»:

كعبۀ معظّمه داراى چهار ركن مى باشد كه مقصود همان چهار گوشۀ آن است:

اول: «ركن حجر» كه حجرالاسود در آن گوشه قرار دارد.

دوم: «ركن عراقى» است كه از حجرالاسود گذشته و نرسيده به حجر اسماعيل عليه السلام مى باشد.

سوم: «ركن شامى» كه در شمال غربى كعبه است و بعد از حجر اسماعيل قرار دارد.

چهارم: «ركن يمانى» است كه نرسيده به ركن حجرالاسود مى باشد.

10- «استنكاف»:

شانه خالى كردن از انجام كار واجب يا ترك كار حرام.

11- «احراز»:

كسب اطمينان نسبت به كارى.

12- اصل سلامت:

اصطلاح فقهى است و مقصود آن است كه

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 445

هر گاه پس از انجام معامله اى، نسبت به سلامت و معيوب بودن جنس مورد معامله شك نماييم بايد بنا را بر صحّت و سلامت آن گذاشت.

13- «اخبار مستفيضه»:

اصطلاحى است در علم الحديث و به رواياتى گفته مى شود كه راويان آنها از سه نفر يعنى از سه طريق بيشتر باشند ولى به حدّى كه موجب تواتر يعنى پيدا شدن يقين به صدور آنها از معصوم عليه السلام باشد نرسد.

14- «ادنى الحلّ»:

معناى آن در مسألۀ «155» ذكر شده.

15- «استمناء»:

بازى كردن انسان با آلت خود يا غير آن به حدّى كه منى خارج شود.

16- «اطلاق»:

شامل و عامّ بودن چيزى يا حكمى.

«ب»

17- «بعيد نيست»:

در مواردى اين تعبير را به كار مى برند كه روشنى مسأله، در حدّ تمايل به اظهار فتواى قطعى مى باشد؛ در اين گونه موارد، مقلد بايد به آن عمل نمايد و رجوع به مرجع ديگر جايز نيست.

18- «بيتوته»:

ماندن حجاج در شب در محلّى (نظير ماندن در منىٰ در شبهاى يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذى الحجّه).

19- «بومادران»:

گياهى است خوشبو و معطّر، داراى ساقه هاى بلند و گلهاى سفيد رنگ.

«ت»

20- «تصالح»:

حاضر شدن طرفين اختلاف براى مصالحه و گذشت نسبت به يكديگر.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 446

21- «تراضى»:

رضايت دادن طرفين اختلاف بر يك امر.

22- «تبرّع»:

انجام دادن كارى مجّاناً.

23- «تبرّعى»:

كار و عمل مجّانى.

24- «تدارك»:

بجا آوردن مجدّد عمل يا جزئى از آن كه فراموش شده يا درست بجا آورده نشده است.

25- «تلّ سرخ»:

مكانى است بين راه عرفات به مشعر در حدود مشعر (كثيب احمر).

«ج»

26- «جِعرانه»:

نام يكى از حدود چهارگانه حرم خداست كه از ناحيۀ شرق مكه بر سر راه طائف در فاصلۀ سى كيلومترى شهر مكه قرار دارد.

27- «جبل الرّحمه»:

نام كوهى است در سرزمين عرفات.

28- «جُحْفه»:

نام يكى از ميقاتهاست كه در فاصلۀ «156» كيلومترى شمال غربى مكه واقع شده و اهل مصر و سوريه و مغرب از آنجا احرام مى بندند.

«ح»

29- «حَجَّةُالاسلام»:

بر هر شخص مستطيع واجب است حدّاقل يك مرتبه در عمر خود به زيارت خانۀ خدا برود و آن را «حَجَّةالاسلام» مى گويند.

30- «حجامت»:

خون گرفتن از بدن به شكل خاص.

31- «حَجَرالاسود»:

سنگ سياهى است كه در ركن شرقى كعبۀ معظّمه نصب شده است و مبدأ شروع طواف بايد از برابر آن باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 447

32- «حِجْر اسماعيل عليه السلام»:

مكانى است به شكل نيم دايره با ديوارى به ارتفاع يك متر و سى سانت كه در جانب شمالى كعبه قرار دارد.

33- «حديبيّه»:

محلى است در سمت شمال غربى مكۀ معظّمه و يكى از حدود چهارگانه حرم خداست.

34- «حرم و حدّ آن»:

حدود چهارگانۀ حرم، كه در پاورقى مسألۀ «76» بيان شده است.

35- «حنوط»:

ماليدن كافور بر مواضع سجدۀ ميّت.

36- «حائض»:

زنى است كه در ايّام قاعدگى مى باشد.

«خ»

37- «خالى از وجه نيست»:

در جايى گفته مى شود كه مرجع، در مرز فتوا دادن مى باشد ولى فتواى قطعى نمى دهد.

38- «خالى از قوّت نيست»:

در حكم فتوا دادن مرجع است و مقلّد بايد به آن عمل نمايد.

39- «خالى از اشكال نيست»:

نشانۀ نداشتن فتواى قطعى مرجع مى باشد؛ در اين گونه موارد، مقلّد مخيّر است بين عمل به احتياط و يا رجوع به فتواى مرجع ديگرى با شرايطش.

40- «خلاف شأن»:

شأن، همان مجموعۀ حيثيّت شخصى و اجتماعى يك فرد است، و خلاف آن يعنى: مراعات نكردن حيثيّت ذكر شده.

41- «خراج عراقين»:

«خراج» نوعى ماليات بوده است كه حكومتهاى اسلامى از اقشار خاصّى مى گرفته اند و «عراقين» يعنى:

عراق عرب و عجم.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 448

42- «خطور دادن به قلب»:

توجّه نمودن به چيزى در قلب و مجسّم نمودن آن در ذهن.

43- «خَزامى»:

سبزى صحرايى خوشبويى است.

«د»

44- «دِرْمَنه»:

سبزى صحرايى خوشبويى است.

«ر»

45- «ركن يمانى»:

رجوع شود به اركان كعبه.

46- «رَقْطاء»:

محلّى است بين راه مكه به عرفات كه سابقاً در نزديكى آن سدّى بوده و اكنون داخل محدودۀ شهر مكه و حوالى «مسجد الرّايه» است.

«ص»

47- «صدق وطن»:

جايى كه به آن، وطن يعنى محل سكونت گفته مى شود.

«ظ»

48- «ظاهراً»:

هر كجا فقيه چنين تعبيرى داشته باشد نشانۀ فتوا دادن او در مسأله مربوطه است كه بايد به آن عمل نمود.

«ع»

49- «عقبۀ مَدَنيّين»:

سابقاً دروازۀ مدينه در شهر مكه بوده و اكنون جزو شهر شده و جنب حُجُون و قبرستان مكه مى باشد.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 449

«ف»

50- «فُسوق»:

معناى آن در مسألۀ «318» بيان شده است.

51- «فخّ»:

وادى اى است در مدخل شهر مكه از راه جدّه و مسجد تنعيم.

«ق»

52- «قصد انشا»:

قصد به وجود آوردن چيزهايى كه وجود اعتبارى دارند. (رجوع شود به امر اعتبارى)

53- «قَرْن المنازل»:

محلّى است در فاصلۀ «94» كيلومترى شهر مكه از ناحيۀ شرقى آن و ميقات كسانى است كه از راه طائف به مكۀ مكرّمه مى روند.

54- «قصد قربت مطلقه»:

قصد نزديك شدن و تقرّب به خداى متعال بدون قصد واجب يا مستحب بودن عمل.

«م»

55- «ما فى الذمّه»:

آنچه به عهدۀ انسان است.

56- «مطاف»:

حدّ فاصل بين كعبه و مقام ابراهيم عليه السلام است كه بنابر مشهور بايد طواف، در آن محدوده انجام شود.

57- «مقام ابراهيم عليه السلام»:

سنگى است در فاصلۀ «13» مترى از كعبه بين شرق و شمال آن كه در جايگاه مخصوصى قرار دارد و گفته مى شود حضرت ابراهيم عليه السلام هنگام ساختن كعبه، روى آن مى ايستادند و يا روى آن نماز مى خواندند.

58- «محل اشكال يا محل تأمّل است»:

نشانۀ نداشتن فتواى

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 450

قطعى در مسألۀ مربوطه مى باشد و مقلّد مخيّر است بين احتياط كردن در آن مسأله و يا رجوع به مرجع ديگر كه فتواى قطعى دارد، با مراعات شرايط آن.

59- «مسلوس و مبطون»:

معناى آنها در پاورقى مسألۀ «383» ذكر شده است.

60- «مستقرّ»:

ثابت و قطعى شدن تكليفى بر عهدۀ مكلّف.

61- «مُحْدث»:

كسى است كه كارى كه موجب وضو يا غسل باشد انجام داده.

62- «مَأزمَين»:

تنگه اى است بين عرفات و مشعر كه حدّ مشعر و خارج از آن است.

63- «مسكين»:

كسى است كه وضع و حال او از فقير بدتر است.

64- «مُحْرم»:

كسى است كه در حال احرام است.

65- «مُحِلّ»:

كسى است كه از احرام خارج شده.

66- «مُجْزى هست»:

كافى و موجب سقوط تكليف مى باشد.

67- «مزدلفه»:

نام ديگر مشعرالحرام مى باشد.

68- «مدّ طعام»:

تقريباً ده سير غذاى معمولى مانند گندم، آرد، برنج و غيره.

69- «متمكّن»:

داراى توان و قدرت.

70- «مستجار»:

قسمت مقابل درب كعبۀ معظّمه نزديك ركن يمانى است.

71- «مسجد شجره»:

يكى از ميقاتهاست و در فاصلۀ «486» كيلومترى شمال مكه و دوازده كيلومترى مدينه مى باشد و به آن «ذوالحليفه» نيز مى گويند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 451

72- «مسجد غدير خم»:

در حدود «9» كيلومترى شرق مسجد جُحفه قرار دارد و در كنار آن چشمه اى است به نام چشمۀ غدير كه در اطراف آن تعدادى نخل به چشم مى خورد.

73- «مسجد مباهله»:

همان محل «مسجد الاجابة» كنونى است كه كنار خيابان ستّين در مدينه مى باشد.

74- «مسجد فضيخ»:

در جنوب شرقى مدينه و در انتهاى خيابان على بن ابيطالب عليه السلام حوالى سردخانه و خيابان كمربندى قرار دارد.

75- «مسجد ردّ الشمس (مسجد فضيخ در روايات شيعه)»:

در جنوب مدينه، شرق مسجد قبا انتهاى خيابان قربان (عبدالمحسن عبدالعزيز) مى باشد كه از بلوار طريق الهجرة گذشته و به پلى در امتداد همان خيابان مى رسد روبروى پل، دست راست جاده، آثار آن مسجد باقى است.

76- «مسجد سلمان»:

در مدينه دو مسجد به اين نام مى باشد، يكى همان كه جزو مساجد سبعه است و معروف مى باشد؛ دومى در سمت جنوب شرقى مدينه بين منطقۀ عوالى و شرق قبا، انتهاى خيابان على بن ابيطالب عليه السلام، حوالى خيابان «مدرسة الحسين بن على عليهما السلام» قرار دارد.

77- «مستحاضه»:

زنى است كه خون استحاضه مى بيند.

78- «مشربۀ امّ ابراهيم»:

همان حوالى مسجد فضيخ بوده كه اكنون نزديك محلۀ شيعيان مدينه قرار دارد.

«ن»

79- «نُفَساء»:

زنى است كه بعد از وضع حمل خون مى بيند.

احكام و مناسك حج (منتظرى)، ص: 452

«و»

80- «وطن»:

در بحث نماز و روزۀ مسافر به معناى محل سكونت مى باشد نه به معناى كشور، ولى در بحث حج گاهى به معناى كشور نيز مى باشد.

81- «ورس»:

گياهى است خوشبو.

82- «وادى عقيق»:

نام يكى از ميقاتها است. به قسمت اول آن «مسلخ» و وسط آن «غَمره» و آخر آن «ذات عرق» گفته مى شود و در فاصلۀ «94» كيلومترى شمال شرقى مكه قرار دارد. اهل عراق و نجد و هر كس از آن راه به مكه مشرف شود از آنجا احرام مى بندند.

83- «وادى محسِّر»:

محلى است بين راه مشعرالحرام به منىٰ كه هم اكنون بخشى از قربانگاه در اين قسمت قرار دارد.

84- «وقوف»:

ماندن در محلّى است.

«ى»

85- «يَلَمْلَم»:

نام كوهى است در جنوب مكه كه ميقات اهل يمن و هر كسى است كه از آن راه به حج برود؛ و فاصلۀ آن تا مكه «84» كيلومتر است.

________________________________________

نجف آبادى، حسين على منتظرى، احكام و مناسك حج (منتظرى)، در يك جلد، نشر سايه، قم - ايران، چهارم، 1428 ه ق

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109